ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

نبرد استالینگراد بزرگترین نبرد خیابانی جهان

نبـرد استالینگراد خونین ترین نبرد خیابانی تاریخ

نبـرد استالینگراد

نبـرد استالینگراد، به خونین ترین و طولانی ترین نبرد خیابانی تاریخ اطلاق میشود که در جنگ جهانی دوم روی داد و بعنوان یکی از سرنوشت‌ سازترین نبردهای تمام تاریخ بشر لقب گرفت. در این نبرد، ارتش آلمان نازی و متحدان آن به‌ منظور فتح شهر استالینگراد (ولگاگراد کنونی)، به آن یورش بردند که پس از چندین ماه نبرد خیابانی، فرسایشی و خونین، در سوم فوریه ۱۹۴۳ با شکست قطعی آلمان، این شهر توسط ژنرال روکوسوفسکی آزاد گردید.

جنگ جهانی دوم بعنوان مخوف ترين و هولناک ترین نبرد تاريخ، مسبب یک تراژدی انسانی بزرگ بود و باعث ریختن خون هزاران انسان بیگناه و ویرانی نیمی از جهان، از غرب اروپا  تا شرق آسیا، طی عملیات های نظامی ویرانگری همچون نبرد استالینگراد - نبرد کیف - نبرد کورسک - نبرد دونکرک - نبرد نرماندی - نبرد ایو جیما - نبرد بریتانیا - نبرد میدوی - عملیات بارباروسا - نبرد برلین و نبرد اوکیناوا گردید، اما همین جنگ خونین راه را برای بوجود آمدن پیشرفت های بسیاری در علوم مختلف، خصوصا با هدف کاربرد در علوم نظامی گردید. همچنین در کوران این جنگ ویرانگر، انسانهای شجاع و توانمندی نیز ظهور کردند که در دفاع از سرزمین خود با تکیه بر خلاقیت و شجاعت بی نظیر و نبوغ خیره کننده شان، رشادتهای بی نظیری را برجای گذاشتند و نام خود را در تاریخ ماندگار کردند. ارتش ورماخت آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، عرصه ظهور ژنرالهایی با شهرت جهانی بود که از شاخص ترین آنها میتوان به ژنرال اروین رومل ملقب به روباه صحرا، هاینریش هیملر فرمانده ارتش سری وافن اس اس و سازمان مخوف گشتاپو، اریش هارتمن معروف به تکخال خلبانان شکاری جهان، هانس رودل ملقب به شکارچی افسانه ای تانکها، آدولف گالاند ملقب به ژنرال شکاری، هانا رایتش ملقب به بانوی شیردل، اتو اسکورزینی، فرمانده کماندوهای هیتلر و خطرناکترین مرد اروپا، هاینتس گودریان، برترین استراتژیست نبردهای زرهی و هرمان گورینگ، برجسته‌ترین چهره‌ حزب نازی و فرمانده نیروی هوایی آلمان در جنگ جهانی دوم اشاره کرد که در ورای این نامها، آدولف هیتلر، رهبر افسانه ای آلمان و پیشوای بزرگ رایش سوم با شخصیتی منحصر بفرد، خود را بعنوان یکی از معروفترین چهره های قرن بیستم معرفی کرد.

نبـرد استالینگراد

زمان          28 ژوئن 1942 تا 2 فوریه 1943
مکان استالینگراد - شوروی
نتیجه شکست آلمان و پیروزی شوروی
جنگندگان  آلمان نازی، رومانی، ایتالیا، مجارستان در مقابل شوروی
نیروها         

آلمان: 270000 نفر در آغاز- 1011000 نفر هنگام حمله شوروی

شوروی: 187000 نفر در آغاز نبرد - 1700000 نفر هنگام حمله شوروی

تلفات          

آلمان: 800000 نفر کشته یا مجروح و 91000 نفر اسیر

شوروی: 1100000 نفر کشته و بیش از 40000 نفر کشته از شهروندان

استالینگراد یکی از شهرهای اصلی صنعتی شوروی و نزدیک به ساحل رود ولگا بود که در آن کارخانه‌های بزرگ ساخت جنگ‌افزار و تراکتور وجود داشت. فتح این شهر برای آدولف هیتلر، امتیاز بزرگی به حساب می‌آمد و موجب گسستن مسیرهای حمل و نقل شوروی در جنوب روسیه از طریق رود ولگا می‌شد.

