ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

جنگ جهانی دوم

 جنگ دوم جهانی هولناک ترین نبرد تاریخ

 جنگ دوم جهانی

جنگ جهانی دوم بعنوان مخوف ترين و هولناک ترین نبرد تاريخ، مسبب یک تراژدی انسانی بزرگ بود و باعث ریختن خون هزاران انسان بیگناه و ویرانی نیمی از جهان، از غرب اروپا  تا شرق آسیا، طی عملیات های نظامی ویرانگری همچون نبرد استالینگراد - نبرد کیف - نبرد کورسک - نبرد دونکرک - نبرد نرماندی - نبرد ایو جیما - نبرد بریتانیا - نبرد میدوی - عملیات بارباروسا - نبرد برلین و نبرد اوکیناوا گردید. اما همین جنگ خونین راه را برای بوجود آمدن پیشرفت های بسیاری در علوم مختلف، خصوصا با هدف کاربرد در علوم نظامی گردید. همچنین در کوران این جنگ ویرانگر، انسانهای شجاع و توانمندی نیز ظهور کردند که در دفاع از سرزمین خود با تکیه بر خلاقیت و شجاعت بی نظیر و نبوغ خیره کننده شان، رشادتهای بی نظیری را برجای گذاشتند و نام خود را در تاریخ ماندگار کردند. ارتش ورماخت آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، عرصه ظهور ژنرالهایی با شهرت جهانی بود که از شاخص ترین آنها میتوان به فیلد مارشال اروین رومل ملقب به روباه صحرا، هاینریش هیملر فرمانده ارتش سری وافن اس اس و سازمان مخوف گشتاپو، اریش هارتمن معروف به تکخال خلبانان شکاری جهان، هانس رودل ملقب به شکارچی افسانه ای تانکها، آدولف گالاند ملقب به ژنرال شکاری، هانا رایتش ملقب به بانوی شیردل، اتو اسکورزینی، فرمانده کماندوهای هیتلر و خطرناکترین مرد اروپا، فیلد مارشال فردریش پاولوس فرمانده ارتش ششم آلمان در استالینگراد، هاینتس گودریان، برترین استراتژیست نبردهای زرهی و هرمان گورینگ، برجسته‌ترین چهره‌ حزب نازی و فرمانده نیروی هوایی آلمان در جنگ جهانی دوم اشاره کرد که در ورای این نامها، آدولف هیتلر، رهبر افسانه ای آلمان و پیشوای بزرگ رایش سوم با شخصیتی منحصر بفرد، خود را بعنوان یکی از معروفترین چهره های قرن بیستم معرفی کرد.

در جنگ دوم جهانی، برای اولين بار حمله اتمی، حملات موشکی، بمباران وسيع و گسترده شهرها توسط نيروی هوایی، تاسيس اردوگاههای مرگ و آزمايشات پزشکی بر روی اسيران به منصه ظهور رسيد. 

پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان از متفقین، قرارداد ورسای که توسط متفقین (انگلستان، ایالات متحده آمریکا، فرانسه) طراحی شده بود، بر کشور آلمان تحمیل گردید. این قرار داد کشور آلمان را تکه تکه کرد و هر قسمت آن را به یکی از کشورهای همسایه آلمان واگذار کرد که در مجموع بیش از25000 مایل مربع از خاک آلمان همراه با جمعیت بیش از هفت میلیون آلمانی از آلمان جدا شد.و منطقه غرب رود راین نیز به عنوان بلاتکلیف تحت اشغال ارتش فرانسه در آمد. آلمان تنها اجازه داشتن ارتشی 100 هزار نفری را داشت و محدود شد و از تمام تجهیزاتش محروم گردید از جمله نیروی هوایی و دریایی . همچنین آلمان به عنوان تنها مقصر و آغاز کننده جنگ شناخته شد و ناچار شد میلیاردها دلار به عنوان غرامت به متفقتن بپردازد . نتیجه قرارداد ورسای ، گرسنگی و تحقیر برای مردم آلمان بود که همین مورد یکی از دلایل مهم آغاز جنگ دوم جهانی بود. آتش جنگ دوم جهانی رسما در روز 3 سپتامبر 1939 با اعلان جنگ کشورهای انگلستان و فرانسه به آلمان به بهانه حمله آلمان نازی به لهستان آغاز گردید. علت حمله آلمان به کشور لهستان ،نجات میلیون ها آلمانی که تحت فشار و آزار دولت لهستان قرار داشتند و باز پس گیری اراضی آلمان از جمله بندر دانتزیگ و ایالت پروس باختری و پخش عظیمی از سیلسیا(silesia) که توسط لهستان اشغال شده بود که باعث جدایی منطقه پروس خاوری از سرزمین اصلی آلمان شده بود به طوری که اگر شخصی آلمانی در کشور آلمان قصد مهاجرت به ایالت پروس شرقی آلمان را داشت باید از طریق دریا و با کشتی انجام می گردید.از سوی دیگر این حمله بخاطر پاسخ گویی به تحرکات مرزی و بیش از صد حمله که توسط لهستان صورت گرفته بود انجام شد.

اين جنگ تاثير عمیقی بر روی كشور ها داشته است. بدترين تراژديها در چين، لهستان، شوروی، و سپس شرق اروپا و سرانجام در آلمان رقم خورد. با حمله ژاپن به چين یکی از بيرحمانه ترين تجاوزات تاريخ به وقوع پيوست. اين حمله با سكوت بين المللی روبه رو شد و ارتش ژاپن در اين حملات با استفاده از سلاح های متعارف و غير متعارف مانند حملات ميكروبی و شيميایی موجب شد مورخين استعمار ژاپن را بدترين استعمار به حساب آورند. اين استعمار به قدری سركوبگر و بی رحمانه بود كه حتی امروزه نيز تغيير كتب درسی ژاپن تمامی كشورهای تحت اشغال اين كشور را به اعتراض وادار كرد.

با حمله آلمان و سپس شوروی به لهستان، حاكميت در اين كشور سقوط كرد و واحد های سازمان يافته آلمان در مناطق تحت اشغال خود و روسها در جنگل كاتين در كشتار بيرحمانه نظاميان و غير نظاميان اين كشور از هيچ عمل غير وجدانی فرو گذار نكردند. پس از شكست آلمان و تصرف اين كشور(لهستان) توسط روسها و حاكميت نظام كمونیستی از سال 1944 تا سال 1992 برای مدت 48 سال اين كشور تحت سلطه روسها قرار گرفت.

رهنمود آدولف هیتلـر به ستاد كل نيروهای مسلح در عمليات بارباروسا

جنگ عليه روسيه بايد چنان باشد كه بهيچ وجه ارتباطی با رفتار جوانمردانه نداشته باشد. اين كشمكش مربوط است به اختلافات مرامی و نژادی و بايد باخشونتی شديد و بی سابقه اجرا شود  تمام افسران بايد خود را  از قيد افكار كهنه برهانند. سربازان آلمانی بزهكار از لحاظ قانون بين الملل، در آلمان بخشوده خواهند شد روسيه در قرار داد لاهه شركت نكرده است و از اين رو دارای حقی برای بهره ور شدن از آن نيست.

اين فرمان عينا اجرا شد و تلفات غير نظاميان شوروی در جنگ دوم بالغ بر14 ميليون نفر بود. شهرهای لنينگراد، استالين گراد، خاركف، سواستوپل، اسمولنسك، كیف و مينسك به تلی از آوار و جنازه تبديل شدند. در شرق اروپا كشورهای يوگوسلاوی، رومانی، مجارستان و بلغارستان بسيار صدمه ديدند و در آلمان، شهرهای درسدن، هامبورگ، كلن و برلين ويران شدند و سرانجام بشر، در پايان اين جنگ، كارنامه ای بسيار عالی در توحش دريافت كرد.

جنگ دوم جهانی در فاصله سالهای 1939 تا1945 واقع شد و باید آن را خونین ترین جنگ تاریخ بشر محسوب کرد. اگرچه اکثر مورخین تاریخ شروع جنگ دوم جهانی را مصادف با حمله ارتش آلمان نازی به لهستان در یکم سپتامبر 1939 می دانند اما عده ای از مورخین نیز تاریخ های دیگری را آغاز جنگ دوم جهانی دانسته اند. برای مثال A.J.P TAYLOR اعتقاد دارد که جنگ در آسیا، دو سال زودتر از اروپا و در سال 1937 همزمان با جنگ دوم چین و ژاپن آغاز شد و در اروپا در سال 1939 با حمله آلمان نازی به لهستان استارت خورد و سرانجام در نبرد پرل هاربر و پس از حمله نیروی دریائی ارتش ژاپن به بندر پرل هاربر آمریکا در سال 1941 هر دو جنگ آسیا و اروپا یک پارچه شده و جنگ، یک امر جهانی شد.

همچنین مورخین درباره تاریخ اتمام جنگ نیز عقایدی متفاوت دارند. عده ای پایان رسمی جنگ را روز 14 آگوست 1945 که بین متفقین و ژاپن ترک مخاصمه اعلام شد، می دانند که به روز V-J DAY یا روز پیروزی بر ژاپن معروف شد و عده ای پایان رسمی جنگ را دوم سپتامبر می دانند که در آن روز، هیروهیتو امپراطور ژاپن بر عرشه ناو میسوری، سند تسلیم ژاپن را امضا نمود.

اروپا قبل از جنگ

جنگ جهانی اول با شکست دیپلماتیک و نظامی نیروهای متحدین که شامل امپراطوری آلمان و امپراطوری اتریش - مجارستان و امپراطوری عثمانی بود همراه شد. همچنین در سال 1917 انقلاب بلشویک ها در امپراطوری روسیه منجر به سقوط این امپراطوری گردید. علاوه بر موارد فوق پیروزی نیروهای متفقین که شامل کشورهای فرانسه - انگلستان - ایتالیا و صربستان بود به همراه کشورهای نوظهوری مانند کرواسی و رومانی که نتیجه فروپاشی امپراطوریهای فوق الذکر بودند منجر به تغییر موازنه قدرت در حوزه جغرافیائی شرق آتلانتیک گردید. شورش ها و ناآرامی های اجتماعی و ناسیونالیستی موجب ایجاد تضادهائی آشکار در اروپا شد.

در کشور آلمان الحاق گرائی ناسیونالیستی بسیار قدرتمند بود زیرا در نتیجه قرارداد ورسای آلمان تحت فشار مجبور شده بود تا قسمت هائی از سرزمین های خاک اصلی آلمان و مستعمرات و نیز منابع مالی خود را واگذار نماید. براساس قرارداد ورسای آلمان حدود 13 درصد از خاک خود و تمام مستعمرات ماوراء بحار (آنسوی دریاها) را از دست داد. غرامت سنگین جنگ جهانی اول بر آلمان تحمیل گردید و نیروی نظامی آن کشور محدود گردید. در فاصله زمانی بین اتمام جنگ جهانی اول و آغاز جنگ دوم جهانی، نهضت ها و جنبش های ارتجاعی و کمونیستی و نیز احزاب میانه رو و معتدل در آلمان تشکیل گردد و سناریوی مشابهی نیز برای ایتالیا اتفاق افتاد زیرا اگر چه ایتالیا که در جنگ اول متحد کشورهای فاتح جنگ بود و در پایان جنگ نیز بعضی مناطق را به قلمرو خود اضافه نمود اما مردم ایتالیا اعتقاد اشتند که مزد واقعی آنان در جنگ اول پرداخت نگردیده است.

بین فاصله سالهای 1922 تا 1925 حزب فاشیست ایتالیا به ریاست بنیتو موسولینی قدرت را در ایتالیا به دست گرفت. این حزب، یک حزب توتالیتر ناسیونالیست بود و هدف آن برانداختن دموکراسی با ایجاد فشار سیاسی برضد آن احزاب و نیز تدوین یک برنامه مستعمراتی برای دخالت و تصرف مستعمرات جدید و ایجاد امپراطوری جدید روم باستان بود. حزب فاشیست موفق شد به سرعت تبدیل به یک حزب محبوب در میان مردم شده و مردم را دچار شیفتگی سیاسی نسبت به آرمانهای آن حزب نمود. در آلمان نیز حزب نازی به ریاست آدولف هیتلر موفق شد حکومتی مشابه آنچه در ایتالیا تاسیس شده بود را ایجاد نماید. آدولف هیتلر در راه رسیدن به قدرت با استفاده از بحران بزرگ سال 1929 و حمله به دموکراسی های غربی و نیز با انتقاد از پیمان ورسای و نیز مخالفت با کمونیسم و سرمایه داری و همچنین اعلام سیاست های ناسیونالیستی مبتنی بر شایستگی های نژادی و اصالت خون نژاد آریائی و سیاست های آنتی سمیتیسم (یهودیان)، موفق شد تا در انتخابات سال 1933 قدرت را به دست بگیرد و دولت را تشکیل دهد.

در سال 1935 مجلس ملی آلمان موسوم به رایشستاگ آتش گرفت و آدولف هیتلر به بهانه اینکه این آتش سوزی توسط کمونیستها برنامه ریزی و اجرا شده است اقدام به سرکوبی حزب کمونیست و سپس دیگر احزاب آلمان نمود و عملا سیاست تک حزبی را در آلمان پیاده نمود. او که توسط مارشال هیندنبورگ ژنرال سالخورده جنگ جهانی اول و رئیس جمهور فرتوت جمهوری آلمان به قدرت رسیده بود پس از مرگ هیندنبورگ به عنوان تنها مرجع قدرت اجرائی در کشور شناخته شد و عملا دیکتاتوری را بر کشور حاکم نمود.

