استراتژی جنگ از تور تا شبکه
استراتژی جنگ به روش ها و شیوه های دفاعی و تهاجمی میدان نبرد اطلاق میشود که شامل بکارگیری تاکتیک های نظامی، ادوات و تسلیحات متناسب با شرایط جنگ و همچنین استعداد نیروهای رزمی مورد نیاز است که آنرا دکترین نظامی می نامند.
با این توضیح که این مقاله مربوط به سالهای گذشته است و مختص زمان حال نیست اما امکان دارد مسائلی که در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرند، ارتباطی با وضعیت فعلی خاورمیانه داشته باشد، دکترین نظامی حاکم بر ارتش های مقتدر جهان و بخصوص ایالات متحده آمریکا به عنوان برترین قدرت نظامی جهان که قابلیت تاثیرگذاری بالایی بر امنیت و توازن قوا در جهان دارد را شرح می دهیم.
منطقه در شرف جنگی ویرانگر قرار دارد، اما متاسفانه بسیاری هنوز حتی از دورنمایی که وقوع یک جنگ می تواند بر سرشان و منطقه آورد، آگاه نیستند. در دکترین جدید نظامی آمریکا، تفاوت سطح رزم آمریکا با گذشته گنجانده شده است. در گذشته سخن از این بود که اگر آمریکا در دو نقطه از جهان با جنگ مواجه شود، بتواند همزمان جنگیده و قطعاً به پیروزی رسد.
پیروزی یعنی شکست قاطع دشمن و این در حالی بود که جنگ در نقاط دیگر را نیز بتوان دنبال کند، بدون اینکه ضرورتاً به پیروزی قطعی برسد. این استراتژی از طریق رزم «تور» صورت می گرفت اما دکترین جدید نظامی آمریکا می گوید که ایالات متحده آمریکا حتی بدون کمک هم پیمانانش می تواند همزمان در هر نقطه از جهان با هر دشمنی درگیر شود و پیروز گردد. چون اینک قابلیت رزم آمریکا از «تور» به «شبکه» ارتقا، یافته است.
پهنه رزم آمریکا از طریق ارتباط همزمان ماهواره ای
یعنی پهنه رزم آمریکا از طریق ارتباط همزمان ماهواره ای ای به مثابه یک «شبکه» است. به گونه ای که، تمام نیروهای نظامی آمریکا می توانند در ارتباط با یکدیگر چون یک «شبکه» گسترده جنگی هدایت شوند و از هر نقطه از کره زمین می توانند سلاحی شلیک کنند که با هدایت ماهواره ای اصطلاحآً نقطه زنی کنند. به همین سبب است که هواپیمای بدون سرنشین شان از قاره ای دیگر بلند می شود و اهدافی را در لیبی یا پاکستان هدف قرار می دهد. برای تشریح تفاوت رزم به شیوه «تور» که سابقاً آمریکا بر طبق آن می جنگیده با شیوه «شبکه» که اینک از آن برخوردار است، ناگزیرم تا هر دو را کمی بشکافم.
تا پیش از جنگ های خلیج فارس، رزم در میادین جنگی با مواجهه دو طرف صورت می گرفت. حتی در جنگ های اعراب و اسرائیل با وجود آن که اسرائیل پیروزی قاطعی را در کمترین زمان ممکن کسب کرد، ولی رزم در سطح تقابل نیروهای دو طرف بود. یعنی حملات هوایی توسط اسرائیل صورت می گرفت و متقابلاً اعراب حمله هوایی می کردند. تک و پاتک های زمینی هر یک نیز جریان داشت که نتایج ضربات و صرفات، سوی پیروز جنگ را معرفی می کرد. اما در جنگ های خلیج فارس ما با نوع دیگری از رزم مواجه بودیم: «تور».
یعنی یک طرف با دستانی باز و طرفی دیگر با افتادن در یک «تور» می بایست با هم بجنگند. شما در جنگ های خلیج فارس با درگیری نیروهای هوایی آمریکا با عراق مواجه نبودید. نیروی هوایی عراق اصلاً نتوانست وارد شرایط رزم شود و تسلط آمریکا بر آسمان عراق و کل منطقه خاورمیانه، محدود به زمان عملیات نظامی نیروی هوایی اش نبود، بلکه در تمام مدت، آسمان عراق و کل منطقه خاورمیانه، زیر پوشش کامل چتر هوایی آمریکا بود، به طوری که هیچ هوایپمای عراقی نمی توانست از باندهای فرودگاه برخیزد، چه رسد که به پرواز درآید و عملیات جنگی انجام دهد.
«تور» یعنی این، یعنی رزم با دشمنی دست بسته و گرفتار در «تور» رزمی طرف مقابل. در جنگ نفتکش های صدام برای اینکه پای آمریکا را به خلیج فارس باز کند، به یک رزمناو آمریکایی حمله کرد و تنها با یک موشک اگزوسه به راحتی خسارتی سنگین با تلفاتی بالا بدان زد و ادعا کرد، اشتباه شده است.
در همان زمان خبرنگاران از فرماندهان آمریکایی پرسیدند که چرا یک رزمناو آمریکایی تا بدین حد در مقابل حمله یک موشک، ناتوان بوده است؟ و پاسخشان این بود که آن در شرایط رزم قرار نداشت و گرنه می توانست از خود دفاع کند. اندکی بعد در جنگ اول خلیج فارس دیدید که همان عراق حتی یک هدف دریایی آمریکا را نتوانست بزند. چون حالا در شرایط جنگی همچون یک «تور» بودند.
