بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، هولناک ترین بمباران هوایی جهان و تنها موارد استفادهٔ جنگی از سلاح هستهای در جهان است که بمب افکن های ارتش آمریکا و با دستور هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا، بر علیه امپراتوری ژاپن انجام گرفت و حُسن ختامی هولناک و خونین برای جنگ جهانی دوم رقم زد.
این حمله مخوف در حالی در سال 1945، اتفاق افتاد که جنگ در حوزه پاسفیک، بین امپراطوری ژاپن و متفقین وارد چهارمین سال خود شده بود و نبردها با شدت بین طرفین ادامه داشت و بصورت تصاعدی، قربانی میگرفت. به گونه ای که هفتاد درصد تلفاتی که آمریکائی ها در جریان جنگ جهانی دوم متحمل شده بودند، در فاصله ژوئن 1944 تا ژوئن 1945 اتفاق افتاده بود. در جریان نبردهای پاسفیک، آمریکائی ها موفق به تصرف جزایر ماریانا و پائولا گردیدند و فیلیپین را مجددا اشغال نمودند و به برونئو حمله کردند. سیاست آمریکائی ها این بود که ژاپنی ها را وادار به تسلیم نمایند تا بتوانند نیروهایشان را در نقاط دیگر استفاده کنند.
همچنان که حملات برای وادار نمودن باقی مانده نیروهای ژاپنی در بوگینویل و گینه نو و فیلیپین ادامه داشت، در آوریل 1945، نیروهای آمریکائی در اوکیناوا پیاده شدند و گرفتار نبردی شدند که تا ماه ژوئن ادامه داشت. همراه با افزایش تعداد سربازان کشته شده ژاپنی، تلفات آمریکائی ها نیز افزایش می یافت. این در حالی بود که در نبرد فیلیپین به ازای هر پنج سرباز کشته شده ژاپنی، یک آمریکائی کشته می شد، اما در اوکیناوا این نسبت به دو در برابر یک تغییر یافت که افزایشی نگران کننده بود.
پس از تسلیم آلمان نازی در 8 می 1945 که موجب اتمام جنگ جهانی دوم در خاک اروپا شد، متفقین غربی خود را برای بزرگترین عملیات نظامی در حوزه پاسفیک، در حمله به خاک اصلی ژاپن با اسم رمز عملیات فروپاشی (peratio Downfall) آماده می کردند. این عملیات متشکل از دو بخش عملیات المپیک و عملیات تاج کوچک بود که تاریخ اجرای آن نیز برای ماه اکتبر 1945، تعیین شده بود.
عملیات المپیک از یک سری عملیات های پیاده سازی نیروهای ارتش ششم ایالات متحده آمریکا به منظور تصرف یک سوم از مناطق جنوبی جزیره کیوشو تشکیل می شد و عملیات تاج کوچک نیز، ادامه عملیات المپیک بود که زمان اجرای آن در مارس 1946، به منظور تصرف جلگه کانتو در نزدیکی توکیو در جزیره هنشو، تعیین شده بود. این عملیات میبایست توسط ارتش های یکم، هشتم و دهم ایالات متحده انجام می شد. دلیل انتخاب ماه اکتبر برای عملیات المپیک این بود که آمریکائی ها بتوانند نیروهای خود را از اروپا به ژاپن اعزام کنند و دلیل انتخاب ماه مارس برای عملیات تاج کوچک نیز این بود که زمستان سرد ژاپن به اتمام برسد.
جغرافیای طبیعی ژاپن، نقشه تهاجم متفقین به این کشور را به سادگی برای نظامیان ژاپنی آشکار و قابل پیش بینی کرده بود. بنابراین ژاپنی ها یک نقشه دفاعی به نام عملیات کتسوگو، به منظور مقابله با این تهاجم آماده کرده بودند. براساس این نقشه ژاپنی ها باید از کیوشو با تمام توان دفاع می کردند و فقط قوای کمی را به حالت ذخیره نگه می داشتند تا در صورت نیاز بتوانند از آن در عملیات دفاعی دیگر استفاده کنند. چهار لشگر از نیروهای ورزیده ارتش کوانتونگ ژاپن در منچوری و در مارس 1945، به منظور ارتقای توان دفاعی ژاپن به آن کشور منتقل شدند و بین ماه فوریه تا می همان سال، 45 لشگر جدید نیز به همین منظور ایجاد گردید که قسمت عمده این نیروها در استحکامات دفاعی در سواحل ژاپن به شکلی غیر متحرک مستقر شده بودند و 16 لشگر نیز دارای قدرت تحرک بسیار بالا بودند و در صورت نیاز می توانستند به سرعت از جائی به جای دیگر منتقل شوند. در مجموع تعداد دو میلیون و سیصد هزار نیروی نظامی برای دفاع از سرزمین ژاپن مهیا شده بودند که علاوه بر این، چهار میلیون نظامی دیگر و افراد نیروی دریائی به همراه 28 میلیون شبه نظامی زن و مرد آماده بودند تا از سرزمینشان دفاع کنند.
