ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

جنگ جهانی اول

جنگ جهـانی اول نخستین جنگ فراگیر تاریخ

جنگ اول جهانی

جنگ اول جهانی

28 ژوئن 1914 تا 11 نوامبر 1918

جنگ اول جهانی، نخستین جنگ فراگیر جهان و اولین فاجعه بزرگ قرن بیستم بود که بدلیل درگیری قدرت های بزرگ در اروپا و زیاده‌خواهی و برتری طلبی آلمان نازی شکل گرفت که با نام‌های جنگ بزرگ و جنگ برای پایان همهٔ جنگ‌ها نیز شناخته می‌شود که متعاقب آن، نطفه فاجعه ها و جنگ های فراگیر دیگری مانند جنگ جهانی دوم و جنگ سرد نیز شکل گرفت. در جنگی جهانی اول بدون هیچ زمینهٔ جدی کشمکش، سربازان بسیاری برای جنگ تجهیز شدند و مناطق زیادی از جهان درگیر جنگی گشتند که تلفاتش تا آن زمان در تاریخ بی‌سابقه بود. از سلاح‌های شیمیایی برای نخستین بار در این جنگ استفاده شد و برای نخستین بار، به گونه‌ای انبوه مناطق غیرنظامی بمباران هوایی شدند و نیز برای نخستین بار در این سده کشتار غیرنظامیان در ابعادی گسترده رخ داد.

در قرن نوزدهم قدرتهای مهم اروپا در دوره ای بسر می بردند که به دوره صلح مسلح معروف است. در این دوره کشورهای آلمان، فرانسه، بریتانیا، روسیه، ایتالیا، اتریش - مجارستان و عثمانی نسبت به تجدید تسلیحات مدرن به شکلی روز افزون اقدام نمودند که این مسئله یک توازن قوای ناپایدار در اروپا ایجاد نموده بود. از سوی دیگر کشورها برای ایجاد امنیت بیشتر اقدام به رایزنی های گسترده برای ایجاد بلوکهای متحد با دیگر کشورها به منظور افزایش ضریب امنیت خود در مقابل حملات دیگر کشورها نمودند.

در این میان خصومت تاریخی فرانسه - آلمان که سابقه آن به دوره بیسمارک می رسید و ترس فزاینده از حمله مجدد آلمان، فرانسه را بر آن داشت تا با بریتانیا پیمان اتحاد ببندد و روسیه نیز که خود را حامی ملل اسلاو شرق اروپا میدانست برای جلوگیری از پیشروی ملل ژرمن تبار اروپای مرکزی، به این اتحادیه پیوست. از دیگر سو آلمان و اتریش که هر دو از ملل ژرمن اروپای مرکزی بودند نیز با یکدیگر عقد اتحاد بستند و عثمانی نیز که از چند سال قبل با آلمان روابط حسنه ای داشت به این اتحادیه پیوست. اگرچه ظاهرا باز هم بلوک اتحاد سه کشور فرانسه، بریتانیا، روسیه در مقابل بلوک اتحاد کشورهای آلمان، اتریش، مجارستان و عثمانی به شکلی یک توازن قوا ایجاد نموده بود اما باید گفت در مجموع همه چیز برای یک جنگ تمام عیار آماده بود.

 

دلایل وقوع جنگ جهانی اول

از دلایل آغاز جنگ جهانی اول می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- رقابت اتریش و روسیه در بالکان

2- اختلاف بین فرانسه و آلمان از سال ۱۸۷۰ دربارهٔ آلزاس ولرن

3- رقابت اقتصادی و دریایی بین آلمان و انگلیس

4- ترور آرشیدوک فرانسیس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش

 

دید کلی

اوضاع و شرایط کشمکشهای ملی و اقتصادی باعث شیوع بدگمانی، بی‌اطمینانی و ناامنی در میان ملل اروپا در خلال سالهای پیش از 1914 گردید. جستجو و تلاش برای امنیت به شکل «پیمانهای سری» میان مللی که خود را در خطر تجاوز دشمن مشترک می‌دیدند در آمد. قدرتهای بزرگ جهان بر رقابت با یکدیگر در دو جبهه صفحه ارایی نمودند و نتیجه آن جنگی شد که آغاز تحول تاریخ جدید و به عبارت دیگر، نخستین مرحله انحطاط اروپا گردید. قاره‌ای که در چهار قرن گذشته بر دیگر قاره‌های جهان پیروز گشته و آنها را صنعتی کرده بود.

 

اتحاد مثلث

بدنبال سه جنگی که برای وحدت آلمان روی داد، «بیسمارک» طرح پیچیده‌ایی برای بستن پیمانها به منظور نگهداری و بر قراری استیلای آلمان بر صحنه اروپا وضع کرد. بدنبال کنفرانسهای سه امپراطور (1872ـ1878) یعنی «ویلیام اول امپراطور آلمان و فرانسیس ژوزف امپراطور اتریش. هنگری و الکساندر دوم امپرتطور روسیه» اتحادیه سه جانبه سه امپراطور (1881ـ 1887) صورت گرفت. در 1879 بیسمارک پیمان دو جانبه‌ای را با امپراطور اتریش «هنگری» بر علیه روسیه منعقد کردند که بر اساس آن اگر یکی از طرفین مورد هجوم روس قرار گرفت دیگری کمک رسانی می‌نمود. در سال 1882 بیسمارک پیمان دو جانبه را بصورت اتحادیه سه جانبه‌ای که ایتالیا هم در آن شرکت داشت در آورد که بر اساس آن اگر یکی از کشورهای ایتالیا یا المان مورد هجوم فرانسه قرار گرفت دیگران به کمک آن دولت بشتابند و در سال 1887 بیسمارک پنهان از دولت اتریش ـ هنگری پیمان بیمه انکایی را با روسیه منعقد کرد و سلطه روسیه در پادگان شرقی را به رسمیت شناخت.

 

ائتلاف مثلث

ائتلاف مثلث که ،بمنظور خنثی کردن استیلای آلمان بر اروپا تشکیل یافت قدرتهای اروپایی خارج از روش بیسمارک، اختلافات خود را کنار گذاشتند و بمنظور ایجاد توازنی در مقابل پیمانهای بیسمارک به یکدیگر پیوستند و بدینگونه روسیه که از سیاستهای ضد روسی آلمان نگران بود پیمان دو جانبه‌ای با فرانسه (1894) منعقد کرد که بر اساس آن، اگر فرانسه از طرف ایتالیا یا آلمان مورد حمله قرار می‌گرفت روسیه به یاری فرانسه می‌شتافت و اگر روسیه از طرف آلمان یا اتریش ـ هنگری مورد حمله قرار می‌گرفت فرانسه به یاری روسیه می‌شتافت. در سال 1907 انگلستان و فرانسه پیمانهایی منعقد کردند که قرار داد دو جانبه ایشان را بصورت سه جانبه در آورد و منظور آن بود که اگر جنگی میان آنها و اتحاد مثلث صورت گیرد به یاری هم بشتابند و این پیمان مبنای ائتلاف مثلث شد.

 

علل اساسی

در این دوره ملل جهان نه تنها هر کدام از دیگری بیمناک بودند، بلکه حتی انتظار بروز جنگ را داشتند و یک نیروی بین المللی که برای حل اختلاف قدرت کافی داشته باشند، وجود نداشت. در جهانی که بر اثر اصطکاک منافع امپراطوری ها و کشمکش های بین المللی بر سر بازار فروش مواد خام و مستعمرات به خطر افتاده بود، بستن پیمان های سری امری عادی گشته بود در ضمن ظهور نیروی پرقدرت ناسیونالیسم و بسیاری از دعاوی بین المللی مانند دعاوی ایتالیا نسبت به مستعمراتی در اتریش و ادعای دولت صربستان راجع به بوسنی و هرزه گوین و رقابت روسیه و اتریش ـ هنگری بر سر بالکان از آن جمله بودند.

 

وجدانهای سیاسی (1905ـ1913)

وخیم ترین بحرانها در «مراکش» و «بالکان» پیش آمده بود. ویلیام دوم در حالیکه به سلطه فرانسه در مراکش اعتراض داشت در سال 1905 طنبه فرود آمد و سلطان مراکش را چون پادشاهی مستقل شناخت اما در کنفرانس سال 1906 «الجزیره» توافق نظر حاصل شد که باید در مراکش سیاست آشکاری زیر نظر دولت فرانسه برقرار باشد در سال 1911 دولت آلمان بار دیگر به سلطه فرانسه در مراکش بشدت اعتراز کرد و نیز بر اثر پیدایش بهرانها در بالکان در سالهای 1908، 1912 و 1913 وضع بهرانی گذشته شدت یافت.

در سال 1908 دولت اتریش ـ هنگری با وجود مخالفت روسیه الحاق بوسنی و هرزه گوین را اعلام داشت. در دوم اکتبر سال 1911 ایتالیا ایالت طرابلس ترکیه را اشغال نمود و در جنگهای بالکان در سالهای 1912 و 1913 دولتهای صربستان و مونتگرو و بلغارستان و یونان با هم بر ضد ترکیه وارد جنگ شدند و سپس بر سر غنیمت های جنگی با یکدیگر به جنگ پرداختند.

 

علل مستقیم

در 28 ژوئن سال 1914در شهر «سارایوو» یک دانشجوی صرب، عضو محفل جوانان بوسنی و بدستور «اتحاد صربستان» یا «انجمن مرگ» که سازمانی بود تروریستی، در دومین تلاش خود در همان روز موفق شد «آرشیدوک فرانسیس فردیناند» ولیعهد اتریش ـ مجارستان و همسرش را ترور نماید و دولت اتریش ـ هنگری که در اندیشه جنگ با صربستان بود مجال یافت تا بار دیگر وزیر خارجه‌اش «کنت برشتولد» را مامور کند تا ادعای سلطه خویش را بر سرزمین بالکان اظهار دارد. و در 13 ژوئیه سال 1924 یک التیماتوم شامل 10 بند به دولت صربستان داد و خاطر نشان ساخت که صربستان در امور قضایی و پلیسی خود تسلیم نظر دولت اتریش باشد.

