ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

نیروی واکنش سریع آمریکا

نیروی واکنش سریع آمریکا

نیروی واکنش سریع آمریکا

نیروی واکنش سریع آمریکا مستقر در کشور عمان ، یکی از یگانهای فوق ویژه ایالات متحده آمریکا است که به لحاظ موقعیت راهبردی و استراتژیک این منطقه برای آمریکا، در این منطقه مستقر شده است که در این مطلب از پایگاه آموزشی نگارستان، ریشه های پیدایش این نیروی مخوف را بررسی میکنیم.

جنگ جهانی دوم را میتوان نقطه عطفی در سیاست و اقتصاد جهان به حساب آورد که بیش از همه به سود آمریکا شد. از میان پنج قدرت بزرگ درگیر در این جنگ یعنی آلمان،ژاپن،بریتانیا،آمریکا و شوروی، این آمریکا بود که کمتراز هدف متحمل خسارت مادی و انسانی شد. از آنجا که اروپا  ، ژاپن  و روسیه به تلی از خاک تبدیل شده بودند و آمریکا نیز به هدفش از ورود به جنگ جهانی دوم که چیزی جز نابودی دو قدرت جاه طلب آلمان نازی و امپراتوری ژاپن نبود ، رسیده بود ، تصمیم به اجرای سیاست نظم بین الملل خود با هدف سلطه بر کل جهان گرفت که مفهوم هژمونی ، جامعترین مفهومی است که با آن می توان رفتار آمریکا را در صحنۀ نظام بین المللی پس از جنگ جهانی دوم توضیح داد. پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا اقتصاد سیاسی بین الملل را از نو احیا کرد و نظمی جهانی را به وجود آورد که بیشتر مسائل بین المللی، متأثر از جایگاه آمریکا بود. با احیای شوروی به عنوان دومین ابرقدرت جهان و شروع دوران جنگ سرد، آمریکا در بلوک غرب وشوروی در بلوک شرق چنین موقعیتی داشتند. با وجود این، توازن قوای دوران جنگ سرد ایجاب می کرد که بازیگران دیگر، حوزۀ نفوذ هر یک از دو ابرقدرت را محترم بشمارند.

منطقه خلیج فارس به لحاظ استراتژیک و راهبردی ، همواره مورد توجه ایالات متحده بوده و نقش ویژه ای را برای منافع بلند مدت آمریکا در جهان بازی میکرد که تامین امنیت این منطقه حیاتی برای آمریکا دارای چنان اهمیتی بوده است که همواره دکترین سیاست خارجی و نظامی آمریکا را تحت تاثیر خود قرار داده است. شاید منابع و ذخایر نفتی این منطقه ونیاز کشورهای صنعتی به آن ، علت اصلی اهمیت منطقه و توجه قدرتهای بزرگ و به خصوص آمریکا به آن باشد. البته مؤلفه های اقتصادی وژئوپلتیکی هم جایگاه خاصی در شکل گیری استراتژی قدرتهای بزرگ در این منطقه دارد ولی در نهایت این عوامل به طور مستقیم یا غیر مستقیم به وابستگی جهان صنعتی به انرژی این منطقه برمی گردد. این وابستگی باعث شده است که قدرتهای بزرگ همواره به این منطقه چشمداشت خاصی داشته باشند.

در دوران جنگ سرد و رقابت دو ابرقدرت آمریکا و شوروی، این منطقه همانند دیگر مناطق جهان سوم به نوعی به حیات خلوت آنها تبدیل شد. در این میان آمریکا برای حفظ سلطۀ خود بر اقتصاد سیاسی و بین المللی درصدد برآمد تااستراتژیهای فعالانه ای را در خلیج فارس پیگیری کند. استراتژی دو ستونی نیکسون، دکترین حقوق بشرکارتر، تشکیل نیروی واکنش سریع آمریکا در زمان ریگان ونیز حضور فزایندۀ نیروهای نظامی آمریکا در این منطقه در جریان جنگهای اول و دوم خلیج فارس، نمودهای عملی این استراتژیهاست. در دوران جنگ سرد ، ایران به عنوان مقتدرترین و قدرتمندترین کشور خاور میانه در قالب دکترين نيکسون ، نقش ژاندارم منطقه اي را بازي مي کرد و با سهولت و اقتدار کامل امنیت این منطقه استراتژیک را فراهم میکرد. از آنجا که شاه فقید ایران به اتکاء سوابق تاریخی و فرهنگی ، ارزشی برای کشورهای عرب خاورمیانه قائل نبود با اسرائیل که به همراه ایران تنها کشورهای غیرعرب خاورمیانه را تشکیل میدادند تعامل و همکاری تنگاتنگ نظامی و استراتژیکی را برقرار نمود که این ائتلاف قدرتمند باعث رعب و وحشت اعراب منطقه گردید. امتناع شاه ایران در همراهی با سیاستهای آمریکا در تعامل با اعراب منطقه که نقش خیره کننده ای در تامین منافع آمریکا داشتند ، زمینه ساز اضمحلال و فروپاشی نظام شاهنشاهی ایران گردید. به گونه ای که با وقوع انقلاب 1357، آمریکا عملا حمایتی از شاه ایران نکرد تا آنجا که حتی پس از خروج از ایران ، هیچ کشوری جز مصر او را نپذیرفت. با سقوط نظام شاهنشاهی ایران ، هنري کسينجر، وزير خارجه وقت آمريکا، سقوط شاه را بزرگ ترين چالش آمريکا پس از جنگ جهاني دوم در خصوص تامین ثبات خاورمیانه توصيف مي نمايد.