شما می توانید در شرایط عادی بروید و روی بدنه یکی از کشتی های جنگی آمریکایی پهلو گرفته در سواحل کشورهای حاشیه خلیج فارس، آرم سپاه پاسداران یا هر شعار دیگری نیز بچسبانید. حتی آن ها در زمان هایی برای بازدید عموم آزادند و نحوه کار با بخش های مختلف ناو را برای بازدید کنندگان شرح می دهند، اما در زمان جنگ.
در یمن یک قایق انتحاری به راحتی خود را به یک ناو آمریکایی کوبید و خساراتی بدان زد، چون آن همچون بسیاری از قایق های تفریحی پنداشته می شد و شرایط جنگی حاکم نبود. اما در شرایط جنگی، قایق که سهل است، پیشرفته ترین زیردریایی هایتان نمی توانند مزاحمتی برای ناوهای آمریکایی فراهم آورند.
در آخرین روزهای جنگ نفت کش ها، زمان درگیری نیروی دریایی ایران با نیروهای آمریکایی، ایرانی ها موشک های زیادی شلیک کردند و اصلاً نتوانستند خسارتی به آنها بزنند. چون موشک های شلیک شده، ناوهای مجازی آمریکا را هدف می گرفت. زیرا آمریکایی ها با کمک جنگ الکترونیکی، ناوهای مجازی را در رادار کشتی های جنگی طرف مقابل تعریف می کردند که موشک ها به سمت آنها شلیک می شد و طبعاً هرگز به هدف نمی خورد، چون هدفی وجود نداشت. بماند که در همان زمان آمریکا در شرایط یک جنگ تمام عیار نبود و «تور» پهن نکرده بود.
حالا آمریکا سطح قابلیت رزم اش را از «تور» به «شبکه» ارتقاء داده است. یعنی چتری دائمی را تصور کنید که بتواند در هر نقطه از جهان که درگیری رخ دهد، ضربه بزند، بدون اینکه طرف مقابل، دشمنی را ببیند که در برد سلاح هایش باشد. حتی ارتش های کشورهای مختلف در هنگام رزم می توانند به «شبکه» بپیوندند.
به همین سبب، به سرعت تعدادی از هواپیماهای کشورهای حاشیه خلیج فارس که پیشرفته تر نیز بودند، ارتقا داده شدند و به تکنولوژی ای مجهز گریدند که قابلیت پیوستن به هدایت ماهواره ای را در شرایط رزم «شبکه» بیابند. کشورهای حاشیه خلیج فارس آسیب پذیری بیشتری نسبت به سایر کشورها در هنگام جنگ دارند. آمریکا نخست، ارتش شش کشور آنها را در قالب یک ارتش بیرون آورده است.
بدین معنی که شش ارتش مجزا با پیوستن و هماهنگی به هم ضرورتاً قدرت رزم شان به همان میزان افزایش نمی یابد و در جنگ های بین اعراب و اسرائیل، این مشکلی بود که ارتش های کشورهای عربی از آن رنج می بردند و نمی دانستند که درست است از نظر کمی نیروهای جنگی شان چند برابر اسرائیل است و از نظر تکنولوژی نیز چیز زیادی کم ندارند، چون آنان عمدتاً از تکنولوژی بلوک شرق استفاده می کردند.
اما آن ها چندین ارتش ناهماهنگ بودند که نتیجه اش نیز معلوم شد، ولی وقتی که دیگر خیلی دیر بود. پس آمریکا، با کمک تکنولوژی و مدیریت «شبکه»، می تواند هنگام رزم، شش ارتش کشورهای حاشیه خلیج فارس را در قالب یک ارتش منظم ارتقاء دهد و وقتی کشوری وارد جنگ با آنها شود، در حقیقت با کشوری برخوردار از قابلیت های رزمی «شبکه» مواجه است که هیج شانسی برای پیروزی ندارد.
واحدهایی از تفنگداران نیروی دریایی آمریکا از زمان جنگ سرد، برای جنگ در شرایط ساحلی مناطق حاشیه خلیج دوره دیده و تخصص یافته اند و آنجا را بهتر از آدرس منزل شان می شناسند و چندی پیش نیز مانوری در سواحل آمریکا تمرین کردند و بعد از آن، همان واحدها به خلیج فارس منتقل شدند.
برای تخریب تاسیسات نفتی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز آمریکا سناریوهای احتمالی اش را در نظر گرفته است. اگر از عربستان و لیبی برای جبران کسری نفت بازار کمک گرفته است، این بدان معناست که هنوز نخواسته از ذخایر استراتژیک نفتی خودش که برای چنین بحران هایی در نظر گرفته شده، استفاده ببرد و هر موقع بازار با بحرانی غیر قابل پیش بینی مواجه شود، آن را وارد بازار می کند.
این را هم بیافزایم که بزرگترین کارتل های نفتی دنیا نیز به آمریکا و انگلیس تعلق دارد و از افزایش قیمت نفت، بیشتر از همه، رقبای آمریکا یعنی چین و ژاپن، هند و کره و برخی کشورهای اروپایی ضرر می کنند تا آمریکا و انگلیس. در کشور لیبی که ناتو وارد جنگ شد، با آن که ناتو هنوز از قابلیت رزم «شبکه» برخوردار نشده است، موشک های شلیک شده لیبی که از موشک های پیشرفته روسی بودند، هیچ یک به هدف نخوردند، حتی یک مورد. به عبارتی دیگر اگر آنان موشک ضد هوایی داشتند یا نداشتند، تفاوتی در رزم با ناتو نمی کرد و تنها تفاوت در هزینه های خرید و شلیک موشک های لیبی بود.
دکتر کاوه احمدی علی آبادی، فوق دکترای فلسفه علم از آمریکا