ویلیام دوم قبلاً متعهد شده بود که از دولت اطریش درباره دعاویش هر چه باشد حمایت خواهد نمود. دولت صربستان ظرف 48 ساعت که به وی فرصت داده شده بود پاسخ مسالمت آمیزی مشتمل بر پذیرش بیشتر پیشنهادها، بجز پیشنهاد همکاری مامورین اطریشی در جلوگیری از تبلیغات ضد اطریشی که شرایط آن از نظر صربستان غیر قابل پذیرش بود و صربستان آن را به دلیل نقض حاکمیت ملی رد کرده بود، تسلیم کرد و پیشنهاد کرد که تمام قضیه بدادگاه بین المللی لاهه ارجاع شود اما همزمان خود به حالت آماده باش در آمد. با رد آن از طرف اطریش ـ هنگری، اتریش به صربستان اعلان جنگ داد، روسیه که خود را حامی ملل اسلاو مستقر در شرق میدانست به اتریش، آلمان به حمایت از اتریش که همپیمانش بود به روسیه، و فرانسه به حمایت از روسیه به آلمان اعلان جنگ دادند. همچنین حمله آلمان به بلژیک باعث اعلان جنگ بریتانیا به آلمان شد و نهایتا با حمله اتریش به صربستان در 23 ژوئیه 1914 جنگ جهانی اول رسماً شروع شد.

 

سیر وقایع اعلان جنگ در اروپا بشرح ذیل می باشد:

23 جولای اتریش به صربستان التیماتوم داد.

28 جولای 1914 اتریش - مجارستان به صربستان اعلان جنگ داد.

1 آگوست آلمان به روسیه اعلان جنگ داد.

2 اوت آلمان لوکزامبورگ را اشغال نمود.

3 آگوست آلمان با فرانسه وارد جنگ شد و به بلژیک بی طرف حمله کرد.

4 آگوست بریتانیا در پاسخ حمله آلمان به بلژیک به آلمان اعلان جنگ داد.

6 آگوست اتریش به روسیه و صربستان به آلمان اعلان جنگ داد.

11 آگوست فرانسه به امپراطوری اتریش مجارستان اعلان جنگ داد.

12 آگوست بریتانیا به امپراطوری اتریش مجارستان اعلان جنگ داد.

23 آگوست ژاپن به آلمان اعلان جنگ داد.

25 آگوست ژاپن به امپراطوری اتریش - مجارستان اعلان جنگ داد.

26 آگوست ارتش روسیه در جنگ تاننبرگ از آلمان شکست خورد.

9 اکتبر بلژیک پس از محاصره آنتورپ توسط نظامیان آلمانی سقوط نمود.

29 اکتبر،عثمانی به طرفداری ازآلمان،اتریش و مجارستان وارد جنگ شد.

2 نوامبر روسیه به عثمانی اعلان جنگ داد.

5 نوامبر فرانسه و بریتانیا با عثمانی وارد جنگ شدند.

23 ماه می 1915 ایتالیا به اتریش - مجارستان اعلان جنگ داد.

6 آوریل 1917 ایالات متحده آمریکا با آلمان وارد جنگ شد.

 

جنگ با صربستان

ارتش صربستان در تاریخ 12 آگوست حمله اتریش را در نبرد سر (SER) دفع نمود. خطوط دفاعی ارتش صربستان در جنوب رودخانه درینا و ساوا مانع عبور ارتش اتریش شد. 2 هفته نبرد برای اتریش حاصلی بجز تلفات انسانی نداشت و امید آنان را به یک پیروزی سریع از بین برد. نتیجه این نبرد ضعیف شدن ارتش اتریش در جبهه صربستان در برابر ارتش روسیه بود.

 

آلمان در جبهه غرب

سربازان آلمانی با خوشحالی  اعزام به جبهه فرانسه  میشدند و بر روی واگن قطار نوشته  بودند : مسافرت به پاریس. آنها جنگ را یک شوخی و مسافرت تصور میکردند اما بسیاری از آنها از این مسافرت هرگز بازنگشتند.

ارتش آلمان در جبهه غرب به بلژیک بی طرف حمله کرد. ارتش آلمان در ابتدای جنگ و در نبرد فرونتیرز که از 14 تا 24 آگوست طول کشید موفقیت های خوبی به دست آورد. اما حمله ارتش روسیه به پروس شرقی واقع در جبهه شرق، توجه آلمان ها را از جبهه غربی بسوی جبهه شرق منحرف نمود. آلمانها ارتش روسیه را در یک سلسله عملیات جنگی که به نبرد تاننبرگ مشهور شد و از 17 آگوست تا 2 سپتامبر طول کشید شکست دادند. این عملیات در جبهه شرقی موجب کاهش سرعت پیش روی پیش بینی شده توسط ستاد ارتش آلمان در غرب شد. بر اساس طرح شلایفن ارتش آلمان در جبهه غرب میبایست در جناح راست نیروی بیشتری برای تصرف پاریس اختصاص می داد. اما ژنرال مولتکه این نسبت را کاهش داد. ارتش فرانسه و نیروی کمکی انگلیس در نبرد سرنوشت ساز مارن موفق شدند ارتش آلمان را شکست دهند.

علت این امر را باید هوشیاری فرمانده فرانسوی مامور دفاع از پاریس ذکر نمود. این فرمانده نامی کسی جز یک ژنرال بازنشسته و بیمار ارتش فرانسه موسوم به ژنرال گالینی نبود. ژنرال گالینی یکی از باسوادترین افسران ارتش فرانسه محسوب میشد که تسلط کامل به زبانهای آلمانی و ایتالیائی داشت. او با عینک پنسی و جثه ضعیف خود بیشتر شبیه به یک استاد دانشگاه بود تا یک افسر بلند پایه. زمانی که حکومت فرانسه پاریس را در آستانه سقوط دید ضمن تخلیه این شهر ژنرال گالینی را به خدمت فراخواند. مارشال گالینی  کسی بود که پاریس را از سقوط  و فرانسه را از شکست نجات داد  او که از بیماری رنج میبرد پس از کسب دستور برای دفاع از پاریس یک اطلاعیه منتشر نمود که متنی بسیار مختصر و قاطعانه داشت. در این اعلامیه آمده بود: 

دولت فرانسه مرا مامور دفاع از پاریس نموده است و من مصمم هستم این ماموریت را به شکلی موثر اجرا نمایم

این در حالی بود که ارتش آلمان تا پاریس راه زیادی نداشت. ژنرال گالینی پس از شروع بکار بلافاصله نیروهای احتیاط و ذخیره خود را فراخواند و شروع به جمع آوری اطلاعات نمود. نیروهای او از جیب یک سرباز کشته شده آلمانی پیغامی یافتند که حاوی دستور ژنرال مولتکه به نیروهای تحت امر خود و چگونگی اجرای عملیات بود. گالینی که به زبان آلمانی تسلط داشت پس از خواندن این نقشه به جزئیات آن پی برد و بلافاصله با ژنرال ژوفر فرمانده کل ارتش فرانسه که نیروهای او اکنون درحال عقب نشینی دائم بودند، تماس گرفت و او را از ماجرا مطلع نمود.

ژوفر نیز بلافاصله با هربرت کیچنر وزیر جنگ بریتانیا که در این زمان در فرانسه حضور داشت دیدار نمود  و از او خواست ژنرال جان فرنچ فرمانده ارتش انگلستان را به توقف عقب نشینی و حمله به نیروهای در حال پیش روی آلمانی متقاعد کند. اگر چه فرنچ در ابتدا این درخواست را رد مینمود اما بر اثر اصرارهای ژوفر قانع شد به نیروهای آلمانی حمله کند. همزمان گالینی دستور داد تا تمام تاکسی های موجود در پاریس برای اعزام سربازان فرانسوی به خط جبهه جمع آوری گردند. نام این ارتش به ارتش تاکسی سوار مشهور شد. حمله همزمان نیروهای فرانسوی و بریتانیا در کرانه رودخانه مارن نزدیک پاریس به نبرد اول مارن معروف شد.

این نبرد از 5 تا 12 سپتامبر 1914 بطول انجامید و شکست آلمان را به همراه داشت در نتیجه این نبرد قوای دول مرکز (یعنی آلمان و اتریش) امکان یک پیروزی سریع و توان جنگ در دو جبهه را از دست دادند. ارتش آلمان پس از عقب نشینی موفق شد مواضع پدافندی خود را تقویت و بیش از 230 هزار نفر به ارتش مشترک فرانسه و بریتانیا تلفات وارد نماید. اما مشکلات ارتباطی و تصمیمات نادرست فرماندهی سبب شد امکان یک پیروزی سریع از دست برود.

 

آسیا و پاسفیک

در این محدوده جغرافیائی نیوزلند در 30 آگوست سوموآی آلمان را متصرف شد (این مستعمره آلمان قبلا با نام سوموآی غربی شناخته می شد). در 11 سپتامبر ناوگان اعزامی استرالیا جزیره نیو پومرن که قبلا قسمتی از گینه نو آلمان بود، را متصرف شد. ژاپن جزایر میکرونزیا را متصرف شد و پس از نبرد تسینگاتو، منطقه کوئینگادو در چین را که جزو متصرفات آلمان در چین بود را تصرف نمود. در مدت چند ماه تمام متصرفات آلمان در پاسفیک از دست آن کشور خارج شد.

 

جنگ در آفریقا

اولین برخوردهای نظامی میان طرفین در جنگ در قاره افریقا روی داد. جائیکه مستعمرات آلمان، بریتانیا و فرانسه در آن واقع بود. در ماه آگوست قوای انگلستان و فرانسه به توگو که مستعمره آلمان بود حمله کردند. در 10 ماه آگوست قوای آلمان مستقر در جنوب غربی آفریقا به مستعمرات انگلستان در آفریقای جنوبی حمله کردند. این حملات بصورت پراکنده در طول جنگ ادامه داشت.

 

جنگ خزیده

تاکتیک های جنگی قبل از آغاز جنگ اول جهانی از همگامی با رشد سریع تکنولوژی بازماند. نتیجه این عدم هماهنگی میان تکنولوژی و تاکتیک های جنگی در ساختار سیستم دفاعی قابل توجه بود. تا این تاریخ تاکتیک های جنگی در بیشتر جنگها قابلیت ایجاد شکاف در جبهه دشمن را نداشتند. سیم خاردار یک عامل مهم و موثر در جلوگیری از هجوم انبوه پیاده نظام بود. ترکیب توپخانه و مسلسل پیشروی در زمین صاف و مسطح را بسیار سخت کرده بود.

