سپـاه جاویـدان هخامنشی، دومین ارتش قدرتمند تاریخ
سپـاه جاویـدان هخامنشی، مشهور به گارد جاویدان، مقتدرترین ارتش جهان از دوران باستان تاکنون بوده است که با گذشت هزاران سال از تاسیس این ارتش قدرتمند، محمدرضا پهلوی، شاهنشاه ایران، نام سپاه ویژه خود را به همین افتخار، گارد جاویدان نهاد. سپـاه جاویـدان هخامنشی، در حضور ارتشهای پرادعای دیروز تاریخ همچون اسپارتها، فالانژهای اسکندر مقدونی، ارتش قدرتمند رم و همچنین ارتشهای مدرن امروزی، موفق شد در سال 2011، در فهرست ۱۰ واحد نظامی نیرومند تاریخ بشر، عنوان دومین ارتش شکست ناپذیر تاریخ را تصاحب کند. چیزی که بر ارزش و اعتبار این عنوان می افزاید اینست که در میان ارتشهای مدرن معاصر، تنها یگان فوق ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا (Navy SEALs) که دشوارترین عملیات نظامی پارتیزانی، حملات دریایی ضربتی، عملیاتهای پنهانی و مخفی در عمق خاک دشمن به آنان محول میشود و قابلیت حمله زمینی، هوایی و دریایی را به صورت همزمان دارند، توانسته است بالاتر از سپـاه جاویـدان هخامنشی، عنوان نخست را کسب کند.
تشکیل ارتش مقتدر هخامنشی، مقارن با سال ۵۵۶ پیش از میلاد بود که کوکب سعادت کوروش کبیر، امپراطور بزرگ هخامنشی از افق کشور پارس طالع شد و در پرتو فروغ درخشان وجود او، امپراطوری با شکوهی تشکیل گردید که تا آن زمان چشم روزگار، نظیر آن را ندیده بود. شالوده ارتش ایران در همان زمان به دست توانای شاهنشاه بزرگ ایران زمین ریخته شد و برای اولین بار، آرایش جنگی سپاه به صورت قلب و جناحین و ذخیره توسط کوروش کبیر ابداع شد. کوروش کبیر با جمعآوری سربازان نخبه، گارد جاویدان را بوجود آورد که در اثر فداکاری و جان بازی همین ارتش بود که حدود و ثغور کشور پهناور ایران، همواره در طول چند قرن از تجاوز بیگانگان محفوظ ماند.
ارتش هخامنشی از لحاظ قومی و فرهنگی، سازمانی آمیخته و مختلط بوده است.این ارتش شامل نیروهای منظم آموزش دیده پیاده و سواره ایرانی، عمدتا مادی و پارسی بوده که با واحدهای منتج از سربازگیری اجباری از ملل تحت فرمان ایران و نیز بکارگیری مزدوران جنگی خارج از امپراتوری، ترکیب میشده است.
ارتش ایران در آن زمان به تقلید از مادها به هنگهایی هزار نفره تقسیم میشد که هر کدام، یک هنگ یا هزاربام نام داشت و به فرمانده هر هزاربام، هزارپتیش (هزاربد) میگفتند. از ترکیب هر ده هزاربام، یک لشکر تشکیل میشد که مشهورترین لشکر آن دوره، لشکر جاویدان به عنوان لشکر آماده باش شخص شاهنشاه بود. کوچکترین واحد تقسیمات ارتش هخامنشی، داتابا بود که داتابا از ده مرد مسلح تشکیل میشد. به مجموع ده داتابا یعنی صد سرباز مسلح، یک صاتابا میگویند که هر هزاربام هم از ده صاتابا تشکیل میشد.
ارتش هخامنشی که جامه های رنگین آنان پوشیده از زر و سپرهاشان پولکی بود، دارای دو کمان و یک شمشیر بودند که همواره با خدمه و تدارکات شخصی خود سفر میکردند. آنان برای تشخیص گروههای خود از رنگهای بسیاری استفاده میکرد که بیشترین این رنگها زرد، زرشکی و آبی بودند. البته این سیستم رنگ، بیشتر در سربازان ایرانی محلی و فارسی زبانان بکار میرفت و در سربازانی که متعلق به مناطق متحد و هم پیمان ایران بودند بکار نمیرفت. در حالیکه نیروهای دائمی منظم ارتش، مانند یگان های گارد جاویدان بطور همسانی با سازوبرگ رزمی مجهز بوده اند، نیروهای متحد و ائتلافی در خدمت ارتش، تجهیزات خاص خویش را داشته و به شیوه ویژه خودشان می جنگیده اند.