تا میانه سال 1941، تهاجم آلمان به شوروی برای ارتش سرخ مسکو، سه میلیون کشته و سه میلیون اسیر به ارمغان آورده بود. روسها در سال اول جنگ با آلمان، با بهره گیری از شرایط آب و هوا و جغرافیایی سرزمینشان توانستند پیشروی آلمان را در جبهه های شمالی و مرکزی سد کنند و آنها را از اطراف مسکو با موفقیت به عقب برانند. با فرارسیدن تابستان، ژنرالهای عالی رتبه هیتلر تصمیم گرفتند تا حرکت خود را به سوی مسکو ادامه دهند و ارتشهای روس را از وسط، به دو نیم کنند.  

آدولف هیتلر نقشه ای با نام رمز عملیات آبی طرح کرد که در طی آن واحدهای مستقر در جبهه جنوبی باید در دو ستون به داخل خاک شوروی پیشروی می کردند. ستون اول باید به سمت جنوب شرقی حرکت کرده و چاه های نفت باکو و قفقاز را در اختیار می گرفت و ستون دوم با حرکت به سمت شرق، ناحیه صنعتی استالینگراد در ساحل غربی رود ولگا را اشغال می کردند.

هیتلر از ابتدا قصد اشغال شهر استالینگراد را نداشت و هدف او رسیدن به حاشیه این ناحیه صنعتی و بمباران آن بود به گونه ای که دیگر روسها نتوانند از کارخانه های ساحل رود ولگا استفاده کنند. حمله آلمانها در روز 28 ژوئن 1942 و یکسال پس از آغاز تهاجم به شوروی آغازشد. ارتش چهارم زرهی آلمان از جانب شمال شرق و همزمان ارتش ششم به فرماندهی فون پاولوس (Von Paulus)، به همراه تانکها و 330000 نفر از بهترین قوای ارتش آلمان، از سمت شرق به شهر حمله کردند.

ارتش ششم به فرماندهی ژنرال فون پاولوس از کهنه سربازانی تشکیل شده بود که توانایی های خود را قبلا در بلژیک و لهستان به اثبات رسانده بودند. آلمانها با استفاده از تاکتیک حمله برق آسای خود به سرعت صفوف ارتش سرخ را شکافتند. لشکرهای متحدین آلمان از ایتالیا، رومانی و مجارستان ارتش ششم را دنبال کردند تا بتوانند جناح های طولانی آن را پوشش دهند. هواپیماهای لوفت‌وافه (نیروی هوایی آلمان)، بارانی از بمبهای آتش‌زا بر شهر فرو ریختند که بیشتر بناهای چوبی شهر را به خاکستر تبدیل نمود.

استالین در همان روز و پس از فروپاشی ارتش سرخ اعلامیه ای صادر کرد:

«هر وجب از خاک شوروی باید با سرسختی و تا آخرین قطره خون دفاع شود»

هنگامی که طلایه داران ارتش ششم به در شمال استالینگراد به ساحل غربی ولگا رسیدند، با تانک و توپخانه به کشتی ها و قایقهای روسی در رودخانه حمله ور شدند. واحدهای دیگر ارتش ششم به حومه شهر رسیدند و بمباران سنگین شهر توسط صدها فروند هواپیمای آلمانی آغازشد. بمبارانی که به صورت روزانه و تا هفته ها ادامه یافت. هیچ خانه ای در استالینگراد نبود که از بمباران آلمانها مصون مانده باشد. خورشید خونین نبـرد استالینگراد تازه در حال طلوع بود.

