دوران جنگ سـرد
جهان در قرن بیستم شاهد بزرگترین و خونبارترین جنگهای تاریخ بوده است که نخستین آن، جنگ جهانی اول بود که در اوت 1914 با اعلان جنگ اتریش به صربستان و متعاقب آن، حمله آلمان به لوکزامبورگ، کلیک خورد. جنگی ویرانگر که بدون هیچ زمینهٔ کشمکشی، سربازان بسیاری برای جنگ تجهیز شدند و مناطق بسیاری درگیر جنگ شدند. از سلاحهای شیمیایی برای نخستین بار در این جنگ بهره گرفته شد و به گونه ای انبوه، مناطق غیر نظامی بمباران هوایی شدند که باعث کشتار غیرنظامیان در ابعادی گسترده گردید.
جنگ جهانی اول از برجسته ترین رخدادهای تاریخ بشر است که بصورت مستقیم و غیر مستقیم، نقش بزرگی در تعیین تاریخ سده بیستم داشتهاست. این جنگ پایان تعدادی از نظامهای پادشاهی اروپا را رقم زد و مایه نابودی چهار دودمان پادشاهی هوهنزولرن در اتریش و مجارستان، هابسبورگ در آلمان، عثمانی در عثمانی و رمانوف در روسیه تزاری شد که همگی از زمان جنگهای صلیبی بر سر کار بودند.
همچنان که روند جنگ جهانی اول با شکست دول محور همراه بود، در 28 ژوئن سال 1919 میلادی در کاخ ورسای واقع در حومه پاریس، معاهده ورسای به امضا طرفین درگیر جنگ جهانی اول رسید و در تاریخ 10 ژانویه 1920 به مرحله اجرا گذاشته شد و رسماً به جنگ جهانی اول خاتمه داد. در این معاهده، امپراتوری آلمان باید خلع سلاح میشد و به متفقین خسارت میپرداخت.
شرایط تحقیرآمیز این معاهده و تحمیل غرامت سنگین به آلمان و دیگر دول شکست خورده، مایه پرورش فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان و زنده ماندن حس انتقام جویی در متحدین و مشخصا آدولف هیتلر گردید که همین موضوع، بستر مناسبی برای آغاز جنگ جهانی دوم فراهم آورد.
در سپتامبر 1939 با حمله آلمان نازی به لهستان، رسما جنگ جهانی دوم آغاز شد که با مداخله فرانسه و بریتانیا، جنگ بشکلی فراگیر در اروپا گسترش یافت. این جنگ که بسیاری از کشورهای جهان را درگیر کرد، گستردهترین جنگ جهان است که در آن بیش از 100 میلیون نفر جنگیدند و باعث کشتارهای جمعی و وسیعی از جمله هولوکاست و بمباران هستهای هیروشیما و ناکازاکی شد. در طول جنگ جهانی دوم و نبردهای خونینی همچون عملیات بارباروسا، بیش از 70 میلیون نفر کشته شدند که این آمار خونینترین درگیری انسان در طول تاریخ است.
در طول جنگ، آلمان نازی به رهبری آدولف هیتلر، پیشوای رایش سوم و با تکیه بر فرماندهان توانایی همچون هاینریش هیملر، فرمانده گشتاپو و قدرتمند ترین مرد نازی با شخصیتی مرموز و متناقض در دستگاه ناسیونال سوسیالیسم و هاینتس گودریان، ژنرال و سردار شکست ناپذیر ارتش رایش سوم و برترین استراتژیست نبردهای زرهی در جنگ دوم جهانی، موفق شد بخش عمدهای از قاره اروپا را ضمیمه خاک خود کند و با حملات برق آسای زرهی و فرماندهی بی نظیر ژنرال اروین رومل، فرانسه را فتح کرده و شمال آفریقا را زیر چکمه های ارتش منظم و هولناک آلمان نازی قرار دهد. در این میان، توافقنامهای که میان آلمان نازی و شوروی منعقد شده بود، توسط روسها شکسته شد و روند جنگ به ضرر آلمان، تغییر مسیر داد. در سال 1942، علیرغم فرماندهی بی عیب و نقص اروین رومل، بدلیل مداخله آمریکا در جنگ جهانی دوم، متحدین شمال آفریقا را از دست دادند. روند این شکستها در سال 1943 و حمله متفقین به شرق اروپا و ایتالیا ادامه یافت. از سوی دیگر ایالات متحده در جبهه آسیا به موفقیتهایی دست یافت و این روند باعث عقب نشینی نیروهای متحد گردید.
