ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

اشباح مرگبار ورماخت نبرد نرماندی

اشباح مرگبار ورماخت در نبرد نرمانـدی

اشباح مرگبار ورماخت، به تک تیراندازان و اسنایپرهای آلمانی اطلاق میشود که در سهمگین ترین و ویرانگرترین نبرد تاریخ یعنی جنگ جهانی دوم، نقش خیره کننده ای در تلفات سنگین متفقین ایفا کرد. جنگ جهانی دوم، نبرد خونباری بود که اغلب کشورهای جهان را زیر  چتر نابودی خود قرار داد و اکثر پایتخت های کشورهای اصلی درگیر در جنگ را به تَلی از خاک تبدیل کرد. در این نبرد بزرگ، زمینه برای ظهور نیروهایی ویژه با استراتژی های جدید و خلاقانه باز شد که اشباح مرگبار ورماخت، بعنوان قدرتمندترین و ترسناک ترین ارتش تک تیرانداز تاریخ، پا به عرصه نبردهای جنگ جهانی دوم گذاشت و توانست توازن قوا در میدانهای جنگ را به نفع آلمان تغییر دهد و همچون کابوسی مرگبار، اردوی متفقین را تضعیف روحی نماید و قدرت خلاقیت آنان را کاهش دهد.

راز موفقیت آلمان در تشکیل ارتش اشباح مرگبار بعنوان برترین تک تیراندازان جهان، ریشه در آموزش های رزمی موثر و ساختار عقیدتی محکم داشت که این موارد در سازمان جوانان هیتلری به صورت سازمان یافته و موثر پیگیری میشد.

 آموزش رزمی موثر

ارتش آلمان به صورت تصادفی صاحب این تک تیراندازان زبده و کارآمد نشده بود. بسیاری از تیراندازان نبرد نرماندی، در سازمان جوانان هیتلری (Hitler Jugend)، به بهترین نحو آموزش داده شده بودند. سازمان جوانان هیتلری از آن ایده های موثر و کارآمد آدولف هیتلر، رهبر بزرگ حزب نازی بود. در این سازمان در سالهای قبل از جنگ نوجوانان و جوانان تحت آموزشهای عقیدتی قرار می گرفتند. علاوه بر این، ورزیدگی جسمی و کسب مهارتهای رزمی نیز جزء اهداف اصلی این سازمان به شمار می آمد به طوری که یکی از شعارهای این سازمان می گفت: ما جسم و روح را با هم میسازیم.

بسیاری از اعضا این سازمان تیر اندازی با سلاحهای کالیبر پایین آموزش دیده و به تیراندازانی بسیار سریع یا اصطلاحا Sharp shooter، تبدیل شده بودند. کسب مهارت در تیر اندازی به قدری مورد تایید آدولف هیتلر و سران نازی بود که شخص پیشوا مدال ویژه ای را برای تیراندازان ماهر مورد تصویب قرار داد. بعد از اینکه در سازمان جوانان هیتلری به همه اعضاء، آموزشهای عمومی تیراندازی داده می شد، طی مسابقاتی افراد مستعد شناسائی و برای آموزش های تخصصی تک تیراندازان به مراکز ویژه ارتشی معرفی می شدند و این گونه بود که آلمان صاحب بهترین تیراندازان جهان در آن زمان گردید.

 ساختار عقیدتی قوی

یک نیروی آموزش دیده که تجهیزات پیشرفته ای در اختیار دارد اگر فاقد یک ساختار عقیدتی محکم باشد، پشیزی ارزش رزمی نخواهد داشت. در سازمان جوانان هیتلری، اولین قدم، آموزش عقیدتی جوانان در یک سیکل طولانی، ولی با نشاط بود. از همه امکانات و منابع استفاده میشد تا مردانی عقیده مند به اهداف پیشوای بزرگ حزب نازی و نهایتاً آلمان تربیت شوند. در این راستا اردوهای تفریحی آموزشی، توزیع رایگان کتاب در سراسر آلمان، بین جوانان و هزاران برنامه دیگر باعث شد مردانی به ارتش آلمان تحویل شوند که در گرمای سوزان صحرای آفریقا و یا سرمای استخوان سوز روسیه، مصمم و با اراده تن به پیکاری سهمگین دهند.