آلمان ها با کمترین تلفات و در اولین روز نبـرد استالینگراد، توانستند به اهداف اولیه دست پیداکنند. پس از رسیدن به اهداف اولیه عملیات، هیتلر تصمیم گرفت تا با اشغال شهری که به نام حریفش استالین، استالینگراد نامیده شده، او را تحقیر کرده و روحیه سربازان روسی را در هم شکند.

بنابراین ارتش ششم آلمان، تحت فرماندهی پاولوس تا تصرف کامل شهر استالینگراد فاصله ای نداشت اما جنگ استالینگراد تبدیل به جنگی درون شهری، فرسایشی و خونین گردید که در جریان آن دو طرف باقساوت می جنگیدند. آلمانها در روزهای اولیه نبرد شهری، امیدوار بودند که باوجود مقاومت سرسختانه روسها، بتوانند شهر را به سرعت اشغال کنند. روسها نیز اوضاع خوبی نداشتند بطوریکه تمامی نیروی آنها در داخل استالینگراد 40000 سرباز ذخیره بود که تجهیزاتی اندک و ناکافی داشتند. از دیگر سو، جمعیت غیرنظامی شهر هم هنوز تخلیه نشده بود و سقوط استالینگراد در عرض چند روز حتمی به نظر می رسید.

استالین به بهترین ژنرالش، ژوکوف، دستور داد تا جبهه مسکو را رها کرده و به جنوب برود تا هر چه را که بتواند حفظ کند. از طرف دیگر ژنرال چویکوف به فرماندهی ارتش 62 مدافعین محلی منصوب شد تا دفاع استالینگراد را سامان دهد. زمانی که چویکوف به استالینگراد وارد شد، ارتش 62، نیمی از سربازانش را از دست داده بود و سربازانش باورداشتند که به تله افتاده اند. چویکوف تصمیم گرفت که برای دفاع از شهر به خریدن زمان دست بزند و بهای آن را با خون بپردازد.

به سربازان گفته شد که هر کس که بدون داشتن مجوز، قصد عبور از ولگا را داشته باشد بلافاصله اعدام خواهدشد. چویکوف از ساحل شرقی ولگا تعداد زیادی سرباز را با قایق و هر وسیله دیگر به ساحل غربی اعزام کرد. تعداد زیادی از این سربازان توسط هواپیماهای آلمانی و آتش توپخانه کشته شدند اما آنقدر سرباز به استالینگراد واردشد که چویکوف بتواند قسمتهای باقی مانده شهر را نگه دارد. فشار آلمان ها ساعت به ساعت زیاد تر می شد تا جاییکه متوسط طول عمر مدافعین تازه وارد به کمتر از 24 ساعت رسید. تمام این واحدها در دفاعی ناامیدانه از شهر قربانی شدند. از 10000 جنگجوی لشکر سیزدهم نخبه گارد، که به ساحل غربی ولگا رسیدند، 3000 مرد در اولین روز نبرد از بین رفتند و در انتهای جنگ تنها 320 نفر از آنان زنده ماندند. فشار آلمانها تا اندازه ای افزایش پیداکرد که چویکوف ناچارشد چندین بار مقر فرماندهی خود را در شهر جابجا کند تا به دست آلمانها نیفتد.