حسن ختام جنگ جهانی دوم نیز بمباران اتمی هولناک هیروشیما و ناکازاکی بود که در15 اوت 1945 به شکست ژاپن و درنتیجه شکست قطعی متحدین منجر شد. گرچه نتیجه نهایی جنگ جهانی دوم، پیروزی متفقین بود اما پیامدهای این جنگ، تغییرات گسترده فراوانی را در عرصه سیاسی و نظامی برجای گذاشت که از آن جمله میتوان به تشکیل سازمان ملل متحد جهت جلوگیری از مناقشات بین کشورها، اشاره کرد. زیرا هر چند ایالات متحده آمریکا و شوروی در طول جنگ جهانی دوم و در مقابل آلمان نازی متحد بودند، اما حتی پیش از پایان جنگ نیز بر سر چگونگی دوبارهسازی جهان پس از جنگ با هم اختلاف داشتند.
همچنان که جنگ جهانی دوم، کاتالیزوری برای انقلاب روسیه بود که بر آینده جهان تأثیر گذاشت و از چین تا کوبا انقلابهای سوسیالیستی را دامن زد و از سویی زمینهساز تبدیل شوروی به یک ابرقدرت جهانی شد تا در کنار ایالات متحده آمریکا به عنوان ابر قدرتهای نو ظهور، نقش عمدهای در تصمیمگیریهای جهانی داشته باشند، آغازگر جنگی نوین بین این دو ابرقدرت بنام جنگ سـرد نیز بود.
جنگ سـرد به یک دوره اطلاعاتی، امنیتی، نظامی پنجاه ساله بین دهههای 1940 تا 1990 اطلاق میشود که جهان در آتش رقابت بین آمریکا و شوروی بعنوان دو ابرقدرت نظامی جهان میسوخت و جهان تبدیل به جولانگاهی سرشار از تنشها، کشمکشها و رقابتها در روابط ایالات متحده آمریکا، شوروی و همپیمانان آنها در عرصههای گوناگون مانند اتحاد نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی، جاسوسی، ورزش، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعه فناوری شده بود که این رقابتها پیامدهایی مانند جنگ ستارگان، مسابقات فضایی، پرداخت هزینههای گزاف دفاعی، مسابقات جنگافزار هستهای و تعدادی جنگهای غیرمستقیم، به دنبال داشت. گرچه در طول جنگ سـرد، درگیری نظامی مستقیمی میان نیروهای ایالات متحده و شوروی به وجود نیامد اما گسترش قدرت نظامی، کشمکشهای سیاسی و درگیریهای مهم بین کشورهای همپیمان این ابرقدرتها از پیامدهای آن بهشمار میروند.
پس از جنگ در حالی که آمریکا در تلاش بود تا کمونیسم را در جهان محدود کند، گستره جنگ سـرد به بسیاری از نقاط جهان به ویژه اروپای غربی، خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا کشیده شد. در این دوره جهان با بحرانهای مکرر مانند ساخت دیوار برلین (1989-1961)، جنگ کره (1950-1953)، جنگ ویتنام (1959-1975)، بحران موشکی کوبا (1962) و جنگ شوروی در افغانستان (1979-1988) روبرو شد که هر لحظه امکان یک جنگ جهانی را ایجاد میکرد اما در نهایت این اتفاق رخ نداد. یکی از دلایل مهم دوری هر دو طرف از ایجاد یک جنگ مستقیم، دسترسی آنها به جنگافزار هستهای و ترس از استفاده طرف مقابل از این سلاحها بود. سرانجام در پایان دهه 1980و با دیدارهای مقامهای بلندپایه که به وسیله آخرین رهبر شوروی، میخائیل گورباچف ترتیب داده شد و با کمک برنامههای اصلاحی گورباچف، جنگ سـرد پایان یافت.
پایان جنگ جهانی
در سال 1943، آثار جنگ جهانی دوم اجتنابناپذیر بود. نیروهای محور به رهبری آلمان در شرایط سخت و محدودی بسر میبردند. تهاجم مصیبتبار آلمان به شوروی در عملیات بارباروسا، پایان حمایت ایتالیا از نیروهای محور، و مداخله آمریکا بر علیه آنها، متفقین که عمدتاً شامل آمریکا، بریتانیا، شوروی و فرانسه میشد، را نیرومندتر کرد که سرانجام با خودکشی آدولف هیتلر در سال1945 به جنگ در اروپا پایان داد.