دهه 1920 در کشور چین نیز حزب کومینتانگ (KMT) به رهبری چیان کای شک سعی نمود با اتخاد سیاست یکپارچه سازی در برابر جنگ سالاران آن کشور که حکومت هائی ملوک الطوایفی را ایجاد نموده بودند، کشور چین را متحد نماید اما به زودی با ایجاد اختلاف میان کومینتانگ و حزب کمونیست چین که متحد یکدیگر بودند جنگ داخلی در آن کشور در گرفت. در سال 1931 رشد فزاینده میلیتاریستی امپراطوری ژاپن در جنوب چین تسلط زیادی یافت. ژاپنی ها به عنوان قدرت اول آسیا از حادثه موکدن (بحران موکدن) به عنوان یک دلیل برای توجیه حمله به منچوری و ایجاد حکومت دست نشانده منچوکو در آن ناحیه استفاده نمودند.

حکومت ناتوان چین به منظور مقابله با این حرکت ژاپنی ها به جامعه ملل شکایت نمود و تقاضای کمک نمود و زمانی که امپراطوری ژاپن به خاطر حادثه موکدن مقصر شناخته شد، دولت آن کشور به نشانه اعتراض جامعه ملل را ترک نمود. از آن پس دو کشور چین و ژاپن برای چندین بار با یکدیگر جنگیدند که میتوان به جنگ های شانگهای و رِهه و هبی اشاره نمود تا اینکه در سال 1933 در یک تفاهم نامه که به قرارداد تانگ گو تروس مشهور شد دو کشور با یکدیگر آتش بس نمودند. این متارکه موجب جریحه دار شدن افکار عمومی مردم چین و ایجاد جنبش های پایداری و مقاومت در برابر تجاوزات ژاپن گردید که مشهورترین این عملیات ها در منچوری و چاهار و سوئیان رخ داد.

از دیگر سو آدولف هیتلر پس از یک تلاش نافرجام در کودتای مشور به کودتای آبجو فروشی در سال 1923، موفق شد در سال 1933 در جریان یک انتخابات آزاد صدارت اعظمی آلمان را به دست بگیرد. او بلافاصله نسبت به حذف احزاب و لغو دموکراسی و حمایت از رادیکالیسم و تجدید نظر در قراردادهای بین المللی و تجدید تسلیحات اقدام نمود.

در همین زمان دولت فرانسه به منظور مقابله با اقدامات آلمان نازی در سال 1935 با ایتالیا قراردادی امضا نمود که براساس این قرار داد فرانسه دست ایتالیا را برای هرگونه اقدام در اتیوپی باز میگذاشت.

در همان سال وقتی آدولف هیتلر قرارداد صلح ورسای را رد نمود و منطقه صنعتی سادرلند که قبلا جزئی از خاک آلمان بود را مجددا تصرف کرد، برنامه تجدید تسلیحات را به سرعت به اجرا درآورد و خدمت نظام را مجددا اجباری نمود. در نتیجه این اقدامات دولت های فرانسه، انگلستان، ایتالیا، بسیار امیدوار بودند که بتوانند جبهه واحدی تشکیل دهند.

از طرف دیگر دولت اتحاد شوروی نیز به دلیل برنامه آدولف هیتلر برای اشغال شرق اروپا امیدوار بود بتواند با کشورهای غربی به یک اتحاد دست یابد. در ژوئن 1935 دولت انگلستان یک قرارداد دریائی با آلمان نازی منعقد نمود که به آن کشور اجازه می داد که به اندازه 35 درصد نیروی دریائی انگلستان کشتی جنگی بسازد. در چنین شرایطی ایالات متحده آمریکا عملا سیاست بیطرفی را اتخاذ نموده بود. در اکتبر همان سال ایتالیا به اتیوپی حمله کرد و دولت آلمان به عنوان تنها دولت مهم اروپائی از این حمله حمایت نمود و متقابلا دولت ایتالیا نیز از اقدام دولت آلمان در الحاق اتریش به آلمان حمایت نمود.

در مارس 1936 آدولف هیتلر با دستور لغو معاهده ورسای و لوکارنو دستور تجدید تسلیحات آلمان را صادر نمود و منطقه غیرنظامی راینلند را مجددا نظامی نمود اما دولتهای اروپائی پاسخ قاطعی به این اقدام آدولف هیتلر ندادند. در جولای همان سال جنگ داخلی اسپانیا آغاز شد و آدولف هیتلر و موسولینی با حمایت نظامی و لجستیکی از نیروهای شورشی فاشیست اسپانیا به فرماندهی ژنرال فرانکو برخاستند. در مقابل نیز دولت اتحاد شوروی به جمهوریخواهان کمک های وسیعی نمود.

در ماه اکتبر 1936 دو کشور ایتالیا و آلمان قراردادی امضا نمودند که به موجب آن محور روم - برلین تشکیل شد و یک ماه بعد ژاپن و آلمان پیمانی موسوم به پیمان ضد کمینترن امضاء نمودند که یک سال بعد ایتالیا نیز به آن پیوست در چین نیز پس از حمله ژیان، قوای KMT و کمونیست ها پیمان اتحاد بستند تا بتوانند جبهه متحدی در برابر ژاپن ایجاد نمایند.

حمله ایتالیا به اتیوپی

در اکتبر 1935 ایتالیا به کشور اتیوپی حمله کرد. این جنگ در ماه می 1936 به پایان رسید اما جنگی بود که موجب شد یکبار دیگر جنگ های مستعمراتی آغاز شود. این نبرد نابرابر بین یک ارتش مدرنیزه و یک نیروی نظامی مبتنی بر قدرت قبیله ای رخ داد. نتیجه این نبرد این شد که کشور اتیوپی به کشور پادشاهی ایتالیا ضمیمه شد و امپراطوری ایتالیا تشکیل شد. همچنین وقتی این اقدام ایتالیا محکوم گردید آن کشور از جامعه ملل خارج شد و جامعه ملل اقدام دیگری به جز مقصر شناختن ایتالیا انجام نداد.

حمله ژاپن به چین

در جولای 1937 ژاپن حادثه پل مارکوپولو را بهانه ای برای تصرف شهر بیپینگ پایتخت قدیمی چین قرارداد و آن را تصرف نمود. دولت اتحاد شوروی بلافاصله قرارداد عدم تجاوز با چین به امضاء رساند و به موجب این قراردادِ همکاری، اقدام به ارسال تدارکات و تجهیزات لازم برای جنگ به ارتش چین تحت هدایت چیان کای شک نمود. این کمک ها موجب شد ارتش چین در جریان جنگ شانگهای موفق شود از آن شهر دفاع جانانه ای نماید اگر چه سرانجام ارتش چین در این نبرد شکست خورد. در دسامبر 1937 ارتش ژاپن به نانجینگ پایتخت کشور چین حمله کرد و در این شهر مرتکب یکی از خونبارترین جنایات جنگی در تاریخ گردید.

در ژوئن 1938 نیروهای مدافع چینی با شکستن سدی بر روی رودخانه زرد از پیشروی ارتش ژاپن ممانعت نمودند. این کار موجب شد تا آنان زمان لازم برای دفاع از شهر ووهان را به دست آورند اما سرانجام در اکتبر همان سال ژاپن موفق شد شهر ووهان را تصرف نماید. ژاپنی ها انتظار داشتند با پیروزی بر نیروهای چینی بتوانند نهضت مقاومت آن کشور را دچار فروپاشی نمایند اما دولت چین مقاومت در داخل کشور در برابر ژاپن را ادامه داد.

جنگ ژاپن و اتحاد شوروی در مغولستان

در 29 جولای 1938 نیروهای ارتش ژاپن به نیروهای ارتش اتحاد شوروی در اطراف دریاچه غازان در مغولستان حمله کردند اما در این نبرد ارتش اتحاد شوروی پیروز شد و ژاپنی ها در 11 ماه می 1939 تصمیم گرفتند به پشت مرزهای کشور مغولستان در کنار رودخانه خالکین گُل عقب نشینی نمایند. در این جنگ ارتش ژاپن توانست به پیروزیهای اولیه ای دست یابد اما در نهایت متحمل شکست گردید و نخستین شکست واقعی ارتش کوانتونگ ژاپن در این جنگ رخ داد.

در نتیجه این شکست دولت ژاپن تصمیم گرفت کشور اتحاد شوروی را قانع نماید که از دخالت در کشمکشی که در چین در جریان است، خودداری نماید تا ژاپن بتواند به جای آن، نیروهای خود را به سمت اروپا و آمریکا در حوزه پاسفیک و اقیانوسیه منتقل نماید. این امر همچنین به اتحاد شوروی این امکان را می داد که بتواند نیروهای خود را در یک لحظه حیاتی مانند دفاع از مسکو به غرب منتقل کند زیرا دیگر تهدیدی از جانب ژاپن در شرق وجود نداشت و ژنرالهائی مانند ژوکف که در برابر ژاپنی ها به پیروزی دست یافته بودند،  توانستند نقشی حیاتی در دفاع از مسکو به عهده بگیرند.

در اروپا آلمان و ایتالیا بیش از قبل جسور و بی پروا شده بودند. در روز 25 فوریه 1938 ناگهان آسمان اروپا همچون روز روشن شد. این روشنی آسمان در کشورهایی مانند سوئیس بگونه ای بود که حتی میشد در شب روزنامه خواند این یکی از علائم آغاز جنگ خونین اروپا براساس پیشگوئی های بانوی مقدس و راز اول خواهر لوسیا بود.

دو ماه بعد و در ماه مارس 1938 آلمان نازی موفق شد اتریش را به خاک خود ضمیمه نماید اما باز هم پاسخ قاطعی از قدرتهای اروپائی دریافت نکرد. این مسئله موجب شد آدولف هیتلر برای ادعای ارضی در خصوص منطقه سودت لند در چکسلواکی بی پرواتر شد. سودت لند منطقه ای در خاک چکسلواکی بود که اکثریت مردم آن آلمانی بودند. در این زمان انگلستان و فرانسه اتحاد با یکدیگر در برابر تهدیدات آلمان نسبت به چکسلواکی را اعلام کردند. آنها تصمیم گرفتند در برابر هرگونه ادعای ارضی آلمان بیش از منطقه سودت لند مقاومت نمایند ولی در کنفرانسی که بعدها به کنفرانس مونیخ معروف شد با الحاق سودت لند به آلمان موافقت نمودند. مدتی بعد آلمان ها چکسلواکی را برای واگذاری بخشهائی از سرزمینشان به کشورهای مجارستان و لهستان مجبور نمودند.

در کنفرانس مونیخ مقرر شده بود آلمان دیگر هیچگونه ادعای ارضی نسبت به بقیه سرزمین چکسلواکی تداشته باشد اما وقتی که اسلوواک ها به تحریک آلمان اعلام خودمختاری نمودند عملا کشور چکسلواکی دیگر وجود خارجی نداشت و آدولف هیتلر به بهانه ایجاد نظم و امنیت بقیه کشور چکسلواکی را که شامل موراویا و بوهمیا می شد اشغال نمود و آن دو منطقه را تحت حمایت آلمان قرار داد و هایدریش یکی از بلند پایه ترین افسران وافن اس اس را به فرمانداری آنجا برگزید. در چنین شرایطی دو کشور انگلستان و فرانسه تصمیم گرفتند در برابر هرگونه بلند پروازی آدولف هیتلر مقاومت نمایند.

زنگ هشدار برای دو متفق غربی فرانسه و انگلستان زمانی به صدا درآمد که آدولف هیتلر تقاضاهائی بیشتر را خواستار شد و این بار او خواستار پیوستن دانتزیگ به آلمان شد.  لازم به ذکر است که دانتزیگ یک شهر بندری در پروس شرقی بود که توسط دالان داتنزیک که از خاک لهستان منشعب شده بود، از آلمان جدا شد. فرانسه و انگلستان تصمیم گرفتند در برابر تهدید آدولف هیتلر از لهستان و استقلال آن کشور حمایت نمایند. در آوریل 1939 ایتالیا به آلبانی حمله کرد و فرانسه وانگلستان تعهدات مشابهی در خصوص حمایت از استقلال رومانی و یونان به آن دو کشور ارائه نمودند. اندکی پس از قرار داد همیاری بین فرانسه و انگلستان، دو کشور آلمان و ایتالیا نیز پیمان همکاری امضاء نمودند.

در آگوست 1939 ریبنتروپ وزیر خارجه آلمان و مولوتوف وزیر خارجه اتحاد شوروی یک قرارداد همکاری امضاء نمودند که به قرار داد ریبنتروپ - مولوتوف مشهور شد. مفاد این قرارداد برای سالها سری باقی ماند اما براساس این قرارداد دو کشور تعهد نمودند که از حمله به یکدیگر صرف نظر نمایند و با توجه به علاقه آدولف هیتلر برای تسخیر لهستان دو کشور براساس مفاد این قرارداد کشور لهستان را بین خود تقسیم نمودند. در این قرارداد، غرب لهستان و کشور لتونی جزو مناطق تحت نفوذ آلمان و شرق لهستان و لیتوانی و استونی و فنلاند جزو مناطق تحت نفوذ اتحاد شوروی شناخته شد و همچنین شوروی اجازه یافت منطقه مولداوی را از رومانی مجزا نموده و به خاک خود ملحق سازد.

آغاز جنگ در اروپا

سرانجام در 1 سپتامبر 1939 حمله آلمان نازی به کشور لهستان به بهانه الحاق بندر دانتزیگ آغاز شد و پیشگویی بانو لوسیا براساس راز اول فاطیما به واقعیت پیوست. در این حمله لوفت وافه با حملات سنگین هوائی و بمباران شهرهایی مانند ورشو و همچنین ویلنوس موجب تلفات شدید غیر نظامیان لهستانی و اشاعه وحشت و بدنامی برای خود شد.