در قدم بعدی چویکوف سعی کرد تا فاصله خطوط دفاعی خود را با آلمانها کمتر کند. در این صورت هواپیماها و توپخانه آلمان از ترس آسیب رساندن به نیروهای خودشان کمتر جرات می کردند که روسها را بمباران کنند. در نیتجه این استراتژی، نبـرد استالینگراد به یک نبرد خیابانی برای کنترل هر خیابان، هر ساختمان، هر طبقه و هر اتاق تبدیل شد. بعضی از ساختمان های کلیدی استالینگراد تا 15بار بین مدافعین و مهاجمین دست به دست می شد و هر بار به بهای ریختن خونهای بیشتر. روسها در جنگهای شهری و به ویژه در شبها، ماهرانه تر از آلمانها عمل می کردند. این شکارچیان شبرو، برای صید خود بیشتر از چاقو استفاده می کردند. از طرف دیگر ساختمانها و کارخانه های مخروبه ، استالینگراد را به بهشت تک تیراندازهای دو طرف مبدل ساخته بود. آنها با تفنگهای دوربین دار خود در گوشه و کنار به کمین می نشستند و هر جنبنده ای را به خاک و خون می کشیدند. شکار ویژه تک تیراندازان روسی سربازان آلمانی بودند که وظیفه داشتند برای دیگر همقطارانشان آب و غذا را به خط مقدم ببرند. با کشتن این سربازان فشار مضاعفی به دیگر سربازان وارد می شد. روسها به استالینگراد نام مستعار دانشکده جنگهای خیابانی استالینگراد را داده بودند.

گردان شصت و دوم شوروی به فرماندهی ژنرال واسیلی چویکوف، سرسختانه برای دفاع از شهر مقاومت کردند و در خیابانها و خانه به خانه با آلمانی‌ها جنگیدند. شهر به جهنم سوزانی از دود و آتش تبدیل شد و در هر لحظه صدها گلوله توپ و خمپاره و بمب در گوشه و کنار آن منفجر می‌شد.

با ورود توپخانه کمکی روسها، برتری تانکها و هواپیماهای آلمانی خنثی میشد. روسها هر چه که داشتند ،از خمپاره تا راکت انداز، در شرق رود ولگا متمرکز کردند و هر چه توپ ضدهوایی داشتند در اطراف آن چیدند. آنها همچنین هواپیماهای بیشتری وارد صحنه کردند و از خلبانهای بهتری در جبهه استالینگراد استفاده کردند.

برای سربازان و غیرنظامیان معدودی که در شهر باقیمانده بودند، استالینگراد جهنم پایان ناپذیری از آتش گلوله، انفجار نارنجک، غرش هواپیما و دود بود. بوی مرگ از همه جا به مشام می رسید. روزها از پی هم می آمدند و مصیبت گسترده و گسترده تر می شد.

در اواسط پاییز روسها تنها باریکه نازکی از ساحل غربی ولگا و چند خیابان جدا از هم را در استالینگراد در اختیار داشتند و آلمانها حمله دیگری به راه انداختند تا قبل از زمستان کار شهر را یکسره کنند. علیرغم تضمین هرمان گورینگ، فرمانده لوفت‌وافه، هواپیماهای باربری قادر نبودند تا سیصد تُن مهماتی که آلمانها روزانه به‌ آن احتیاج داشتند، را به آنان برسانند و تانک‌هایشان در جنگهای پیوسته خیابانی کاری از پیش نمی‌بردند. نبـرد استالینگراد به دلیل پافشاری طرفین برای پیروزی مبدل به پیکار خونینی شد که در آن آلمان‌ها اجازه عقب نشینی نداشتند تا اینکه مهماتشان در میانه حمله به آخر رسید و حمله شان به گل نشست.

عملیات اورانوس

ژنرال ژوکوف که در حال جمع کردن نیروهای ذخیره در پشت مدافعین استالینگراد بود، مترصد یک فرصت برای ضربه زدن به ارتش ششم بود. در این میان زمستان سخت روسیه نیز فرارسید و کار را برای آلمان ها سخت تر از پیش کرد. ژوکوف نقشه ضدحمله گسترده خود را تکمیل کرد و اسم رمز آن را عملیات اورانوس گذاشت.

او تصمیم گرفت که در فاصله 200 کیلومتری شمال و جنوب استالینگراد ارتشهایش را از ولگا عبور دهد و دو سر این چنگک را در فاصله دوری از استالینگراد به هم نزدیک کند تا تمامی ارتش ششم را یکجا به چنگ آورد. ژوکوف نه تنها قصد داشت تا استالینگراد را نجات دهد بلکه می خواست به حضور آلمانها در جنوب روسیه، خاتمه دهد. بر همین اساس، بزرگترین بسیج نظامی ارتش سرخ در فاصله دوری از شرق استالینگراد انجام شد. یک میلیون سرباز، 14000 قبضه توپ سنگین، 1000 دستگاه تانک و 1350 فروند هواپیما گرد آمدند.