بنابر آنچه هرودوت تاریخ نگار یونانی باستان شرح میدهد، در میان سپاهیان نیرومند امپراتوری پارسیان، یک نیروی زبده و خبره به نام جاودانان (امردادها) وجود داشت که بنابر توصیف یونانیان واحدی با ۱۰ هزار سرباز بود که هرگز در هنگام جنگ از شمار آن کاسته نمیشدو هر نیروی آسیب دیده به سرعت جایگزین میشد و از این رو شکست ناپذیر جلوه مینمود.
یکی از روشهای معمول جنگ ایرانیان در این دوره، شکل گرفتن بصورت یک دیوار سپری بود، بطوریکه کمانداران میتوانستند از درون آن تیراندازی کند. به این گروه از سربازان، اسپارابارا یا سپردار میگفتند که به یک ترکهٔ مستطیل شکل مسلح شده بودند که به آن اسپارا یا سپر میگفتند و با یک نیزه کوچک حدودا دو متری، میجنگیدند.
در دوران حکومت هخامنشیان، تیر و کمان، رایجترین جنگ افزار ایرانیان بود. نقش اصلی اسپاراباراها، فرونشاندن حملات دشمنان و ضعیف کردن آنها، با تیراندازی به طرف آنها بود و ضربه اصلی را سواره نظام ارتش به دشمن، وارد میکرد. این فنون جنگی، در مقابل حمله یونانیان، که بسیار متفاوت میجنگیدند، کاری به پیش نبرد. سربازان یونانی، در آن جنگ زرههای بادوام و سنگینی پوشیده بودند و یک سپر سنگین و بزرگ حمل میکردند و در برابر آنها، سربازان ایرانی، با زرههای نازک چرمی و پارچهای و سپرهای کوچک چوبی، میجنگیدند. اما با آغاز دوران اشکانیان که مبتکر نوع جدیدی از استراتژی جنگی بودند، ایرانیان توانستند با شیوه های جنگی جدید، شکست های سنگینی را بر سلوکیان و رومیان وارد کنند و در نهایت شیوه جنگی یونانیان که به روم منتقل شده بود و به آرایش فالانژ معروف بود، منسوخ شده و کنار گذاشته شد.
امپراتوری هخامنشی به پشتوانه قدرت و عظمت ارتش مقتدرش، اولین امپراتوری ایرانی بود که توانست به قسمتهای بزرگی از جهان حکومت کند. ارتشی که تعداد سربازان آن در حدود ۲۲۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰۰ نفر بود و علاوه بر آن کشورهای هم پیمان و مستعمره ایران، دارای دهها هزار سرباز در آن بودند که در رسته های زیر تقسیم میشدند:
سپاه پیاده
بنا به گفته گزنفون، تاریخ نگار یونانی، موقعی که کورش بزرگ فرماندهی ارتش پارس را به عهده گرفت، رسته اصلی ارتش پیاده بود که بیشتر برای رزم از دور بار آمده و به تیر و کمان و زوبین و فلاخن مسلح بود. کورش برای ایجاد و تقویت روح جنگاوری، به سی هزار نفر از سربازان پارسی که مطابق اصول تربیت کشور پارس دارای خصایل سپاهیگری برجستهای بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نیزه و شمشیر تبدیل کنند و به مبارزه از نزدیک و رزم تن به تن خو بگیرند. آن رسته را پیادگان سنگین اسلحه می خواندند و سلاح اصلی ایشان عبارت از یک نیزه بلند، یک شمشیر یا تبرزین بود که با دست راست به کار می بردند و یک سپر کوچک که از ترکه محکم بافته شده بود و در دست چپ میگرفتند و به سینه خود هم جوشن میبستند. سایر افراد پیاده به تیر وکمان یا فلاخن و زوبین مسلح بودند که در میدان رزم به عنوان دسته های امدادی به کار میرفتند.
سواره نظام
بنا به گفته گزنفون، کورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستین برخورد با سوارهای لیدی در نبرد پتریوم تشخیص داد که سواران پارس نسبت به سوارهای مادی و به خصوص سوار نظام معروف لیدی خیلی ضعیفاند، به همین جهت تعداد سوارهای پارسی را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانید و برای تشویق و ترغیب جوانان به سواری و سوارکاری، مقرر داشت هر کسی که از دولت اسب می گیرد باید همیشه سواره حرکت کند و به مرکب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداری آن از جان و دل بکوشد و برای سوارکاران خوب امتیازها و جوایزی قائل گردید که در مسابقهها به آنان اعطاء میشد.