با این اوصاف، پیش بینی تلفات بسیار متفاوت، اما بالا بود، به گونه ای که فرمانده کل نیروی دریائی ژاپن، ادمیرال تاکیجیرو اونیشی (Takijiro Onishi)، پیش بینی کرده بود که نزدیک به بیست میلیون ژاپنی در این نبرد، کشته خواهند شد. در عین حال، آمریکائی ها و مشخصا معاون وزیر جنگ آمریکا به نام لوئیس استیمسون نیز که از طریق سیستم استراق رمز اولترا، متوجه شده بودند که ژاپن در حال بسیج عمومی است، بسیار نگران تعداد بالای تلفات آمریکائی ها بود.
یک کمیسیون که زیر نظر لوئیس استیمسون کار می کرد، پیش بینی نموده بود که تلفات آمریکائی ها بین یک میلیون و هفتصد هزار تا چهار میلیون نفر خواهد بود و در مقابل، تلفات ژاپنی ها بین پنج تا ده میلیون نفر برآورد می شد. بنابراین جورج مارشال، فرمانده ستاد ارتش آمریکا شروع به مطالعه بر روی استفاده از سلاح هایی نمود که به آسانی در دسترس بودند و قطعا می توانستند موجب کاهش هزینه های تلفات انسانی شوند. گازهای شیمیائی مانند گاز فوزیژن و گاز خردل و سیانوژن کلراید از استرالیا به لوزان و گینه نو منتقل شده و برای استفاده از آنها در جریان عملیات المپیک آماده بودند و ژنرال مک آرتور، دستور داده بود تا واحدهای مورد نیاز برای استفاده از این تسلیحات آموزش لازم را ببینند.
از طرف دیگر، ایالات متحده در جنگ با ژاپن، تصمیم داشت که حملات هوائی به خاک ژاپن را گسترش دهد، اما ژاپنی ها در ابتدای جنگ موفق شدند تا پایگاه های هوایی در جزایر غرب پاسفیک را به تصرف خود درآورند و بدین ترتیب آمریکائی ها تا اواسط 1944، که هواپیماهای دور پرواز بمب افکن B-29 وارد نبرد شد، نتوانستند دست به حملات سنگین هوائی برضد شهرهای ژاپن بزنند.
براساس طرحی موسوم به عملیات ماترن هورن (Operation Matternhorn)، هواپیماهای آمریکائی B-29 از فرودگاه های مستقر در هند بلند می شدند و در چنگوت در چین فرود می آمدند و از این نقطه دست به پرواز برضد اهداف استراتژیک در ژاپن بین ژوئن 1944 تا ژانویه 1945 زدند. این عملیات موفقیت آمیز نبود زیرا به دلیل مشکلات لجستیکی و دوری راه و نیز مشکلات تکنیکی همراه با نامساعد بودن هوا و سرانجام عملیات دشمن، با نتیجه کمی همراه بود.
ژنرال هایوود اس هانسل (Haywood S Hansell) فرمانده نیروی هوائی آمریکا در شرق دور اعلام کرد که جزایر گوام و تینیان و سایپن می توانند پایگاه های مناسبی برای استفاده هواپیماهای B-29 باشند که البته این جزایر در اختیار ژاپنی ها بودند. استراتژیست های نظامی آمریکا، تاکتیک جنگ را از جنگ آبی، خاکی به جنگ هوایی تغییر دادند و به همین منظور تصمیم به تصرف جزایر فوق گرفتند تا بتوانند جنگ هوایی برضد ژاپن را به خاک اصلی آن کشور بکشانند.
در فاصله ژوئن تا آگوست 1944 این جزایر به تصرف آمریکائی ها درآمد و پایگاه های هوایی به سرعت در این جزایر توسعه یافت. حملات هوایی بمب افکن های دور برد B-29 از جزایر ماریانا در ماه نوامبر 1944 آغاز شد و این حملات که در ابتدا برضد کارخانجات صنعتی انجام می شد، از مارس 1945، به طور متناوب بر فراز شهرهای ژاپن انجام شد.