آلمان ها گازهای شیمیائی را تولید کردند که این سلاح به زودی توسط هر دو طرف درگیر در جنگ مورد استفاده قرار گرفت اما این سلاح هرگز نتوانست یک پیروزی قطعی را موجب شود. این سلاح نتیجه سرشت حیوانی بشر بود که موجب مرگ آرام و دردناک مجروحین می شد. همچنین این گازها مهمترین عامل ایجاد ترس و وحشت در جنگ بود. فرماندهان طرفین از تصرف سنگرهای دشمن بدون تحمل تلفات زیاد ناکام بودند بنابراین تکنولوژی به کمک ارتش های متخاصم آمد و سلاح های جدیدی مانند تانک وارد عرصه نبرد شد. بریتانیا و فرانسه مهمترین ارتشهای استفاده کننده تانک بودند و آلمان ها تعداد محدودی تانک طراحی کردند و نیز تعدادی تانک از متفقین به غنیمت گرفتند که بر ضد خود آنان استفاده شد.

پس از نبرد اول مارن هر دو طرف در گیر شروع به عملیات احاطه ای (دورانی) بر ضد قوای متخاصم نمودند و این نوع تاکتیک ار تاکتیک غوطه در دریا (عملیات شناور) نام نهادند. ارتش های فرانسه و بریتانیا به زودی خود را با خندقهای حفر شده توسط قوای آلمان که از لورن تا دریای مانش امتداد داشت روبرو دیدند. بریتانیا و فرانسه در جستجوی راهی برای تصرف مناطق اشغالی توسط آلمانها بودند. از دیگر سو خندقهای حفر شده توسط آلمانها بسیار بهتر ازخندقهای متفقین بود. قوای مشترک بریتانیا و فرانسه به دلیل اینکه جنگ را موقت میدانستند خندقهای خوبی حفر نمیکردند اما آلمانها چون در اندیشه ابقا در سرزمینهای اشغالی بودند خندقهای  بهتری  حفر  نمودند. هر دو  طرف  سعی نمود با کمک تکنولوژی بن بست در جنگ را از بین ببرد.

در آوریل سال 1915 و در جریان جنگ دوم ایپرز،آلمانها گاز سمی کلرین را برای نخستین بار در جبهه ای به طول 6 کیلومتر بکار بردند و شکافی به همان وسعت در خط جبهه متحدین ایجاد نمودند.اما قوای کانادا موفق شد این شکاف را پر نماید. در جنگ سوم ایپرز ارتش مشترک کانادا و آنزاکها که نام دیگر سربازان استرالیائی بود که در جریان جنگ اول و دوم جهانی استقامت و قدرت زیادی از خود به نمایش گذاشتند،موفق به باز پس گیری روستای پسچندئال (PASSCHENDEALE) شدند.

ارتش بریتانیا در روز 1 جولای 1916 و در جریان روز اول جنگ سومه با تعداد 19.240 کشته و 57.470 زخمی خونین ترین روز تاریخ جنگهای خود را سپری نمود. قسمت اعظم این تلفات در ساعات نخستین حمله رخ داد. جنگ سومه برای بریتانیا تلفاتی در حدود نیم میلیون نفر به همراه داشت. در طول دو سال بعد جنگ هیچکدام از طرفین درگیر نتوانست یک پیروزی قطعی به دست آورد و قوای طرفین در خندقهای خود به یک جنگ فرسایشی ادامه میدادند. به همین دلیل این دوره از جنگ را که یک دوره سکون در خندق محسوب میشد را دوره جنگ خزیده نام نهاده اند. در این دوره آلمانها در تمام طول سال 1916  در وردن به یک ناکامی بزرگ همانند آنچه در نبرد سومه برای بریتانیا رخ داد دست یافتند. این جنگ ارتش فرانسه را در آستانه فروپاشی کامل قرار داد. حملات به خطوط جبهه توسط هر دو طرف درگیر به علت قدیمی بودن متدها صرفا یک تلاش بیهوده بود. در جریان نبرد نیول سربازان فرانسوی و بریتانیائی به شکلی گسترده شورش نمودند و از جبهه فرار کردند.

در طول سالهای 1915 الی 1917 قوای مشترک بریتانیا و فرانسه به دلیل پافشاری فرماندهان بر تاکتیکها و استراتژی های قدیمی خود مبتلا به تلفات شدیدتری نسبت به آلمان شدند. در سطح استراتژیک تنها زمانی که علائم حمله آلمانها به وردن آشکار شد متفقین تلاش نمودند خطوط آلمانها را بشکنند. اما در سطوح تاکتیکی، استراتژی دفاعی آلمان، دفاع در عمق بود بنابراین آنان به جنگ خندق ادامه دادند. ارتش آلمان با ترکیب آتش توپخانه، بکار گیری وسیع مسلسل و خندق هرگونه حمله ای را با موفقیت دفع میکردند. در یک دوره معین از جنگ تلفات انسانی برای حمله به همان اندازه بود که دفاع میتوانست داشته باشد.

ژنرال لودندورف در دفتر خاطرات روزانه خود در 25 آگوست 1917 و در دومین فاز جنگ فلاندرز مینویسد:

ما بهای سنگینی پرداخت کردیم . جنگ از لحاظ تلفات انسانی در جبهه فلاندرز و وردن بسیار پرهزینه بود. سربازان ما علیرغم فشار زیادی که ما به آنان وارد میکردیم کمابیش ناتوان بودند. در بعضی از نقاط آنان هیچ قدرتی از خود نشان ندادند. دشمن عادت نموده بود که بر اساس شیوه ما دست به حمله متقابل بزند. من در درون خودم با خود یک کشاکش وحشتناک دارم. در یک رویاروئی مهم در غرب آنها به طور جدی جلوی نقشه ما را در جای دیگر میگرفتند. سربازان ما به دلیل عدم اطمینان به ما تلفاتی بسیار بیش از آنچه انتظار میرفت را دچار شدند.

در حدود بیش از 800 هزار سرباز بریتانیائی در جبهه غرب حضور داشتند. 1000 گردان خط جبهه ای بطول دریای شمال تا رودخانه اورن در مرز آلمان و فرانسه را تشکیل میدادند که شامل 9600 کیلومتر و با 5.965 مایل از خندقها بود. هر گردان یک هفته در خط جبهه قرار داشت و سپس برای تجدید قوا به پوپرینگ در مرز بلژیک  و یا به آمیان در فرانسه منتقل میشدند.

در سال 1917 مهمترین پیروزی ارتش بریتانیا در جنگ آراس (واقع در شمالی ترین نقطه فرانسه) با تصرف تپه های استراتژیک  ویمی  که دارای معادن ذغال سنگ نیز بود، حاصل شد. این تپه ها توسط واحدهای کانادائی که تحت امر سر آرتور سوریه و جولیان بینگ قرار داشتند، تسخیر شد. برای اولین بار در جنگ یورش به وسیله واحدهای انبوه و تقویت سریه آنها، منجر به یک پیروزی گردید.

 

جنگ در دریا

بلافاصله پس از اعلام جنگ بریتانیا به آلمان کشتی های انگلیسی به سوی دریاها اعزام شدند. لرد اول دریاداری انگلیس بنام وینستون چرچیل یک روز قبل از دولت انگلستان به ناوگان آن کشور دستور جنگ با آلمان را صادر کرد.

در ابتدای جنگ ناوگان جنگی آلمان در پهنه دریاها و اقیانوسها پراکنده بود. بعضی از این واحدها برای حمله به کشتی های تجاری متفقین مورد استفاده  قرار گرفتند و  در  مقابل  ناوگان  دریائی انگلستان این کشتی های مزاحم را شناسائی و غرق میکرد. برای مثال آلمان ها ناو جنگی سبک خود موسوم به اس ام اس امدن (SMS EMDEN) را به تسینگاتو در چین اعزام نمودند. این کشتی موفق شد 15 کشتی را تصرف کرده و یا غرق نماید که در میان آنها یک رزمناو روسی و یک ناوشکن فرانسوی وجود داشت. ناوگان آلمان در شرق آسیا مرکب از رزمناوهای شارنهورست و گنزیناویوس و دو رزمناو سبک لایپزیک و نورنبرگ و همچنین دو ناو لجستیکی بود.

این ناوگان در کرانه های ساحلی شیلی و در نبرد کرنل (حاشیه) موفق به شکست ناوگان دریائی بریتانیا شد اما در 8 دسامبر 1918 و در نبرد جزیره فالکلند توسط نیروی دریائی بریتانیا کاملا منهدم شد. بریتانیا همچنین با آغاز جنگ، انسداد مجاری ورودی و خروجی دریائی آلمان را استراتژی خود قرار داد. این استراتژی بر قطع راه های حیاتی تدارکات و ملزومات مورد نیاز آلمان برای ادامه جنگ استوار بود. بریتانیا تمام تلاش خود را برای جلوگیری از ورود کشتی های بی طرف به سواحل و بنادر آلمان بکار بست و آلمان در مقام پاسخ گوئی تصمیم به استفاده از زیردریائی به عنوان یک تاکتیک جدید گرفت.

در سال 1916 و بین تاریخ 31 ماه می و 1 ژوئن جنگ یوتلند که بزرگترین نبرد دریائی در طول جنگ اول جهانی بود بین دو کشور بریتانیا و آلمان حادث شد. این یک جنگ تمام عیار بود که در نتیجه آن آلمان شکست خورد و سلطه دائمی بریتانیا تا پایان جنگ بر آبهای دریای شمال و خطوط آبی منتهی به آلمان کامل شد. تلاش زیردریائی های آلمانی برای قطع خطوط تدارکاتی دریائی از آمریکا به بریتانیا به منظور ایجاد محدودیت در ارسال تدارکات به آن کشور نیز برای آلمان دردسر آفرین بود زیرا از آنجائیکه زیر دریائی یک سلاح مخفی و غافلگیر کننده است حملات آن بدون اخطار قبلی حادث میشود. ایالات متحده آمریکا بارها نسبت به این عملیات اعتراض نمود اما آلمان این مسئله را قانون جنگ زیر دریائی دانست و به تداوم آن ادامه داد.

وقتی در سال 1915 حمله زیر دریائی آلنان به کشتی مسافربری موسوم به آر ام اس لوئیزیتانیا انجام شد و افکار عمومی بر علیه آن کشور بسیج گردید، آلمان تعهد داد حمله به کشتی هائی که در خطوط کشتی رانی بین المللی تردد میکنند را متوقف نماید. اما در سال 1917 وقتی فشار جنگ بر گرده آلمان سنگینی کرد دستور استفاده نامحدود از زیر دریائی ها صادر شد و آلمانی ها در برابر 5 هزار کشتی متفقین که منهدم نمودند فقط 178 زیردریائی تلفات دادند. همچنین در 19 جولای 1918 برای نخستین بار یک کشتی هواپیما بر بریتانیائی با نام اچ ام اس فوریوس در یک عملیات موفقیت آمیز توانست با حمله به توندرن در دانمارک پایگاه زیپلن های آلمانی را بطور کامل منهدم نماید. این کشتی حامل هواپیماهای سوپ ویت کمل بود که با تلفاتی معادل 6 هواپیما به این پیروزی دست یافت.