ارابههای داسدار
بنا به روایت گزنفون تا زمان کورش بزرگ ارابه های جنگی معمول آن دوره را مطابق مرسوم ترواییها میساختند و به کار میانداختند و این نوع ارابهها بین مادیها و آشوریها و سایر ملتهای آسیایی معمول شده بود. کورش در ضمن آزمایش آنها دستور داد ارابه های جدیدی بسازند که برای جنگ مناسبتر باشد. چرخهای آن ارابهها را محکم تر و محور آنها را درازتر از ارابههای قدیمی گرفتند تا از خطر خرد شدن چرخها و واژگون شدن ارابهها بهتر جلوگیری شود.
کرسی راننده ارابه از چوب خیلی محکم و به صورت برجکی ساخته میشد که بلندی آن فقط تا محاذی آرنجهای راننده میرسید تا او در راندن اسبها آزاد باشد. در دو انتهای محور چرخها دو داس آهنی به پهنای دو ارش رو به پایین و درست در زیر آنها دو داس دیگر رو به بالا نصب کرده بودند که در موقع تاخت ارابهها این داسها به هر چیزی که برمیخوردند از هم میشکافتند.
از ارابههای جدید در زمان کورش سیصد دستگاه تهیه شد و به فرمان او محل این ارابهها در آرایش جنگی، جلو خط اول پیاده نظام بود و مأموریت اصلی آنها تاختن بر روی صفوف دشمن و شکافتن آرایش او و باز کردن راه و هموار ساختن خط سیر پیاده نظام حمله بود. هجوم وحشت آور و برق آسای ارابهها هر گونه مقاومتی را در معبر خود متلاشی میساخت.
ارابههای داسدار تا اواخر دوره هخامنشیان در ارتش ایران معمول بوده و در نبرد گوگمل یعنی آخرین نبرد داریوش سوم با اسکندر مقدونی در اردوی ایران دویست ارابه داسدار وجود داشته و در این مورد دیودور می گوید: حمله ارابه های داسدار بسیار وحشت آور و برش داسهای آنها به اندازهایی تند و تیز بود که افراد پیاده مقدونی را به دو نیم می کرد. به علاوه، در همین نبرد پنجاه فیل جنگی در اردوی داریوش سوم وجود داشته که موجب هراس و واهمه مقدونیان گردیده است و از قرار معلوم استفاده از فیل در جنگ از موقع تسلط ایران به حبشه و آفریقای شمالی و هندوستان غربی در ارتش ایران معمول شده است.
گردونهها
علاوه بر اربههای داسدار، کورش بزرگ به ابتکار خویش دستور داد گردونهها یا برجهای چوبی بلند و چرخداری ساختند که هریک دارای هشت مال بند بود و هشت گاومیش به آنها بسته می شد؛ هر برجی به چند خانه تقسیم و در آن بیست تن کماندار قرار می گرفتند. البته حرکت این گردونه ها کند بود و در موقع جنگ مانند حصاری پشت سر خطوط پیاده نظام صف می کشیدند تا چنان که در اثر شدت فشار دشمن پیاده نظام خودی مجبور به عقب نشینی بشود به محض رسیدن به نزدیکی صف این ارابهها، هم مهاجم ناگهان زیر باران تیرکمانداران ارابهها افتاده و مجبور به توقف گردد و هم پیاده نظام خودی در پناه ارابهها قادر به خودآرایی شود و بار دیگر به حمله مبادرت کند. ارتفاع این گردونهها به اندازهای بود که کمانداران از بالای آنها به طور کامل بر دشمن مسلط میشدند و بعضی وقتها نیز فرماندهی برای مشاهدهی اوضاع صحنه نبرد به یکی از این گردونهها سوار میشد و از بالای آن عملیات طرفین را زیر نظر می گرفت.
آرایش جنگی
برای این که با شیوهی به کارگیری رستههای مختلف در آن دوره آگاه شویم، آرایش جنگی قوای کورش را در نبرد تمبره از روی کتاب گزنفون بررسی میکنیم:
1. در جلوی جبهه یکصد ارابه داسدار در یک خط.
2. در پشت سر ارابهها در خط اول گروه حملهای مرکب از پانزده هزار پیاده سنگین اسلحه پارسی با آرایشی به عمق دوازده صف؛ پهلوهای این خط در هر طرف با چهار هزار سوار پارسی به عمق چهار صف پوشیده شده بود.