از دیگر سو حملات سریع واحد های زرهی از دو جبهه پروس شرقی و آلمان با پشتیبانی سنگین لوفت وافه موجب شد پایداری ارتش لهستان به سرعت درهم شکسته شود و کشورتازه تاسیس اسلواکی نیز در تاریخ 3 سپتامبر به عنوان متفق آلمان در این حمله شرکت نمود.

متعاقب آن دو کشور فرانسه و انگلستان در اولتیماتومی به آلمان نازی خواستار پایان دادن به تهاجم به لهستان شدند اما زمانی که در پایان مدت مقرر در اولتیماتوم، حملات آلمان ادامه یافت، دو کشور غربی به اطلاع آن دولت رساندند که کشورهایشان با آلمان نازی در حالت جنگ به سر میبرد. هر دو کشور دست به بسیج عمومی زده اقدامات جنگی را آغاز نمودند اما این جنگ اعلام شده از طرف کشورهای فرانسه و انگلستان آنچنان محدود و احتیاط آمیز بود که به جنگ مسخره و یا جنگ مضحک معروف شد. این اقدامات شامل انجام یک مارش نظامی محدود در منطقه سارلند آلمان بود و تقریبا شباهتی به جنگ نداشت.

در 17 سپتامبر اتحاد شوروی که قبلا به موجب پیمان عدم تجاوز با ژاپن از مرزهای خود در آسیا مطمئن شده بود به کشور لهستان حمله کرد و در اکتبر همان سال لهستان عملا بین 3 کشور آلمان و شوروی و اسلوواکی تقسیم شده بود.

در این زمان سیل نظامیان پناهنده به اتحاد شوروی استالین را به تصمیمی وحشتناک رهنمون ساخت. او دستور داد اسرای ارتش لهستان در 2 اردوگاه اوشتاسکوف و استاروبلسک را در جنگل کاتین بطور دسته جمعی اعدام نمایند که این مسئله تا سال 1943 فاش نشد.

اما کشور لهستان هرگز به طور رسمی تسلیم نشد و جنگ با آلمان نازی را در خارج از مرزهای کشور لهستان ادامه داد. تقریبا هم زمان با جنگ لهستان، ژاپن نخستین حمله خود را به چانگشا که یک شهر استراتژیک و مهم بود آغاز نمود اما این حمله در اواخر سپتامبرتوسط چینی ها دفع گردید. همچنین پیرو حمله نیروهای آلمانی و شوروی به لهستان اتحاد شوروی در حوزه بالتیک نیز نفوذ کرد و کشور لتونی را تصرف نمود. در نوامبر 1939 کشور فنلاند نیز که درخواست های ارضی اتحاد شوروی را رد کرده بود در ماه نوامبر مورد حمله اتحاد شوروی قرار گرفت. جنگ فنلاند در مارس 1940 با پرداخت امتیازهائی توسط آن کشور به روسیه به پایان رسید.

کشورهای فرانسه و انگلستان حمله اتحاد شوروی به فنلاند را معادل جنگ از طرف آلمان با کشورهای خود تلقی نمودند و طرحی برای بمب باران مناطق نفتی باکو تهیه دیدند که هرگز به اجرا گذاشته نشد اما آن کشور را از جامعه ملل اخراج نمودند. در ژوئن همان سال نیروهای ارتش سرخ تمامی بالتیک را به تصرف خود در آوردند. در غرب اروپا انگلستان که به آلمان اعلان جنگ داده بودند به عملیاتی دست زدند که آلمان ها به آن لقب جنگ نشسته و فرانسویان به آن جنگ مضحک میگفتند. تا ماه آوریل 1940 در جبهه غرب عملیات مهمی صورت نگرفت. از دیگر سو کشورهای اتحاد شوروی و آلمان نازی در سال 1940 یک قراردادهمکاری اقتصادی به امضاء رساندند که به موجب آن آلمان محصولات اقتصادی و صنعتی به اتحاد شوروی ارسال می نمود و در مقابل مواد خام و نفت و مواد اولیه از آن کشور دریافت میکرد. این مبادلات به آلمان کمک کرد تا در برابر محاصره اقتصادی انگلستان دوام آورد.

در آوریل 1940 تهاجم آلمان به دانمارک و نروژ شعله های جنگ در اروپای شمالی را شعله ور کرد. هدف آلمان از این تهاجم باز نگه داشتن راه آبی ارسال سنگ آهن سوئد به آلمان برای تولیدات صنعتی و نظامی بود. دانمارک به سرعت تسلیم شد و متفقین غربی (فرانسه و انگلستان) به فکر کمک به نروژ افتادند. آنان بلافاصله اقدام به ارسال نیروی کمکی به شمال نروژ نمودند اما سرانجام نروژ نیز طی مدت دو ماه تسلیم شد. مردم و سیاست مداران انگلیسی که از ضعف چمبرلین در اداره جنگ و بخصوص سقوط نروژ ناراحت بودند در روز 10 ماه می 1940 چرچیل را به نخست وزیری برگزیدند که روحیه ای جنگ جو و ضد آلمانی داشت. از قضا تهاجم آلمان به غرب در همان روز اتفاق افتاد.

پیشروی نیروهای محور

در 10 ماه می در حالی که از چند روز قبل سازمانهای جاسوسی فرانسه هشدارهائی برای انجام یک تهاجم در جبهه غرب را بصورت جدی اعلام میکردند نیروهای آلمانی به کشورهای بلژیک و هلند و لوکزامبورگ حمله کردند و بلافاصله نیز نیروهای ارتش فرانسه و انگلستان به آن دو کشور اعزام شدند. ارتش آلمان نازی در این جنگ به مانند نبرد لهستان از تاکتیکی موسوم به بلیتزکریگ (جنگ برق آسا) استفاده نمودند. این عملیات براساس طرح یک ژنرال آلمانی به نام ژنرال فون مانشتاین اجرا شد که نابغه استراتژی جنگی ارتش آلمان بود. کشورهای هلند و بلژیک و لوکزامبورگ ظرف مدت 3 روز سقوط نمودند و تهاجم به فرانسه از ناحیه سدان نیز موجب فروپاشی شیرازه ارتش آن کشور شد.

حمله ارتش آلمان از ناحیه سدان موجب بی مصرف ماندن خط دفاعی ماژینو در امتداد مرز آلمان و فرانسه شد و عبور سریع نیروهای آلمانی از جنگل آردن خط جبهه ارتش فرانسه را شکافت. نیروهای جبهه شمالی خط جبهه ارتش فرانسه متشکل از نیروهای فرانسوی و انگلیسی به منظور عدم محاصره توسط ارتش آلمان به سرعت به سوی بندر دانکرک عقب نشینی نمودند و توقف 48 ساعته عملیات نظامی ارتش آلمان به دستور آدولف هیتلر موجب شد انگلستان موفق شود تا بیش از 360 هزار نیروی خود را از دانکرک تخلیه نماید که یکی از عجیب ترین عملیات تاریخ جنگ دوم جهانی بود.

در تاریخ 10 ژوئن فرانسه دیگر با سقوط فاصله ای نداشت. پاریس تخلیه شده بود و قسمت اعظم نیروهای فرانسوی یا اسیر شده و یا فرار کرده بودند. در این چنین شرایطی در 10 ژوئن 1940 ایتالیا که تا این تاریخ بی طرف بود فرصت طلبانه به فرانسه و انگلستان اعلام جنگ داد و به فرانسه حمله کرد اما حمله ارتش ایتالیا به ارتش فرانسه علی رغم برتری عددی نیروهایش، کوچکترین موفقیتی برای آن کشور نداشت و موجب سرافکندگی ایتالیا شد. 12 روز بعد فرانسه تسلیم شد و جمهوری سوم در آن کشور سقوط نمود. دولت جدید که بعدها به دولت ویشی فرانسه معروف شد به ریاست مارشال پتن با دولت آلمان قرارداد صلح به امضاء رساند. این قرارداد در جنگل کمپین در همان واگنی امضاء شد که مارشال فوش فرانسوی در جنگ جهانی اول، در آن نمایندگان آلمان را وادار به امضاء قرارداد متارکه جنگ نموده بود. در 14 جولای نیروی دریائی سلطنتی انگلستان به نیروی دریائی فرانسه در مرسی الکبیر الجزایر حمله کرد و در جریان این حمله نبردناو های مشهور فرانسوی همچون دانکرک و استراسبورگ را به منظور جلوگیری از تصرف احتمالی آنها توسط ارتش آلمان مورد حمله قرار داد.

با اشغال فرانسه لوفت وافه تحت فرماندهی مارشال گورینگ از پایگاه های هوائی مستقر در شمال آن کشور دست به عملیات بمب باران انگلستان زد که این مجموعه عملیات به نبرد بریتانیا معروف شد. هدف از این بمب باران ایجاد زمینه مناسب برای تهاجم به جزیره بریتانیا بود اما با شکست آلمان در به زانو در آوردن انگلستان، آلمان ها در ماه سپتامبر عملیات پیاده کردن نیرو در بریتانیا را لغو نمودند. آلمان ها تصمیم گرفتند به جای پیاده کردن نیرو در خاک انگلستان که غیرممکن مینمود با استفاده از بنادر فرانسه در ساحل اقیانوس آتلانتیک و زیردریائی های خود، کشتی های تجاری و لجستیکی، انگلستان را در اقیانوس آتلانتیک هدف قرار داده و نابود نمایند. این مسئله می توانست به کاهش شدید مواد خام و اولیه در آن کشور منجر شده و موجب کاهش سطح تولید تسلیحات و همچنین کاهش سطح تغذیه مردم آن جزیره و سرانجام تسلیم آن کشور شود. ارتش ایتالیا در ماه ژوئن در حوزه مدیترانه دست به عملیات جنگی زد و جزیره مالت را که یکی از پایگاه های مهم انگلستان بود را به محاصره درآورد همچنین در ماه آگوست ارتش ایتالیا در شرق آفریقا موفق شد سومالی انگلستان را به تصرف خود  درآورد. متعاقبا در سپتامبر 1940 ایتالیا  به  ارتش  انگلستان  در  مصر حمله کرد.  در همین ماه ارتش ژاپن چندین پایگاه ارتش فرانسه در هند و چین را محاصره و سپس ارتش آن کشور را خلع سلاح نمود.

در چنین اوضاعی که متفقین غربی در شرایط بدی قرار داشتند ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت به چین و متفقین (انگلستان و جنبش های رهائی بخش مانند نهضت فرانسه آزاد و جنبش پایداری هلند و ...) کمک نماید. در سال 1939 ایالات متحده قانونی را تصویب کرده بود که به قانون کمک و اجاره معروف شد. با پایان جنگ فرانسه و پس از اشغال فرانسه توسط آلمان نازی در سال 1940 ایالات متحده اقدام به توسعه ناوگان نیروی دریائی خود نمود و با تصرف مستعمرات فرانسه در هند و چین ایالات متحده صدور آهن و استیل و ماشین آلات به ژاپن را ممنوع کرد. ایالات متحده آمریکا در ماه سپتامبر یک قرارداد دیگر نیز با انگلستان منعقد نمود که به موجب آن انگلستان در برابر دریافت ناو جنگی از آمریکا چند پایگاه دریائی خود را در مناطق مختلف جهان به آن کشور واگذار میکرد. اگر چه آمریکا برای مداخله در جنگ مشتاق بود اما به دلیل آنکه افکار عمومی هنوز برای ورود آمریکا به جنگ آماده نبود تا سال 1941 این امر ممکن نشد.

در پایان ماه سپتامبر 1940 اتحاد سه کشور ژاپن و آلمان و ایتالیا فرمولیزه شده بود و آنان با عنوان کشورهای متحد شناخته میشدند. براساس این فرمول در صورت تهاجم هر یک از کشورهای گروه متحد به اتحاد شوروی دیگر کشورهای عضو این پیمان وظیفه ای برای اعزام نیرو و یا اعلان جنگ به اتحاد شوروی نداشتند. در اکتبر 1941 ایالات متحده آمریکا به منظور جلوگیری از حمله زیردریائی های آلمانی به کشتی های تجاری خود، اقدام به اعزام کشتی های جنگی خویش به اقیانوس آتلانتیک کرد. هدف از این اقدام ایجاد یک راه مطمئن برای عبور و مرور کشتی هائی بود که ملزومات مورد نیاز انگلستان را به آن کشور حمل میکردند و این در حالی بود که ایالات متحده به طور رسمی اعلام کرده بود که بی طرف میباشد.

در ماه نوامبر 1940 کشورهای مجارستان و اسلواکی و رومانی به کشورهای متحد پیوستند و معادله قدرت را به نفع متحدین تغییر دادند. این تغییر قدرت به بلوک کشورهای متحد امکان داد تا مسئله حمله به اتحاد شوروی را بطور جدی در دستور کار خود قرار دهند. در رومانی دیکتاتور آن کشور به نام ایون آنتونسکو بسیار تمایل داشت تا مناطقی مانند بسارابی و مولداوی را از روسیه باز پس بگیرد و با کمونیست ها بجنگد. در اکتبر 1940 ارتش ایتالیا به یونان حمله کرد اما طی مدت چند روز شکست خورد و به آلبانی عقب نشینی کرد و در یک بن بست نظامی قرار گرفت. در دسامبر 1940 نیروهای انگلیسی مستقر در مصر به نیروهای ایتالیائی در مصر و شرق آفریقا حمله کردند. در اوایل سال 1941 نیروهای ارتش ایتالیا در مصر به عقب رانده شده و وارد خاک لیبی که حمله را از آنجا آغاز کرده بودند شدند.