پس از تصرف اوکیناوا، آمریکائی ها دارای پایگاهی بسیار نزدیکتر به خاک اصلی ژاپن شدند و در سطحی وسیع تر دست به بمب باران شهرهای ژاپن زدند. به گونه ای که در طی مدت شش ماه، واحد بمب افکن بیست و یکم آمریکا، موفق شده بودند که 67 شهر ژاپن را مورد حملات ویرانگر خود قرار دهند. در روزهای 9 و 10 مارس 1945، شهر توکیو هدف یکی از سهمگین ترین بمب باران های تاریخ جنگ واقع شد و در جریان آن بین 80 تا 100 هزار ژاپنی کشته شدند و مساحتی معادل 41 کیلومتر مربع از شهر به همراه 267 هزار ساختمان منهدم شد که این حملات را می توان پیش زمینه و آتش تهیه عملیات فروپاشی قلمداد کرد.
ژاپنی ها نمی توانستند این حملات را متوقف نمایند و تدارکات دفاع غیر نظامی نیز ناکافی بود. زیرا نیروی هوایی و دریائی ژاپن به منظور حفظ توان رزمی خود و نیز ذخیره نمودن سوخت مورد نیاز در برابر حمله احتمالی به خاک ژاپن، هر گونه تلاشی برای جلوگیری از حملات هوایی آمریکا را متوقف نموده بودند به گونه ای که از اواسط سال 1945، ژاپنی ها فقط گاه گاهی به مقابله با حملات B-29 آمریکا می پرداختند و تلاش می کردند تا ذخایر و سوخت خود را حفظ کنند که البته موفق شده بودند تا جولای 1945، مقدار 138 میلیون لیتر بنزین هواپیما را برای مقابله با تهاجم احتمالی آمریکا به کشور ژاپن ذخیره کنند.
پروژه مانهتن و هدف یابی برای بمباران اتمی
پروژه مانهتن که با همکاری کشورهای آمریکا و انگلستان و کانادا و تحت نظارت مستقیم ژنرال لسلی گرووز (Leslie Groves) از سپاه مهندسی ارتش آمریکا طراحی گردید، معطوف به ساخت بمب اتمی بود. بمبی که عملیات ساخت آن، از سال 1939 که دانشمندان اتمی آلمان در تدارک ساخت آن بودند، آغاز شد و با شکست آلمان نازی، تمرکز بر استفاده از این بمب بر علیه ژاپن قرار گرفت.
ساخت این بمب در مرکز تحقیقات اتمی لوس الاموس و زیر نظارت شخص اوپنهایمر که یک دانشمند آلمانی الاصل بود، انجام شد. در این مرکز تحقیقاتی، دو نوع بمب طراحی و تولید شد. یکی از این بمب ها که با استفاده از اورانیوم 235 ساخته شده بود، برفراز هیروشیما پرتاب گردید و به نام پسر کوچک (Little Boy) نامیده می شد. این بمب از نوع بمب های هسته ای با واکنش فسیون یا شکافت هسته ای بود که از ایزوتوپ های اورانیوم ساخت کارخانه Oak Ridge، واقع در ایالت تنسی، ساخته شده بود. بمب دیگر با نام مرد چاق (Fat Man) و از نوع بمب های انفجار از داخل بود که در آن از پلوتونیوم 239، محصول کارخانه هانفورد (Hanford) واقع در واشینگتن، استفاده گردیده بود.
نخستین انفجار هستهای، پس از چند بار تعویق ۹ روزه ، ۳ روزه ، یک ساعته و ۳۰ دقیقهای نسبت به زمان از پیش تعیین شده، بالاخره در ساعت پنج و نیم صبح شانزدهم ژوئیه ۱۹۴۵میلادی، در نزدیکی آلموگوردو در ایالت نیومکزیکو و در سایت ترینیتی (Trinity Site) با موفقیت انجام شد.
آنچه که شاهدان عینی از فاصله ده کیلومتری دیدند، یک توپ آتشین با روشنایی سوزاننده و با شدت چندین برابر نور خورشید نیمروزی و یک ابر عظیم قارچ مانند که تا ارتفاع ۱۲ کیلومتری بالا رفت. شاهدانی که به تماشای نور شگفت انگیز توپ آتشین سرگرم بودند، چند ثانیه بعد با موج انفجار، به زمین افتادند و غُرش مهیب آن تا چند دقیقه از تپههای اطراف منعکس میشد.