ژنرال فون پاولوس که متوجه تجمع نیروهای عظیم روس شده بود، به هیتلر پیشنهاد داد که اجازه دهد ارتش ششم را از اطراف استالینگراد عقب بکشد و به نیروهای اصلی در غرب ملحق شود. این درخواست توسط فرماندهی کل ارتش آلمان رد شد.

روسها به روزنه ای مابین ارتشهای سوم و چهارم رومانی که قسمتی از نیروهای ارتش ششم را تشکیل می دادند، پی بردند و در روز 19 نوامبر با اجرای یک ضدحمله سنگین توانستند از همین نقاط حمله کرده و رخنه ای را در اطراف ارتش ششم ایجاد کنند. روسها با اطلاعاتی که اسرای آلمانی کسب کرده بودند، می دانستند که در میان صفوف آلمان، رومانیایی ها از پایین ترین روحیه و کمترین تجهیزات برخوردارند. چهار روز بعد و در 200 کیلومتر بالاتر از استالینگراد، روسها واحدهای آلمانی را از کنار رود دن پس زدند و چنگالهای ژوکوف در 100 کیلومتری غرب استالینگراد به هم ملحق شدند و عملا ارتش ششم در محاصره قرارگرفت.

در اواخر همان ماه فون پاولوس ،که به وخامت اوضاع پی برده بود، از هیتلر درخواست می کند که فرمان عقب نشینی صادرکند اما هیتلر با لجاجت، درخواست عقب نشینی را رد می کند. او قول داد تا مهمات و آذوقه مورد نیاز لشکرهای فون پاولوس را از طریق هوا تامین کند اما هرمان گورینگ ،فرمانده نیروی هوایی هیتلر، نتوانست بیشتر از یک پنجم نیازهای پاولوس را از طریق پل هوایی تامین کند. این پروازها تا روز تسلیم کامل ارتش ششم ادامه یافت و نیروی هوایی آلمان 488 فروند هواپیمای باری خود را در طی این عملیات از دست داد. ارتش ششم ذخایر غذا، مهمات و سوخت خود را به سرعت به اتمام رسانید و سربازان آلمانی در وضعیتی مرگبار قرارگرفتند.

ژوکوف برای اینکه ارتش ششم با شکستن محاصره فرارنکند شکافی به عرض 100 کیلومتر بین ارتش ششم و دیگر واحدهای آلمانی ایجادکرد و به سرعت 60 لشکر و 1000 تانک را در این ناحیه متمرکز کرد. او نمی دانست که نیازی به این همه تقلا ندارد چرا که هیتلر هیچگاه به فون پاولوس اجازه عقب نشینی نمی داد.

در ماه دسامبر فیلد مارشال فون ماینشتاین، عملیاتی را برای آزادسازی ارش ششم از محاصره آغاز نمود اما این عملیات با ناکامی مواجه شد. زیرا برای رهائی ارتش ششم از محاصره لازم بود تا پاولوس موقعیت خود را ترک نماید اما هیتلر علیرغم این که ماینشتاین به او گفت که تنها راه نجات ارتش ششم، عقب نشینی از موقعیت استالینگراد است، به او اجازه عقب نشینی نداد. در این زمان پاولوس تنها برای 12 مایل پیشروی، سوخت در اختیار داشت. پاولوس دستور هیتلر را اجرا نمود و از عقب نشینی سر باز زد..