سقوط شاه در ایران و اشغال افغانستان از سوی شوروی تأثیر فراوانی بر راهبردهای ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیکی دولتمردان امریکا در سطوح مختلف منطقه‏ای و بین‏المللی گذاشت. جيمي کارتر رئيس جمهوري ايالات متحده آمريکا ، براي رويارويي با اين وضعيت جديداظهاراتي ايراد کرد که بعدها به عنوان دکترين کارتر شناخته شد. دکترین‏ کارتر، که در ماه ژانویه‏ سال 1980 اعلام شد، نشان دهنده‏ شکل‏گیری موج جدیدی در سطح سیاست‏گذاری امریکا پس از این دو رویداد بزرگ اعلام شد و بر احیای اعتبار و پرستیژ استراتژیهای کاخ سفید از راه حضور قوی و فعال در مناطق بحرانی و اعمال مدیریت استراتژیک بر بحرانهای جاری در این مناطق، به ویژه خاورمیانه و خلیج‏فارس، تأکید داشت. این تجدیدنظر استراتژیک (آموزه‏ کارتر) در چهارچوب ادبیات زیر ارائه شد:

هر تلاشي که یک قدرت خارجي براي بدست آوردن کنترل منطقه خليج فارس انجام دهد، بايد به منزله تجاوز به منافع حياتي ايالات متحده آمريکا تلقي شود و ایالات متحده آمریکا مجاز خواهد بود که با هر شیوه‏ ممکن و حتی با قدرت نظامي کوبنده به آن پاسخ دهد.

بدین ترتیب، در این مقطع، اصل محدودسازی در خلیج‏فارس، به عنوان چهارچوب و الگوی حاکم، مورد توجه دولتمردان امریکا قرار گرفت. چهارچوب مزبور ابعاد مختلفی، مانند تجهیز نظامی دولتهای دوست، به ویژه عربستان و تأسیس پایگاههای نظامی را دارا بود. همچنین، توان نظامی آموزه‏ کارتر در قالب نیروی ضربتی و واکنش سریع مشترک متبلور شد که با استقرار این نیروها در خلیج‏فارس، در جریان حوادث سالهای 1987 - 1988 این نیرو به صورت کانون اصلی برنامه‏ریزی نظامی و در قالب یک فرماندهی مرکزی به ابزاری عملی برای تسریع حضور گسترده‏ آمریکا در خلیج‏فارس تبدیل شد.

نگرش امریکا این بود که تنها یک ابرقدرت مجاز است تأسیسات نفتی را در منطقه در اختیار داشته باشد و این ابرقدرت هم حتما، باید امریکا باشد. بدین ترتیب دولت کارتر تشکیل نیروهای واکنش سریع را برای تسهیل در انتقال قدرت نظامی آمریکا به منطقه‏ خلیج‏فارس، آغاز کرد. ایجاد این نیرو که نخست در سال 1977، پیشنهاد شده بود، تا پیش از حمله‏ شوروی به افغانستان چندان پیشرفت نکرده بود. به گفته‏ مشاور امنیت ملی دولت کارتر، هدف اساسی تشکیل نیروی واکنش سریع همواره، کمک به دولتی دوست بود که هدف حمله قرار گرفته و حاکمیتش تهدید شده بود. به این دلیل و با هدف توجیه این نیرو، آمریکا باید تهدید شوروی را بزرگتر و جدی‏تر از آنچه واقعیت داشت، نشان می‏داد. به همین دلیل در سال 1980، ارتش امریکا مانوری را با رمز شوالیه‏ شجاع و با هدف فرضی حمله‏ احتمالی تمام عیار شوروی به ایران انجام داد. 

پس از روي کار آمدن ريگان سياست هاي دوره کارتر در منطقه نفت خيز خليج فارس با شدت بيشتري پيگيري شد. ريگان در اول سپتامبر 1982 بيان داشت که علائق ملي و استراتژيکي آمريکا به طور تجزيه ناپذيري با کشورهاي خليج فارس پيوند خورده است.