پس از انفجار، ژنرال توماس فارل، معاون ژنرال گرووز مسئول طرح تولید بمب اتمی موسوم به طرح مانهتن گفت: جنگ تمام است. ولی ژنرال گرووز پاسخ داد: البته پس از انداختن دو بمب اتمی روی ژاپن. اکنون کمتر از یک ماه زمان لازم بود تا درستی این گفتهها ثابت شود.
ماموریت پرتاب بمب برفراز هیروشیما به سرهنگ پل تیبتز (Paul W. Tibbets)، فرمانده گروه پانصد و نهم واگذار گردید و او به عنوان فرمانده واحدهای بمباران اتمی، موظف شد تا نسبت به انتخاب پرسنل مورد نیاز برای آموزش پرتاب بمب اتمی، اقدام نماید. در فوریه 1945، از بین 14 نفر از افراد تحت تعلیم، 4 نفر به پایگاه 216 آمریکا منتقل شدند و 10 نفر باقی مانده از افراد تعلیم دیده، در حالت ذخیره باقی ماندند.
در ششم مارس 1945، اسکادران ویژه یکم هوایی در وندوور با نام رمز پروژه البرتا، فعال شد که هدف از اجرای آن، آموزش پرسنل برای سوار کردن بمب اتمی در پایگاه عملیاتی و روش حمل بی خطر قطعات این سلاح مخوف بود. این افراد که تحت استانداردهای شدید، برگزیده شده بودند، در واحدی سازماندهی شدند که تا پایان جنگ، اجازه مسافرت نداشتند و بدون اسکورت واحدهای اطلاعات نظامی، نمی توانستند سفر کنند.
در آوریل 1945 آخرین تغییر و تحولات انجام شد و هر واحد بمب باران، حداقل 50 پرتاب آزمایشی با بمب های مشقی انجام داد تا سرانجام سرهنگ تیبتز اعلام کرد که گروهش برای انجام عملیلات پرتاب آماده است و عملیات جابجایی بمب ها برفراز اقیانوس، در ماه آوریل آغاز شد.
ژنرال جورج مارشال، فرمانده ستاد ارتش آمریکا از ژنرال لسلی گرووز درخواست نمود که هدف های ویژه ای را برای بمباران اتمی در ژاپن تعیین کند و به او و وزیر جنگ آمریکا، هنری ال استیمسون گزارش نماید. ژنرال گرووز یک کمیته هدفیابی در آوریل 1945، تحت ریاست خودش تاسیس نمود که شامل ژنرال توماس فارل یکی از اعضای ستادش و سرگرد جان ای دری و سرهنگ ویلیام پی فیشر و جویس سی استیرنز و دیوید ام دنیسون که همگی از اعضای سابق نیروی هوایی آمریکا بودند به همراه جان نیومن و روبرت ویلسون و ویلیام سی پنی که دانشمندانی از پروژه منهتن بودند، می شد.
اعضای کمیته در 27 آوریل 1945، با یکدیگر ملاقات نمودند و در 10 می همان سال، در لوس آلاموس درباره مسائل فنی و تکنیکی صحبت نمودند. سرانجام در 28 می 1945، اعضای کمیته مجددا در واشینگتن یکدیگر را ملاقات نمودند و توسط سرهنگ پل تیبتز و فردریک آشورث یکی از فرماندهان نیروی هوایی و دانشمند پروژه منهتن ریچارد سی تولمن درباره جزئیات آگاه شدند.
دولت آمریکا مصمم بود که هرچه سریعتر جنگ را به نفع خود و بدون مشارکت شوروی خاتمه دهد که در این راستا، استفاده از سلاح هستهای سادهترین راه فشار بر ژاپن بود. لذا در 24 ژوئن 1945، هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا دستور داد تا در اولین فرصت پس از سوم اوت که وضعیت هوا اجازه میدهد، بمباران اتمی بر علیه ژاپن با هدف وادار نمودن آن به تسلیم، انجام شود.