در همین زمان وینستون چرچیل نخست وزیر انگلستان دستور داد قسمتی از نیروهای انگلیسی مستقر در مصر برای کمک به نیروهای یونانی در معرض تهاجم متحدین به آن کشور اعزام شوند. در نبرد کیپ ماتاپان در سواحل یونان نیروی دریائی ایتالیا توسط RAF و نیروی دریائی انگلستان متحمل خسارات سنگینی شد و نبردناو هائی مانند ویتوریو ونتو و آندریا دوریا و لیتوریو در این نبرد دچار صدمات جدی شدند. در این عملیات 3 نبردناو ایتالیائی به دلیل خسارات وارده از جنگ خارج شدند.

در شب 11 نوامبر 1940 نیروی دریایی سلطنتی انگلستان متشکل از چند ناو هواپیمابر و چندین نبردناو به بندر نظامی مهم ایتالیا بنام تارانتو حمله کردند و موجب خسارات زیادی به ناوگان دریایی آن کشور شدند. این اولین حمله تدارک دیده شده توسط ناوهای هواپیمابر در تاریخ جهان بود. در آفریقا آدولف هیتلر  به کمک متحد خود ایتالیا شتافت و در فوریه 1941 یک سپاه تحت فرماندهی مارشال رومل را به لیبی اعزام کرد. این سپاه به افریکن کورپس (سپاه افریقا) مشهور شد.

افریکن کورپس در پایان ماه مارس دست به یک حمله وسیع برضد نیروهای انگلیسی در شمال آفریقا زد. در مدت یک ماه نیروهای انگلیسی به جز بندر توبروک (به زبان عربی طبروق) در تمام جبهه ها دست به عقب نشینی زدند و تا مصر عقب رفتند و سپس در ماه می و ژوئن ارتش انگلستان دوبار تلاش نمود تا با ضدحمله خود مناطق از دست رفته را باز پس بگیرد اما موفق نشد. در اوایل آوریل همان سال با ورود بلغارستان به جمع کشورهای متحدین آلمان در بالکان مداخله نمود و ابتدا به کمک ایتالیا در یونان رفت و سپس در پی انجام یک کودتا در یوگسلاوی به آن کشور حمله کرد. در هر 2 حمله آلمان ها موفق شدند به سرعت پیشرفت نمایند.

مداخله ارتش آلمان در یونان موجب شد نیروهای متفقین در آن کشور به سرعت مجبور به تخلیه یونان شوند و پس از آن نیز آلمان در یکی از عجیب ترین جنگ های تاریخ تا آن زمان موفق شد در پایان ماه می 1941  جزیره کرت را که توسط متفقین اشغال شده بود با پیاده کردن نیروهای چترباز به تصرف درآورد. در این حمله برای اولین بار نیروهای چترباز موفق شدند در یک عملیات به پیروزی دست یافته و به تنهائی یک جنگ را به پیروزی برسانند اما چتربازان آلمانی در این نبرد چنان تلفات سنگینی دادند که آدولف هیتلر انجام هرگونه عملیات مشابه را ممنوع نمود.

از دیگر سو متفقین نیز در همین زمان به پیشرفت هائی دست یافتند. در خاورمیانه نیروهای متفقین در ابتدا موفق شدند عراق را که پس از یک کودتا توسط رشید گیلانی را که به حمایت از آلمان شکل گرفته بود به تصرف درآورند. آلمانها از پایگاه های هوائی فرانسه ویشی (طرفدار آلمان) در سوریه به نیروهای کودتا کمک می کردند. سپس با همکاری جنبش فرانسه آزاد در لبنان و سوریه نیروهای متفقین شامل انگلیسی ها و آنزاک ها (آنزاک ها به سربازان واحدهای مشترک ارتش استرالیا و نیوزیلند گفته می شد که حرف اول کلمه آنزاک از الف حرف اول کشور استرالیا و نز از دو حرف اول کشور نیوزیلند برگرفته شده بود)  موفق شدند این مناطق را نیز از کنترل دولت فرانسه ویشی که متحد آلمان بود خارج نمایند. در این نبرد یکی از سربازان یهودی مزدور نیروهای متفقین بنام موشه دایان هنگامی که در جنوب لبنان با دوربین در حال رصد کردن نیروهای فرانسوی طرفدار دولت ویشی فرانسه بود، با شلیک یک گلوله که از لنز یکی از دوربین ها از ناحیه یک چشم هدف قرار گرفت و بینائی خود را برای همیشه از دست داد. او بعدها به سمتِ وزیر دفاع اسرائیل برگزیده شد.

در جنگ اقیانوس اتلانتیک نیز موفقیت ناوگان سلطنتی انگلستان در غرق نبردناو بیسمارک یک پیروزی مهم و تعیین کننده برای انگلستان بود. علاوه بر موارد فوق موفقیت های RAF در شکست لوفت وافه در نبرد بریتانیا نیز یک پیروزی واقعی برای متفقین بود و عده ای آن را اولین شکست آدولف هیتلر دانسته اند زیرا او سرانجام در 11 ماه می مجبور شد دستور توقف حملات هوائی به انگلستان را صادر کند.

از سال 1940 در آسیا حملات متقابل ژاپن و چین به یکدیگر موجب ایجاد یک بن بست نظامی بین طرفین شده بود. ژاپنی ها به منظور انسداد راه های کمک نظامی ارسالی به چین توسط متفقین غربی از راه هندوچین، مناطق جنوبی چین در مرز با کشورهای هندوچین را به کنترل خود درآورد. در ماه آگوست همان سال نیروهای کمونیست چین در مرکز آن کشور دست به یک عملیات تهاجمی برضد ژاپن زدند. این عملیات به تلافی سیاست سه همه که توسط ژاپن برضد نهضت مقاوت چین بکار گرفته شده بود انجام شد. ژاپنی ها براساس این سیاست در هر نقطه ای که عملیات پارتیزانی در آنجا برضد ژاپن انجام می شد سه جمله را در دستور کار برخورد خود با مردم محلی قرار می دادند. آن سه جمله عبارت بود از:

همه را بکشید، همه جا را غارت کنید، همه جا را آتش بزنید

در ژانویه سال 1941 تضاد بین کمونیست ها و ناسیونالیست های چینی آنچنان اوج گرفت که به جای جنگ با ژاپن با یکدیگر به جنگ پرداختند. این جنگ موجب ایجاد شکاف در اتحاد بین آنان شد، اتحادی که به آنان اجازه میداد بطور مشترک برضد ژاپن دست به عملیات نظامی بزنند. همچنین دولت های ژاپن و اتحاد شوروی نیز قرارداد عدم تجاوز امضا نمودند که هدف از آن آسودگی خاطر در جنگ های آینده از طرف مقابل بود. زیرا تحلیل شرایط این نتیجه را در پی داشت که حمله آلمان به اتحاد شوروی محتمل است.

پس از آنکه در تاریخ 20 ژوئن 1941 استالین دستورداد مقبره تیمور لنگ واقع در کشور ازبکستان نبش قبر شود روح تیمور لنگ (خدای جنگ) بیدار شد و در روز 22 ژوئن 1941 آلمان نازی 129 سال پس از ناپلئون، به همراه دیگر متحدین اروپائی خویش به اتحاد شوروی حمله کرد. متحدین آلمان در این زمان عبارت بودند از ایتالیا، رومانی، فنلاند و بلغارستان. نام رمزاین حمله عملیات بارباروسا بود. هدف ابتدائی این عملیات تهاجمی رسیدن به خطی بود که به A-A شهرت یافت. خط A-A خطی فرضی بود که از آستاراخان در شمال دریای خزر و جنوب روسیه امتداد یافته و به بندر آرخانگلسک در جنوب دریای سفید و شمال روسیه منتهی میشد. تمام مناطق موجود در غرب این خط (از لهستان و کشورهای حوزه بالتیک به سوی شرق) جزو اهداف اولیه برای تهاجم به اتحاد شوروی بود.

منظور آدولف هیتلر از این تهاجم حذف اتحاد شوروی به عنوان یک قدرت نظامی تاثیرگذار و نیز نابودی کمونیسم و فراهم کردن فضای حیاتی برای ملت آلمان و استفاده از منابع معدنی آن کشور بود. در این نبرد اگر چه ارتش سرخ شوروی قبل از آغاز جنگ خود را آماده کرده بود تا در صورت بروز جنگ ضدحمله متقابل را به اجرا بگذارد اما فشار مضاعف و شدید ارتش آلمان براساس نقشه بلیتزکریگ اتحاد شوروی را مجبور به کنار گذاردن نقشه ضدحمله متقابل و اتخاذ سیاست دفاع استراتژیک نمود. در طول تابستان قوای متحدین موفق به کسب پیروزیهای درخشانی در خاک کشور اتحاد شوروی شدند.

نیروهای مهاجم موفق شدند در این دوره خسارات زیادی چه در بُعد انسانی و نظامی و چه در بُعد منابع صنعتی و اقتصادی به اتحاد شوروی وارد آورند اما در اواسط ماه آگوست سر فرماندهی ارتش متحدین تصمیم گرفت گروه ارتش مرکز را به حالت ایستا درآورده و گروه دوم پانزر را از این جبهه به دو جبهه دیگر اعزام کند. جبهه اول جبهه لنینگراد در شمال اتحاد شوروی جائی که گروه ارتش شمال و همچنین جبهه اکرائین درجنوب اتحاد شوروی جائی که گروه ارتش جنوب عملیات میکردند مقصد این گروه تانک بود.

هدف آدولف هیتلر محروم کردن اتحاد شوروی از غله و توان صنعتی اکرائین بود که هدف گروه ارتش جنوب قرار داشت و از دیگر سو نیز تسخیر لنینگراد هم یک هدف استراتژیک و هم یک هدف تبلیغاتی محسوب میشد. عملیات تهاجمی در کیف پایتخت اکرائین موجب یک پیروزی بزرگ برای متحدین شد و در جریان این تهاجم 4 ارتش اتحاد شوروی محاصره و تماما نابود شدند. متحدین به سوی کریمه به حرکت خود ادامه دادند و سپس به سوی شرق اکرائین که مرکز صنعتی آن ناحیه بود به پیشروی پرداختند و به شهر خارکف حمله کردند. در این زمان سه چهارم ارتش متحدین و عمده نیروی هوائی آن از فرانسه و حوزه مدیترانه به جبهه شرق در اتحاد شوروی منتقل شده بود این مسئله به وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا اجازه داد تا یک بار دیگر به استراتژی خود سروسامان داده و استراتژی جنگی خود را مجددا بازنویسی نماید.

در جولای سال 1941 دو کشور اتحاد شوروی و انگلستان پیمان اتحاد نظامی بستند و موافقت کردند مشترکا به ایران حمله نمایند. هدف از این حمله دستیابی به نفت و راه های ارتباطی ایران بود زیرا انگلستان تعهد کرده بود در برابر حمله آلمان نازی به شوروی، به آن کشور ملزومات جنگی و کمک های مورد نیاز آن کشور را ارسال نماید و چون راه آبی دریای شمال با حضور نبردناو های آلمانی مانند تیرپیتزو شارنهورست و نیز زیردریائی های آلمانی در آن مناطق بسیار خطرناک و پرهزینه بود و از دیگر سو ارسال تدارکات از شرق امری تقریبا محال مینمود (زیرا در این صورت انگلستان که در غرب اتحاد شوروی بود میبایست با ارسال این تدارکات از طریق دریای مدیترانه و کانال سوئز و دریای احمر و اقیانوس هند و عبور از مالایا و اقیانوس آرام که خطر حمله ژاپنی ها را دربر داشت به ولادی وستک در شرق روسیه تقریبا معادل یک دوم طول زمین را طی میکرد و این تدارکات را در شرق روسیه تخلیه میکرد که تا رسیدن به جبهه نبرد در غرب آن کشور با قطار 22 روز راه بود) همچنین به دلیل یخ زدگی دریای بارنتس و اقیانوس منجمد شمالی در مدتی از سال ارسال این تدارکات به اتحاد شوروی عملا چندین ماه در سال تعطیل می شد و این مسیر نیز با خطر حملات زیردریائی ها و ناوهای آلمان مواجه بود. تنها راه باقی مانده جنوب بود که در این قسمت افغانستان به دلیل نداشتن راه ارتباطی مناسب و عدم امنیت به دلیل نبود یک دولت مقتدرعملا بدترین گزینه به شمار میرفت. تنها راه باقی مانده ایران بود که هم راه های ارتباطی آن به خصوص راه آهن و هم میادین نفتی آن و پالایشگاه آبادان میتوانست گزینه مناسبی برای ارسال تدارکات به اتحاد شوروی باشد. علاوه بر این در سایه یک حکومت اقتدارگرا و نظامی ایران از شاخص های بالای امنیتی برخوردار بود. در چنین شرایطی 2 کشور اتحاد شوروی و انگلستان مشترکا در 25 آگوست 1941 به کشور ایران حمله کردند.

در نخستین ساعات این حمله نیروهای نظامی ایران در شمال و جنوب و در دریا و زمین و هوا به سرعت منکوب و مغلوب شده و کشور به تصرف و اشغال قوای مهاجم درآمد. نیروی دریائی سلطنتی در شمال و جنوب با حمله غافلگیرانه ارتش های متفقین به سرعت از هم پاشید و رضا شاه پهلوی دستور عدم مقاومت را صادر کرد.