3. زوبین اندازان در خط دوم برای این که زوبینهای خود را از بالای سر خط اول به مسافت نزدیک پرتاب کنند.
4. کمانداران در خط سوم قرار گرفته بودند و تیرهای خود را از بالای سر افراد خطوط جلو به مسافت دور می انداختند.
5. واحدهای احتیاط که عبارت از نصف دیگر پیاده نظام سنگین اسلحه بود، درخط چهارم قرار داشت.
6. در پشت سر این خطوط برجهای متحرک یا گردونهها در یک صف قرار داشته و حصار محکم و متینی را تشکیل میدادند.
گزنفون در آرایش جنگی کورش از سواران جماز هم ذکری می کند که فقط برای رم دادن اسبهای لیدی مورد استفاده بود. به گفته گزنفون علاوه بر پرچمهایی که قسمتهای مختلف هر یک برای خود داشتند، پرچم فرماندهی ایران عبارت از عقاب زرین بود که با بالهای افراشته به چوب بلندی نصب کرده بودند. گزنفون اضافه می کند که در زمان او هم پرچم پادشاهان ایران به همین صورت بوده است.
سازمان نوین
مورخین یونانی براین عقیده هستند که در زمان داریوش بزرگ، ارتش ایران سازمان نوینی پیدا کرد و پادگانهای ثابتی در پایتختهای مختلف و مرکزهای کشورهای تابع ایران و قلعههای مرزی ایجاد شد. داریوش بزرگ ضمن اصلاحاتی در سازمان کشوری ایران از لحاظ سازمان لشکری و گسترش نیروهای انتظامی ، مملکت خود را به پنج منطقهی نظامی تقسیم و فرماندهی هر منطقهایی را به یک سپهسالار تفویض نمود.
در پایتخت اصلی ایران، که مقر پادشاه بود، گارد مخصوصی مرکب از دو هزار سوار و دوهزار پیاده از بزرگزادگان پارسی و مادی و شوشی تشکیل یافته بود که از حیث اسلحه و ساز و برگ ممتاز و مأمور حفاظت شاه بودند. اسلحه آنان عبارت از یک نیزه بلند، یک کمان دراز و یک ترکش پر از تیر بود که در مواقع تشریفات، به نوک نیزههای بلند سربازان یک گلوله زرین یا سیمین نصب می شد.
داریوش بزرگ، سپاه مخصوص دیگری تشکیل داد که عده افراد آن به ده هزار نفر می رسید و به ده هنگ تقسیم می شد. این عده را سپـاه جاویـدان میخواندند، زیرا هیچ گاه از تعداد آن کاسته نمی شد و به جای کسانی که میمردند یا در جنگ کشته میشدند، بیدرنگ کسان دیگری را میگماشتند. افراد این سپاه همگی رزم آزموده ودلیر و چالاک و در تیراندازی و سواری سرآمد دیگران بودند.
در زمان داریوش، در مرکز هر یک از کشورهای تابع ایران پادگانهای ثابتی برای حفظ امنیت و جلوگیری از تجاوز احتمالی همسایگان برقرار شد. عده افراد این پادگانها نسبت وسعت و اهمیت منطقه تغییر میکرد، چنان که هردوت عدهی پادگان ایرانی مأمور مصر را 240 هزارنفر ذکر می کند. در قلعههای سرحدی هم پادگانهای ثابتی وجود داشت که ریاست آن با فرمانده قلعه دژبان بود.
البته این پادگانها غیر از قسمتهای سوار و پیاده یی بود که در موقع جنگ از ولایتها احضار می شدند و این قسمتها اغلب تعلیمهای نظامی مرتبی نداشته و لباسها و سلاحهای گوناگون و زبانها و عادتهای مختلف و به فرماندهی رؤسای محلی خودشان داخل ارتش شاه می شدند. به گفته هردوت، تاریخنگار یونانی، این قبیل افراد گاهی فاقد زره و کلاه خود و جوشن بودند و سپرهایشان از ترکهی بافته شده بود و نیزههایشان کوتاه بود.
گزنفون در فصل چهارم کتاب خود موسوم به « اکونومیکز » در این باب این طور مینویسد: شاه پارس اهمیت فوق العادهایی به سپاه میدهد. بدین معنی که به والیان هر ایالت یا مردمی که خراج میدهند امر کرده است که عدهایی سوار و تیرانداز وفلاخن دار نگاه دارند و به آنان به خصوصگوشزد کرده که تهیهی این قوا برای حفظ امنیت و دفاع در مقابل دشمن متجاوز تا چه اندازه لازم و ضروری است.
