سامانه پیشرفته کروز
سامانه کروز (Cruise missile) نوعی هواگرد بیسرنشین هدایت شونده است که از يك يا چند پيشران هوازی استفاده كرده و با بهره گيري از نيروهاي آيروديناميكي و غلبه بر جاذبه زمين، بيشتر مسير پروازي خود را به صورت كروز طي مي نمايد و مسیر آن تا رسیدن به هدف قابل تغییر و هدایت است و ماموريت دارد تا محموله اي را به نقطه اي از پيش تعيين شده برساند. ازکروز به معنای جستجوگر، گشت دریائی و ماجراجو در مفاهیم و اصطلاحات نظامی یاد میشود و عوامل مهمی چون صرفه اقتصادی، دقت، قابلیت انعطاف پذیری در سکوی پرتاب و مأموریت باعث گسترش فراوان این موشک در دنیا گردیده است. در اغلب سامانههای کروز از نوعی موتور جت استفاده میشود و به همین دلیل معمولا از اصطلاح موشک برای آن استفاده نمیشود. برد موشك هاي كروز، محدوده وسيعي را پوشش مي دهد، به طوري كه برد برخي از موشكهاي كروز كمتر از 50 كيلومتر و برد انواعي از آن به پيش از چندين هزار كيلومتر مي رسد. هدایت موشکهای کروز که میتوانند تا 450 کیلوگرم مواد منفجره با حمل کنند توسط رایانهای که در آنها قراردارد انجام میشود. در این رایانهها مدلی از زمین و پستی و بلندیهای آن تا هدف وجود دارد و موشک کروز با استفاده از سامانهٔ موقعیتیاب ماهوارهای (مانند جیپیاس) و با حرکت در نزدیکی زمین و تغییر مکرر ارتفاع و مسیر خود به هدف میرسد. موشک تاماهاوک از پیشرفتهترین نوع کروز میباشد. سامانه موقعیتیاب این موشک برخلاف اکثر موشکهای کروز جیپیاس نیست، بلکه از نوعی سامانهٔ موقعیتیاب مبتنی بر هوش مصنوعی استفاده میکند. ردیابی و انهدام موشکهای کروز با کلاهک اتمی به دلیل پرواز نزدیک به زمین برای سیستمهای ردیاب و رادار مشکل است و به این دلیل جزو سلاحهای هستهای استراتژیک محسوب میشوند. موشک کروز برای مخفی ماندن از دید سیستمهای راداری دارای دوخصوصیت است.
۱- سطح مقطع راداری کمی دارد که ردیابی آن را برای سیستمهای ضدموشکی راداری مشکل میکند.
۲- به خاطر استفاده از موتور توربوفن، حرارت کمی تابش میکند و در نتیجه امکان قفل حرارتی روی آن نیز کم است.
انواع موشك هاي كروز
موشك هاي كروز را مي توان به دو دسته اصلی تقسيم بندي نمود:
موشك هاي كروز ضد اهداف زميني LACM
(Land Attack Cruise Missile)
موشك هاي كروز ضد كشتي ASCM
(Anti- ship Cruise Missile)
جايگاه موشك هاي LACM از لحاظ تكنولوژي به كار گرفته شده در آنها بالاتر از موشك هاي ASCM است به طوري كه اين موضوع باعث شده تا كشورهاي توليد كننده موشك هاي LACM محدود به ايالات متحده، روسيه و فرانسه باشند. حال آنكه كشورهاي صاحب تكنولوژي موشك هاي ASCM محدوده وسيع تري را شامل مي شوند (حدود 12 كشور).
دسته بندي هاي ديگر موشك های کروز
از لحاظ محموله
سرجنگي هسته اي
سرجنگي شيميايي يا بيولوژيكي
سرجنگي معمولي
سيستم هاي فريب راداري
رادارها و سيستم هاي مراقبت و شناسايي
از لحاظ اهميت و ميزان تعيين كنندگي درجنگ
انواع دور برد استراتژيك كه غالبا عليه اهداف ثابت زميني مثل سيلوهاي پرتاب موشك هاي بالستيك بين قاره اي،تاسيسات زير بنايي،تاسيسات كنترل و فرماندهي و مانند آن به كارگرفته مي شوند. انواع تاكتيكي با برد كمتر كه عموما داراي سرجنگي معمولي بوده و عليه اهداف متحرك روي خشكي و دريا هم استفاده مي شوند.