بطور مثال در نبرد برلین که 16 آوریل سال 1945 آغاز شد، جوانان و نوجوانان مدافع این شهر مردانه با نیروهای روس به مبارزه پرداختند. با اینکه شکست آلمان حتمی و کلیه امیدها نقش بر آب شده بود، اما دامنه اثر آموزش های عقیدتی بر روی این سربازان کم سن و سال به گونه ای بود که سقوط برلین، سه هفته به تاخیر افتاد. در ابتدا نیروهای روس گمان می کردند که چون بسیاری از سربازان حرفه ای و جنگ آزموده آلمان در نبرد پروس و ویستولا کشته شده اند، میتوانند به راحتی برلین را فتح نمایند، اما سه هفته نبرد سنگین و خونبار به آنان فهماند که تصورشان اشتباه بوده است. با وجودی که نسبت نیروهای روس به نیروهای مدافع برلین قابل مقایسه نبود و توپخانه سنگین روسیه، بی وقفه برلین را با تمام قوا درهم میکوبید، اما این سربازان جوان شگفتی ساز تاریخ شدند.

در پایان این نبرد دهشتبار شهری که آنرا دومین نبرد شهری بزرگ تاریخ نامیده اند، دویست هزار مدافع آلمانی کشته شدند، ولی تلفات ارتش روسیه اعجاب آور بود. ششصد هزار سرباز، بهای پرداختی روسها برای تصرف برلین بود. این جنگ یک رزم تن به تن بین سربازان آلمانی و روس بود. آری حتی سدی از فولاد و آتش نمیتواند در مقابل مردانی هدفدار و عقیده مند پایداری کند.

هرچند که اشباح ورماخت، نقش پررنگی در پیروزیهای آلمان و تلفات متفقین در دیگر نبردهای جنگ جهانی دوم از قبیل نبردهای شاخ آفریقا، نبرد بارباروسا، نبرد برلین، نبرد کورسک، نبرد اسکورپین، نبرد استالینگراد و ...، داشتند اما بزرگترین آزمون اشباح آلمانی در نبرد نرماندی رقم خورد که بصورتی رُعب آور، نیروهای متفقین را هدف قرار می دادند. با وارد شدن نیروهای متفقین به نرماندی، نبردی خونبار بین نیروهای ورماخت و وافن اس اس با نیروهای انگلیسی و آمریکایی درگرفت. با وجود برتری مسلم متفقین، سربازان آلمانی با سرسختی مقاومت کرده و تلفات سنگینی بر دشمن وارد نمودند، اما پراکندگی نیروهای آلمان در جبهه های مختلف و تلفات سنگین ارتش آلمان در جبهه شرق باعث شد که متفقین در نبرد نرماندی پیروز شوند.

نیروهای آلمانی در نبرد نرماندی با سرسختی و تعصب مبارزه نمودند، اما شاخصترین سربازان آلمانی در این نبرد، بدون هیچ شک و تردیدی، تک تیراندازان بودند. وظیفه اصلی تک تیراندازان در نبرد نرماندی، هدف قراردادن پرسنل مهم دشمن نظیر فرماندهان، دیده بانهای توپخانه، متصدیان بی سیم، خدمه تیربار و ... بود. درکنار این وظیفه اصلی، از آنها به عنوان دیده بان و یا پستهای شنود و گرد آوری اطلاعات از میدان جنگ نیز استفاده می شد.

در این نبرد علاوه بر همه موارد فوق، تک تیراندازان آلمانی به طور موثری بر روحیه سربازان انگلیسی و آمریکایی اثر تخریبی گذاشته و سایه ای از ترس و وحشت بر میدان نبرد افکندند. بطوریکه بعد از پایان نبرد نرماندی مشخص شد که تقریباً 50 درصد گردان های درگیر آمریکایی از طرف تک تیراندازان مورد حمله قرار گرفته و متحمل تلفات شدند. سرسختی و مقاومت شدید تک تیراندازان آلمانی موجی از ترس و نفرت در بین سربازان آمریکایی به وجود آورد که وصف آن به راحتی ممکن نیست. این امر به قدری گسترش یافت که سراسر جبهه متفقین را شایعات و افسانه های عجیب در مورد تک تیراندازان پر نمود.

 

• تجربیات متفقین از رویارویی با اشباح ورماخت

نیروی عمل کننده اصلی آلمانیها در نبرد نرماندی، لشگر 12 زرهی وافن اس اس بود. در بسیاری از واحد های این لشگر جوانانی که به تازگی از آموزش های سازمان جوانان هیتلری فارغ شده بودند، زیر نظر افسرانی با تجربه و جنگ دیده که بازمانده لشگر زرهی 1 اس اس (لشگر زرهی اس اس لیب استاندارته، گارد زرهی هیتلر) بودند، به انجام وظیفه مشغول بودند. 