 

جنگ در بالکان

به دلیل رویاروئی احتمالی با روسیه ارتش اتریش - مجارستان فقط با یک سوم توان نظامی خود به صربستان حمله کرد و این امر منجر به تحمل تلفات و لطمات زیاد توسط ارتش اتریش برای تصرف بلگراد پایتخت صربستان شد. اما در پایان سال 1914 ضد حمله متقابل ارتش صربستان در نبرد کولوبارا منجر به عقب نشینی ارتش اتریش - مجارستان و بازپس گیری پایتخت توسط ارتش صرب گردید.

در ده ماهه اول سال 1915 ارتش اتریش - مجارستان قسمت عمده قوای نظامی خود را برای جنگ با ایتالیا اختصاص داد. این مسئله منجر به تحرکات دیپلماتیک توسط دیپلمات های اتریشی و آلمانی برای متقاعد کردن مخالفان دولت بلغارستان برای کودتا و شرکت در حمله به صربستان شد. همچنین امپراطوری اتریش - مجارستان از ایالت های بوسنی، کرواسی و اسلونی خواستار تشکیل ارتش به منظور جنگ با صربستان شد تا خود امکان ورود به جنگ با ایتالیا و روسیه را بیابد. ایالت مونته نگرو نیز در این زمان با صربستان متحد شد. همه طرفین برای آغاز مجدد نبرد آماده میشدند.

در ماه اکتبر جنگ با حمله قوای آلمان و اتریش - مجارستان از سمت شمال شروع شد و چهار روز بعد ارتش بلغارستان از سمت شرق به صربستان حمله کرد. ارتش صربستان که در دو جبهه میجنگید با شکست قطعی مواجه شد و به آلبانی عقب نشینی نمود. ارتش این کشور در جریان این عقب نشینی ها فقط یک بار دستور یافت در برابر ارتش بلغارستان مقاومت نماید بنابراین در نزدیکی شهر گنجلان در نبرد کوزوو به حمله بر ضد بلغارستان دست زد که با شکست قطعی مواجه شد. مونته نگرو با حمله به سواحل آدریاتیک در نبرد موجکاواک در روز ششم و هفتم ژانویه با شکست ارتش اتریش، شکست صربستان را جبران نمود اما اتریش نهایتا مونته نگرو را نیز شکست داد. ارتش صربستان پس از شکست در کوزوو به وسیله کشتی به یونان نقل مکان نمود و عقب نشست.

در اواخر سال 1915 یک ارتش مرکب از قوای انگلستان و فرانسه در یونان پیاده شدند و خواهان کمک یونان به به متفقین و صربستان گردیدند. اما بدبختانه پادشاه یونان قبل از اینکه قوای متفقین وارد یونان شوند، نخست وزیرخود الفتریوس ونیزلوس که طرفدار اتحاد با متفقین بود را از کار برکنار نمود. از دیگر سو، پس از پیروزی بر یونان این کشور بین قوای اشغالگر اتریش، آلمان و بلغارستان تقسیم شد. بلغارستان شروع به بلغاریزه نمودن مناطق تحت اشغال خود و زدودن فرهنگ صرب نمود.ارتش بلغارستان و همچنین اتریش - مجارستان در رفتار با مردم صرب بسیار بیرحمانه و ظالمانه عمل کردند و در طول مدت اشغال آن کشور تعداد زیادی از نظامیان و غیر نظامیان آن کشور را اعدام کردند.

آنان خط سیرلیک و کلیسای ارتودکس صرب را غیر قانونی اعلام کردند. زمانی که خدمت نظامی مردم صرب در مناطق تحت اشغال بلغارستان و زیر پرچم ارتش بلغارستان اجباری گردید شورش موسوم به تاپ لیکا در سال 1917 به وقوع پیوست. شورشیان صرب مناطق بین کوهستان کوپا اونیک و رودخانه جنوبی موراوا را برای مدتی کوتاه تصرف کردند اما شورش صربها در مارس سال 1917 با سرکوبی ارتشهای متحد اتریش و بلغارستان در هم شکست. در قسمت های زیادی از جبهه مقدونیه جنگ به حالت سکون در آمد و ارتش صرب مجددا شهر بیتولا را در نوامبر 1916 متصرف شد. اما ارتش مشترک آلمان، اتریش و بلغارستان موفق به شکست ارتش صرب گردید. از دیگر سو ارتش بلغارستان در طول جنگ فقط یک بار و در نبرد دوبرو پل متحمل شکست شد ولی روز بعد موفق به تحمیل شکست قطعی ارتش انگلستان و یونان در نبرد دوریان گردید و متعاقب آن این مناطق را نیز به دیگر مناطق تحت سلطه خود ضمیمه نمود. سرانجام بلغارستان در 29 سپتامبر 1918 قرار داد متارکه جنگ را امضا نمود.

 

امپراطوری عثمانی

پیمان سری اتحاد دو کشور آلمان و عثمانی در آگوست 1914 به امضا رسید این پیمان موجب تهدید روسیه در قفقاز و انگلستان در سوئز میشد قوای ماوراء بحارنیروی دریائی انگلستان و فرانسه جبهه های جدیدی در گالیپولی و بین النهرین ایجاد نمودند. در گالیپولی قوای عثمانی موفق به شکست ارتش نیروهای انگلیسی و فرانسوی و استرالیائی و نیوزلندی شد اما در بین النهرین ارتش انگلستان پس از فاجعه کوت که در جریان آن مجبور به تسلیم به ارتش عثمانی گردید، در مارس 1917 موفق به فتح بغداد گردید. همچنین ارتش انگلستان در دسامبر 1917 موفق به فتح اورشلیم شد. ارتش انگلستان در مصر با فرماندهی فیلد مارشال آلنبی در سپتامبر 1918 ارتش عثمانی را در مجدون شکست داد و  ژنرال آلنبی فرمانده ارتش انگلستان در مصر پس از فتح اورشلیم و به احترام آن شهر مقدس با پای پیاده به همراه نفراتش به آن شهر وارد شد و معروف است که او پس از  ورود  به این  شهر  گفته است اینک جنگ صلیبی به پایان رسید

از دیگر سو ارتش روسیه در قفقاز بسیار قوی بود و انور پاشا فرمانده نالایق عثمانی رویای سیطره بر آسیای میانه را در سر میپروراند. او در دسامبر 1914 با ارتشی متشکل از 100 هزار نفر به قفقاز حمله کرد. اصرار او در کوههای قفقاز برای تصرف مواضع ارتش روسیه در کوهستان و در زمستان 1914 در نبرد ساری قمیش موجب شد 86 در صد نفرات خود را از دست دهد. فرمانده ارتش روسیه از 1915 الی 1916 ژنرال یونیچ بود که ارتش عثمانی را در یک رشته عملیات پی در پی از منطقه قفقاز بیرون نمود.

در سال 1917 گراندوک نیکلاس پسر عموی تزار نیکلای دوم فرماندهی ارتش روسیه در قفقاز را به دست گرفت. او تصمیم داشت با استفاده از خط آهن گرجستان، نیرو و تدارکات لازم برای جنگ با عثمانی را فراهم نموده و یک تهاجم جدید را بر علیه آن کشور تدارک ببیند. اما در مارس 1917 حکومت تزار سرنگون شد و انقلاب روسیه موسوم به انقلاب فوریه 1917 موجب گسترش عقاید متفاوت و از بین رفتن انگیزه جنگ در میان نفراتش شد. او ارتشی مرکب از داوطلبان ارمنی را با فرماندهی ژنرال توماس نازار بکیان تشکیل داد اما این ارتش موفقیتی کسب نکرد. شورش اعراب تحت هدایت توماس ادوارد لورنس  معروف به لورنس عربستان جاسوس معروف و مشهور انگلیسی به مهمترین مشکل امپراطوری عثمانی تبدیل شده بود. این شورش با نبرد مکه و با هدایت شریف حسین و با کمک انگلستان در ژوئن 1916 آغازشد و عملأ ارتش این کشور را از صحنه عملیات در جنگ اول جهانی خارج ساخت و آنرا به فرونشاندن شورش اعراب مشغول کرد و با شکست و اضمحلال امپراطوری عثمانی در دمشق به فرجام رسید.

فخری پاشا فرمانده ارتش عثمانی در مدینه در طی 2 سال و نیم محاصره مدینه از خود پایداری و سماجت فراوان نشان داد. همچنین در طول مرز مصر و لیبی که اولی مستعمره انگلستان و دومی مستعمره ایتالیا و هر دو کشور از کشور های متفقین بودند، اقوام سنوسی به تحریک عثمانی ها به جنگ با متفقین پرداختند. انگلستان ارتشی مرکب از 12 هزار نفر برای سرکوب آنان اعزام نمود وسرانجام آنان را در میانه سال 1916 شکست داد.

 

جنگ در ایتالیا

ایتالیا از سال 1882 به عنوان یکی از اجزای اتحادیه سه گانه با کشورهای آلمان و اتریش متحد شده بود. در سال 1902 با تلاشهای دلسکه وزیر امور خارجه فرانسه، ایتالیا یک توافقنامه سری را امضا نمود که به موجب آن در صورت بروز بحران بین فرانسه و آلمان ایتالیا بی طرف باقی می ماند. با آغاز جنگ ایتالیا از بسیج قوای خود بر ضد فرانسه امتناع نمود و اعلام کرد قرار داد اتحادیه سه گانه یک قرار داد تدافعی است و امپراطوری اتریش - مجارستان آغازگر جنگ میباشد.

امپراطوری اتریش - مجارستان شروع به یک دیپلماسی فعال برای بی طرف نگهداشتن ایتالیا نمود و وعده داد در صورت بی طرفی ایتالیا تونس مستعمره فرانسه در پایان جنگ به ایتالیا واگذار خواهد شد. در مقابل متفقین متقابلا به ایتالیا پیشنهاد دادند که در صورت ورود به جنگ به نفع متفقین میتواند ایالت تیرول جنوبی در اتریش و دالماسی در کرواسی را دریافت نماید. زمانی که متفقین در 1915 به عثمانی حمله کردند ایتالیا به دول متفق پیوست و به امپراطوری اتریش - مجارستان در 23 ماه می 1915 اعلان جنگ داد. ایتالیا از لحاظ تعداد نفرات نسبت به ارتش اتریش - مجارستان برتری داشت اما نظر به اینکه صحنه عملیات در مناطق کوهستانی واقع شده بود این برتری عددی عملا فایده ای برای آن کشور نداشت. از دیگر سو ژنرال کادورنا تصمیم داشت با حمله به اسلونی از آنجا به دشت پهناور اروپای مرکزی راه یافته و سپس به سوی وین ادامه مسیر دهد اما این نقشه ناپلئونی او در زمان استفاده از سیم خاردار و مسلسل و ارتش های کوهستانی ناکارآمد بود.