در پایان جنگ جهانی دوم، برای تصرف آلمان، از غرب و شرق بهترتیب توسط متفقین حمله شد. قدرتهای غربی، ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، و اتحاد جماهیر شوروی در برلین به یکدیگر پیوستند تا آلمان شکست خورده را اشغال نمایند. هر کشور منطقه جداگانه ای را تحت کنترل خود گرفت. برلین، پایتحت آلمان، داخل منطقه شوروی قرار داشت اما چهار هم پیمان، هر کدام قسمتی از شهر را کنترل می کردند. در سال 1948 ارتش شوروی قسمت غربی برلین را محاصره نمود. غرب نیز این عمل را با ایجاد یک پل هوائی به سمت برلین و بردن سوخت و غذا برای برلین غربی پاسخ گفت. نهایتا در سال 1949 شوروی دست از محاصره برداشت و آلمان به دو بخش تقسیم شد که هر کدام دولت جداگانه ای داشت. ناحیه غربی تبدیل به آلمان غربی شد و منطقه شوروی تبدیل به آلمان شرقی کمونیست شد. هم پیمانان پیروز جنگ جهانی دوم، بطور عمده ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در پالتا واقع در کریمه و پوتسدام واقع در آلمان یکدیگر را ملاقات نمودند و برای دنیای بعد از جنگ تصمیم گیری کردند.
دشمنی خفته آنها در کشورهای دیگر و نیز در رقابت هوایی پدیدار شد. تنها هراسی که وجود داشت و پنهان میشد، احتمال رخ دادن جنگ اتمی میان دو کشور بود. اگرچه تنش هر لحظه بالاتر میرفت، این هراس از پیامدهای جنگ هستهای بود که جنگ را به جنگ سـرد تبدیل کرد.
آمریکا و شوروی بهترتیب نظامهای اقتصادی، سرمایهداری و کمونیسم را ترجیح میدادند. بیشتر اروپا و آسیا به کشورهایی تقسیم شد که ترجیح میدادند متحد آمریکا باشند یا شوروی. پایان جنگ جهانی دوم، دورهای را آغاز کرد که در آن ملتهای گوناگونی، از مستعمره بودن به استقلال رسیدند و بیشتر این کشورهای تازه استقلال یافته، با اقتصاد ورشکسته و چندپاره شدن سرزمینشان دست و پنجه نرم میکردند. در نتیجه، آمریکا و شوروی با پشتیبانی مالی و نظامی از تعدادی از این کشورها، سعی در افزایش نفوذ خود نمودند.
کمکهای مالی و متحد شدنها باعث گسترش رقابت میان دو ابرقدرت شد. حالا دیگر تعداد کشورهای متحد، تبلیغات، مسابقه تسلیحاتی، جاسوسی و توسعه فنی آنهم از نوع ویرانگر، به معیاری برای ارزیابی کشورها بدل شده بود. رقابت هستهای و فضایی، موجب جنگ میان کشورهایی شد که هریک نماینده آمریکا یا شوروی بودند. بیشتر کشورهای استقلال یافته، حالا بخشی از یک جهان دوقطبی بودند و اکثر آنها ناگزیر به قرارگرفتن در صف یکی از دو ابرقدرت شده بودند. البته بودند کشورهایی نظیر یوگسلاوی و هند که متحد هیچیک از دو ابرقدرت نشدند که این نشاندهنده شجاعت آنان بود.
آغاز دوران جنگ سـرد
از سال 1933 تا سال 1939، ایالات متحده و شوروی با هم اختلاف نداشتند اما رابطه آنها دوستانه هم نبود. پس از آغاز دشمنی شوروی و آلمان در سال 1941، روزولت شخصاً متعهد شد که به شوروی کمک کند. همکاری این دو کشور در زمان جنگ هم هرگز دوستانه نبود. برای نمونه استالین از اینکه پایگاههای شوروی سابق را در اختیار نیروهای ایالات متحده قرار دهد، خودداری میکرد. در فوریه 1945 در کنفرانس یالتا این همکاری به شدت با تنش مواجه شد، چرا که معلوم شد که استالین میخواهد کمونیسم را در اروپای شرقی و سپس شاید در فرانسه و ایتالیا گسترش دهد. این استراتژی می توانست بر اساس رویکرد به اهمیت ایدئولوژی کمونیستی یا بر اساس منافع و اهداف تاریخی روسیه به ویژه سلطه بر اروپای شرقی، دسترسی به بنادر متصل به آبهای گرم و دفاع از مسیحیان ارتدکس و مردم اروپای شرقی و مرکزی اتخاذ شده باشد.
در سال 1945 نیز، ایگور گوزنکو که به عنوان یک کارمند رده پایین در سفارت شوروی در کانادا واقع در شهر اتاوا کار میکرد، با ارائه 109 سند که نشاندهنده فعالیت جاسوسی شوروی در کانادا، بریتانیا و ایالات متحده بود، تقاضای پناهندگی نمود. ماجرای گوزنکو چهره شوروی را در نظر غرب تغییر داده و از دوست به دشمن تبدیل کرد. افراد زیادی این رویداد را به عنوان آغاز جنگ سـرد میدانند.