یکی از ژنرال های آلمانی بنام زیتزلر می نویسد:

«بزرگترین مشکل غیرقابل تحمل سربازان ما در استالینگراد علاوه بر سرمای کشنده، گرسنگی مداوم و طاقت فرسای آنها بود. مشکلاتی متعدد همچون گرسنگی، تنهایی، غربت, عدم استراحت، یاس و ناامیدی و به خصوص سرمای گزنده و تلخ، سربازان ما را از زندگی سیرکرده، همچون کابوسی طولانی و بی پایان همچنان ادامه داشت و پنجه در گلویشان انداخته بود.

خواندن کلمه کابوس و تلخی ها چیزی نیست که بازگو و مجسم کننده واقعیت جهنمی به نام استالینگراد باشد. انگشتان دستهای من در اثر سرمای شدید در حال از کار افتادن است و روز به روز بدتر می گردد. آغاز این عارضه از ماه دسامبر گذشته شروع شد. ابتدا انگشت کوچک دستم چپم در اثر برخورد گلوله از دست رفت.چندی بعد سه انگشت وسط دست راستم به علت یخزدگی شدید از کارافتاد به طوریکه در حال حاضر به سختی قادر به نگهداشتن لیوان فلزیم به وسیله شست و انگشت کوچکم هستم. از دست دادن این انگشتها به کلی باعث یأس و شکست روحیه من شده است. انسان تا وقتی همه انگشتان خود را دارد، قدر آنها را نمی داند. وقتی که آنها را از دست داد به هنگام نیاز به انجام بعضی کارهای ظریف و کوچک به وسیله انگشتان، پی به ارزش آنان می برد. بهترین کاری که من قادر به انجام آن با انگشت کوچک باقیمانده ام هستم تیراندازی کردن و کشیدن ماشه به وسیله آن است. به هر صورت دستهای من، از این پس بدون داشتن انگشت، هرگز قابل استفاده نخواهند بود و معلوم نیست در صورت زنده برگشتن از جبهه، چه کاری از من ساخته خواهد بود؟ تنها عاملی که مرا با وجود ناقص بودن دستها وادار به نوشتن این خاطرات ساخته، مشغول داشتن خود و تا حدودی تسکین بخشیدن به نگرانیم در این سرزمین لعنتی است.»

سربازان ارتش ششم باوجود محاصره شدن به جنگ ادامه دادند و هرجا که توانستند به ساختن سنگر پرداختند. پس از تلاش نافرجام فون مانشتاین دیگر برای آنها روشن شده بود که راه نجاتی برایشان باقی نمانده است.

اولتیماتوم ژنرال روکوسوفسکی به نیروهای آلمانی ارتش ششم در محاصره

در بامداد روز هشتم ژانویه 1943، ژنرال کنستانتین روکوسوفسکی فرمانده ارتش سرخ، آتش بس اعلام نمود و برای پاولوس اولتیماتومی بشرح زیر فرستاد تا تسلیم شود.

«وضع سربازان شما یاس آور است. آنان از گرسنگی و بیماری و سرما رنج می برند. زمستان بیرحم روسیه، هنوز به درستی آغاز نشده است. یخ بندانهای سخت، بادهای سرد و توفانهای برف هنوز در پیش است. سربازان شما لباس زمستانی ندارند و شرایط حیات ایشان از نظر بهداشت وحشت انگیز است. وضع شما ناامید کننده و مقاومت بیشتر، نابخردانه است. از این رو به منظور اجتناب از خونریزی بی ثمر، پیشنهاد می کنم ظرف 24 ساعت آینده، تسلیم را بپذیرید.»

علیرغم کمبود پوشاک زمستانی و سوخت و مهمات پاولوس این پیشنهاد را رد کرد و پیامی برای هیتلر فرستاد و درخواست نمود تا تسلیم شود. اما درخواست وی از جانب فرمانده کل رد شد و هیتلر دستور داد که او و مردانش تا آخرین نفر، موقعیت خود را حفظ نمایند.