جنگ در جبهه ایتالیا و اتریش بدلیل کوهستانی بودن منطقه تبدیل به یکی از سخت ترین عملیات نظامی گردیده بود در جبهه ترنتینو ارتش اتریش - مجارستان از نفرات ارتش کوهستانی استفاده میکرد. در این حمله پس از عقب نشینی استراتژیک ایتالیا وضعیت جبهه برای مدتی طولانی بدون تغییر باقی ماند. در تابستان در جبهه آلپ ارتش ایتالیا و اتریش - مجارستان به جنگ تن به تن پرداختند. ارتش اتریش - مجارستان در بهار سال 1916 در جبهه آسیاگو شروع به حمله کرد. هدف این حمله تصرف ورونا بود اما این نبرد دستاوردهای کمی برای اتریش داشت.

در آغاز جنگ در سال 1915 ژنرال کادورنا به 11 حمله در جبهه ایسونزو بر ضد جبهه اتریش دست زد که هر 11 حمله با ضد حملات اتریش پاسخ داده شد زیرا ارتش اتریش در ارتفاعات اسقرار یافته بود. در تابستان سال 1916 ارتش ایتالیا شهر گروزیو درمرزبا اسلونی را تصرف نمود و پس از این پیروزی جبهه برای مدتی بیش از یک سال دچار سکون شد. در پائیز سال 1917 به دلیل وقوع انقلاب در روسیه توان نظامی این کشور در جبهه شرق دچار افت شدید شد و ارتش اتریش موفق به انتقال سربازان رها شده خود از جبهه شرق به جبهه ایتالیا شد.

قوای دول مرکز در 26 اکتبر 1917 با فرماندهی آلمان دست به یک ضد حمله وسیع زد. آنها به یک پیروزی قاطع در کاپارتو دست یافتند. ارتش ایتالیا دچار بی نظمی شد و 100 کیلومتر عقب نشینی نمود تا در کنار رودخانه پیاوه به تشکیل یک جبهه جدید اقدام نماید. در این عملیات ارتش ایتالیا تلفات زیادی داد. بنابراین تمام پسران بالای 18 سال به خدمت فراخوانده شدند و ژنرال کادورنا از سمت خود برکنار و ژنرال آرماندو دیاز جایگزین او شد. در سال 1918 ارتش اتریش - مجارستان در یک سلسله عملیات که به جنگ آسیا گوپلاته آ مشهور شد شکست خورد و سرانجام در اکتبر 1918 در نبرد ویتوریو ونتو با شکست نهائی مواجه شد و در اوایل نوامبر همان سال تسلیم شد.

 

جنگ در جبهه شرق

زمانی که جنگ در جبهه غرب با توقف و انسداد مواجه شد، جنگ در شرق مورد توجه قرار گرفت. نقشه جنگی روسیه در جنگ به دلیل حمله همزمان اتریش به گالیسیا، به نقشه گالیسیا معروف شد. روسها موفق شدند تا این حمله را دفع کنند و اتریش را شکست دهند. اما با حمله ارتش آلمان تحت فرماندهی لودندورف و هیندنبورگ دو ژنرال برجسته آلمانی، روسیه در جنگ تاننبرگ و نبرد دریاچه ماسوریان شکست سختی خورد. علت این شکست ها را باید ضعف فرماندهی و عدم توسعه صنایع نظامی روسیه دانست. شوربختی های روسیه در جنگ در بهار سال 1915 با عقب نشینی از گالیسیا و تصرف مناطق جنوبی لهستان توسط دول اتحاد مرکز ادامه یافت. در 5 آگوست همان سال ورشو به تصرف آلمان در آمد.

 

انقلاب روسیه

با شکست های متوالی ارتش روسیه در جنگ، نارضایتی عمومی از حکومت تزار افزایش یافت و حتی پیروزی روسیه در حمله ژنرال بوروسیلف که منجر به تصرف دوباره گالیسیا توسط روسیه شد نیز نتوانست از نارضایتی عمومی بکاهد.

زمانی که در 27 آگوست 1916 رومانی وارد جنگ به نفع متفقین شد، امید روسیه برای ادامه جنگ افزایش یافت. متعاقب آن آلمانها به کمک اتریشی ها آمدند و به صف آرائی در برابر رومانی پرداختند. در 6 دسامبر همان سال بوخارست پایتخت رومانی سقوط کرد. همزمان شورش و ناآرامی در روسیه به شکلی فزاینده ادامه یافت و این زمانی بود که تزار به دلیل حضور در جبهه برای فرماندهی جنگ، اداره امور را به ملکه الکساندرا که جانشین خود اعلام کرده بود سپرده بود. الکساندرا با بی کفایتی تمام، فقط تابع نظرات یک کشیش منفور به نام راسپوتین شده بود و این مسئله خود منجر به افزایش نارضایتی عمومی شد.

در مارس 1917 تظاهر کنندگان در پتروگراد خواستار استعفای تزار و تعیین یک دولت موقت شدند. مدتی بعد این شهر به تصرف کمیته سوسیالیست های موسوم به بلشویک در آمد و هسته یک انقلاب را تشکیل داد. اداره این شهر توسط سوسیالیستها منجر به بروز تفرقه در میان مردم شد و این دو دستگی در خط مقدم و در میان سربازان جبهه نیز قابل مشاهده بود. ارتش هر روز بیش از روز گذشته توانائی رزمی خود را از دست می داد. دولت و جنگ دو چیزی بودند که در میان مردم مشروعیت نداشتند.

در ماه فوریه انقلابیون سوسیال دموکرات موفق شدند اداره شهر مسکو و سپس چند شهر دیگ روسیه را به عهده بگیرند و تزار نیکلای دوم را که در حال بازگشت به پایتخت بود مجبور به استعفا نمودند. در چنین اوضاعی ولادیمیر ایلیچ لنین رهبر بلشویک های روسیه با هدایت یک یهودی روس موسوم به بوریس پارواس موفق شد با یک قطار از خاک آلمان به روسیه باز گردد.

او و بلشویک ها بلافاصله وارد جریان مبارزه انقلابی شدند و با شعار خاتمه جنگ مردم و افکار عمومی را به سوی خود جلب نمودند. حزب بلشویک پس از انقلاب اکتبر 1917 قدرت را به دست گرفت و شروع به آغاز مذاکرات با آلمان ها نمود اما در ابتدا شرایط سخت آلمان ها موجب رد یشنهادات آنها توسط بلشویک ها گردید. ارتش آلمان به منظور تحت فشار قرار دادن بلشویک ها شروع به پیش روی به داخل خاک روسیه نمود و این بار بلشویک ها شرایط آلمان ها را پذیرفتند و قرار داد صلح موسوم به برست لیتوفسک را در 3 مارس 1918 امضا نمودند. با امضا این متارکه روسیه از جنگ با آلمان خارج شد و مناطق غربی خود را از دست داد. این مناطق شامل لهستان و قسمتی از اوکراین و فنلاند و کشورهای حوزه بالتیک بود. هدف آلمان از صلح با روسیه انتقال قوای خود از جبهه شرق به جبهه غرب بود اما با عنایت به اینکه مناطق جدا شده از روسیه در اشغال آلمان بود قوای آلمان برای حاکمیت بر این مناطق میبایست در خاک کشور های اشغالی باقی میماند و این مسئله موجب شد آلمان نتواند از ارتش خود در جبهه شرق استفاده مطلوب نماید.

رویدادهای سال 1917 - 1918، موجب خاتمه جنگ در سال بعد گردید. اگر چه اثرات آن فقط در سال بعد نمود یافت. ناوگان نیروی دریائی انگلستان آلمان را تحت فشار ناشی از محاصره دریائی قرار داده بود و در مقابل فرمانده ستاد ارتش آلمان و نیزتئوبالد فون بتمن هالویج صدر اعظم آلمان تصمیم به استفاده نامحدود از زیر دریائی برای قطع خط ارتباطی کشتیرانی انگلستان گرفت تا مانع ارسال تدارکات به انگلستان شود. از ماه فوریه تا جولای 1917 زیردریائیهای آلمانی 500 هزار تن از ظرفیت کشتیرانی انگلستان را غرق نمودند. تا ماه آوریل این مقدار به 860 هزار تن رسید. پس از ماه جولای انگلستان از سیستم حمل و نقل کاروانی برای مقابله با زیر دریائی استفاده کرد. در این شرایط انگلستان گرسنه و آلمان فاقد تولیدات صنعتی بود.

در 3 ماه می 1917 و در جریان حمله ژنرال نویل، افراد 2 لشگر مستعمراتی فرانسه در جبهه وردن، که از جنگ خسته شده بودند، سر به شورش بر داشتند و از اجرای دستورات سرپیچی نمودند. آنان اسلحه را بر زمین گذاشته و شروع به خوردن مشروب و مستی کردند. آنها تعداد 20 هزار سرباز افریقائی بودند که قبل از اینکه توسط فرماندهان مورد تنبیه قرار بگیرند موجب گسترش شورش در سایر واحد های رزمی فرانسه شدند. همزمان لشگر کمکی روسیه که به جبهه غرب اعزام شده بود نیز سر به شورش برداشت که با حمله نفرات ارتش فرانسه به کمپ آنان، فرماندهان شورشی دستگیر و محاکمه و 17 تن از آنان به اعدام محکوم شدند. ارتش های متفقین به دیگر شورشیان حمله کردند و تلفات زیادی به طرفین وارد آمد. دستگیر شدگان بصورت دسته جمعی به جرم عدم وطن پرستی و عدم انجام وظیفه محاکمه و تعدادی از آنان به اعدام محکوم شدند.

سربازان فرانسوی از بازگشت به خط مقدم اجتناب نمودند بنابراین روبرت نویل، فرمانده جبهه وردن که بیشتر شورشها در آنجا رخ داده بود، از کار برکنار و ژنرال پتن جایگزین او شد پتن بلافاصله حمله تمام عیار در جبهه وردن را لغو نمود و اعلام کرد تا زمانی که ارتش فرانسه در این جبهه از آتش پشتیبانی بسیار قوی توپخانه برخوردار نباشد دست به حمله نخواهد زد.