در همین ماه انگلستان و آمریکا اقدام به راه اندازی خط اقیانوس اتلانتیک نمودند. هدف از این اقدام مشترک اسکورت کشتیهای اعزامی از مبدأ آمریکا به مقصد انگلستان به منظور مقابله با حملات زیردریائی های آلمانی بود. در ماه اکتبر زمانی که متحدین در بالتیک و اکرائین به عملیات مشغول بودند فقط دو شهر در برابر آنها مقاومت میکرد سواستوپل در اکرائین و لنینگراد در شمال. سپس سرفرماندهی آلمان تصمیم جدیدی گرفت: حمله به مسکو و فتح پایتخت. 2 ماه پس از آغاز حمله واحدهای آلمانی به حومه مسکو رسیدند اما این نیروها که به دلیل جنگ با قوای تازه نفس اعزامی از شرق دور و جنگ با سرما به شدت فرسوده شده بودند نتوانستند بیشتر از این پیشروی نمایند.

سرمای کشنده و فلج کننده از یک سو و سربازان تازه نفس اعزامی از شرق دور به مارشال ژوکفامکان داد تا مسکو را از سقوط نجات دهد. رهبران اتحاد شوروی که بنا بر گزارشات یک جاسوس کمونیست در ژاپن اطمینان یافته بودند ژاپن به موجب توافقی که به تازگی با آلمان نازی کسب نموده است برنامه ای برای حمله به شرق اتحاد شوروی ندارد و از حمله ارتش کوانتونگ به شرق آن کشور آسوده شده بود دستور دادند تا حدود 100 لشگر ذخیره تازه نفس از سیبری به مسکو منتقل شود. این نیروها از اهالی شرق شوروی و منطقه سیبری بوده و به سرمای شدید شوروی عادت داشتند. در چنین شرایطی حمله ارتش متحدین به مسکو در حومه آن شهر متوقف شد و در حالی که ارتش متفقین سرزمین های وسیعی را تصرف کرده بود و همچنین به پیروزیهای درخشانی دست یافته بود اما در رسیدن به هدف فتح مسکو ناکام ماند.

دو شهر کلیدی لنینگراد و سواستوپل همچنان در دست اتحاد شوروی بودند و به عنوان مرکز مقاومت در آن مناطق عمل میکردند. همچنین اتحاد شوروی بخش قابل ملاحظه ای از قدرت نظامی خود را همچنان در اختیار داشت. بلیتزکریگ (حمله برق آسا) با شکست مواجه شده بود. در اوایل دسامبر ورود نیروهای ذخیره تازه نفس به صحنه نبرد به اتحاد شوروی امکان داد تا از لحاظ عددی از قوای متحدین پیشی بگیرد.این برتری عددی به اتحاد شوروی امکان داد تا در 5 دسامبر دست به یک ضدحمله سهمگین و خرد کننده برضد ورماخت (نیروی زمینی ارتش آلمان نازی) بزند و مساحتی در حدود 1.000 کیلومتر از خاک آن کشور را از اشغال متحدین در آورد و آلمان ها را در کلیه خطوط جبهه بین 100 تا 250 کیلومتر به سمت غرب به عقب براند. پیشروی های سریع آلمان ها در اروپا موجب ایجاد انگیزه قوی در ژاپن برای فشار به دولت های اروپائی در شرق آسیا گردید.

دولت هلند که موافقت نموده بود نفت مورد نیاز ژاپن را از اندونزی مستعمره خود به آن کشور تحویل دهد وقتی با درخواست ژاپن برای به دست گرفتن کنترل  سیاسی مستعمراتش  مواجه شد با آن مخالفت نمود. دولت ویشی فرانسه نیز با کنترل ژاپن بر هندوچین (شامل ویتنام و کامبوج و لائوس) مخالفت نمود و زمانی که دولت ژاپن اقدام به تصرف هندوچین نمود دولت های غربی و ایالات متحده آمریکا اقدام به بلوکه نمودن دارائی های ژاپن نمودند. همچنین ایالات متحده آمریکا که 80% نفت مورد نیاز ژاپن را تامین می کرد فروش نفت به آن کشور را تحریم کرد. ژاپنی ها میبایست بین تسلیم و ترک هندوچین و یا جنگ یکی را انتخاب میکردند و میلیتاریستهای ژاپنی گزینه دوم را انتخاب کردند.

بسیاری از افسران ژاپنی اعتقاد داشتند که تحریم فروش نفت یک جنگ اعلام نشده به ژاپن میباشد.استراتژیست های ژاپنی نقشه ای طراحی نمودند تا به سرعت متصرفات و مستعمرات دولت های اروپائی را در آسیا به تصرف درآورند. آنها میخواستند با تصرف این مناطق یک خط دفاعی گسترش یافته در مرکز حوزه پاسفیک ایجاد نمایند. با تصرف این مناطق سپس ژاپنی ها میتوانستند نسبت به استثمار مردم و بهره برداری از منابع طبیعی جنوب شرقی آسیا در یک جنگ فرسایشی نیروهای متفقین را فرسوده نمایند.به منظور جلوگیری از مداخله آمریکا ژاپنی ها تصمیم گرفتند تا ناوگان آمریکا در اقیانوس آرام را از محاسبات نظامی خارج نمایند.

در روز 7 دسامبر (8 دسامبر به وقت آسیا) 1941 ارتش ژاپن تحت فرماندهی ادمیرال ایساروکو یاماموتو به نیروهای آمریکائی و انگلیسی حمله کردند. این حملات شامل حمله ژاپن به بندرپرل هاربور مرکز ناوگان دریائی آمریکا در پاسفیک و نیز حمله به تایلند و مالایا و نبرد هنگ کنگ برضد نیروهای انگلیسی بود.

این حملات ایالات متحده و انگلستان و استرالیا و سایر کشورهای متفقین را به سوی جنگ رهنمون ساخت و موجب شد این کشورها به ژاپن اعلان جنگ دهند. از دیگر سو کشورهای متحدین نیز (شامل بلغارستان، ایتالیا، رومانی، آلمان) متقابلا به این کشورها اعلان جنگ دادند. در ژانویه سال 1942 ایالات متحده، انگلستان، چین و 22 کشور و یا دولت در تبعد دیگر به متحدین اعلان جنگ دادند و منشور اتلانتیک را اعلام کردند و تنها اتحاد شوروی به دلیل موافقت نامه عدم تجاوز با ژاپن از اعلام جنگ با آن کشور خودداری نمود. در پایان آوریل 1942 ژاپن موفق شده بود کشورهای برمه، مالزی، اندونزی، سنگاپور و جزایر رابول را فتح نموده و ضمن وارد آوردن ضربات سخت نظامی به آن کشورها تعداد زیادی اسیر از آن کشورها بگیرد.

علی رغم مقاومت شدید دولت فیلیپین فشار زیاد نظامی ژاپن موجب شد آن کشور نیز سقوط نموده و مک آرتور ژنرال آمریکائی در ماه می 1942 آن کشور را تخلیه نمود. همچنین IJN  موفق شد در نبردهای دریای چین، نبرد دریائی در جاوا، و نبرد اقیانوس هند به پیروزیهائی دست یابد و همچنین پایگاه دریائی متفقین در داروین ِ استرالیا را نیز بمب باران نماید. در این زمان تنها پیروزی متفقین، پیروزی نیروهای چینی در فوریه 1942 در نبرد چانگشا برضد نیروهای ژاپنی بود. از طرف دیگر نیروهای آلمانی همچنان ابتکار عملیاتی در جبهه شرق را در دست داشتند اما به دلیل تحرکات مشکوک ناوگان آمریکا در اقیانوس اتلانتیک قوای محور مجبور شد یک حمله مهم خود در جبهه مرکزی و جنوب روسیه را متوقف نماید و اقدام به حفظ مناطق تصرف شده سال قبل نمودند. در شمال آفریقا در ژانویه 1942 قوای محور تحت فرماندهی مارشال رومل دست به یک تهاجم برضد نیروهای متفقین زد و آنها را مجبور کرد در اوایل فوریه به خط دفاعی غزاله عقب نشینی کنند. متعاقب آن یک آرامش نسبی در جبهه برقرار شد و آلمان ها برای یک تهاجم در آینده آماده شدند.

مرحله پیشروی متفقین

در ابتدای ماه می 1942 ژاپن موفق شد در یک عملیات آبی خاکی بندر مورسبی را تصرف نماید. این عملیات منجر به گسیخته شدن ارتباط تدارکاتی بین آمریکا و استرالیا شد اما نیروهای متفقین موفق شدند نیروهای ژاپنی را در یک تهاجم مجبور به عقب نشینی نمایند. زمانی که USAAF شهر توکیو را بمب باران نمود ژاپن تصمیم گرفت با محاصره میدوی اتول (MIDWAY ATOLL) نیروهای آمریکائی را فریب داده و آنها را به دام اندازد. ژاپنی ها به این منظور تصمیم گرفتند جزایر الیوتیان در آلاسکا را تصرف نمایند. اما چون آمریکائی ها موفق شده بودند سیستم رمز نیروی دریائی ژاپن را رمزگشائی نمایند.این اطلاعات نیروهای آمریکائی را قادر ساخت تا در عملیات میدوی در مقابل IJN به پیروزی دست یابند.ژاپن که در جریان نبرد میدوی شکست یافته بود تصمیم گرفت با پیاده کردن نیرو در پاپوآ یک پایگاه استراتژیک در حوزه جنوب شرقی آسیا به دست آورند.

آمریکائی ها نیز تصمیم گرفتند با یک ضدحمله به جزایر سلیمان پایگاه مورد نیاز برای حمله به گوادال کانال را به دست آورند. هدف از حمله به گوادال کانال نیز ایجاد جایگاهی برای حمله به رابوئال بود که یکی از مهمترین پایگاه های نظامی ژاپن در جنوب شرقی آسیا بود. نبردها در جولای آغاز شد اما در اواسط سپتامبر در نبرد گوادال کانال نیروهای ژاپنی در گینه نو دستور یافتند از بندر مورسبی به مناطق شمالی این جزیره عقب نشینی کنند. در این مناطق آنان در نبرد بونا - گونا با نیروهای مشترک آمریکائی و استرالیا مواجه شدند. گوادال کانال به زودی تبدیل به مرکز نبردهای سنگین دریائی و زمینی شد.

با آغاز سال 1943 ارتش ژاپن شکست خورد و مجبور به تخلیه جزایر گوادال کانال شد. در برمه نیروهای متفقین اقدام به عملیات نمودند که اولین آنها در اواخر 1942 حمله به منطقه آراکان بود اما این حمله با شکست مواجه شد و نیروهای متفقین در ماه می 1943 مجبور به عقب نشینی به داخل هند شدند.در دومین حمله در فوریه 1943 نیروهای نامنظم (موسوم به چین دیت) متفقین به داخل برمه و پشت خطوط ارتش ژاپن اعزام شدند و تا پایان آوریل چند پیروزی غیر قطعی به دست آوردند.

در اروپا در جبهه شرق، آلمان ها موفق شدند عملیات تهاجمی ارتش سرخ اتحاد شوروی را در کرچ پنینسوآلا و خارکف با شکست مواجه سازند و سپس در ماه ژوئن 1942 حمله اصلی تابستانی آنها توسط گروه ارتش جنوبی به منظور محاصره و تصرف مناطق نفتی قفقاز آغاز شد. در ابتدای جنگ با روسیه وقتی تهاجم گروه ارتش شمال به منظور تصرف لنینگراد با شکست مواجه شد فرماندهان آلمانی جهت حمله را تغییر داده و در جبهه مرکز و توسط گروه ارتشهای مرکز به قصد تصرف مسکو دست به حمله زدند. اما موج وحشتناک سرما از یک سو و از دیگر سو انتقال ارتش سیبری به جبهه مسکو ارتش فرسوده آلمان را از رسیدن به هدف مانع شد و موجب شکست عملیات تصرف مسکو گردید.

در چنین شرایطی فرماندهان آلمانی این بار تصمیم گرفتند تا یکبار دیگر جهت حمله را تغییر داده و اینبار در جبهه جنوبی و به منظور تصرف چاه های نفت قفقاز توسط گروه ارتشهای جنوبی دست به عملیات زدند و نبرد استالینگراد را کلیک زدند. همچنین با عنایت به این که قفقاز یکی از مناطق تامین غله اتحاد شوروی بود، تصرف این مناطق ضربه مرگباری برای اتحاد شوروی محسوب میشد. فرماندهان آلمانی گروه ارتش های جنوبی را به دو قسمت تقسیم نمودند که یکی گروه ارتش A نامیده شد و دیگری گروه ارتش B. گروه ارتش A وظیفه داشت در پائین دست رودخانه دون دست به یک تهاجم زده و همزمان گروه ارتش B نیز وظیفه داشت در جنوب شرقی قفقاز عملیات نماید. هدف گروه ارتش B رسیدن به رودخانه ولگا و شهر استراتژیک استالین گراد (این شهر بعدها تغییر نام داده شد و به ولگا گراد تغییر نام یافت) بود. استالین گراد در واقع کلید ورود به منطقه قفقاز محسوب می شد. از طرف دیگر روسها تصمیم گرفتند مرکز ایستادگی در برابر آلمان ها را در استالینگراد مستقر سازند که راه عبور آلمانها به قفقاز از آنجا می گذشت.