شیوهٔ پرتاب
زمینپایه
هواپایه
دریاپایه
سامانههایی که از زیردریایی پرتاب میشوند دریاپایه و موشکهایی که از ناوها پرتاب میشوند ناوپرتاب نامیده میشوند.
از لحاظ برد (طبقه بندي امريكايي)
short Range
Medium Range
Intermediate Range
Long Range
تاريخچه موشك هاي كروز
تاریخچه پیدایش موشک به جنگ جهانی اول بر میگردد و با گذشت زمان ، یکی از پیشرفتهای عمده تسلیحاتی جنگ بزرگ دوم را میتوان پیدایش موشکهای آزاد پرواز هدایت نشده ، که در زمره سلاحهای کمکی توپخانه به شمار میآمدند دانست و اولین کشوری که در این مورد پیشگام بوده کشور اتحاد جماهیر شوروی سابق است که در سال 1309 با نظارت مهندس پتروپاولوسکی در آزمایشگاه دینامیک گاز شهر لنینگراد آغاز گردیدو همچنسن آلمان که در همان سال 1309 ، طرح پژوهش موشک را بطور محرمانه و با نظارت سازمان پخش سلاح ارتش نازی آلمان در 35 کیلومتری شهر برلین آغاز گردید. البته آنچه كه 50 سال بيش به عنوان موشك كروز خوانده مي شد با آنچه كه امروز به عنوان موشك كروز شناخته مي شود، به لحاظ عملكردي ، تفاوت هاي بسياري دارد. موشك كروز با تعريف امروزي اولين بار توسط آلمان ها درجنگ جهاني دوم عليه مناطقي در جنوب شرقي انگليس به كارگرفته شد كه از سايتهایي واقع درفرانسه به سمت هدف پرتاب ميشد. اين موشك با عنوان (V-1) در مدت زمان بسيار كوتاهي در حين جنگ دوم جهاني توسعه يافته و به توليد انبوه رسيد. آلمان ها در طي چند ماه با بيش از 5000 فروند ازاين موشك ها لندن را مورد هدف قرار دادند. اين موشك در آن زمان ازيك موتور پالس جت براي پيشرانش بهره مي گرفت و سيستم هدايت و ناوبري ضعيفي داشت كه باعث پايين آمدن احتمال برخود اين موشك با هدف در مقیاس بالایی بود، به طوري كه طبق برخي گزارش ها تنها حدود سي درصد از اين موشك ها در محدوده هدف فرود مي آمدند.
از زمان پرتاب اين موشك ها توسط آلمانها، آمريكاييها تحقيقاتي را براي شناسايي اين سيستم تسليحاتي آغاز نمودند تا اينكه دراواسط سال 1944، نيروي هوايي موفق به دستيابي به بقاياي يكي از اين موشك ها شد كه ظاهرا سقوط كرده و عمل نكرده بود. طي مدت بسيار كوتاهي (17روز) با استفاده از مهندسي معكوس، نمونه اي از اين موشك در امريكا ساخته شد و پس از تستهاي اوليه بواسطه شرايط جنگي آن زمان، براي توليد انبوه اين وسيله پرنده به تعداد 75000 فروند برنامه ريزي هايي صورت گرفت. بانرخ توليد روزانه چند صد فروند سرانجام سفارش توليد 12000 فروند صادر شد كه به پايان يافتن جنگ پس از توليد هزار و چهارصدمين فروند، روند توليد اين موشك متوقف گرديد.