او دستور داد تا ارتش فرانسه بلافاصله آرایش دفاعی در این جبهه بگیرد و این آرایش دفاعی برای مدت یکسال ادامه داشت تا اینکه ایالات متحده آمریکا وارد جنگ شد. سپس پیروزی ارتش ایتالیا بر ارتش اتریش - مجارستان در نبرد کاپورتو منجر به برگزاری کنفرانس صلح راپالو و متارکه جنگ با اتریش و خروج این کشور از جنگ شد. با عقد قرار داد صلح با روسیه اگر چه این کشور از جنگ خارج شد ولی با ورود ایالات متحده به جنگ آلمانها که دیگر اتریش را در کنار خود نمیدیدند متوجه شدند که امکان پیروزی در یک جنگ طولانی مدت را ندارند اما آنان امیدوار بودند که در یک جنگ سریع به پیروزی دست یابند. همچنین ترس از بروز شورش داخلی و همچنین شورش سربازان در میان فرماندهان و اولیای امور در متفقین و آلمان ها به شکلی فزاینده شکل گرفت. بنابراین هر دو طرف به یک پیروزی سریع نیاز داشت.

 

ایالات متحده و بهانه جنگ

در 7 می 1915 کشتی مسافربری آر. اچ. اس لوسیتانیا (Rhs.Lusitania) که در خط لیورپول - نیویورک خدمت میکرد توسط زیر دریائی آلمانی U-20 به فرماندهی والتر شوایگر مورد حمله قرار گرفت و موجب کشته شدن تعدادی از شهروندان آمریکائی گردید. این امر منجر به گسترش تنفر افکار عمومی بر ضد آلمان و موج جنگ طلبی بر علیه آن کشور شد. همچنین حملات زیردریائی های آلمانی به کشتی های مسافربری و بازرگانی دیگر ملل در اقیانوس آتلانتیک نیز به این موج ضد آلمانی دامن زد. اما آنچه موجب ورود ایالات متحده آمریکا به جنگ شد تلگرامی موسوم به تلگرام زیمرمن بود. زیمرمن وزیر امور خارجه آلمان در 16 ژانویه سال 1917 با ارسال یک تلگرام رمز که با سرویس رمز دیپلماتیک به سفارت آلمان درآمریکا ارسال شده بود، موجب ورود آمریکا به جنگ شد. اتاق شماره 40 گروه کشف رمز سرویس مخفی نیروی دریائی انگلستان موفق به شکستن رمز این پیام گردید که در آن آلمان دولت مکزیک را به دخالت در جنگ به نفع اتحاد دول مرکز و حمله به آمریکا در ازای باز پس گیری ایالات تگزاس و نیومکزیکو تشویق مینمود. انگلیسی ها این پیام را در اختیار آمریکا قرار دادند و بازتاب آن در رسانه ها و افکار عمومی منجر به خشم آمریکائیها از دولت آلمان و اعلام جنگ برضد آن کشور در 6 آوریل گردید.

 

ورود ایالات متحده آمریکا به جنگ

ورود آمریکا به جنگ هرگز یک امر صوری و کم رنگ نبود. ارتش این کشور متشکل از 4 میلیون سرباز بود که در تابستان 1918 روزانه 10 هزار سرباز تازه نفس از آمریکا نیز به این تعداد در جبهه غرب در فرانسه اضافه میشد. ارتش آمریکا تبدیل به یک نیروی عظیم از لحاظ تعداد نفرات و میزان تدارکات و تسلیحات شده بود. این کشور سیاست های تشویقی جدیدی برای جذب سربازان به خدمت نظامی را بنیان گذاشت و اعلام کرد که مهاجرین اسپانیائی تبار که در جنگ شرکت کنند میتوانند تابعیت آمریکائی دریافت نمایند. این امر خود موجب افزایش تعداد نفرات ارتش آمریکا گردید.

همچنین آلمان با برانگیختن آمریکا به جنگ دچار اشتباه محاسباتی بزرگی شد زیرا آنها تصور میکردند ورود آمریکا به صحنه جنگ حداقل نیازمند چندین ماه زمان خواهد بود و در صورت اعزام نیروهای آمریکائی به جنگ، قوای نظامی آمریکائی لاجرم میبایست با کشتی و از طریق اقیانوس آتلانتیک به اروپا اعزام شوند که در این صورت نیروی زیردریائی آلمان خواهد توانست با حمله غافلگیرانه مقابل اعزام نیرو توسط آمریکا به صحنه جنگ را بگیرد اما آمریکا با اعزام یک گروه عظیم از ناوگان جنگی خود به جزایر اسکاپا فلو در شمال اسکاتلند و کوئینز تون در ایرلند به جنگ زیر دریائیهای آلمانی رفت همچنین چندین هنگ از تفنگداران آمریکائی به فرانسه اعزام شدند.

فرماندهان فرانسوی و انگلیسی خواهان اعزام افراد بیشتری از طرف آمریکا به جبهه جنگ شدند و درخواست نمودند آمریکا اولویت را به ارسال نیرو اختصاص دهد نه به ارسال تدارکات. همچنین فرماندهان فرانسوی خواهان ادغام نیروهای آمریکائی در واحدهای فرانسوی و انگلیسی بودند که این پیشنهاد آنان با مخالفت ژنرال پرشینگ فرمانده قوای اعزامی ارتش آمریکا به فرانسه مواجه شد زیرا پرشینگ خواهان انجام عملیات بصورت مستقل توسط واحدهای ارتش آمریکا بود.

 

جنگ در بهار سال 1917

مارشال لودندورف فرمانده مشهور آلمانی در بهار سال 1918 یک نقشه عملیاتی به نام رمز عملیات میشل تهیه نمود که هدف از این عملیات اجرای یک تعرض وسیع و دامنه دار در جبهه غرب به منظور شکست قطعی ارتش های متفقین بود. این عملیات با تلاش ارتش آلمان برای شکافت خط جبهه ارتش های متفقین و تقسیم ارتش های فرانسه و انگلستان به دو بخش مجزا با یک رشته عملیات خدعه آمیز به منظور پیشروی به داخل فرانسه صورت گرفت. فرماندهان ارشد آلمانی امیدوار بودند قبل از ورود خیل عظیم نیروهای ارتش آمریکا به جنگ بتوانند ضربه قطعی را بر دشمن وارد نمایند.

عملیات میشل با حمله ارتش آلمان به نیروهای انگلیسی در نزدیکی آمیان در 21 ماه مارس 1918 آغاز شد. آنان موفق شدند با یک پیشروی بی مانند 60 کیلومتر در عمق خطوط دفاعی متفقین پیشروی نمایند و زمانی که خط جبهه ارتش آلمان به 120 کیلومتری پاریس رسید آلمان ها یک بار دیگر اقدام به استفاده از یک سلاح جدید، کشنده و عظیم نمودند. کارخانه کروپ آلمان اقدام به تولید یک توپ عظیم الجثه نموده بود که صرفا با قوای کششی ترن قطار میتوانست حمل و نقل گردد. تعداد این توپها سه عدد بود و این سه توپ با شلیک 183 گلوله توپ موجب ایجاد ترس  و  وحشت درمیان مردم و تلفات غیر نظامیان  فرانسوی  در  شهر پاریس شد و بدین ترتیب آلمان ها جنگ را از خط جبهه به شهرها گسترش دادند.

حمله آلمانها در بهار سال 1918 چنان پیروزی بزرگی بود که قیصر ویلهلم دوم روز 24 مارس را تعطیل و جشن عمومی در آلمان اعلام نمود و بسیاری اعتقاد یافتند که پیروزی بسیار نزدیک است. اما پس از یک سلسله نبردهای شدید پیشروی ارتش آلمان با وقفه مواجه شد زیرا به علت فقدان توپخانه و قوای موتوری آلمانها نتوانستند آنچه را بدست آورده بودند حفظ کنند. علاوه بر این به علت پیشروی خط جبههِ آلمانها، خطوط تدارکاتی و مواصلاتی آنان طولانی شد و امکان ارسال تدارکات با مشکل مواجه شد. در این زمان ناگهان پیشروی ارتش آلمان با مقاومت 4 لشگر ارتش استرالیائی متوقف شد زیرا ارتش آلمان تصور نمیکرد در این نقطه هیچ لشگری وجود داشته باشد. این چهار لشگر استرالیائی زمانی که خط جبهه در شمال با حمله ارتش آلمان شکافته شد با عجله به خط جبهه اعزام شد و موفق گردید شکاف دوم ایجاد شده در خط جبهه توسط آلمان ها را پر کند.

مدتی قبل و در 5 نوامبر 1917 در جریان کنفرانس دولانس نیروهای متفقین به منظور ایجاد وحدت در فرماندهی شرکت نمودند و در این کنفرانس مارشال فوش فرمانده سرسخت و جدی فرانسوی به عنوان فرمانده کل ارتش متفقین برگزیده شد و پتن به عنوان فرمانده کل ارتش فرانسه و ژنرال هیگ به عنوان فرمانده کل ارتش انگلستان و پرشینگ به عنوان فرمانده کل ارتش آمریکا انتخاب شدند و مارشال فوش به عنوان هماهنگ کننده این قوا عمل نمود.

پس از ناکامی ارتش آلمان در عملیات میشل، آلمانها عملیات گئورگت را با هدف تصرف بنادر شمال فرانسه دریای مانش به اجرا گذاشتند تا خط ارتباطی ارتش انگلستان را با خاک اصلی انگلستان قطع نمایند اما ارتش متفقین موفق شد ضمن جلوگیری از پیشروی ارتش آلمان آن را به عقب براند و سپس در جنوب ارتش آلمان اقدام به دو حمله با نام رمز بلوخر و یورک نمود که هدف از این دو عملیات تصرف پاریس بود اما متفقین موفق شدند در یک عملیات که به نبرد دوم مارن معروف شد ضمن باز پس گیری شهر رمس ارتش آلمان را به سختی شکست دهند و این یکی از موفق ترین عملیات ارتش متفقین بر ضد آلمان تا آن روز در جنگ اول جهانی محسوب شد.