با شروع نبرد استالینگراد و در اواسط ماه نوامبر نیروهای آلمانی پس از یک رشته نبردهای خونین موفق شدند به شهر استالینگراد برسند و نبردهای خیابانی بین مدافعان شهر و قوای مهاجم آغاز شد. برای استالین عدم سقوط شهر استالینگراد بسیار حیاتی و مهم بود. این شهر نماد سقوط و یا دوام حکومت استالین محسوب میشد و تصرف آن برای آلمان ها میتوانست یک پیروزی استراتژیک و در عین حال تبلیغاتی محسوب شود. طرفین درگیر در جنگ تمامی امکانات و توان خود را دراین جنگ بکار گرفتند. در این جنگ نظامیان و غیر نظامیان روسی، زنان، دختران و حتی کودکان به دفاع از شهر خود پرداختند. شهر استالینگراد بارها تا آستانه سقوط پیش رفت اما جان فشانی و مبارزه سرسختانه نیروهای مدافع در آخرین لحظات موجب عدم پیروزی آلمانها شد. تلفات طرفین و بخصوص روسها بسیار زیاد بود و استالینگراد صحنه خونبارترین نبرد تاریخ گردید. بعدها یک کاپیتان روسی که با یک کرجی (یک قایق کوچک) برروی ولگا قایقرانی میکرد گفت: در آن زمان به هرجا که نگاه میکردی خون بود و خون. همه جا پوشیده از خون بود خیلی بیشتر از آنچه که در قصابی ها می دیدید.

اما حملات ارتش ششم آلمان تحت فرماندهی مارشال پاولوس به استالینگراد موجب شد رمق این ارتش در طی چندین ماه نبرد بی امان از دست برود. یکبار دیگر یک ضدحمله زمستانی توسط ارتش سرخ شوروی به منظور محاصره ارتش ششم در استالینگراد آغاز شد. بلافاصله پس از آغاز این ضدحمله ارتش رومانی که در یکی از کلیدی ترین مواضع مستقر بود مواضع خود را تخلیه نمود و این مسئله منجر به محاصره ارتش ششم آلمان گردید. درخواست های مکرر پاولوس برای ترک مواضع و عقب نشینی به منظور عدم محاصره توسط ارتش سرخ شوروی، با مخالفت شدید آدولف هیتلر مواجه شد و ارتش ششم که میتوانست با عقب نشینی جان به در برد به محاصره افتاد و با کمبود سوخت، مهمات، دارو، تجهیزات و آذوقه مواجه شد و در ماه فوریه 1943 ارتش ششم و ژنرال فون پاولوس مجبور به تسلیم شدند. تسلیم ارتش ششم خط جبهه ارتش آلمان را آنقدر به عقب برد که حتی از خط جبهه ارتش جنوب در تابستان و قبل از شروع حمله نیز به عقب تر برده شد. در اواسط ماه فوریه ارتش سرخ دست به یک حمله جدید زد و به خارکف حمله کرد. این حمله موجب یک پیشرفتگی در خط جبهه ارتش سرخ در ناحیه کورسک گردید.

در اوایل ماه می 1942 نیروهای انگلیسی به جزیره ماداگاسکار که تحت حاکمیت دولت ویشی فرانسه قرار داشت حمله کردند و آن جا را تصرف نمودند و تقریبا همزمان با آن قوای محور تحت فرماندهی مارشال اروین رومل از لیبی به سمت مصر حمله کردند و نیروهای متفقین را تا العالمین به عقب راندند. اندکی مدتی بعد نیروهای کانادائی در یک حمله نافرجام به بندر دیپ حمله کردند و با شکست مواجه شدند. این شکست به آنان فهماند که برای حمله به خاک اصلی اروپا نیاز به آموزش بیشتر، تجهیزات بهتر، تدارکات خوب و تدابیر محرمانه بیشتری دارند.

جنگ جهانـی دوم

در آگوست 1942 متفقین موفق شدند دومین نبرد العالمین را تحت فرماندهی یک ژنرال انگلیسی به نام برنارد مونت گمری با شکست قوای محور ادامه دهند و در یک حمله غافلگیرانه موفق به شکست قوای محور و به عقب راندن آن شدند. متفقین همچنین موفق شدند پس از ماه ها که از محاصره جزیره مالت توسط قوای محور می گذشت خط ارسال تدارکات به آن جزیره استراتژیک را دوباره برقرار کنند. در ادامه حملات متفقین به قوای محور در شمال آفریقا، ارتش متفقین از مرز مصر و لیبی عبور کرد و قوای محور را بازهم بیشتر به عقب راند. این حمله اندک مدتی پس از حمله قوای مشترک انگلیسی و آمریکائی به مستعمرات فرانسه ویشی در شمال آفریقا رخ داد. با اشغال مشتعمرات فرانسه در شمال آفریقا قوای محور در معرض فشرده شدن در گازانبر حملات شرقی و غربی متفقین در شمال آفریقا قرار گرفتند.

متفقین بلافاصله پس از تصرف مستعمرات ویشی آن مناطق را در اختیار دولت فرانسه آزاد تحت رهبریمارشال دوگل قرار دادند. پاسخ آدولف هیتلر به تصرف مستعمرات دولت ویشی در شمال آفریقا این بود که دستور داد مناطق تحت حاکمیت ویشی در جنوب فرانسه توسط قوای آلمانی اشغال شد. اگر چه دولت ویشی فرانسه در برابر این حمله آلمان مقاومت نکرد اما ملوانان ناوگان خلع سلاح شده نیروی دریائی فرانسه در بندر تولون با انفجار نبردناوهایی مانند استراسبورگ، ریشیلیو و دانکرک و دیگر ناوهای فرانسوی مانع دستیابی آلمان ها به این ناوها شدند. در ماه می 1943  نیروهای متفقین سرانجام در شمال آفریقا موفق به پاکسازی کامل آن منطقه شدند.

پیروزیهای متفقین

پس از نبرد گوادال کانال نیروهای متفقین در پاسفیک چندین عملیات دیگر برضد نیروهای ژاپنی اجرا نمودند. در ماه می 1943 نیروهای متفقین به منظور اخراج نیروهای ژاپنی از جزیره الیوتیان وارد نبرد با آنان شدند و پس از موفقیت در این نبرد، متفقین به قصد تصرف رابائول عملیات جدیدی را آغاز کردند.مدتی بعد متفقین به منظور ایجاد رخنه در جبهه ژاپن در پاسفیک مرکزی به جزیره گیلبرت حمله نمودند و آن را هم تصرف کردند. در پایان ماه مارس 1944 متفقین به پایگاه نظامی مهم ژاپن در تِروک واقع در جزیره کارولین حمله کرده و آن را تصرف کردند. در ماه آوریل متفقین به نیروهای ژاپنی در گینه نو حمله کردند و آنان را از آنجا هم اخراج کردند.

در جبهه شرق هم نیروهای ارتش سرخ و هم ورماخت برای یک عملیات تهاجمی گسترده درجبهه مرکزی در تابستان 1943 آماده میشدند. در 4 جولای 1943 نیروهای آلمان نازی اقدام به حمله به نیروهای ارتش سرخ شوروی در جبهه کورسک نمودند. در طول یک هفته قوای آلمان در برابر خط دفاعی لایه لایه نیروهای اتحاد شوروی به سختی فرسوده شدند. طرفین درگیر در این نبرد بیشترین حجم تانک را به میدان آوردند که تعداد آن بیش از 6.600 تانک برآورد شده و به نبرد تانک ها معروف شد. این نبرد بزرگترین نبرد تانک در تاریخ جهان بشمار میرود. در پایان این نبرد بیهوده برای اولین بار آدولف هیتلر دستور داد عملیات نظامی بدون دستیابی به یک پیروزی قطعی و یا تاکتیکی لغو گردد. علت این تصمیم حمله متفقین غربی به سیسیل در 9 جولای 1943 بود. در ادامه این روند نیروهای ایتالیائی در جلوگیری از ورود نیروهای متقفین به خاک سیسیل ناتوان شدند و سیسیل سرانجام به تصرف متفقین درآمد.

در 12 جولای قوای اتحاد شوروی دست به یک حمله تمام عیار برضد نیروهای آلمانی زدند. این حمله موجب شد امید آلمان برای کسب پیروزی و یا ایجاد بن بست در جبهه شرق بکلی از میان برود. نبرد کورسک موجب فروپاشی برتری نیروهای آلمان در جبهه شرق گردید و اندکی بعد نیروهای اتحاد شوروی با انجام یک تعرض سنگین در جبهه دنیپر موفق به تصرف شهراسمولنسک شدند. در اوایل سپتامبر نیروهای متفقین از سیسیل به منزله سکوی پرش به داخل خاک ایتالیا استفاده نمودند و برای ورود به خاک ایتالیا دست به یک تهاجم زدند. پس از شکست مقاومت ایتالیائی ها حکومت موسولینی ساقط شد و ایتالیا با متفقین صلح نمود. این مسئله منجر به صدور دستوری از جانب آدولف هیتلر برای خلع سلاح ارتش ایتالیا و بدست گیری کنترل مناطق تحت نظارت ارتش ایتالیا توسط قوای آلمانی شد. آلمان ها سپس یک رشته از خطوط دفاعی را در ایتالیا احداث نمودند تا مانع پیشروی متفقین به سوی شمال و تصرف رم پایتخت ایتالیا شوند.در ادامه این روند به دستور آدولف هیتلر نیروهای ویژه کاماندوی آلمان تحت فرماندهی اتو اسکورزینی در گران ساسو محل بازداشت موسولینی حمله کردند و او را ربودند. اندک مدتی بعد موسولینی در شمال ایتالیا یک حکومت فاشیستی به نام جمهوری سوسیالیستی ایتالیا که عملا تحت کنترل آلمان بود را اعلام نمود.

متفقین در پی یک سلسله عملیات نظامی سرانجام در اواسط نوامبر به خط دفاعی اصلی آلمان ها در ایتالیا رسیدند. همچنین نیروی زیردریائی آلمان در اقیانوس اتلانتیک نیز با تحمل تلفاتی شدید دچار شکست هائی گردید. در نوامبر 1943 رئیس جمهور آمریکا فرانکلین روزولت و نخست وزیر انگلستان وینستون چرچیل با چیان کای شک رئیس جمهور چین در قاهره ملاقات نمودند و اندکی بعد در تهران به اتفاق ژوزف استالین یک کنفرانس 3 جانبه برگزار شد. کنفرانس تهران به تعین مرزهای جغرافیائی ژاپن پس از جنگ و همچنین ایجاد جبهه دوم در اروپا با تهاجم به فرانسه پرداخت. همچنین اتحاد شوروی اعلام نمود که حداکثر 3 ماه پس از تسلیم آلمان به ژاپن اعلام جنگ خواهد داد.

در ژانویه 1944 متفقین دست به یک سلسله از حملات برضد خط اصلی دفاعی آلمان در شمال ایتالیا به نام خط دفاعی مونت کاسینو زدند. متفقین تلاش نمودند تا در ژانویه 1944 با پیاده کردن نیرو در انزیو موجبات فروپاشی این خط دفاعی را فراهم نمایند زیرا این بندر در پشت خط دفاعی مونت کاسینو قرار داشت و پیاده شدن متفقین در آنجا موجب بی فایده شدن این خط دفاعی میشد. در پایان ماه ژانویه 1944نیروهای اتحاد شوروی در منطقه لنینگراد دست به یک تهجم وسیع زدند. این عملیات به طولانی ترین محاصره قرن بیستم در لنینگراد که منجر به کشته شدن بیش از یک میلیون نفر شد پایان داد. تهاجم اتحاد شوروی در شمال با مقاومت گروه ارتش شمال و کشورهای حوزه بالتیک مانند استونی متوقف شد. این کشورها با تشکیل یک دولت ملی گرا نگران ورود نیروهای  کمونیست به کشورهایشان  بودند. در اواخر سال 1944 نیروهای اتحاد شوروی موفق شدند شبه جزیره کریمه را آزاد کنند. در ایتالیا نیروهای متفقین موفق شدند پس از عبور از خط دفاعی مونت کاسینو که یکی از شدیدترین نبردهای جنگ دوم جهانی بود به شهر رم وارد شده و آن را که به نام شهر بی دفاع خوانده میشد در 4 ژوئن آزاد نمایند.

در آسیا تجربه جنگی و خوش اقبالی متفقین کمک نمود تا 2 تهاجم ژاپن از خاک برمه به منطقه آسام هند در مارس 1944 توسط نیروهای متفقین دفع شود. در ماه می 1944 نیروهای کوهستانی انگلستان با یک ضدحمله موفق شدند نیروهای مهاجم ژاپنی را به خاک برمه عقب بنشانند. همزمان حمله نیروهای ارتش چین به شمال برمه موجب شد نیروهای ژاپنی مجبور به عقب نشینی از میتکیانا (MYITKYINA) شوند.موج دوم حمله ارتش ژاپن به نیروهای مهاجم چینی به منظور از بین بردن این نیروها و بدست آوردن خط آهنی بود که مناطق تحت اشغال نیروها را به پایگاه هوائی متفقین متصل میکرد. در ماه ژوئن نیروهای ژاپنی موفق شده بودند تا با تسلط بر استان جنوبی هونان در چین یک تهاجم جدید را برضد چانگشا در استان هونان آغاز کنند.

در روز 6 ژوئن 1944 متفقین غربی در یک تهاجم وسیع و انبوه در ساحل نورماندی در شمال فرانسه پیاده شدند. در ستاد فرماندهی متفقین این روز با نام رمز D-DAY شناخته می شد. این در حالی بود که چند لشگر از قوای متفقین موفق شدند پس از در هم شکستن مقاومت قوای آلمان در جریان نبرد مونت کاسینو خط دفاعی گوستاو را نیز در هم شکنند و به سوی شمال پیشروی کرده و به سوی مرز جنوب شرقی فرانسه در حال حرکت بودند. نیروهای متفقین در نخستین ساعت روز 6 ژوئن در یک عملیات آبی خاکی در ساحل پیاده شدند و پس از در هم شکستن مقاومت شدید  مدافعان  آلمانی در پشت دیوار آتلانتیک (دیوار آتلانتیک یک خط دفاعی بود که توسط آلمانها از نروژ تا سواحل غربی فرانسه کشیده شده بود و هدف از آن جلوگیری از پیاده شدن قوای متفقین در خاک اروپا بود) به داخل فرانسه سرازیر شدند.