شهرهای پیشنهادی جهت پرتاب بمب توسط کمیته هدفیابی
- کوکورا: یک سایت بزرگ کارخانجات نظامی در این شهر قرار داشت
- هیروشیما: یک بندر دریانوردی و مرکز یکی از سرفرماندهی های مهم ارتش بود
- نی ایگاتا: یک بندر با کارخانجات بزرگ آلومینیم و پالایشگاه نفت بود
- کیوتو: یکی از مراکز صنعتی مهم ژاپن محسوب میگردید
معیار انتخاب اهداف
- هدف باید مساحتی بیش از سه مایل یا 4/8 کیلومتر داشته باشد و یک هدف مهم در یک شهر بزرگ منطقه ای باشد.
- وضعیت هدف طوری باشد که انفجار، تاثیر ویران کننده ای داشته باشد.
- هدف نباید از آگوست 1945، در معرض حملات هوایی قرار گرفته باشد.
- اهداف کوچک و یا سخت نظامی باید در ناحیه ای وسیع در منطقه هدف واقع شده باشد تا در جریان انفجار، ویران شود.
این شهرها در جریان حملات هوایی شبانه خسارت اندکی دیده بودند و نیروی هوایی این شهرها را از لیست اهداف حملات هوایی خود خارج نمود تا بتواند تاثیر مخرب این سلاح ها را مشاهده نماید. هیروشیما به عنوان یک بندر مهم و یک مرکز نظامی و دارای کارخانجات مهم شناخته می شد. بنابراین به عنوان یک هدف خوب ارجحیت داشت و دارای عرض زیادی بود و میتوانست خسارت زیادی را متحمل شود.
کیوتو دارای اهمیت نظامی زیادی بود اما نظر به اینکه یک مرکز فرهنگی و عقل گرائی بود، از این رو برای آمریکائی ها آنقدر اهمیت داشت که مورد هدف بمباران اتمی قرار نگیرد. توکیو نیز که مقر استقرار امپراطور ژاپن هیروهیتو بود بیش از هر هدف دیگری شهرت داشت اما از نظر استراتزیک دارای اهمیت زیادی نبود. با اینحال در تاریخ 25 جولای 1945، شهر ناگازاکی نیز در لیست ذخیره اهداف بمباران اتمی قرار گرفت.
در تاریخ 26 جولای 1945، سران متفقین در کنفرانس پوتسدام با یکدیگر ملاقات نمودند و اعلامیه پوتسدام را صادر نمودند و به موجب آن به امپراطوری ژاپن التیماتوم دادند که میبایست بدون قید و شرط تسلیم شود و در غیر این صورت با حمله متفقین مواجه شده و چیزی جز انهدام کامل در انتظار ژاپن نخواهد بود.
در جریان این کنفرانس زمانی که به هری ترومن، رئیس جمهور ایاات متحده آمریکا، خبر تولید بمب اتمی با رمز «کودک متولد شد» را دادند، او متوجه شد که آزمایش بمب اتمی با موفقیت همراه بوده است. لذا در جریان صحبت هایش با چرچیل و استالین، به آنها گفت:
خشنود است که اعلام کند که کشورش هم اکنون به سلاحی مرگبار دست یافته است
کمیته هدفیابی اعلام کرده بود که فاکتورهای روانی در انتخاب هدف، اهمیت زیادی دارد که شامل بدست آوردن اثر روانی بسیار بزرگ برضد ژاپن و ایجاد یک کاربرد غیر عادی برای اهمیت این سلاح در سطح بین المللی برای ایالات متحده آمریکا بود. به همین منظور، ایالات متحده در 26 جولای 1945، اعلامیه های هشداری برفراز 35 شهر ژاپن که هیروشیما و ناگازاکی نیز جزو آنان بود، فرو ریخت. در این اعلامیه ها، آمریکا نسبت به حملات ویرانگری که قادر است ژاپن را به تلی از خاک تبدیل کند، اطلاع رسانی نموده و یادآور شده بود که هدف این حملات، متقاعد نمودن ژاپن به تسلیم بی قید و شرط براساس مفاد اعلامیه کنفرانس پوتسدام است و مسئولیت فجایع آن بر عهده امپراطور ژاپن خواهد بود.
علاوه بر این، ایالات متحده آمریکا، اخطاری صریح نیز برای دولت ژاپن ارسال کرد که در صورت عدم پذیرش اعلامیه پوتسدام، ویرانی عظیمی در انتظارش خواهد بود و در هر 48 ساعت، یک شهر ژاپن با خاک یکسان خواهد شد. این حملات، چنان جهنمی و مرگبار خواهند بود که تا قرنها، درس عبرتی برای دیگران خواهد شد اما سخنی از بمب اتمی به میان نیامد.