این جوانان در روز 9 ژوئن در شهر کین (Cean)، طعم نیش کشنده خود را به نیروهای انگلیسی و کانادایی چشاندند. ستوان برگس، وظیفه تصرف و پاکسازی این منطقه را بر عهده داشت. واحد تحت فرماندهی او با دقت و به آهستگی به سمت شهر پیشروی می کرد و هیچ مقاومتی به چشم نمی خورد. منطقه در سکوتی رخوت انگیز فرو رفته بود. ستوان برگس مطمئن شد که روز بی دردسری پیش رو دارد، اما در همان لحظه تیراندازان آلمانی شلیک به سمت نیروهای دشمن را آغاز کردند. گلوله ای سر ستوان برگس را هدف قرار داد. او با خوش شانسی از چنگ مرگ گریخت، اما طوری زخمی شد که تا پایان جنگ در بیمارستان بستری بود. سربازان بریتانیایی و کانادایی همانند ساقه درو شده گندم بر زمین می افتادند و هیچ کاری نیز از دستشان ساخته نبود. کار به جایی رسید که دستور عقب نشینی صادر شد. درگیری شهر کین نشان داد که نیروی تک تیرانداز، اگر در مکانی مناسب موضع بگیرد، به هیولایی مرگ آفرین تبدیل میشود. 

از برجسته ترین تیراندازان آلمانی در زد و خورد کین میتوان به گفریتر کورت اسپنگلر (Gefreiter Kurt Spengler) اشاره نمود. اسپنگلر که از حرفه ای ترین تیراندازان شرکت کننده در نبرد نرماندی به شمار میرفت چنان حماسه ای در درگیری شهر کین آفرید که قابل وصف نیست.    

اسپنگلر در شمال شرقی شهر کین موضع گرفته بود. اطراف او را یک میدان مین احاطه کرده بود که دسترسی نیروهای زرهی دشمن را به او بسیار مشکل می ساخت. تیرهای اسپنگلر خطا نداشت و با هر شلیک او یک سرباز انگلیسی هلاک شده، به خاک می افتاد. غرش سلاح اسپنگلر آوای مرگ بود، او مصمم بود که تا زنده است از مواضع اش، از شهرش، از کشورش و از اعتقادش دفاع نماید. 

آری، از چنین مردی باید ترسید، هیچ سلاحی در جهان مرگبارتر از مردی نیست که در راه آرمانش پذیرای مرگ شده باشد. زمانی که سربازان انگلیسی متوجه شدند حریف اسپنگلر نمیشوند، از نیروی توپخانه کمک گرفتند و طی یک آتشباری بسیار سنگین، گفریتر کورت اسپنگلر کشته شد. 

اما نمیتوان از نبرد نرماندی صحبت به میان آورد و نامی از پلزمن نبرد. پلزمن یکی از دیده بانان مقدم از گروهان 4 لشگر 12 زرهی اس اس بود. او در زیر یک درخت کوچک سنگری حفر نمود و قسمت ورودی آنرا با تکه ای از زره یک تانک Panzer-4 پوشاند. او سپس سنگر خود را با دقت تمام توسط شاخ و برگ درختان استتار کرد. فقط یک سوراخ کوچک بود که به او اجازه دید و شلیک میداد. 

او به قدری دقیق و حرفه ای این سنگر را مخفی نموده بود که هیچ یک از نیروهای انگلیسی موفق به کشف آن نشدند و آنوقت بود که صدای دهشت بار سلاح پلزمن همچون عفریت مرگ در پهنه میدان جنگ طنین انداز گردید. پلزمن مردانه در سنگر کوچک خود تن به نبردی نابرابر داد، او به قدری شلیک کرد که مهماتش پایان یافت. 

حال دیگر وظیفه پلزمن به پایان رسیده بود. او از سنگرش خارج شد و تفنگ خود را به تنه درخت کوبید و آنرا شکست. او نمیخواست که سلاحش را به دشمن تقدیم نماید. در همین حال او فریاد زنان گفت: دیگر گلوله هایم تمام شده است و سلاحم نیز شکسته است، حالا میتوانید مرا بکشید. 