در واقع، پنتاگون برای پشتیبانی از نیروی واکنش سریع، به شبکه‏ای از پایگاههای واقع در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان نیاز داشت. یک مقام سابق ارشد وزارت دفاع امریکا گفت که: با در نظر گرفتن تمام هدفها، آبهای خلیج‏فارس اکنون، از تنگه‏ مالاکا تا اقیانوس اطلس جنوبی، امتداد یافته است. با این حال، پایگاههای مجاور منطقه‏ خلیج‏فارس، اهمیت ویژه‏ای داشتند و برنامه‏ریزان پنتاگون بر حضور زمینی هر چه گسترده‏تر در منطقه تا حد امکان تأکید می‏کردند. در این میان کشورهای منطقه به برقراری روابط آشکار با امریکا، چندان تمایلی نداشتند، موضوعی که جنگ ایران و عراق تا حدود زیادی از آن کاست. هنگامی که در سال 1985، ایران در خاک عراق پیشروی کرد، روزنامهی نیویورک تایمز گزارش داد که عمان باید به پایگاهی برای عملیات اطلاعاتی ، جاسوسی غرب، رزمایشهای نظامی و آماده‏سازی لجستیکی برای دفاع از کشورهای تولید کننده‏ نفت منطقه تبدیل شود.

از این رو، باید استراتژی جدید آمریکا را در این منطقه درچارچوب تداوم سیاستهای سلطه جویانه ای دانست که به نام حفظ منافع ملی در جهت تکمیل حلقه های سلطه بر جهان اعمال می گردد که سیاست دوگانۀ آمریکا در منطقه خلیج فارس که معطوف به کنترل و تضعیف ایران وعراق بر همین اساس ، بررسی و تبیین گردید که اعمال سیاست های راهبردی آمریکا در روند جنگ ایران و عراق با هدف تضعیف دو کشور قدرتمند منطقه و مدیریت شرائط به سمتی که طرفین این جنگ ویرانگر ، بدون داشتن هیچ برنده ای سر میز مذاکره بنشینند ، یکی از واضح ترین نمونه های این استراتژی است.

 ايالات متحده امريکا بر مبناي اين خط مشي و همچنین قدرت بازدارندگی در مقابل نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در حیاط خلوت خود ، به تشکيل نيروهاي واکنش سريع بر پايه شبکه اي از پايگاههاي نظامي و تقويت کمربند نظامی ارتش‏ های کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس و همچنین دستيابي آمريکا به پايگاه‏هاي منطقه‏اي نظيرعمان و بحرين و ... مي پردازد. پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی ، باعث نابودی نظام دو قطبی و معرفی آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان گردید. این موضوع، شکل گیری یک نیروی واکنش سریع بسیار قدرتمند آمریکا در خاک عمان را تسریع کرد که این نیروی ضربتی ، به لحاظ امنیتی و نظامی در سطوحی دست نیافتنی از توانایی و قدرت قرار گرفت که هر قدرتی را مرعوب خود می ساخت. این نیروی واکنش سریع ، دارای چنان توان بالقوه ای است که ظرف 3 دقیقه ، قابلیت واکنش موثر و ویرانگر به هر تهدیدی در منطقه خلیج فارس را دارد. البته توانایی های اختصاصی این نیروهای فوق ویژه آمریکا در ردیف اطلاعات طبقه بندی شده قرار دارد اما آنچه در مورد سرعت و توان پاسخگویی به تهدیدات، فاش شده است نشان از آن دارد که خلبان های انتخاب شده برای نیروی واکنش سریع مستقر در عمان از بین برترین خلبانان آمریکا برگزیده شده و مراحل آزمایشی بسیار سختی را گذرانده اند. از طرفی در جهت آمادگی هرچه بیشتر این یگان ، تعداد مشخصی از خلبانان در کابین هواپیما شیفت نگهبانی خود را سپری میکنند که در اینصورت نیروی واکنش سریع آمریکا توان واکنش آنی به هر تهدیدی را به معنای واقعی خواهند داشت.

نیروهای فوق ویژه مذکور آشنا به جامعه شناسی ، زبان شناسی و روانشناسی هستند و در کنار تعلیمات سخت و ویژه نظامی، توانایی انجام عملیاتهای مختلف در اقصی نقاط جهان را دارند. این نیروها وظیفه حملات ضربتی، عملیات‌های پنهانی و مخفی در عمق خاک دشمن و قابلیت حملات همزمان را دارند. این نیروها دوره های تخصصی عجیبی میبینند و به فرهنگ و زبان محاوره ای منطقه عملیاتی خود آشنا هستند و در عین حال توانایی هایی خاصی در استفاده از مواد منفجره ، رانندگی با خودرو ، راندن هلیکوپتر یا هواپیما و مهارت در تک تیراندازی دارند و قادر هستند تا در سخت ترین شرایط زنده بمانند و جزیی از طبیعت اطرافشان شوند.  

نگارستان