هدايت به كار گرفته شده درV-1 بسيار ساده بود. در V-1 موتور موشك پس از يك زمان از پيش تنظيم شده خاموش ميشد و با خاموش شدن موتور، موشك وارد دايو شده و بدين ترتيب به هدف برخورد مي نمود. اين سيستم دقت بسيار كمي را براي موشك به همراه داشت. از اينرو امريكاييها درصدد اصلاح و تغيير آن برآمدند و براي اين منظور دراوايل سال 1945 آزمايش اين موشك را با يك سيستم هدايت از طريق فرمان راديويي آغاز نمودند. اگر چه با اين سيستم دقت اين موشك ها به ميزان قابل توجهي افزايش يافت ولي همچنان خطاي موجود زياد و در بهترين شرايط درحدود 400 متر به ازاي 160 كيلومتر برد موشك بود. اين موشك ها خيلي زود از خدمت خارجي گرديد و انگيزه و مبناي توسعه موشك هاي كروز درآينده شد. به عنوان مثال از نتايج حاصل از تست هاي اين موشك مستقيما در توسعه موشك هاي كروز بعدي امريكايي يعني RGM-6 Regulus بهره گرفته شد. در اواخردهه 40 ونيز دهه 50 برنامه موشك هاي كروز به عنوان يك سلاح تاكتيكي در ايالات متحده دنبال ميشد. در اين دوره با توسعه موشك هايي نظير Regulus ,Matador ,Mace ,Snark، موشكهاي كروز به خصوص در زمينه هدايت و پرتاب به تدريج توسعه يافتند. ولي همچنان علي رغم پيشرفت هاي صورت گرفته، مساله هدايت به عنوان يك عامل محدود كننده در اين موشك ها مطرح بود. در دهه 60تمركز بر روي موشك هاي بالستيك، موشك هاي كروز را به حاشيه برد و اين موضوع به طور مضاعف توسعه موشك هاي كروز را تحت الشعاع قرار داد. البته بايد توجه داشت كه آنچه در موشكهاي كروز اوليه مطرح بود، ساخت يك هواپيماي بدون سرنشين بود كه بتواند صرفا يك سرجنگي (غالباَ يك كلاهك هسته اي) را تا نقطه هدف حمل نمايد و قابليت هايي كه امروزه از يك موشك كروز انتظار ميرود در اين دوره زماني مطرح نبود.
موشك هاي كروز توسعه يافته تا پيش از دهه 50 ميلادي، عمدتا شباهت زيادي به هواپيماهاي هم دوره خود داشته و داراي ابعاد بزرگي بودند و همانگونه كه پيشتر نيز گفته شد در زمينه هدايت با مشكلات اساسي مواجه بودند. اين مشكلات در كنار ساير موانع تكنولوژيك در راه توسعه اين نوع موشكها منجر به وقفهاي حدودا ده ساله درتوسعه آنها گرديد. اين امر كه به ويژه در تاريخچه رشد و توسعه موشك هاي كروز در ايالات متحده به خوبي نمايان است، مقارن با دهه شصت و اوايل دهه هفتاد ميلادي بود. در اين دوره زماني سرمايه گذاري سيستمهاي تسليحاتي بر روي موشكهاي بالستيك قاره پيما متمركز گرديد.
در جنگ ويتنام، پدافند هوايي و موشك هاي سطح به هوايي كه نسبتا موفق هم عمل مي كردند، باعث شدند تا نيروهاي امريكايي به تدريج به نوعي پرنده بدون سرنشين كه قابليت انجام عمليات شناسايي، فريب راداري و مانند آن را داشته باشد احساس نياز كنند. به همين دليل برنامه طراحي و ساخت يك RPV كه هدف آن عمدتاَ فريب رادارهاي دشمن به منظور تسهيل در پرواز بمب افكن هاي خودي بر فراز مناطق هدف و بمباران اين مناطق بود، آغاز شد. كمي بعد امريكاييها دريافتند كه از چنين وسيله اي كارهاي ديگري نيز ساخته است، بطوريكه از آن مي توان به عنوان يك سلاح موثر نيز استفاده نمود. وسيله اي كه بتواند در ارتفاع كم و درنزديكي سطح زمين پرواز كرده و RCS كمي هم داشته باشد به سختي توسط رادارهاي زميني و هوايي دشمن شناسايي شده و احتمال رهگيري آن توسط موشكهاي پدافند هوايي دشمن بسيار كم مي شود، بدين جهت قادر خواهد بود تا اعماق خاك دشمن نفوذ كرده تاسيسات ارزشمند دفاعي و پا زير بنايي دشمن را هدف قرار دهد. امريكايي ها توجه خود را معطوف به اين نكته كرده واين بار