در این زمان بود که یک سرباز انگلیسی به او نزدیک شد و با رولورش گلوله ای به سر پلزمن شلیک کرد. پلزمن کشته شد، اما داغی که پلزمن بر دل و روح انگلیسیها نهاد فراموش نشدنی است. تنها در نزدیکی سنگر او جسد سی سرباز انگلیسی دیده میشد اما آمار کل هلاک شدگان هیچ گاه مشخص نگردید. 

تجربه دیگر متفقین، جان هینتون بود که در آن زمان یک سرباز نوزده ساله بود و در گروهان 3 گردان 116 پیاده نظام خدمت میکرد. او هنوز به روشنی خاطره برخورد با یک اسنایپر یا تک تیرانداز آلمانی را به یاد دارد و هنوز هم با گذشت سالها ترس در اعماق چشمانش قابل مشاهده است. زمانی که او و همرزمانش بر روی ساحل پیاده شدند، بلافاصله مشغول آماده سازی تیربار برای آتش باری به سمت نیروهای آلمانی شدند، غافل از اینکه در 800 متری آنها یک تک تیرانداز به انتظار نشسته است.

اولین سربازی که پشت تیربار قرار گرفت از ناحیه دست مورد برخورد گلوله قرار گرفت، سرباز دوم نیز به همین سرنوشت دچار شد، یکی از سربازان که دچار خشم و اضطراب شده بود تصمیم گرفت با مسلسل دستی به سمت تیرانداز شلیک نماید اما کمی سرش را بیش از حد لازم بالا برد و یک ثانیه بعد جسد او در کنار جان قرار گرفت. جان با وجود اینکه درجای خود بی حرکت قرار گرفته بود و حتی صدای نفسش نیز شنیده نمیشد، از گلوله های اسنایپر بی نصیب نماند و پایش هدف قرار گرفت. یادگاری دریافتی از تک تیرانداز آلمانی تا پایان عمر همراه او خواهد بود.

گردان تفنگداران رویال اولستر نیز ملاقاتی با تک تیراندازان آلمانی داشتند که بهای آن بسیار سنگین بود. در ساعت 5 بعد از ظهر روز هفتم ژوئن سال 1944 به این گردان ماموریت داده شد که دهکده کمبز را که در ده کیلومتری محل پیاده شدن آنها قرار داشت را تصرف نمایند. زمانی که آنها به دهکده رسیدند متوجه شدند که دور تا دور دهکده با دیواره ای از سنگ و چوب احاطه شده است و نیروهای مدافع به هیچ صورت قابل مشاهده نمی باشند. سربازان متفقین انتظار یک درگیری مختصر و کم دامنه را میکشیدند غافل از اینکه آلمانی ها در تدارک آشی داغ و سوزنده برایشان هستند.

برای پشتیبانی از سربازان پیاده نظام، کاپیتان آلدورد ماموریت یافت تا با یک واحد زرهی به سمت دهکده رفته و آنجا را تسخیر نماید. تانکها به همراهی سربازان پیاده نظام به سمت دهکده کمبز حرکت نمودند. هیچ صدا یا نشانه ای از دشمن نبود اما همین که تانکها به نزدیکی دیواره رسیدند، جهنم به زمین آمد، خمپاره اندازهای آلمانی در کنار تک تیراندازان بارانی از آتش و سرب بر تانکها و سربازان دشمن فرو فرستادند.

به دستور کاپیتان آلدورد نیروها به دو دسته تقسیم شدند تا از دو طرف دیواره به سمت دهکده یورش برند. اما باز هم آتش سهمگین تیربار و خمپاره های آلمانی مانع از این حرکت شدند. در این حین تک تیراندازان آلمانی با دقت کم نظیری سربازان پیاده نظام را هلاک نمودند، کاپیتان آلدورد تصمیم گرفت لحظه ای از تانک خارج شده و اطراف خود را بررسی کند، سر او کامل از برجک فرماندهی تانک خارج نشده بود که با زندگی وداع کرد. گلوله ی تک تیراندازی به زندگی او خاتمه داد.