وی ادامه میدهد: شاه سوای قوای مزبور، پادگانهایی در قلعهها دارد و این قوای مختلف و سپاهیان اجیر را که باید به طور کامل مسلح باشند. شاه همه ساله سان میبیند. در موقع سان غیر از پادگان قلعهها که همیشه باید سر پست خود حاضر باشند قسمتهایی هم در میدانی که برای سان معین شده جمع می شوند، واحدهایی که نزدیک مقر شاه هستند از برابر فرستادگان مخصوص شاه می گذرند. در قسمتهایی که از حیث اسلحه و وسایل وبه خصوص اسبها مرتب باشند به سر کردگانشان درجه و امتیاز می دهند و برعکس به سرکردگانی که قسمت آنان نامرتب و بد باشد، کیفری سخت مقرر می شود و بیشتر این اشخاص را از کار برکنار میکنند و کسان دیگری را به جای آنان می گمارند.
بر اساس روایت هردوت و سایر مورخان، این گروههای مختلف لشکری هر کدام پرچمی مخصوص به خود داشتهاند ولی چگونگی این پرچمها را شرح ندادهاند و بیشتردربارهی پرچم فرماندهی سخن راندهاند که چنان که ذکر شد به شکل عقاب طلایی با بالهای افراشته بر بالای چوب بلندی نصب می کردند یا روی گردونه شاهی می افراشتند.
نیروی دریایی
در زمان داریوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی به فکر ایجاد نیروی دریایی افتاد و ابتدا از کشتیهای مستعمرات یونانی آسیای صغیر و مردم مصر و فینیقیه استفاده کرد. ولی بعد به فرمان شاه در فینیقیه و کاریه و یونیه و سواحل بوسفور کشتیهایی ساخته شد که مطابق نوشتههای هردوت از کشتیهای یونانی بزرگتر و سرعت سیرشان بیشتر بوده است.
به طور کلی کشتیهای نیروی دریایی هخامنشی بر سه نوع بوده است:
1- کشتیهای تری روم که دارای سه ردیف پارو زن در سه طبقه بوده و کشتی جنگی محسوب می شده است.
2- کشتیهای دراز مخصوص حمل و نقل اسبها و سوار نظام.
3- کشتیهای کوچکتر برای بارکشی و حمل آذوقه و وسایل اردویی.
ملوانان این کشتیها اغلب از فنیقیها و یونانیها و یا مصریها بودند، ولی افسران آنها همیشه از بین پارسیها و مادیها انتخاب میشدند. بطوری که از گفتهی مورخ مذکور بر می آید، بارگیری این کشتیها به وزن امروز 5 تا 15 تن بوده است، تعداد کشتیهای ایران را در زمان خشایارشا چهار هزار فروند ذکر کرده اند.
از روی اطلاعاتی که مورخین مذکور به ما می دهند معلوم می شود که ایرانیها به امر دریانوردی آشنایی داشتهاند، چنان که در زمان داریوش بزرگ، دو گروه اکتشافی از سواحل بحرالجزایر (دریای اژه) به یونان و ایتالیا و از هند به دریای عمان و بحر احمر و از راه نیل به دریای مغرب فرستاده می شود و در زمان خشایارشا گروهی برای کشف سواحل آفریقا مأمور می شوند.
در دوران هخامنشیان در بعضی از جنگها دیده می شود از قوای مزدور و اجیر یونانی هم استفاده میکردهاند و همین موضوع بیشتر در سستی انضباط و اختلال ارتش آن دوره ایران دخالت داشته است. چنان که بعدها در جنگهای کورش کوچک با اردشیر یا جنگهای داریوش سوم با اسکندر نتایج این کار به خوبی معلوم شد.
لباس و تدارکات
از نوشته های مورخین یونانی بر می آید که لباسهای افراد نظامی مختلف و در هر یک از ملتها و طایفههای تابع ایران به شکل لباس معمول همان ملت یا طایفه بوده است و به طور عموم عبارت از یک قبای دراز که تا پایین زانو میرسیده و روی آن کمربند یا شالی بسته می شده و شلوار که تا ساق پاها را می پوشانیده است. کلاه افراد به طور معمول از نمد مالیده و محکم و به شکل گرد (پارسیها) یا چند ترک (مادیها) یا دراز و نوک تیز(کاها) بوده است.