در 20 جولای ارتش آلمان از مناطق شمال در خط جبهه به عقب رانده شد و هرگز موفق به تکرار پیروزیهائی نظیر آنچه در ابتدای جنگ به دست آورده بود نشد. بین ماه مارس و آوریل 1918 ارتش آلمان تلفاتی معادل 270 هزار نفر داشت که شامل قوای زبده و کارآمد استورم تروپ نیز میشد. همزمان تظاهرات ضد جنگ در آلمان شدت یافت و ارتش آلمان بیرحمانه دست به کشتار مردم زد و همزمان تولیدات صنعتی آلمان به 53 در صد سطح تولید در 1913 رسیده بود.

 

ظهور کشورهای نو ظهور در مناطق جنگی

در سال 1918 کشورهای جمهوری دموکراتیک ارمنستان و گرجستان در نزدیک مرزهای امپراطوری عثمانی تاسیس شد و بصورت همزمان جمهوری قزاقهای کریمه در جنوب روسیه شکل گرفت. در سال 1918 داشناکهای ارمنی در ارمنستان جمهوری ارمنستان را اعلام کردند و توماس نازار بکیان به عنوان نخستین فرمانده ارتش ارمنستان برگزیده شد. انور پاشا ارتشی جدید با نام ارتش اسلام تاسیس نمود و برای مقابله با جمهوری ارمنستان در آوایل سال 1918 به آن کشور حمله کرد و باکو را تصرف نمود. اگر چه آلمان ها با این حمله عثمانی به ارمنستان مخالف بودند اما انور پاشا توجهی به نظرات آنان نکرد. در این جنگ ابتدا ارتش عثمانی در نبرد سردار آپات شکست خورد اما سرانجام موفق شد ارتش ارمنستان را شکست دهد و در ژوئن سال 1918 قرار داد باتوم را با آن کشور منعقد نمود.

 

پیروزی متفقین در جنگ تابستان و پائیز سال 1918

ضد حمله ارتش متفقین در مقابل حمله ارتش آلمان در عملیات های میشل و بلوخر و یورک به جنگ صد روزه معروف و از 8 آگوست 1918 آغاز شد. ضد حمله متفقین برای مقابله با حمله ارتش آلمان جهت تصرف شهر استراتژیکی آمیان (AMIENS) در شمال فرانسه تبدیل به یک جنگ سخت بین طرفین شد و سرانجام با شکست ارتش آلمان برای تصرف این شهر به اتمام رسید. در این حمله خط جبهه ارتش متفقین به این شکل آرایش یافته بود:

ارتش انگلستان در جناح چپ خط جبهه واقع در شمال فرانسه

ارتش فرانسه درجناح راست خط جبهه واقع در جنوب فرانسه

ارتش های استرالیا و کانادا در مرکز خط جبهه

هدف متفقین تصرف شهر هابونیرز (HARBONNIERES) در شمال شرقی فرانسه بود. در این حمله 414 تانک مدل مارک 4 و 5 و 120 هزار سرباز شرکت داشتند. این ارتش در مدت 7 ساعت 12 کیلومتر در خط جبهه ارتش آلمان پیشروی نمود و این مسئله موجب شد اریش لودندورف فرمانده مشهور آلمانی در دفتر خاطراتش از این روز با نام روز سیاه برای ارتش آلمان یاد کرده است. ارتش استرالیا و کانادا در این روز حمله ای را بنیان گذاشتند که در نهایت به سقوط امپراطوری آلمان منجر شد. این حمله در مرکز خط جبهه باعث شد ارتش های فرانسه و انگلستان در جناحین با سهولت بیشتری به پیشروی خود ادامه دهند.

زمانی که ارتش آلمان با پایداری خود موفق شد مقابل پیشروی ارتش انگلستان را پس از یک پیشروی 23 کیلومتری بگیرد، ارتش فرانسه در 10 آگوست در جبهه آمیان با یک حمله موفق شد 6 کیلومتر در خط جبهه ارتش آلمان پیشروی نماید و این پیشروی تا 16 آگوست ادامه داشت. در جنوب ارتش فرانسه (جناح راست ارتش فرانسه) فرمانده  ارتش  دهم  فرانسه،  ژنرال مانگین،  در 20 آگوست  به  سوی   سوئیسون (SOISSON) پیشروی نمود و موفق شد 8 هزار نفر از ارتش آلمان را به اسارت و 200 قبضه توپ را به غنیمت بگیرد و ارتفاعات اِسن (AISEN) در شمال وسل (VESLE) را که مشرف بر قوای ارتش آلمان بود را تسخیرنماید.

لودندورف در دفتر خاطراتش از این روز با نام یک روز سیاه دیگر نام برده است. در همین احوال ژنرال بینگ فرمانده ارتش سوم انگلستان گزارش نمود ارتش آلمان در خط جبهه مقابل او بشدت ضعیف شده است بنابراین او دستور داد ارتش تحت فرماندهی او با 200 تانک به سوی باپایوم (BAPAUME) حمله کنند. این نبرد به نبرد آلبرت مشهور شد. براساس دستور او میبایست خط جبهه دشمن شکافته و نیروی آن محاصره شود. این دستور نیز با موفقیت انجام شد.

در این زمان فرماندهان متفقین با تشکیل جلسه ای به تجزیه و تحلیل مسائل پرداختند و نتیجه گرفتند که ادامه جنگ در این جبهه صرفا منجر به تلفات قوای متفقین خواهد شد پس تصمیم گرفتند که با یک گردش عملیات را از نقطه دیگری آغاز نمایند بنابراین سریعا دستوری برای حمله در جناحین ارتش دشمن صادر گردید و ارتش سوم انگلستان به دلیل مقاومت ارتش آلمان و پس از یک توقف یک روزه موفق شد 24 کیلومتر در شمال جناح چپ جبهه بین آلبرت و سومه پیشروی نماید و ارتش آلمان را مجبور به عقب نشینی نمود.

در 26 آگوست ارتش اول انگلستان که در سمت چپ ارتش سوم قرار داشت به سوی شمال پیشروی نمود و از آراس (ARRAS)عبور نمود و آن را تسخیر نمود و متعاقب آن سپاه کانادا در 28 و 29 آگوست به عنوان یک نیروی پیشقراول برای ارتش اول انگلستان خط جبهه ارتش آلمان را شکافت و موفق شد 8 کیلومتر در شرق آراس از سرزمین فرانسه را درست قبل از رسیدن به خط دفاعی هیندنبورگ آزاد نماید و به جناح بیرونی خط دفاعی هیندنبورگ رسید. خط دفاعی هیندنبورگ توسط ارتش آلمان در ناحیه شمال شرقی فرانسه طراحی شد و علت طراحی آن این بود که فرماندهان ارشد آلمانی دیگر امیدی به اینکه توان یک جنگ تهاجمی را داشته باشند از دست داده بودند.

این خط دفاعی از 5 قسمت تشکیل شده بود که از شمال به جنوب عبارت بودند از:

1- قسمت ووتان (WOTAN)

2- قسمت زیگفرید (SIEGFRIED)

3- آلبریخت (ALBERICH)

4- برونهیلد (BRUNHILD)

5- کریمهیلد (KRIEMHILD)

همچنین شهر باپومه (BAPAUME) در 3 سپتامبر توسط لشگر 29 نیوزلند آزاد شد.

ارتش دهم فرانسه نیز در جنوب موفق به پیشروی  به  سوی  شرق  چمین دس دامس (Chemin Des Dames) پیشروی نمود و به نزدیکی قسمت آلبریخت که یکی از قسمت های خط دفاعی هیندنبورگ بود رسید. در طول هفته آخر آگوست فشار قوای متفقین بر ارتش آلمان سخت و بی امان شده بود. از نظر ارتش آلمان نبرد هرروز بدتر از روز قبل و فرسوده کننده بود. در این هفته ارتش آلمان بصورت شبانه روزی مورد حمله قرار گرفت و امکان استراحت را نیافت. در شمال فلاندرز که ناحیه ای بین فرانسه و بلژیک و هلند میباشد ارتش دوم و پنجم انگلستان در طول ماه آگوست و سپتامبر موفق شدند در حملات خود ضمن به اسارت گرفتن تعداد زیادی از قوای دشمن، مناطق زیادی را نیز آزاد نمایند.

در 2 سپتامبر سپاه کانادا از جناح ووتان به خط دفاعی هیندنبورگ حمله کرد و موفق شد این امکان را برای ارتش سوم انگلستان فراهم نماید که در جبهه غرب مسیر جنگ را عوض کند. سر فرماندهی ارتش آلمان هیچ انتخابی به جز صدور دستور برای عقب نشینی نداشت و 6 ارتش آلمانی مجبور به عقب نشینی بدون جنگی سخت شدند و به پشت خط دفاعی خود در کانال دونورد (Canal Du Nord) عقب نشستند.

بنا بر نوشته لودندورف عقب نشینی به وسل(Vesle) بسیار ضروری بود. در طول 4 هفته نبرد ارتش انگلستان 75 هزار و فرانسه 25 هزار اسیر از آلمانها گرفتند پس از روز سیاه آلمانها نتیجه گرفتند که آلمان جنگ را باخته است و صلح بسیار ضروری میباشد. لودندورف پس از یکی از این نبردها به سرهنگ مرتز (Mertz) گفته بود ما در جنگ برنده نخواهیم شد بنابراین نباید آن را ببازیم.

در روز 11 آگوست او این پیشنهاد را به قیصر ویلهلم دوم ارائه نمود اما قیصر آن را رد کرد و گفت من روزی را میبینم که عملیات نظامی ما موازنه قوا در جنگ را ایجاد خواهد نمود. در روز 13 آگوست در اسپا (SPA) لودندورف و هیندنبورگ و صدراعظم و وزیر امور خارجه آلمان به این نتیجه رسیدند که پایان جنگ برای آلمان راه حل نظامی ندارد. در روز بعد نیز شورای سلطنتی نتیجه گیری کرد که پیروزی در میدان جنگ غیر ممکن است. از دیگر سو کشور اتریش - مجارستان اعلام کرد که فقط تا ماه سپتامبر میتواند به جنگ ادامه دهد. بنابراین لودندورف پیشنهاد نمود بی درنگ درخواست صلح شود و ویلهلم دوم پیشنهاد نمود ملکه ویلهلمینا ملکه هلند برای صلح میانجگری کند اما این درخواست او توسط متفقین رد شد.