فرمانده گروهان و چهارده سرباز دیگر نیز ظرف چند دقیقه به کاپیتان آلدورد پیوستند و هلاک شدند. یازده سرباز به سختی مجروح شدند و درهمان دقایق اولیه حمله، فرمان عقب نشینی صادر شد. جالب است بدانید که متفقین مجبور شدند برای تسخیر این دهکده کوچک دست به دامن توپهای سنگین رزم ناوها شوند. بعد از اجرای یک آتشباری سنگین دریایی، دهکده به تصرف درآمد. تقریباً تمامی مدافعین کشته شده بودند اما یکی از تک تیراندازها که زخمی شده بود به اسارت درآمد. در اینجا بود که سربازان متفقین با تعجب یک پسر هفده ساله را در مقابل خود دیدند. 

آلمانیها در نبرد نرمانـدی، تعداد زیادی از تک تیراندازان خود را در سراسر منطقه پخش نموده بودند. این سربازان در مکانهایی که با دقت و کارشناسی مشخص شده بودند به بهترین نحو موضع گرفته و استتار نموده بودند. دقت انتخاب مکانها به قدری بالا بود که تیر اندازان میتوانستند مسافت بسیار زیادی را تحت پوشش قرار دهند، بدون اینکه محل اختفای آنها شناسایی گردد. بسیاری از سربازان آمریکایی این نبرد را به مبارزه وحشتناک گودال کانال تشبیه نمودند.

تا قبل از نبرد نرمانـدی، معمولاً هدف اصلی فرماندهان نظامی از به کارگیری تک تیراندازان، تخریب روحیه سربازان و جوی از ترس و ناامنی در خطوط دشمن بود، اما در نبرد نرماندی، تک تیراندازان به عنوان یک سلاح موثر جهت نابودی نیروهای دشمن و کند کردن پیشروی آنان به کار گرفته شدند. فرماندهان آلمانی قبل از شروع نبرد میدانستند که نرمانـدی را از دست داده اند اما آنها نیازمند زمان برای بازسازی ساختارهای رزمی بودند و تیراندازان نیز با فداکاری و از جان گذشتگی این زمان را در اختیار آنان قرار دادند.

در بسیاری از موارد نیروهای آمریکایی یا انگلیسی زمانی در حدود یک روز را برای شناسایی و از بین بردن یک تک تیرانداز از دست دادند. در این شرایط بود که سربازان متفقین متوجه شدند که بایستی به سرعت رموز جنگ بر ضد تک تیراندازان را فرا گیرند و یا خود را برای مرگ آماده سازند. در اولین قدم سربازان نحوه حرکت خود را تغییر داده و در مناطق مشکوک تمامی آنها به صورت چمباتمه ای حرکت کرده و از حضور در مناطق بی حفاظ خودداری می کردند.

در اقدامی دیگر سربازان ادای احترام نظامی به افسران مافوق را کنار گذاشتند تا اسنایپرها از این راه قادر به شناسایی فرماندهان نباشند و حتی به صورت لفظی نیز به درجه نظامی هیچ افسری اشاره نمی شد و در کل هرکاری که به تیراندازان آلمانی فرصت شناسایی و هدف قرار دادن آنها را میداد، کنار گذاشته شد. اما این نکته نیز جالب است، یکی از معدود تک تیراندازانی که زنده اسیر شد، مورد بازجویی قرار گرفت که چگونه موفق به شناسایی و هدف قرار دادن افسران از سایر سربازان میگردید در حالی که اکثر افسران، حتی نشانها و مدالهای نظامی را از یونیفرم خود حذف کرده بودند. 

جوابی که او داد بسیار جالب و ساده بود: سبیل. واقعیت هم این بود که در بسیاری از مواقع تنها تفاوت یک افسر با سرباز در سبیل بود زیرا به دلیل قانونی نانوشته، اکثر افسران انگلیسی و آمریکایی دارای سبیل بودند.  

اما با همه این تمهیدات، وحشت از تیراندازان آلمانی باعث شده بود که بسیاری از سربازان متفقین جرات و توانایی خود را از دست دهند. زمانی که گردان ضد تانک 653 متفقین به مناطق داخلی نرماندی وارد شد، افراد این گردان در مسیر حرکت به تعدادی جسد برخورد کردند. رعبی که تیراندازان آلمانی در منطقه گسترانده بود، به حدی بود که خدمه این گردان بلافاصله این کشتار را به گردن تک تیراندازان گذاشته و حاضر به پیشروی نشدند. جالب است بدانید که یکی از شایعات رایج درباره تک تیراندازان این بود که بعضی از این اسنایپرها، زنان فرانسوی هستند که به کمک سربازان آلمانی آمده اند.