با حمله ارتش متفقین به شمال فرانسه آلمان در 3 جبهه با متفقین می جنگید. جبهه اول در شرق قرار داشت و ارتش سرخ شوروی در برابر قوای آلمان صف آرائی کرده بود. جبهه دوم در جنوب واقع شده بود و قوای متفقین در ایتالیا در برابر نیروهای آلمان صف آرائی کرده بود و سرانجام با پیاده شدن متفقین در فرانسه اکنون جبهه غرب نیز خطر جدیدی را ایجاد کرده بود. آلمان عملا در خطر محاصره و خرد شدن از 3 جبهه قرار داشت. در چنین شرایطی گروه ارکستر سیاه (جنبش مقاومت ضد نازی) خطر نابودی آلمان را به روشنی درک نمود.

اعضای این جنبش که بعضی از آنان از نزدیک ترین اشخاص به آدولف هیتلر بودند تصمیم به ترور او گرفتند و 14 روز پس از پیاده شدن متفقین در نرماندی و در تاریخ 20 ژوئن 1944 سرهنگ کنت کلاوس ماریا شنک فون اشتاوفنبرگ یکی از اعضای گروه ارکستر سیاه با انفجار بمبی در زیر پای آدولف هیتلر تلاش نمود تا او را ترور کند. این بمب که در ستاد فرماندهی آدولف هیتلر در راستنبورگ منفجر شد به جز چند آسیب جزئی به آدولف هیتلر آسیب دیگری نرساند. همزمان ارکستر سیاه تلاش نمود تا با کمک فرماندهان ارتش آلمان در برلین کودتا کند اما کودتا با شکست همراه شد و نیروهای افن اس اس تحت فرماندهی هاینریش هیملر، به سرکوبی کودتاچیان پرداختند. کودتا به سرعت در هم شکست و اکثر اعضای آن با حلق آویز شدن از سیم پیانو و یا چنگک قصابی دار زده شدند. از این اعدام های وحشیانه فیلم برداری شد و این فیلم در دانشکده های افسری و برای شخص آدولف هیتلر به نمایش درآمد.

در 25 آگوست 1944 پاریس توسط نهضت مقاومت فرانسه، آزاد شد و هم زمان قوای مهاجم متفقین غربی نیروهای آلمانی را به سوی خاک اصلی آلمان عقب راندند. وقتی متفقین به هلند رسیدند مارشال مونت گمری تلاش نمود تا به جای حمله مستقیم به دیوار دفاعی زیگفرید که توسط آلمان ها برای حفظ مرزهای غربی آلمان ایجاد شده بود، با عبور از رود راین در شمال هلند این دیوار دفاعی را دور بزند اما عملیات مارکت گاردن که توسط او برای هوابرد نیروهایش به منظور تصرف پل های رود راین طراحی شده بود در عمل با شکست مواجه شد.

در 13 ژوئن 1944 آلمان با استفاده از یک سلاح پیشرفته و مرگبار موسوم به V-1 به لندن حمله کرد. این نخستین حمله موشکی در جنگ دوم جهانی بود و پس از آن دائما تکرار شد. آلمان ها پس از موشک V-1 بلافاصله اقدام به تکمیل موشک V-2 کرده و آن را نیز برضد لندن بکار بردند. متفقین در ایتالیا پس از غلبه بر خط دفاعی گوستاو در مونت کاسینو، در خط دفاعی گوتیک به آخرین خط دفاعی آلمان ها بر خوردند و پس از یک نبرد سخت موفق شدند خط دفاعی گوتیک را نیز در هم بشکنند.

در 22 ژوئن ارتش سرخ شوروی عملیاتی به نام باگراتیون (باگراتیون نام یکی از سرداران گرجی تبار ارتش روسیه در جنگ سال 1812 با ناپلئون بناپارت بود) موفق شد در جبهه بیلوروسی (روسیه سفید) تقریبا 80% گروه ارتش مرکزی آلمان را نابود کند. اتحاد شوروی در یک عملیات دیگر موفق شد نیروهای آلمانی را از اکرائین و شرق لهستان اخراج کند. پیشرفت های سریع ارتش سرخ شوروی نهضت مقاومت لهستان آزاد را به فکر شورش و آزاد سازی ورشو قبل از ورود نیروهای روسی به آن شهر انداخت. بنابراین نهضت مقاومت در آگوست 1944 دست به شورش زد اما نیروهای ارتش شوروی که تا ورشو فاصله اندکی داشتند از کمک به نهضت مقاومت سر باز زدند و آلمان ها موفق شدند اعضای نهضت مقاومت را که پس از شکست به کانال های آب زیرزمینی ورشو رفته بودند، دستگیر کنند و یا بکشند.

علت عدم حمایت شوروی از مقاومت ملی لهستانی ها این بود که میخواستند پس از اشغال آن کشور حکومتی کمونیستی در آن برقرار کنند و ایجاد حکومت ملی گرا توسط نهضت مقاومت موجب عدم دستیابی به اهداف شوروی می گردید. در این زمان اسلواک ها نیز به تحریک شوروی برضد آلمان ها سر به شورش برداشتند ولی آلمان ها این شورش را نیز سرکوب کردند. در ادامه پیشروی ارتش سرخ به سوی غرب، اتحاد شوروی در شرق رومانی دست به حمله زد و راه ارتباطی عمده قوای آلمان در آن کشور را با عقب قطع کرد. در این زمان یک کودتا برضد حکومت رومانی شکل گرفت و این کشور نیز پس از تغییر دولت به آلمان اعلام جنگ داد. اتفاق مشابهی نیز در بلغارستان رخ داد.

در سپتامبر 1944 ارتش سرخ شوروی به سوی یوگسلاوی پیش روی کرد و ارتباط بین گروه ارتش E مستقر در یونان و گروه ارتش F مستقر در آلبانی و یوگسلاوی را قطع نمود. این در حالی بود که پارتیزان های تحت فرماندهی مارشال بروز تیتو عملا کنترل بیشتر مناطق یوگسلاوی را در دست داشتند. اما در بلغارستان نیروهای اتحاد شوروی با پشتیبانی محدود مردمی موفق شدند شهر صوفیه پایتخت بلغارستان را در 20 اکتبر تصرف کنند. چند روز بعد نیروهای ارتش سرخ دست به یک عملیات نظامی برضد قوای آلمان در مجارستان زدند. این حمله تا اشغال بوداپست پایتخت آن کشور در فوریه 1945 بطول انجامید. مقاومت نیروهای فنلاندی در برابر حملات اتحاد شوروی به آن کشور در کارِلیان ایستهومس مانع اشغال آن کشور گردید و باعث شد با امضاء یک قرارداد صلح بین دو کشور، فنلاند نیز به جمع متفقین بپیوندد و به آلمان اعلام جنگ دهد.

در آسیا با آغاز ماه جولای متفقین موفق شدند حمله ارتش ژاپن به آسام را دفع نمایند و آنان را تا آن سوی رودخانه چین وین به عقب برانند و سپس نیروهای چینی موفق شدند شهر میتکیانا را تصرف کنند. در چین نیروهای ژاپنی به پیروزیهای خوبی دست یافتند. آنان در اواسط ژوئن موفق شدند شهر چانگشا و در اوایل آگوست شهر هِنگ یانگ را تصرف کنند. ژاپنی ها سپس به ایالت گوناکسی حمله کردند و در اواخر نوامبر به پیروزی بزرگی در برابر قوای چینی در گوئیلیان و لیوژو دست یافتند. در اواسط ماه دسامبر نیروهای ژاپنی مستقر در چین موفق شدند به نیروهای ژاپنی مستقر در هندوچین بپیوندند.

در حوزه پاسفیک نیروهای آمریکائی به عقب راندن قوای ژاپنی ادامه دادند. در اواسط ماه ژوئن نیروهای آمریکائی به نیروهای ژاپنی در جزایر ماریانا و پاپوآ حمله کردند و همچنین در طی مدت چند روز موفق شدند نیروهای ژاپنی را در دریای فیلیپین شکست دهند. این شکست ها موجب شد ادمیرال توجو نخست وزیر ژاپن استعفا دهد و نیروهای آمریکائی نیز پایگاه های مناسبی برای بمب باران جزایر اصلی ژاپن بدست آوردند و اقدام به بمب باران وسیع شهرهای ژاپن نمودند. در اواخر اکتبر 1944 نیروهای آمریکائی به قوای ژاپنی در خلیج لی یت حمله کردند و موفق شدند یک پیروزی قاطع دیگر در نبرد خلیج لی یت بدست آورند. این نبرد یکی ازبزرگترین نبردهای دریائی تاریخ بود.

فروپاشی متحدین و پیروزی متفقین

در تاریخ 16 دسامبر 1944 آلمان در جبهه غرب برای آخرین بار در جنگل های آردن دست به یک هجوم گسترده زد. هدف از این عملیات محاصره و انهدام عمده قوای متفقین در ناحیه آردن و نیز کسب ذخایر سوخت و تدارکات متفقین و قطع ارتباط متفقین با بندر مهم آنتورپ در بلژیک بود. در ژانویه 1945 حمله آلمان به دلیل پایداری نیروهای آمریکائی با شکست مواجه شد و تلفات زیادی را بر آن کشور تحمیل نمود. در ایتالیا نیز نیروهای متفقین در پشت آخرین خط دفاعی آلمان ها در شمال ایتالیا به نام خط دفاعی گوتیک باقی ماندند و تغییری در موضع آنها ایجاد نشده بود. در اواسط ژانویه 1945 نیروهای اتحاد شوروی به قوای آلمان مستقر در مرز و کنار رودخانه اُدر و ویستول حمله کردند و به سوی پروس شرقی حرکت کردند.

در 4 فوریه سران کشورهای آمریکا، انگلستان و شوروی در کاخ لیوادیا در شهر یالتا واقع در کریمه دیدار نمودند. آنها در خصوص اشغال آلمان پس از جنگ و زمان اعلان جنگ توسط شوروی به ژاپن به توافق رسیدند. در فوریه 1945 همزمان با حمله اتحاد شوروی به سیسیلیا و پومرانی متفقین با عبور از راین به غرب آلمان حمله کردند. در ماه مارس 1945 نیروهای متفقین با عبور از رودخانه راین در شمال و جنوب به منطقه صنعتی روهر حمله کردند و گروه زیادی از لشگریان آلمانی تحت فرماندهی مارشال مودل را در آن منطقه به محاصره افکندند و همزمان نیروهای اتحاد شوروی به وین پایتخت اتریش وارد شدند. در اوایل آوریل نیروهای متفقین به آخرین حمله خود در ایتالیا دست زدند و در 12 آوریل فرانکلین روزولت رئیس جمهور آمریکا درگذشت و هری ترمن جانشین او شد.

در اواسط ماه آوریل نیروهای آمریکائی به بازداشتگاه داخائو رسیدند و با صحنه های دلخراشی از توحش انسانها مواجه شدند. هزاران جسد بر روی زمین و چند صد جسد در کوره های آدم سوزی همچنان باقی مانده بود. علاوه بر آن هزاران زندانی و اسیر نیز به شکل ارواحی متحرک در اردوگاه سربازان متفقین را با چشمانی بی فروغ مینگریستند. بهداری ارتش آمریکا بلافاصله کمک های مراقبتی را در مورد بازماندگان و زندگان آغاز کرد و این یکی از رقت آورترین صحنه های جنگ دوم جهانی بود. در اواخر همین ماه نیروهای اتحاد شوروی به برلین پایتخت رایش سوم حمله کردند. آدولف هیتلر که دیگر نیروئی برای دفاع از برلین نداشت مجبور به فراخوان جوانان و نوجوانان آلمانی برای دفاع از برلین شد. او خود در پناهگاه زیرزمینی کاخ صدارت عظمی دائما به لشگرها و واحدهائی فرمان می داد که دیگر جز برروی کاغذ وجود نداشت.

نیروهای متفقین غربی (آمریکائی ها) و شرقی (اتحاد شوروی) در 25 آوریل 1945 کنار رودخانه اِلب در آلمان به یکدیگر پیوستند و عکس یادگاری گرفتند. 3 روز بعد و در 28 آوریل بنیتو موسولینی و معشوقه اش کلارا پتاچی توسط پارتیزان های ایتالیائی تیرباران شدند و در شهر میلان وارونه و از پا آویزان شدند. در روز 30 آوریل رایشستاگ، مجلس ملی آلمان توسط قوای اتحاد شوروی به فرماندهی مارشال ژوکف تسخیر شد و این نماد پایان حکومت میلیتاریستی آدولف هیتلر بود. آدولف هیتلر در طول نبرد برلین دائما به ژنرال ونک فرمانده ارتش دوازدهم دستور می داد تا محاصره برلین را بشکند اما زمانی که ارتش فرسوده ونک نتوانست از عهده این کار برآید امیدها بر باد رفت. آدولف هیتلر در همین روز (30 آوریل) در پناهگاه خویش در برلین به اتفاق اوا براون معشوقه اش که 24 ساعت قبل با هم ازدواج کرده بودند خودکشی کردند و به دستور خودش پس از مرگ جنازه شان آتش زده شد. او قبل از مرگ ادمیرال کارل دونتیز را به جانشینی خود انتخاب کرده بود. وصیتنامه آدولف هیتلر توسط یک خلبان زن آلمانی به نام هانا رایشس با هواپیما از برلین خارج شد و به دونتیز تحویل گردید. در 29 آوریل قوای آلمان در ایتالیا تسلیم شد.