ژوکوف فرمان خود را برای حمله نهایی به ارتش ششم صادر کرد. وی گمان می کرد که سربازان آلمانی در حدود 80000 نفر هستند اما در حقیقت بیش از 250000 نفر در حلقه محاصره سربازان روسی گرفتار آمده بودند. در روز 10 ژانویه، روسها از تمام جهات به آلمانها حمله کردند. یک هفته بعد جبهه آلمانها شکاف برداشت و آنها به سمت شهر عقب نشینی کردند. حال دیگر برای آنها یک باند پرواز باقی مانده بود که آن هم در زیر آتش دائم توپخانه روسها قراداشت.

درحالیکه ارتش یخ زده ششم درحال فروپاشی بود، پس از یک تهاجم شدید توسط ارتش سرخ و ناکامی لوفت وافه در ارسال کمک های هوائی به استالینگراد، در 25 ژانویه روسها یکبار دیگر به پاولوس پیشنهاد کردند که تسلیم شود. پاولوس به هیتلر اطلاع داد که افرادش در آستانه فروپاشی قرار دارند.

پیام ژنرال پاولوس به هیتلر پس از پیشنهاد مجدد روسها در 24 ژانویه برای تسلیم

«سربازان، مهمات و غذا ندارند و فرماندهی ثمربخش، دیگر امکان پذیر نیست. هجده هزار نفر زخمی شده اند، بی آنکه هیچ گونه وسیله معالجه و تن پوش و دارو داشته باشند. دفاع بیشتر بیمعناست. سقوط اجتناب ناپذیر است. ارتش تقاضای فوری دارد تا تسلیم شود و بدینوسیله جان سربازان بازمانده را از مرگ برهاند.»

پاسخ هیتلر

«تسلیم، ممنوع است. سربازان ارتش ششم، مواضع خود را تا آخرین نفر و آخرین فشنگ حفظ خواهند کرد و با مقاومت قهرمانانه خویش، به تاسیس یک جبهه دفاعی و رهایی جهان غرب، کمکی فراموش نشدنی خواهند نمود.»

فرماندهی کل ارتش آلمان به هیچ عنوان به عقب نشینی رضایت نمی داد و دائما با وعده ارسال مهمات و آذوغه و نیروهای کمکی، سعی در ترغیب سربازان به مقاومت داشتند. بر همین اساس پیامهای زیادی از طرف ستاد فرماندهی و بخصوص از جانب هرمان گورینگ برای ارتش ششم ارسال میشد که در زیر تعدادی از آنها را می خوانید:

پیام رادیویی هرمان گورینگ برای سربازان ارتش ششم آلمان در 28 ژانویه

«پیکاری که ارتش ششم، به آن دوام می دهد، در سینه تاریخ ثبت خواهد شد و نسلهای آینده، از دلیری بی نظیری که سربازان ما در نبرد لنجمارک و سرسختی و مقاومتی که در جنگ آلکازار و شهامتی که در پیکار نارویک و ایثار نفسی که در نبـرد استالینگراد از خود نشان داده اند، با غرور و مباهات سخن خواهند گفت.»

پیام رادیویی هرمان گورینگ برای سربازان ارتش ششم آلمان در 30 ژانویه

«تا هزار سال دیگر، آلمانیها از نبـرد استالینگراد، با احترام فراوان و هراسی آمیخته به احترام سخن خواهند گفت و بیاد خواهند آورد که به رغم همه چیز، پیروزی نهایی آلمان در آنجا پی ریزی شد. در سالیانی که خواهد آمد، ارواح دلیران ما، درباره پیکار قهرمانانه کرانه ولگا چنین خواهند گفت: هنگامی که به آلمان می روید، بگویید که ما را دیده اید که در استالینگراد غنوده ایم، زیرا شرف و رهبران ما، فرمان دادند که بخاطر عظمت و شکوه بیشتر آلمان جان سپاریم.»

در روز 31 ژانویه 1943، آدولف هیتلر در یک پیام رادیویی، فون پاولوس را به درجه فیلد مارشالی ارتقا داد که درجه او با هواپیما فرستاده شد. هیتلر تمام افراد موجود در محاصره را نیز ارتقای درجه داد و عقیده داشت که علت اصلی ارتقای پاولوس به درجه فیلد مارشالی اینست که تا کنون هرگز یک فیلد مارشال آلمانی و یا پروسی، زنده تسلیم روسها نشده است و این مسئله باعث خواهد شد تا پاولوس تسلیم نشود.