گرچه علاوه بر مورد فوق الذکر، تحلیلگران اقتصادی مانند ویلیام اپلمن ویلیامز بر توسعهطلبی اقتصادی ایالات متحده به عنوان ریشه جنگ سـرد تاکید میکنند اما یک عامل سوم که در پایان جنگ جهانی دوم به عنوان مسئله جدید در امور جهان مطرح شد و به جنگ سـرد شتاب بخشید، مساله کنترل موثر انرژی هستهای در سطح دنیا بود که در سال 1946میلادی، شوروی پیشنهاد ایالات متحده آمریکا برای چنین کنترلی را رد کرد. این تنش تا سال 1947 افزایش یافت که به زعم بسیاری از تاریخنگاران، سال آغاز جنگ سـرد محسوب میشود.
جنگ سـرد آغاز شد و تا تغییر رهبران هر دو ابرقدرت از ترومن به آیزن هاور در ایالات متحده و از استالین به خروشچف در شوروی سابق ادامه یافت. با آنکه آمریکا و شوروی به مرز یکدیگر تجاوز نکرده بودند، تنش برآمده از جنگ سـرد در نقاط مختلف دنیا بطور جدی خود را نمایان ساخت که مهمترین رویدادهای این دوره عبارتاند از: طرح نظریه ترومن، طرح مارشال، محاصره برلین، کمک رسانی به مردم برلین از طریق پل هوایی، انفجار اولین بمب اتمی شوروی سابق، تشکیل ناتو و پس از آن پیمان ورشو، ساخت دیوار برلین و تشکیل آلمان غربی وآلمان شرقی، نامه استالین برای اتحاد مجدد آلمانها و عدم مداخله ابر قدرتها در اروپای مرکزی، جنگ داخلی چین، درگرفتن جنگ در کره و ویتنام، بحران موشکی کوبا و حمله ارتش شوروی به افغانستان.
هدف از طرح مارشال آمریکا این بود که اقتصاد اروپا را پس از ویرانیهای جنگ جهانی دوم بازسازی کند تا از محبوبیت سیاسی چپهای تندرو جلوگیری نماید. در اروپای غربی، کمک خارجی و کمک اقتصادی به کمبود دلار پایان داد، به سرمایهگذاری خصوصی برای بازسازی بعد از جنگ شتاب بخشید و از همه مهمتر روشهای مدیریت جدیدی را بهوجود آورد. این طرح در ایالات متحده باعث حذف انزواطلبی دهه 1920 و اتحاد اقتصادی آمریکای شمالی و اروپای غربی شد.
گسترش اختلاف و بحران
درنتیجه جنگ سـرد، دو بلوک ژئوپولیتیکی متخاصم بوجود آمدند. این دوره از تغییر رهبران هر دو کشور در سال 1956 آغاز شد و تا بحران موشکی کوبا در سال 1962 ادامه یافت. حوادث اصلی این دوره عبارتاند از:
انقلاب مجارستان
در سال 1956 شورشهائی علیه قدرت شوروی در لهستان و مجارستان به وقوع پیوست. برای مدت کوتاهی مجارستانی ها موفق به براندازی دولت کمونیست شدند. با این وجود تانکهای ارتش شوروی خیلی زود قیام را سرکوب نمودند، در شورش مجارستان حدود 2500 نفر کشته شدند.
مسابقه فضایی
با آغاز جنگ سـرد، تسخیر فضا بهعنوان نمادی از پیشرفت یکی از دو بلوک مطرح شد و مسابقهٔ فضایی شکل گرفت. اتحاد شوروری در 12 آوریل 1961 با فرستادن یوری گاگارین به فضا نخستین برندهٔ این مسابقه بود و آمریکا، 9 سال بعد در 17 ژوئیه 1969 با قدم گذاشتن نیل آرمسترانگ بر ماه پایان دهندهٔ این مسابقه فضایی بود.
ساخت دیوار برلین
در سال 1961 شوروی ها دیوار برلین را ساختند که برلین شرقی را از برلین غربی جدا می نمود. این دیوار مانع فرار آلمانی هایی می شد که در جستجوی آزادی بیشتر و رفاه به غرب می گریختند. بین سالهای 1961 و 1989، 79 نفر در حالیکه سعی در عبور از روی دیوار داشتند، کشته شدند.