در 2 ماه می نبرد برلین با پیروزی ارتش سرخ به اتمام رسید در جریان این نبرد هزاران جوان و نوجوان آلمانی کشته شدند و سربازان اتحاد شوروی به در سطحی وسیع به زنان آلمانی تعدی کردند. و در 7 ماه می ادمیرال کارل دونتیز جانشین آدولف هیتلر آتش بس را پذیرفت و نمایندگان آلمان در جلسه ای که در همین روز برگزار شد شرایط متارکه را پذیرفته و مارشال کایتل فرمانده کل ارتش آلمان آن را امضاء نمود. براساس مفاد این سند دو طرف پذیرفتند که از صبح روز 8 ماه می آتش بس در تمام جبهه ها در اروپا برقرار شود. همچنین براساس مفاد این سند ادمیرال دونتیز به تمام زیردریائی های آلمانی دستور داد تا عملیات جنگی برضد نیروهای متفقین را به حالت تعطیل درآورند و خود را تسلیم نمایند. تنها در جبهه شرق و در کشور چکسلواکی بود که نیروهای آلمانی تا 11 ماه می در برابر نیروهای ارتش سرخ به پایداری ادامه دادند.

در حوزه پاسفیک نیروهای آمریکائی و نهضت مقاومت فیلیپین به پاکسازی خلیج لی یت ادامه دادند و تا پایان ماه آوریل موفق شدند این امر را به اتمام برسانند. همچنین نیروهای آمریکائی که در ژانویه 1945 در جزیره لوزان پیاده شده بودند و در ماه مارس شهر مانیل پایتخت فیلیپین را محاصره کرده بودند، زمانی آنجا را ترک کردند که از شهر جز ویرانه ای باقی نمانده بود. جنگ در میندانائو و لوزان و سایر جزایر فیلیپین تا زمان تسلیم ژاپن ادامه یافت.

پایتخت فیلیپین

در ماه می 1945 نیروهای متفقین در برونئی پیاده شدند و این منطقه نفت خیز را از تصرف ژاپن خارج ساختند. در ماه مارس 1945 نیروهای آمریکائی، انگلیسی و چینی موفق شدند ارتش ژاپن را از شمال برمه اخراج کنند و در 3 ماه می 1945 نیروهای انگلیسی شهر رانگون پایتخت برمه را به تصرف خود درآوردند. در ماه مارس 1945 نیروهای آمریکائی به جزیره ایووجیما حمله کردند. در پایان ماه ژوئن نیروهای آمریکائی به جزیره اوکیناوا یورش بردند و آن را نیز پس از یک درگیری خونین به تصرف خود درآوردند. در این زمان بمب افکن های آمریکائی شهرهای ژاپن را مورد بمب باران دائم قرار داده و آنها را یکی پس از دیگری ویران کردند. همزمان زیردریائی های آمریکائی نیز خط تدارکاتی از بنادر ژاپن به دیگر مناطق را به شدت ناامن کرده بودند. در 11 جولای 1945 سران متفقین در کنفرانسی که در قصر زیبای پوتسدام در حومه برلین تشکیل شد شرکت کردند و به ژاپن توصیه کردند تسلیم شود. آنان همچنین تصمیم گرفتند در صورت عدم تسلیم ژاپن، جنگ را تا تسلیم آن کشور ادامه دهند.

در زمان تشکیل این کنفرانس انتخاباتی در انگلستان برگزار شد که نتیجه آن شکست وینستون چرچیل و پیروزی کلمنت اتلی بود. همچنین در این کنفرانس بود که یکی از اعضای هیئت آمریکائی به ترومن پیامی را داد که آزمایش موفقیت آمیز بمب اتمی را تائید میکرد. ترومن در این جلسه به چرچیل و استالین گفت:

آقایان باید بگویم کشور من به یک سلاح استراتژیک و مهم دست یافته است

بعدها آشکار شد که علت عدم تعجب استالین اطلاع او توسط سرویس مخفی شوروی از مراحل ساخته شدن این بمب بوده است. پس از آن که ژاپنی ها درخواست متفقین را برای تسلیم نپذیرفتند در 7 و 9 اوت 1945 ایالات متحده آمریکا با پرتاب 2 بمب اتمی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی را هدف قرار داد و به شکلی غیررسمی آغاز عصر اتم را اعلام کرد.

در فاصله پرتاب بمب اول و دوم اتحاد شوروی به ژاپن اعلان جنگ داد و به منچوری حمله کرد. ارتش کوانتوگ که توان مقابله با نیروهای رزمی ارتش سرخ را نداشت پی در پی شکست خورد و سرانجام تسلیم شد. اتحاد شوروی سپس جزایر کوریل را از ژاپن گرفت و آن را تا به امروز در تصرف دارد. در تاریخ 2 سپتامبر 1945 بر عرصه نبردناو میسوری سند تسلیم ژاپن به امضاء نمایندگان آن کشور و ژنرال مک آرتور فرمانده ارتش آمریکا در شرق دور رسید و جنگ دوم جهانی به پایان رسید. خبر برقراری آتش بس در آخرین جبهه جنگ در شرق دور موجب ایجاد موجی از شادی و سرور در کشورهای فاتح گردید و آن را با نام روز V J-DAY نام گذاری کردند.

عواقب و نتایج

جنگ در حالی به پایان رسید که غالب کشورهای استعمارگر پیشین به ویرانی اقتصادی و اجتماعی مبتلا شده بودند و این امر موجب ایجاد جهانی دو قطبی با ابر قدرت های جدید گردید. آمریکا و اتحاد شوروی جایگزین فرانسه و انگلستان شدند عصر جنگ سرد آغاز شد و رقابت بین این دو کشور جهان را تا آستانه جنگ اتمی و ویرانی تمدن و آغاز قیامت بشر پیش برد. این جنگ موجب تغییر معیارهای اندازه گیری به میلیون شد. در این جنگ میلونها سرباز به جبهه اعزام  شدند و  میلیونها تن از آنان هرگز به خانه باز نگشتند. جنگ دوم جهانی موجب آوارگی میلیونها انسان و کشتار دسته جمعی میلونها انسان دیگر شد. مجموع خونی که در این جنگ برزمین ریخت نیز به میلیونها لیتر رسید. میلیونها خانواده فرزندان خویش را از دست دادند و میلیونها نفر همسران و پدران خود را پس از اعزام به خط جبهه هرگز ندیدند. میلیونها تَن مهمات در این جنگ به مصرف رسید که براساس یک برآورد سطحی سهم سرانه مردم این قاره صدها بمب و یا گلوله بود.

حتی تا به امروز کارشناسان، مورخین، مردم شناسان و جامعه شناسان (هیچکدام) نتوانستند آمار دقیقی درباره تعداد نظامیان وغیرنظامیان در این جنگ را اعلام کنند خوشبینانه ترین حالت آمارها از مرگ حداقل 45.000.000 نفر و برخی آمارهای دیگر با ارقام 50.000.000 یا 60.000.000 و یا 62.000.000 و یا 63.000.000 و حتی 65.000.000 نیز ارائه گردیده است. جنگ دوم جهانی تنها جنگ خونبار تاریخ بود که هم به دلایل نژادی و هم به دلایل مرامی موجب کشتارهای دسته جمعی ابنای بشر شد. آدولف هیتلر دستور داده بود تا پیروان دین یهود و نیز کمونیست ها را بدون ترحم و گذشت نابود کنند. ژاپنی ها نیز دستوراتی مشابه در خصوص مردم چین و دیگر کشورهای آسیایی و نیز کمونیست ها صادر نموده بودند. در این جنگ 14 میلیون نفر به بازداشتگاه های نازی فرستاده شدند و میلیونها نفر از آنان با روشهای کشتار دسته جمعی کشته شدند. یک میلیون یهودی پس از جنگ از ترس تکرار هولوکاست هرگز به خانه های خود بازنگشتند.

در این جنگ برای اولین بار در تاریخ از بمب اتمی، هواپیماهای جت، موشکهای با موتور جت و کامپیوتر استفاده شد و انسان عصر اتم و فضا را تقریبا همزمان آغاز کرد. تا قبل از بمب باران اتمی ژاپن هیچ یک از انسانهای روی زمین به سم کشنده استرانتیوم 90 آلوده نبودند اما با انفجار این بمب هر یک از ما مقداری از این سم را در بدن خود داریم. این جنگ همچنین موجب ایجاد علم پژوهش عملیاتی گردید. در این جنگ همچنین برای اولین بار به پیروزی با قدرت تبلیغات اهمیت داده شد که متخصص آن دکتر ژوزف گوبلز وزیر فرهنگ رایش سوم بود. در این جنگ ژاپنی ها موفق به کشف جریان هوای جت استریم برفراز آمریکا شدند که تا قبل از آن برای ما ناشناخته بود.

این جنگ برای ایران نیز جز افزایش فقر و محرومیت و نیز فرسودگی زیر ساخت های ارتباطی، نتیجه ای نداشت. تنها افتخاری که نصیب ایران شد این بود که متفقین پس از پایان جنگ به ایران تنها لقب پل پیروزی دادند. در این جنگ صدها هزار ایرانی با کمبود معیشت روبرو شده و در سایه غرور جریحه دار شده ناشی از اشغال کشور به سربازان متفقین به عنوان عامل بسیاری از بدبختی های خود مینگریستند و در سایه این تنفر علل تاریخی و فرهنگی عقب ماندگی کشور ایران را فراموش میکردند. (این گونه بنظر میرسد تا قبل از ورود متفقین به ایران این کشور در اوج رفاه و تمدن و فرهنگ قرار داشت و با ورود متفقین بود که تمام سیاه روزیها شروع شد).

کشورهای فاتح پس از جنگ دوم جهانی دست به تاسیس سازمان ملل متحد زدند که این سازمان جایگزین جامعه ملل شد. این سازمان در سال 1948 قوانین حقوق بشر را منتشر و اعلام کرد و تمام ملل و کشورها را به رعایت آن فراخواند. پس از جنگ اتحاد شوروی با تصرف کشورهای حوزه شرق اروپا اقدام به تاسیس کشورهای کمونیستی در آن مناطق کرد. این وضعیت تا اوایل دهه 1990 ادامه یافت. همچنین کمونیسم که تا قبل از جنگ صرفا یک ایدوئولوژی روسی در چهارچوب مرزهای آن کشور بود به مانند ویروسی به سرعت تکثیر شد و در آسیا و اروپا و آمریکا دولت های کمونیستی یکی پس از دیگری تاسیس شدند.

متفقین با اشغال آلمان و تقسیم آن به مناطق تحت اشغال کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلستان، شوروی عملا قیمومیت این کشور ویران شده را به دست گرفتند. آنان همچنین با تشکیل دادگاهی که به دادگاه نورنبرگ معروف شد برای اولین بار در تاریخ جنایتکاران یک حکومت سرکوب گر را محاکمه و به مجازات رساندند. اتحاد شوروی که مناطق شرقی آلمان را تحت کنترل خود داشت بعدها با ایجاد دیواری موسوم به دیوار برلین آلمان را عملا به دو بخش تقسیم کردند. با سقوط کمونیسم در اوایل دهه 1990 آلمان موفق شد یک بار دیگر یکپارچگی خود را به دست آورد. اتحاد شوروی همچنین اتریش را اشغال کرد و تا دهه 1950 از تخلیه آن خودداری نمود.

با تخلیه چین از نظامیان ژاپنی جنگ قدرت بین ملی گرایان به رهبری چیان کای شک و کمونیست ها به رهبری مائو اوج گرفت و با پیروزی کمونیست ها و فرار چیان کای شک به چین تایپه بحران میان این دو حزب تا به اکنون ادامه دارد. همچنین کشورهای غربی با ایجاد اتحادی موسوم به ناتو جبهه واحدی که کشورهای دو سوی اتلانتیک را شامل میشد را تشکیل دادند و در مقابل اتحاد شوروی نیز با تشکیل اتحادی با کشورهای شرق اروپا موسوم به پیمان ورشو به صف آرائی در برابر ناتو پرداختند. در اوایل دهه 1950  جنگ کره آغاز شد و یکی از خونبارترین جنگ های پس از جنگ دوم جهانی را رقم زد. اگر چه 3 سال بعد از شروع، جنگ به اتمام رسید اما بحران کره نیز تا به امروز ادامه دارد.

در خاورمیانه در سال 1948 انگلستان با تخلیه کشور فلسطین به قیومیت خود بر آن پایان داد اما با خروج انگلستان، یهودیان که در نتیجه عملکرد خشن کشورهای اروپائی و بخصوص آلمان و شوروی، آواره شده بودند، به فلسطین کوچ کردند که بین آنان و فلسطینیان، یک بحران ایجاد گردید که تاکنون ادامه دارد. دو سال پس از پایان جنگ دوم جهانی کشور هند موفق شد از قید استعمار انگلستان رها شده و به استقلال دست یابد. هند امروز یکی از کشورهای در حال توسعه بسیار بزرگ و مطرح در جهان است.

با پایان جنگ دوم جهانی نهضت های استقلال طلبانه اوج گرفت و کشورهای فرانسه و انگلستان مستعمرات خود را یکی پس از دیگری از دست دادند. این مسئله موجب افزایش تعداد ملل مستقل در جهان و سازمان ملل شد.

کشورهای اروپای غربی نیز با تشکیل یک اتحادیه کشورهای عضو فولاد و زغال سنگ را تشکیل دادند که بعدها تبدیل به اتحادیه اروپا شد و همگرائی در آن قاره را تا به آنجا پیش برد که 55 سال بعد از سقوط آدولف هیتلر یکبار دیگر بیشتر کشورهای اروپائی تحت حاکمیت یک قانون و یک واحد پول در آمدند و این کاری بود که آدولف هیتلر تلاش کرد با قوه قهریه انجام دهد.