 در 14 سپتامبر اتریش به تمامی طرفین مخاصمه اعلام کرد که خواهان صلح است و در 15 سپتامبر آلمان به بلژیک پیشنهاد صلح داد اما هر دو پیشنهاد رد شد. در ماه سپتامبر آلمان برای باز پس گیری مناطق از دست داده دست به یک ضد حمله بر علیه ارتش متفقین زد که تقریبا برای آن کشور دستاوردی نداشت. در هفته آخر سپتامبر انگلستان موفق شد 30.441 اسیر از آلمانها بگیرد. در خارج از خط دفاعی هیندنبورگ، آلمان تقریبا داشت تمام مواضع خود را از دست میداد.

در 12 سپتامبر نیز ارتش سوم لوینکورت (Lvincourt) و ارتش چهارم در افنی (Epheny) در 18 سپتامبر و یک روز بعد ارتش فرانسه اسیگنی (Essigny) را متصرف شدند. در 24 سپتامبر نیز ارتش مشترک فرانسه و انگلستان موفق شدند در سنت کوئنتین (St.Quentin) سه کیلومتر پیشروی نمایند. حمله نهائی متفقین به خط دفاعی هیندنبورگ در تاریخ 26 سپتامبر آغاز شد. در این حمله 260 هزار سرباز آمریکائی موفق به تصرف اهداف از پیش تعیین شده گردیدند. اگرچه آمریکائیها در مونت فائوکن (Mont  Faucon) با مقاومت شدید قوای آلمان مواجه شدند اما اهداف خود را تصرف نمودند. همزمان ارتش فرانسه در کمپین(Champagen) پیشروی نمود و موفق به انسداد مرز با بلژیک گردید و ارتش های استرالیا و نیوزلند با یک پیشروی مهم وارد خاک بلژیک شدند.

آخرین شهر بلژیک که قبل از متارکه جنگ به تصرف متفقین درآمد شهر گنت (Ghnet) بود. این شهر مرکز توپخانه ارتش آلمان بود و با تصرف آن ارتش آلمان دچار ضربه ای شدید شد. آلمان که خط جبهه خود را هر روز کوتاهتر از روز قبل می دید از مرز هلند به عنوان یک تکیه گاه استفاده نمود تا از پشت سر خود مطمئن باشد. در ماه اکتبر اثبات شده بود که آلمان امکان یک دفاع موثر را نخواهد داشت. سرانجام خط دفاعی هیندنبورگ در تاریخ 10 نوامبر با حمله ارتش فرانسه به چسن (Chesen) و پیروزی ارتش آمریکا در بوزانسی (Buzansy) به پایان رسید. و این پایان حیات ارتش آلمان بود هر روز سربازان جدیدی به خدمت فراخوانده میشدند ولی جیره غذائی کاهش میافت.

لودندورف در 1 اکتبر به یک نتیجه قطعی رسید: آلمان 2 راه بیشتر ندارد نابودی کامل و یا صلح. او یک نامه به صدراعظم نوشت و در آن اینچنین نوشت: فشار ارتش متفقین را هیچ چیزی به جز صلح فرو نخواهد نشاند. در همین زمان انتشار شایعه شکست قریب الوقوع آلمان در جنگ در سراسر کشور و در میان سربازان و نظامیان موجب کاهش شدید روحیه آنان و بروز شورش فزاینده در میان آنان گردید و ملوانان شهر بندری کیل (Kiel) در شمال آلمان سر به شورش برداشتند. آدمیرال راینهارد شییر و لودندورف تصمیم گرفتند آخرین کوشش خود را برای ایجاد حس شجاعت در سربازان بکار برند. از دیگر سو شاهزاده ماکس بادن صدر اعظم آلمان هرگونه عملیات خشن نظامی بر ضد سربازان شورشی را منع نمود ولی لودندورف تصمیم گرفت بون آگاهی ماکس بادن شورشیان را سرکوب نماید. بسیاری از گروه های شورشی مورد حمله قرار گرفتند و تعداد زیادی از آنان دستگیر شدند اما آنان از حضور در جبهه جنگ خودداری نمودند و اعلام کردند رفتن به جنگ به منزله خودکشی میباشد. لودندورف در چنین اوضاعی از قیصر عیب جوئی نمود بنابراین توسط قیصر در 26 اکتبر از کار برکنار شد.

با سقوط بالکان آلمان با کمبود شدید مواد غذائی، تدارکاتی و سوختی روبرو شد و ارتش ذخیره نیز در مدت چهار سال جنگ ِ بی وقفه تحلیل رفت و تقریبا دیگر وجود خارجی نداشت اما این در شرایطی بود که آمریکا روزانه 10 هزار سرباز تازه نفس به اروپا اعزام مینمود. آلمان متحمل 6 میلیون تلفات در جنگ گردیده بود و این مسئله خود دلیل دیگری برای گرایشات صلح طلبانه در آن کشور بود. در بسیاری از شهرها زنان و مردان به طرفداری از صلح تظاهرات کردند و شورش های اجتماعی در آلمان ظاهر شد. شاهزاده ماکس بادن، صدراعظم دانای آلمان پیشنهاد صلح به متفقین داد.

او اعتقاد داشت مذاکرات صلح میبایست فورا با ویلسون شروع شود زیرا اعتقاد داشت پیشنهاد صلح به کشورهای انگلستان و فرانسه بسرعت توسط این دو کشور رد خواهد شد. ویلسون نیز در مقابل اعلام کرد شرط صلح با آلمان استعفای ویلهلم دوم است. این پیشنهاد ویلسون فورا و بدون مقاومت توسط ویلهلم دوم پذیرفته شد زیرا فلیپ شیدمن (philipp Scheidemann) در 9 نوامبر 1918 در جریان یک شورش عظیم مردمی در آلمان اعلام حکومت جمهوری نمود. ویلهلم در 9 نوامبر استعفا نمود و سپس به هلند گریخت و در تبعید در آن کشور زندگی نمود.

با پایان جنگ اگر چه خاک آلمان توسط متفقین هرگز اشغال نشد اما غرور ملت آلمان به شدت جریحه دار شد و این تئوری که علت باخت جنگ توسط آلمان خنجر زدن یهودیان از پشت به آلمان بود قوت گرفت و به نام تئوری Stab In The Back Legen، مشهور شد.

 

صلح و پایان جنگ

بلغارستان اولین کشوری بود که در 29 اکتبر 1918 در سالونیکا قرارداد متارکه جنگ را پذیرفت. عثمانی در 30 اکتبر در جزیره مودروس (Mudros) در دریای مدیترانه قرار داد متارکه جنگ را امضا نمود. در3 نوامبر 1918 امپراطوری اتریش-مجارستان در شهر پادوآ (Padua) در ایتالیا قرار داد متارکه جنگ را امضا نمود. و سرانجام در ساعت 11 صبح روز 11 نوامبر1918، آتش بس در خط مقدم جبهه غربی بین طرفین مخاصمه به اجرا گذاشته شد و در جنگل کمپین مارشال فوش فرانسوی شرایط  متارکه  را  به  آلمانها  در  یک واگن فرماندهی به شرح زیر به هیئت ویژه آلمانی دیكته نمود و روزنامه نیویورک تایمز در روز 11 نوامبر خبر صلح را منتشر کرد. 

1- آلمانی ها باید نواحی اشغال شده در فرانسه به علاوه الزاس – لوترینگن(Lothringen Elsass)، بلژیك و لوكزامبورگ را ظرف مدت چهارده روز ترك نماید.

2- نیروهای آلمانی باید ظرف مدت یك ماه قسمت چپ ناحیه راین (Rhein) را تخلیه كنند. نیروهای متفقین پل های ماینز (Mainz)، كوبلنز(koblenz)، و كلن(Koln) را اشغال نمایند.

3- ارتش آلمان 5000 قبضه توپ، 25000 قبضه اسلحه و 1700 هواپیمای شكاری بمب افكن را به متفقین واگذار نماید.

4-  آلمان ها باید حداكثر ظرف مدت یك ماه5000 لوكوموتیو، 150000 واگن راه آهن و 5000 كامیون را به متفقین واگذار نمایند.

5- آلمان تمام اسرای جنگی متفقین را باید بلافاصله آزاد كند. زمان بازگشت اسرای آلمانی به میهن خود، ابتدا در جریان مذاكرات صلح معین خواهد شد.

6-  آلمانی ها باید در شرق، نیروهای خود را تا پشت مرزهای موجود در سال 1914 عقب بكشند و زمان عقب نشینی نیروها را متفقین بعداً اعلام خواهند كرد.

7- متفقین دارای حق ورود به شهرهای دانزیگ (Danzing) و وایكسل(Weichscl) می باشند تا بتوانند نظم را درشرق اروپای مركزی حفظ نمایند.

8- كل نیروی دریائی آلمان باید با نظارت متفقین خلع سلاح گردد.

9- بلوكه بندرهای آلمانی همچنان پابرجای باقی خواهد ماند. بدین ترتیب جلوگیری از حمل مواد غذائی به آلمان توسط نیروهای متفقین، همچنان پس از مذاكرات برای پایان جنگ باقی خواهد ماند.

براساس گزارشها، جورج لاورنس (George Lawrence) سرباز کانادائی آخرین سرباز بود که در جنگ اول جهانی در ساعت 10:57 صبح روز 11 نوامبر و درست 3 دقیقه قبل از اجرای آتش بس توسط یک تک تیرانداز آلمانی در دهکده ویله سور هاینه در بلژیک از پای درآمد.

هنری گونتر (Henry Gunther) آمریکائی آخرین سربازی بود که در عملیات نظامی توسط سربازان آلمانی از پای در آمد و همچنین ستوان آلمانی به نام توماس آخرین نظامی آلمانی بود که پس از ساعت11 صبح به دلیل نزدیک شدن به خط جبهه ارتش آمریکا توسط آنان از پای در آمد.

قرارداد صلح بین ساعت 5:12 تا 5:20 دقیقه بعد ازظهر به وقت پاریس در جنگل کمپین در ترن قطار فرماندهی مارشال فوش، فرمانده کل ارتش متفقین بین او و نماینده  آلمان به نام  ماتیاس ِارزبرگر (Matthias Erzberger) به امضاء طرفین رسید و سرانجام این عهدنامه با عهدنامه ورسای تلفیق شد و به پیروزی دولت های متفق مهر تایید زد. این جنگ، خسارات بسیار زیاد جانی ومالی بر جای نهاد و مدت 1565 روز طول كشید. در طول این مدت  حدود 65 میلیون نفر بسیج شده بودند، از این عده حدود 9 میلیون نفر كشته، حدود 22 میلیون نفر معلول و از كار افتاده و 7 میلیون نفر برای همیشه معلول و ناقص شدند، مضاف براینکه این جنگ حدود 5 میلیون نفر مفقود نیز بر جای گذاشت.