بحران موشکی کوبا
به ویژه در جریان بحران موشکی کوبا که ایالات متحده متوجه شد که اتحاد جماهیر شوروی اقدام به استقرار موشکهای هسته ای میانبرد در کوبای کمونیست که توسط فیدل کاسترو رهبری می شد، کرده است. هنگامی که ایالات متحده آمریکا خواهان خروج بی قید و شرط آنها شد، جهان در آستانه یک جنگ جهانی هستهای قرار گرفت رهبر شوروی، نیکیتا خروشچف وقتی که با محاصره اقتصادی و تهدید قاطعانه آمریکا به حمله اتمی و همزمان اثبات این تهدیدات از طرف سازمان امنیت شوروی در اثر آماده باش نظامی و تحرکات استراتژیک ارتش آمریکا در اقصی نقاط جهان، روبرو شد، از تصمیم خود صرف نظر کرد و احتمال جنگ هسته ای از بین رفت.
بهبود تنش ها
پس از بحران موشکی کوبا، ایالات متحده و شوروی سابق برای کاهش دشمنیها چند گام مقدماتی برداشتند که از آن جمله میتوان به نصب خط ارتباطی هات لاین، میان واشنگتن و مسکو در سال 1963 و امضای پیمان منع آزمایشهای هسته ای در همان سال اشاره کرد. اما افزایش خصومتها در ویتنام پس از حادثه خلیج تانکین در سال 1964 که منجر به یورش گسترده نیروی زمینی آمریکا در سال 1965 و تهاجم شدید هوایی به ویتنام شمالی شد، گویای این واقعیت بود که کاهش تنش بین دو ابرقدرت دوام زیادی ندارد. هرچند که پس از آزادیهای سیاسی در چکسلواکی در سال 1968 که به بهار پراگ مشهور است، در اوت همان سال پیمان ورشو نیز به چکسلواکی حمله کرد که معرف یک نظریه جدید به نام نظریه برژنف بود. شوروی سابق به خود حق داد که ثبات رژیمهای متحد یا تحت سلطه خود را حفظ کند و در صورت لزوم از زور استفاده نماید.
جنگ سـرد دوم
در فاصله زمانی میان تجاوز شوروی سابق به افغانستان در دسامبر 1979 و به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف در شوروی در مارس 1985، روابط بین ابرقدرتها پس از آشتی دهه 1970 به سردی گرائید که به دلیل افزایش تنش بین بلوک شرق و غرب گاهی به این دوره، دوران جنگ سـرد دوم نیز میگویند. حمله سال 1979 شوروی سابق به افغانستان برای پشتیبانی از رژیم کمونیستی نوپای این کشور موجب واکنش بسیاری از کشورها و تحریم گسترده بازیهای المپیک 1980 مسکو توسط بسیاری از کشورهای غربی گردید. تجاوز شوروی منجر به درگیری طولانی چریکهای مسلمان تحت حمایت ایالات متحده و کشورهای دیگر با ارتش شوروی شد که تا پایان دهه 1980 ادامه داشت.
در سال 1979 متحدین ناتو که از استقرار موشکهای هستهای میانبرد SS-20، نگران بودند توافق کردند که به مذاکرات محدودسازی جنگافزار راهبردی ادامه دهند تا تعداد موشکهای هستهای مورد استفاده را محدود کنند. آنها درعین حال تهدید کردند که اگر مذاکرات شکست بخورد، پانصد دستگاه موشک کروز و پرشینگ II را در آلمان غربی و هلند مستقر میکنند. این مذاکرات به شکست محکوم شد. استقرار برنامه ریزی شده موشکهای پرشینگ II، در ژانویه 1984 میلادی با وجود مخالفت شدید و گسترده افکار عمومی اروپا شروع گردید.
در همین زمان در آمریکا، نومحافظهکاران علیه سیاستهای زمان نیکسون وجیمی کارتر در قبال شوروی سابق موضع گرفتند. بسیاری از آنها که با سناتور جنگطلب دمکرات به نام هنری اسکوپ جکسون، همراه شده بودند، به جیمی کارتر فشار آوردند که از موضع مقابله، با شوروی برخورد کند. آنها درنهایت خود را با رونالد ریگان ازجناح محافظهکار جمهوریخواه که به جلوگیری از گسترش شوروی متعهد شده بود، هماهنگ نمودند.
انتخاب مارگارت تاچر به عنوان نخست وزیر بریتانیا در سال 1979 و به دنبال آن انتخاب رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهور آمریکا در سال 1980، باعث به قدرت رسیدن دو جنگجوی سرسخت در رأس رهبری دنیای غرب شد. دیگر رخدادهای مهم این دوره که بر جنگ سـرد تأثیر گذاشتند شامل ابتکار دفاع راهبردی و اتحادیه تجاری سولیداریتی بودند.