آخرین پیام از پاولوس به پیشوا در شامگاه آخرین روز ژانویه 1943

«سربازان ارتش ششم، در حالیکه به سوگند خود و از اهمیت عظیم ماموریت خویش آگاهند، سنگر خود را بخاطر پیشوا و وطن، تا آخرین نفر و آخرین فشنگ حفظ کردند.»

ارتش ششم آلمان که برای ماهها در محاصره انبوه نیروهای شوروی قرار داشت و در تمام این مدت، دلاورانه و با حداقل تجهیزات و آذوقه مقاومت کرده بود ند که در نهایت به دستور فیلدمارشال فون پاولوس، تسلیم نیروهای شوروی شدند. 

ژنرال پاولوس در 31 ژانویه 1943، برای نجات جان افراد باقیمانده ارتش زرهی عظیم چهارم و ششم آلمان، با سرپیچی از فرمان هیتلر تصمیم گرفت پس از اینکه ماهها در محاصره انبوه نیروهای شوروی قرار داشت و در تمام این مدت، دلاورانه و با حداقل تجهیزات و آذوقه مقاومت کرده بود،  به همراه تمام اعضای ستادش، ۲۵۰۰ افسر عالی رتبه که ۲۴ نفر از آنها را ژنرال‌ها تشکیل می‌دادند و 91000 سرباز، تسلیم ارتش شوروی شوند. در نهایت در دوم فوریه 1943، آخرین مقاومتهای پراکنده آلمانها فروکش کرد و باقیمانده ارتش آلمان به محض اطلاع از تسلیم مارشال پاولوس، تسلیم ارتش سرخ گردید.

آخرین پیام متصدی بی سیم ستاد ارتش ششم آلمان در استالینگراد به فرماندهی رایش سوم

«روسها پشت در پناهگاه زیرزمینی ما هستند. ما مشغول خراب کردن دستگاه بی سیم هستیم.»

با شکست آلمان در نبـرد استالینگراد و تسلیم ژنرال پاولوس، عملا نبـرد استالینگراد پایان یافت و در حدود ۲۵۰٬۰۰۰ جسد سربازان آلمانی توسط نیروهای شوروی، در داخل و حومه شهر پیدا شد. کل تلفات نیروهای محور شامل آلمان، ایتالیا، رومانی و مجارستان در نبـرد استالینگراد، چیزی حدود ۸۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده شده ‌است. درحالیکه ۱٬۱۰۰٬۰۰۰ تن از سربازان شوروی، برای دفاع از شهر استالینگراد، جان باخته یا مجروح و مفقود شده‌اند و رقم نیروهای مردمی و غیر نظامی کشته ‌شده در نبرد، حدود ۴۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده شده است.

در نتیجه شکست ارتش ورماخت در نبـرد استالینگراد، گارد آلمان در شرق اروپا، کاملاً باز شد و با از دست دادن ۳۰ درصد نیروهای رزمی خود، در سراشیبی اضمحلال قرار گرفت و زمینه شکست قطعی آلمان در جنگ جهانی دوم فراهم گردید و شوروی نیز با پیروزی در این نبرد، راه تبدیل شدن به یک قدرت جهانی را برای خود هموار ساخت.  

در نوامبر سال ۱۹۴۳ در کنفرانس تهران، وینستون چرچیل نخست‌وزیر بریتانیا، شمشیری ساخته شده در کشورش با نام شمشیر استالینگراد را به استالین اهدا نمود که بر تیغه آن این کلمات حک شده بود:

«به شهروندان استالینگراد با قلبهای پولادینشان، هدیه‌ای از شاه جورج ششم، به‌عنوان نشان تکریم مردم بریتانیا»