با نگاهي تازه به اين سيستم تسليحاتي، برنامه هاي جديدي را براي توسعه موشك هاي كروز با چنين قابليت هايي آغاز نمودند. اين امرمقارن با اوايل دهه 70 ميلادي بود. در اين زمان بسترهاي تكنولوژيكي لازم براي توسعه چنين سلاح هايي هم فراهم شده بود و تكنولوژي هاي در دسترس و تازه توسعه يافته، اجازه طراحي و ساخت چنين موشك هايي را به برنامه ريزان وزارت دفاع امريكا مي دادند. بدين ترتيب موشك هاي كروز به عنوان سلاح هاي استراتژيك مورد توجه قرار گرفتند. جالب توجه است كه در هر دوره زماني، تكنولوژي هاي موجود در دسترس و بالانس اين تكنولوژيها، صاحب تكنولوژي را به سمت نوع خاصي از سلاح سوق مي دهد و به طور كلي يكي از عوامل تغيير سلاح هاي استراتژيك و تعيين كننده، تكنولوژي و توانمندي هاي فني و برتريهاي تكنولوژيك است. در محدوده زماني مورد بحث ما نيز توسعه موتورهاي توربيني كم حجم با قابليت اعتماد بالا، نسبت تراست به وزن بالا، مصرف سوخت كم، دماي پايين گازهاي خروجي و نيز روشها و سيستمهاي پردازش و ذخيره اطلاعات، در كنار روش هاي نوين هدايت و نيز كوچك شدن تجهيزات الكترونيكي و اويونيكي لازم در ايالات متحده از يك سو و از سوي ديگر پيشرفت پدافندهاي هوايي شوروي (سابق) و توان بازدارندگي آنها عليه بمب افكن استراتژيك ايالات متحده يعني بمب افکن سنگین B-52 و رشد سيستم هاي راداري اين كشور باعث شد تا اين موشك ها به عنوان سلاح هايي استراتژيك مورد توجه قرار گيرند.
در اين مقطع زماني (اوايل دهه هفتاد)، مزاياي موشك هاي كروز نظير پنهانكاري و قابليت نفوذ تا عمق خاك دشمن، در كنار هزينه هاي نسبتا كم تحقيقات و توسعه و پايين بودن قيمت نهايي هر فروند (در مقايسه با سيستم هاي تسليحاتي جايگزين) و... آنچنان مورد توجه قرار گرفت كه باعث شد در آن مقطع پروژههايي نظير بمب افكن دور برد و پنهانكار 1- B به نفع پروژه موشك هاي كروز كنار گذاشته شوند. در اين دوره، پروژه هاي نظير ALCM كه يك موشك LACM است و نيز Harpoon كه يك موشك ASCM است درايالات متحده آغاز شدند وكمي بعد موشك Tomahawk نيز به آنها اضافه شد.
توسعه اين موشكها در دهه 80 نيز ادامه يافت، اما ابتداي دهه 90 نقطه عطفي در تاريخ موشك هاي كروز به شمار مي رود. استفاده از اين موشك هادر چندين عمليات نظامي كه عليه عراق صورت گرفت، باعث شد تا اين موشك ها از طرف ساير كشورها به شدت مورد توجه قرار گيرند. شايد همين موضوع يكي از علل كشيده شدن كشورهايي نظير چين،آلمان،سوئد،ايتاليا،اسرائيل،آفريقاي جنوبي و انگلستان به سمت توسعه چنين سيستم هاي آفندي بوده باشد. به طور كلي موفقيت موشك هاي كروزي نظير Tomahawk در سلسله جنگ هايي كه در دهه 90 و دو، سه سال پس از آن رخ داد، علاقه كشورهاي مختلف را به دستيابي به موشك هاي كروزي از اين دست تحريك كرده است.
معایب
این موشکها در عین داشتن تکنولوژی بالا در مقابل انواع ضعیفتری از مبارزات الکترونیکی شکننده میباشد. به معنای دیگر در جنگ الکترونیکی میتوان با ارسال پالسهای مخرب حاوی اطلاعات غلط (غیر حقیقی یا مجازی ) آن را مورد هدف قرار داد، بدین صورت که بلندیها را پست و پستیها را ارتفاع نشان داد. در این حال مسیر حرکت موشک تغییر میکند. همچنین میتوان آن را در بدو شلیک به کنترل خود درآورد، این امر بسیار ساده است. موشک کروز دارای دو بالچه قلابدار است که به آن امکان سر خوردن و دوام بیشتر پروازی را میدهد، اما در صورت عبور از هدف به علت سرعت بالا و داشتن پایانه سوختی دائم سوز نمیتواند مسیر رفته را باز گردد، که این هم از ضعفهای آن میباشد.