پایان جنگ سـرد
دوران پایان جنگ سـرد، که تاریخ پایان آنرا عدهای همزمان با سقوط دیوار برلین در11 نوامبر 1989 و گروهی همزمان با تاریخ تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در 25 دسامبر 1991 میدانند، با به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف به عنوان رهبر شوروی سابق در سال 1985 آغاز شد و تا فروپاشی شوروی در سال 1991 ادامه یافت.
دشمنی و جاهطلبی دو ابرقدرت که موجب تلفات جانی و مالی بسیاری شده بود، رفتهرفته با انتقادهای جدی در سراسر جهان روبرو میشد. اکنون جهان وارد دورهای شده بود که در آن، کوششها برای مقابله با سیاستهای ویرانگر دو کشور رو به افزایش داشت. در دهه 1980 رونالد ریگان، رئیس جمهور آمریکا و میخائیل گورباچف، سردمدار شوروی، در اوج دوران دوستی دو کشور، پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد را در 1987 امضا کردند.
حادثه چرنوبیل در سال 1986 و پاییز ملتها شامل سقوط دیوار برلین در سال 1989 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، از مهمترین رویدادهای این دوره بودند. دیگر حوادث این دوره شامل پیاده سازی سیاستهای گلزناست و پرسترویکا (بازسازی)، نارضایتی عمومی از جنگ شوروی در افغانستان و آثار اقتصادی سیاسی حادثه چرنوبیل در سال 1986 میباشد که تاثیر فراوانی در کاهش تنشهای بین بلوک شرق و غرب داشت.
پس از درگذشت پیاپی سه رهبر پیر شوروی از سال 1982، پولیتبورو بعنوان مهمترین کمیته تصمیمگیری حزب کمونیست، میخائیل گورباچف را به عنوان رئیس حزب کمونیست برگزید و نسل جدیدی از رهبری به وجود آمد. در دوره گورباچف، فنسالاران نسبتاً جوان به سرعت قدرتمند شدند، به آزادسازی اقتصادی و سیاسی شتاب بخشیدند و به ترویج روابط صمیمانه و بازرگانی با غرب پرداختند.
دراین میان رونالد ریگان، در دوره دوم ریاست جمهوری خود در سال 1985 در ژنو و در سال 1986 در ریکیاویک با گورباچف دیدار کرد که نومحافظهکاران را شگفت زده نمود. موضوع دیدار دوم گفتگو درباره کاهش زرادخانههای موشکی میانی در اروپا بود. این گفتوگوها به شکست انجامید. پس از آن سیاستمداران شوروی، هشدارهای دولت ریگان را مبنی بر تبدیل مسابقه جنگافزاری به یک هزینه بزرگ برای شوروی پذیرفتند. هزینههای مسابقه جنگافزاری جنگ سـرد از یکسو و افزایش تقاضا برای مجموعه بزرگی از کمکهای خارجی و نظامی از سوی همپیمانان سوسیالیستها از سوی دیگر، تلاشهای گورباچف را برای تقویت تولید کالاهای مصرفکنندگان و اصلاح اقتصادی در وضعیت بسیار حساس و پرمخاطرهای قرار داد.
درنتیجه یک رویکرد دوگانه همکاری با غرب و بازسازی اقتصادی (پروسترویکا) و آزادی انتقاد (گلزناست) در داخل کشور اتخاذ گردید و سرانجام باعث شد که گورباچف نتواند کنترل مرکزی بر ایالتهای عضو پیمان ورشو را تقویت کند. بنابراین در سال 1989 دولتهای کمونیست اروپای شرقی، یک به یک سرنگون شدند. در لهستان، مجارستان و بلغارستان اصلاحات دولت باعث پایان صلحآمیز حاکمیت کمونیستها و استقرار دموکراسی شد. تظاهرات گسترده در آلمان شرقی و چکسلواکی باعث سرنگونی کمونیستها در این دو کشور گردید و دیوار برلین در9 نوامبر 1989 فرو ریخت. در رومانی یک قیام عمومی باعث سرنگونی رژیم نیکولای سیشسکو در اواسط دسامبر و اعدام او در 25 دسامبر 1989 شد.
یکی از علل عمده فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، صرف هزینههای سنگین در فناوری نظامی بود که شوروی در پاسخ به افزایش توان نظامی ناتو در دهه 1980، آنرا ضروری میدانست. زیرا تلاشهای شوروی برای عقب نماندن از هزینههای نظامی ناتو باعث شکست اقتصادی گسترده و ورشکستگی اقتصاد شوروی شد. تخمین زده شدهاست که شوروی در زمینه فناوری رایانه، یک دهه از غرب عقب بود وهر سال این فاصله بیشتر میشد. منتقدان اتحاد جماهیر شوروی معتقدند که فناوری نظامی رایانهای با چنان سرعتی درحال پیشرفت بود که شوروی حتی با فدا کردن بیشتر اقتصاد ضعیف غیر نظامی خود، نمیتوانست با آن رقابت کند.