اما در کنار مهارت و اعتقاد و سرسختی تیراندازان، یکی از عوامل مهم در موفقیت اسنایپرها در نبرد نرماندی، وضعیت جغرافیایی منطقه بود. نوع زمین و پوشش گیاهی نرماندی به صورتی بود که ایجاد سنگر و کمینگاهها و استتار آنها، با کمترین دردسر امکان پذیر بود. با توجه به استتار کمینگاهها و توجه به این مطلب که حتی تیراندازان تازه کار آلمانی حاضر در نرماندی قادر به هدف قرار دادن سربازان دشمن در فاصله 400 متری بودند، مشخص می گردد که سربازان متفقین برای یافتن و کشتن تک تیراندازان آلمانی چه مصیبتی پیش رو داشتند.

علاوه بر سنگرهای کوچک و کمینگاه های انفرادی استتار شده در منطقه، نقاطی وجود داشت که دارای پوشش گیاهی بسیار فشرده ای بود، این نقاط بهشت تک تیراندازان بود. زیرا میتوانستند براحتی پس از هر شلیک، محل خود را تغییر داده و دشمن را گیج و سردرگم نمایند. سربازان متفقین جنگ در این نقاط را به جنگ در یک لابیرنت (مارپیچ هزارتو) تشبیه کرده اند.

در نهایت بسیاری از تک تیراندازان آلمانی حاضر در نبرد نرماندی، زمانی دست از مبارزه برمی داشتند که مهماتشان به پایان می رسید. در این حالت برای آنان چاره ای نبود جز اینکه از کمینگاه خود خارج شوند و سربازان متفقین که از این اشباح جنگاور تنفری عمیق به دل داشتند، بلافاصله آنها را هدف گلوله قرار داده و یا اعدام میکردند.

نکته دیگری که در نبرد نرماندی در مورد تک تیراندازان تازگی داشت، این بود که این مردان که اکثر آنان را جوانان تشکیل میدادند، رفتاری همانند نیروهای انتحاری از خود به نمایش گذاشتند. این تیراندازان با آگاهی از اینکه برگشتی برایشان متصور نیست، همچون خلبانان انتحاری ژاپنی (کامیکازه) از لحاظ فکری و روحی مرگ را پذیرفته و به همین دلیل بی محابا درگیر نبردی بی سرانجام شده بودند. ترس و مرگ برای این مردان معنی نداشت، زیرا خود ترسناک و مرگبار بودند. به جرات تک تیراندازان حاضر در نبرد نرماندی را میتوان کامیکازه های نیروی زمینی ارتش آلمان نامید. جالب است بدانید که سربازان آمریکایی به این مردان لقب  Suicide Boys یا پسران انتحاری داده بودند. 

 

• گزارش خبرنگار جنگی، ارنی پایل در نرمانـدی

تک تیراندازان در نبرد نرماندی، همه جا هستند، به هرجا که پا می گذاری، حضور شوم این سایه های دهشت آور را حس میکنی، در میان درختان، در ساختمان ها، در خرابه ها و در علفزارها. اما بیشترین تجمع آنها در مناطق حاشیه و مرزی نرماندی است که پوشش گیاهی متراکمی دارد. در راهها و جاده ها، هرجا که مانع یا دیوار و یا ... وجود دارد، انتظار دارید که یک تک تیرانداز آنجا باشد و همیشه هم هست. در هر کوره راهی نیز انتظار مواجه شدن با آنها را دارید. نرماندی، اولین جایی است که میتوان از ترس دیوانه شد.

آنچه در این گزارش مبرهن است اینست که تیراندازان، هیچ نقطه ای را بی نصیب نگذاشته بودند. بسیاری از اسنایپرها در تقاطع جاده ها موضع گرفته و رانندگان و پلیسهای نظامی را هدف قرار میدادند. پلها به نوعی محل پادشاهی تک تیراندازان به شمار می رفت زیرا بر روی پل، نیروهای دشمن همانند گوسفندانی بی دفاع به شمار می آمدند و هر شلیک مساوی بود با یک جسد. از دیگر مناطق مورد علاقه تیراندازان خانه های منفرد حاشیه شهرها بود که در این حالت، تیرانداز در نزدیکی خانه در محلی مناسب کمین میکرد. در زمان شلیک معمولاً نیروهای دشمن به خانه مشکوک شده و تیرانداز برای مدتی، از حملات زرهی و یا توپخانه ای دشمن حفظ می گردید. اما نقاط مرتفع نظیر برج کلیساها، مخازن آب و یا هر ساختمان مرتفع دیگر نیز محلی موثر برای کار تک تیراندازان بود، اما معمولا تک تیراندازان موضع گرفته در این نقاط، بعد از انجام چند شلیک شناسایی و مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفته و کشته می شدند.