در حمله به دشمن نواختن کرنا و سرنا معمول بوده و هنگام هجوم تمام افراد با هم هرای می کشیدند. بنابر آن چه که هردوت از اردو کشی خشایارشا به یونان تعریف می کند t علاوه بر آذوقه و علیق چند روزه که در بنه های جنگی با عدهها همراه بود، در طول راه تشکیل مراکز تدارکاتی و تهیه انبارهای آذوقه و علیق و همچنین ساختن جادههای نظامی و پلهای موقتی و قایقی روی رودخانهها و نیز ریختن درختهای جنگل برای باز کردن راه عبور قشون متداول بوده است.
بنابراین، عملیات مربوط به رکن چهارم در آن دوره با حسن وجوه انجام می یافته چنان که اردوکشی خشایارشا را به یونان بعدها به خصوص از لحاظ امور مربوطه به رکن چهارم مورد مطالعه و تحقیق قرار دادهاند. به طور کلی مورخین و فرماندهانی که از روی گفتههای هردوت پیرامون این قضیه تحقیق و تعمق کرده اند، اردوکشی خشایارشا را به یونان از وقایع مهم تاریخ به شمار آوردهاند و همه بر این عقیده هستند که از لحاظ استراتژی از عملیات نظامی برجسته و بی نظیر عهد قدیم است.
خبررسانی و ارتباط
از کارهای دیگر دوران پادشاهان هخامنشی که از نظر نظامی شایان اهمیت است، یکی ساختن جادهها برای برقراری ارتباط بین ایالتها و مرکز و بین خود آنها و همچنین برای سهولت نقل و انتقال نیروهای نظامی از پادگانهای مختلف به جبهه جنگ است که اغلب مورخان یونانی به خصوص هردوت از خوبی این جادهها تعریف میکنند.
دیگری ایجاد وسایل خبررسانی از جمله چاپارخانههای متعدد شامل تعداد زیادی از اسبهای بادپا و چابکسواران زبردست که حکمها و فرمانهای نظامی را به سرعت و دست به دست به مقصد میرساندند.
هرودوت درباره سرعت حرکت چاپارهای هخامنشی چنین روایت می کند: هیچ جنبندهای را نمی توان فرض نمود که چالاکتر و سریعتر از این چاپارها طی طریق بنماید. در زمان هخامنشیان روی خطوط ارتفاعی که چشم اندازی به یکدیگر داشته چهارطاقیها و برجهایی میساختند که اخبار و فرمانهای فوری را با روشن کردن آتش روی آنها با نشانههای مخصوص به یکدیگر مخابره می کردند. چنان که هردوت در چند مورد به مخابره با آتش اشاره می نکند، از جمله به مخابره خبر فتح آتن از طریق جزیرههای سیکلاد به سارد. امروز هم در بعضی نقاط ایران و بیشتر در نواحی جنوب، خرابه های این چهارطاقی ها و برجها که به نظر میرسد برای مخابره با آتش بوده، روی ارتفاعات موجود و نمایان است.
بازرسان شاه
از جانب پادشاهان هخامنشی برای هر ایالتی دو نفر بازرس معین شده بود که از بین اشخاص اصیل و مجرب و مورد اعتماد انتخاب می شدند و به منزله چشم و گوش شاه بودند و کلیه مشاهدههای خود را دربارهی وضع مأمورین کشوری و لشکری به وسیله چاپار مخصوص و به طور مستقیم برای شاه می فرستادند. وجود همین اشخاص بود که مانع می شد در جریان کارهای لشکری و کشوری کمتر انحرافاتی رخ بدهد و این بازرسان همراه خود قوه اجرایی نیز داشتند.
انضباط
راجع به انضباط ارتش در دورهی هخامنشی نهایت مراقبت و سختگیری به عمل میآمد، مجازاتهایی که برای جرمهای نظامی بهخصوص خیانت به شاه و مملکت وضع شده بود به شدت اجرا می شد. در عین حال نسبت به عملیات قضات نیز توجه خاصی داشتند و هر قاضی که بر خلاف عدالت حکم می داد. تحت تعقیب قرار می گرفت. به همین جهت مطابق روایات پلوتارک و دیودور قضات از بین رؤسای خانوادههای درجه اول که در پارس همیشه مورد احترام و ملاحظه بودند، انتخاب می شدند و حتی در شورای نظامی هم از وجود ایشان استفاده می گردید.