به نظر منتقدان مسابقه جنگافزاری هستهای و سنتی برای اقتصاد واپسمانده شوروی بسیار سنگین بود. در واقع خود گورباچف تصریح میکند که هزینههای دفاعی یک دلیل عمده اعمال اصلاحات در شوروی بود و به همین دلیل بسیاری از محافظه کاران از رونالد ریگان به عنوان مردی یاد میکنند که از طریق گسترش رقابت جنگافزاری و پس از آن دیپلماسی با گورباچف، جنگ سـرد را به طور غیر مستقیم برد.
شوروی سابق کمک زیرساختی کمی برای ماهوارههای خود در اروپای شرقی در نظر گرفت اما کمکهای نظامی گستردهای به صورت نقدی، مواد و کنترلی به آنها میرساندند. تکیه شوروی بر اقتصاد ناکارآمد نظامی باعث مشکلات بعدی در سازگاری مجدد پس از سرنگونی کمونیسم گردید.
ویژگیهای دوران جنگ سـرد
توسعه فناوری
یک ویژگی اصلی جنگ سـرد، مسابقه جنگافزاری میان کشورهای عضو پیمان ورشو و کشورهای عضو ناتو بود که این رقابت منجر به کشفهای علمی عمده در زمینههای فناوری و نظامی شد. برخی از پیشرفتهای انقلابی خاص، در حوزه سلاحهای هستهای و راکت انجام شد که منجر به مسابقه فضایی گردید زیرا بسیاری از راکتهایی که برای فرستادن انسانها و ماهوارهها به کار میرفتند در اصل برمبنای طراحیهای نظامی این دوره ساخته شده بودند.
تکنولوژی تولید جنگندههای جت، بمب افکنها، سلاحهای شیمیایی، سلاحهای بیولوژیک، جنگ افزار ضد هوایی، موشکهای زمین به زمین، موشکهای ضد بالیستیک، سلاحهای ضد تانک، زیردریاییها، جنگ افزارهای ضد زیردریایی، موشکهای بالیستیک پرتاب شونده از زیردریایی، هوش الکترونیکی، هوش سیگنالها، هواپیمای شناسایی، ماهوارههای جاسوسی، از دیگر حوزههایی بود که در آن، مسابقه جنگافزاری رخ داد.
تضمین نابودی دو طرف
یکی از ویژگیهای اصلی مسابقه جنگافزاری هستهای، مفهوم ترس از نابودی تضمین شده و بعداً نابودی تضمین شده هر دوطرف بود. مفهوم این ایده این بود که بلوک غرب به بلوک شرق حمله نمیکند و برعکس، چرا که هر دو طرف برای نابودی کامل طرف دیگر و غیر قابل سکونت کردن سیاره زمین، به اندازه کافی جنگافزار هستهای دارند. بنابراین آغاز حمله از سوی هر دو طرف به معنای خودکشی بود و درنتیجه هیچ کس این کار را انجام نمیداد. با افزایش تعداد و دقت سامانههای آفندی به ویژه در مراحل نهایی جنگ سـرد، امکانپذیری نظریه اولین حمله، نظریه خودداری را ضعیف کرد. هدف اولین حمله این است که نیروهای هستهای دشمن را به اندازهای تضعیف کند که پاسخ تلافیجویانه زیانهای قابل قبولی داشته باشد.
اطلاعات جاسوسی
نیروهای نظامی کشورهای درگیر، به ندرت به طور مستقیم در جنگ سـرد شرکت میکردند. این نبرد بیشتر توسط آژانسهای اطلاعاتی مانند سیا (آمریکا)، MI6 (انگلستان)، سرویس اطلاعات فدرال (آلمان غربی)، استاسی (آلمان شرقی) و کاگب (شوروی) انجام میشد. از تواناییهای اشلون (سازمان اطلاعاتی مشترک ایالات متحده و انگلستان که در جنگ جهانی دوم ایجاد شد)، برضد شوروی، چین و همپیمانان آنها استفاده میشد.
بر پایه گفتههای سیا، بیشتر فناوریهای کشورهای کمونیست شامل تقلیدهایی از فرآوردههای غربی بود که آنها را به طور قانونی خریداری یا از طریق یک برنامه جاسوسی گسترده تهیه کرده بودند. کنترل شدیدتر صادرات فناوری غربی از طریق COCOM و عرضه فناوری معیوب به دلالهای کمونیست پس از کشف پرونده فیرول، در سرنگونی بلوک کمونیسم نقش داشت.