بعد از نبرد نرماندی با بررسی تجارب افسران و سربازان مشخص گردید که یکی از اشتباهات سربازان در برخورد با تک تیراندازان، سینه خیز شدن بر روی زمین و بی حرکت شدن بود. در خاطرات یک سرجوخه که در لشگر 9 پیاده نظام متفقین خدمت میکرد، آمده است که مرگبارترین اشتباه سربازان پیاده نظام این بود که به محض شنیدن صدای شلیک یک تک تیرانداز، خود را به زمین انداخته و بی حرکت می ماندند، گویا که منجمد شده اند. در این حالت به اسنایپر این فرصت داده میشد که در آرامش کامل و با حوصله به قتل عام سربازان بپردازد.

جوخه تحت فرماندهی من در حال پیشروی بود که یکی از سربازان مورد اصابت گلوله یک تک تیرانداز قرار گرفت و به زمین افتاد. سایر سربازان جوخه با دیدن این وضعیت خود را به زمین انداخته و میخکوب شدند و آن وقت بود که تیرانداز حساب تمامی آنها را رسید. من خوش شانس بودم زیرا جسد یکی از سربازان مرا از دید او مخفی نمود، شاید هم دلش برایم سوخت، نمیدانم.

به جرات می توان گفت که سال 1944 نقطه عطفی برای تک تیراندازان آلمانی بود. پس از نبرد نرماندی، دکترین جدیدی در رابطه با تربیت و به کارگیری گسترده نیروهای تک تیرانداز شکل گرفت. ارتش آلمان تحقیقاتی را برای ساخت تفنگهای تک تیرزن دوربرد آغاز نمود و یونیفرم های مناسبی برای استتار و تجهیزاتی موثر برای نیروهای تیرانداز ارائه کرد.

همچنین قرار بر این شد که تک تیراندازان در قالب تیم های چند نفره عمل نمایند. هاینریش هیملر که خود علاقه شخصی زیادی به تیراندازی سریع داشت، برنامه ای ارائه کرد تا تربیت نیروهای تیرانداز زبده در سطحی گسترده، میان لشگرهای وافن اس اس دنبال گردد. 

از لحاظ مهارتی اسنایپرها سطوح مختلفی داشته اند که آموزش و تجربه، عوامل تعیین کننده در این زمینه بودند. اسنایپرها مورد آموزشهای خاص قرار گرفته و به آنان ماموریت های خاصی نیز داده میشد. در بسیاری از مواقع سعی میشد که به همراه تک تیرانداز یک سرباز نیز به عنوان دیده بان همراه باشد.

در بعضی مواقع تیمهای عملیاتی بزرگتری از تک تیراندازان تشکیل میگردید که به عنوان نمونه، در ماه های پایانی جنگ جهانی دوم، ارتش آلمان تعداد زیادی تفنگ تک تیرزن را در بین سربازان آموزش ندیده پخش نمود، تا به این وسیله بتواند صاحب تعداد زیادی تک تیرانداز تجربی گردد. 

 

• فرامین اشباح مرگبار ورماخت

 در پیکار تعصب و پافشاری داشته باشید.

• در هر وضعیت، سکوت و آرامش و در هدف گیری دقت و تمرکز داشته باشید.

 بزرگترین دشمن شما، تک تیرانداز دشمن است، بر او پیش دستی نمایید.

 برای اینکه شناسایی نشوید در هر موقعیت فقط یکبار شلیک نمایید.

• یک سنگر مناسب، جان شما را برای مدتی طولانیتر حفظ می نماید.

• در استتار و استفاده از عوارض زمینی حرفه ای عمل نمایید.

 در تخمین فاصله اهداف مهارت و دقت داشته باشید.

 همیشه در حال تمرین باشید، در صلح یا جنگ، سعی در کسب مهارت بیشتری نمایید.

• هیچ زمان دور از تفنگ خود نباشید، تفنگ شما جزئی از وجود شماست.

• ازده بار جان سالم بدربردن، 9 بار مدیون استتار و یکبار را مدیون شلیک خوب هستید.