نتایج جنگ سـرد
پایان جنگ سـرد، نتیجه مستقیم فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی بود که باعث کاهش ناگهانی و فوق العاده تعداد جنگها، جنگهای بین کشورها، جنگهای نژادی، جنگهای انقلابی و شمار پناهندگان و آوارگان و افزایش کشورهای دمکراتیک شد درحالیکه پیش از فروپاشی شوروی، الگوی معکوسی وجود داشت. جنگ سـرد اگرچه باعث پیشرفت سطح دانش بشردر ابعاد گوناگون فناوری و تکنولوژی شد و همچنین بیزاری بسیاری را از واژه جنگ برانگیخت اما باعث هدر رفتن منابع مالی بسیار و کشته شدن میلیونها انسان شد.
گاهنامه جنگ سـرد
1945
هم پیمانان پیروز جنگ جهانی دوم و بطور عمده ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در پالتا واقع در کریمه و پوتسدام واقع در آلمان یکدیگر را ملاقات نمودند و برای دنیای بعد از جنگ تصمیم گیری کردند.
1946
در طی یک سخنرانی در شهر فالتون ایالت میسوری، نخست وزیر سابق بریتانیا، چرچیل، اظهار داشت که کمونیستها بر روی اروپا پرده آهنین می کشند.
1947
هری ترومن، ایالات متحده را ملزم به محدود نمودن گسترش جهانی کمونیزم کرد.
1948
نظامیان شوروی، برلین غربی را محاصره نمودند.
آمریکا و اروپا، توسط یک پل هوایی شهر را از نظر غذا و سوخت تامین می کردند.
1949
پیمان آتلانیتک شمالی، ناتو شکل می گیرد.
اتحاد جماهیر شوروی اولین بمب اتمی خود را منفجر می کند.
چین مبدل به یک دولت کمونیست می شود.
1950
جنگ کره آغاز می گردد.
سناتور جوزف مک کارتی، نفوذ کمونیست را در وزارت امور خارجه، فاش می سازد.
1952
ایالات متحده اولین بمب هیدروژنی را آزمایش می کند.
1953
رهبر شوروی، ژوزف استالین می میرد.
جنگ در کره پایان می پذیرد.
ارتش شوروی شورشها را در برلین شرقی سرکوب می کند.
1955
پیمان ورشو(اتحادیه نظامی دول کمونیستی)، به رهبری شوروی شکل می گیرد.
1956
ارتش شوروی قیام مجارها را سرکوب می نماید.
نیکیتا خروشچف رهبر شوروی، جنایات استالین را بطور علنی فاش می سازد.
1960
هواپیمای جاسوسی U-2 آمریکا بر فراز شوروی مورد هدف قرار می گیرد.
جان اف کندی به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب می شود.
1961
تهاجمی به پشتیبانی آمریکا در خلیج خوکهای کوبا، با شکست مواجه می شود.
کمونیستها دیوار برلین را ساخته و برلین شرقی را از برلین غربی جدا می نمایند.
1962
آمریکا و شوروی قراردادی مبنی بر منع آزمایشات هسته ای دراتمسفر به امضاء میرسانند.
چین یک بمب اتمی را منفجر می سازد.
کندی رئیس جمهور آمریکا ترور می شود.
1964
خروشچف از رهبری شوروی عزل می گردد.
1965
نظامیان آمریکا به ویتنام اعزام می شوند.
1968
دولت چکسلواکی در جریان بهار پراگ سعی در رهایی از کمونیزم دارد. نیروهای پیمان ورشو به چکسلواکی حمله می کنند.
1971
ریچارد نیکسون، رئیس جمهور آمریکا در جستجوی رابطه بهتر با چین کمونیست است.
ریچارد نیکسون، در سال بعد مائوتسه تونگ را در پکن ملاقات می کند.
1972
پیمان سالت (مذاکرات محدودیت سلاحهای استراژیک) منتج به توافقنامه نظامی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی می گردد.
نظامیان آمریکا، ویتنام را ترک می گویند.
1975
کمونیستها قدرت را در ویتنام، لائوس و کامبوج دردست گرفتند.
1979
سربازان شوروی وارد افغانستان شدند تا دولت کمونیست رو به زوال را تقویت نمایند.
1980
جنبش همبستگی در لهستان به رهبری لخ والسا با حکومت کمونیستی به رقابت می پردازد.
1983
مرحله جدیدی از مسابقه تسلیحات هسته ای آغاز می گردد.
موشکهای کروز در اروپا استقرار می یابند.
1985
میخائیل گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی می شود که سیاستهای او نهایتا به پایان جنگ سـرد کمک می نماید.
1991
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جنگ سـرد پایان می یابد.