با اینحال در 28 جولای 1945، روزنامه های ژاپنی گزارش نمودند که دولت ژاپن علیرغم درخواست صلح برخی از بزرگان ژاپن، این اعلامیه را رد کرده است. کانتارو سوزوکی نخست وزیر ژاپن در یک کنفرانس خبری اعلام نمود که اعلامیه پوتسدام چیزی بیش از اعلامیه قاهره ندارد.
بمباران اتمی هیروشیما
هیرشیما در زمان بمب باران یک شهر نظامی و صنعتی مهم بود و چند اردوگاه نظامی در نزدیکی شهر قرار داشت که شامل مرکز فرماندهی ارتش دوم تحت فرماندهی فیلد مارشال شونروکو هاتا بود و وظیفه دفاع از مناطق جنوبی ژاپن را برعهده داشت. نیروهای تحت امر او مرکب از 400 هزار نیروی رزمی بود که قسمت عمده ای از آنان در کیوشو مستقر بودند و این همان جائی بود که انتظار میرفت تا متفقین در آن نیرو پیاده کنند.
هیروشیما همچنین مرکز فرماندهی ارتش پنجاه و نهم ژاپن و نیز لشگر 244 بود که یک واحد دارای قابلیت تحرک بالا محسوب میشد. هیروشیما که یک پایگاه کوچک تدارکاتی و پشتیبانی نظامی بود، توسط دفاع ضدهوایی شامل 5 توپ ضدهوایی 8/2 اینچی و 1/3 اینچی پشتیبانی میشد و یک مرکز ارتباطی مهم و یک ذخیره گاه و مرکز تجمع نیروهای نظامی به حساب می آمد.
جمعیت هیروشیما در ابتدای جنگ، بالغ بر 381 هزار نفر برآورد شده بود اما با اجرای سیاست های تخلیه که به دستور دولت انجام گرفته بود، تخمین زده می شود که در زمان بمباران اتمی، جمعیت شهر حدودا بین 340 تا 350 هزار نفر بوده باشد. در مرکز شهر، چندین ساختمان ساخته شده با بتون مسلح وجود داشت و در محدوده خارج از مرکز شهر، خانه ها براساس رسوم ژاپنی ها با چوب ساخته شده بود. چند واحد صنعتی بزرگ در حومه شهر قرار داشت که این کارخانجات نیز با چوب ساخته شده بود و در مجموع شهر برای آسیب دیدن از آتش سوزی بسیار مستعد بود.
هیروشیما هدف اصلی برای اولین ماموریت بمباران اتمی در تاریخ 6 آگوست 1945 محسوب می شد و شهرهای کوکورا و ناگازاکی نیز از اهداف آلترناتیو آن بودند. سرهنگ پل تیبتز، در ۶ آگوست ۱۹۴۵، هدایت یک هواپیمای بمب افکن B- 29 از اسکادران 393 بمب افکن، به نام انولاگای که به نام مادر پل تیبتز، نام گذاری شده بود، را از یک فرودگاه صحرائی در شمال جزیره تینیان در سفری 6 ساعته تا ژاپن، برعهده گرفت.
هواپیمای انولاگای توسط دو بمب افکن B-29 دیگر اسکورت می شد که یکی از این هواپیماها، هنرپیشه بزرگ نام داشت و تحت هدایت سرگرد چارلز دبلیو سوینی و هواپیمای دیگر ضرورت بد نامیده میشد و تحت هدایت سروان جورج مارکورات قرار داشت. وظیفه اندازه گیری شدت انفجار بر عهده هنرپیشه بزرگ و وظیفه عکسبرداری از انفجار را برعهده ضرورت بد قرار داشت.
هواپیماها در حالی وارد فضای شهر هیروشیما شدند که هوا صاف و شهر به خوبی از ارتفاع 9.855 متری قابل مشاهده بود. بمب که در هنگام پرواز در کمترین حد حساسیت قرار داده شده بود در این هنگام توسط ستوان دوم موریس جپسون و 30 دقیقه قبل از رسیدن برفراز شهر هیروشیما به تنظیم اولیه خود برگشت تا برای تاثیر تخریبی بیشتر، در فاصله 580 متری بالای سطح زمین منفجر شود.
به دلیل آنکه ژاپنی ها از دست یافتن آمریکا به بمب اتمی، بی اطلاع بودند، حمله اتمی به هیروشیما کاملا برای ژاپنی ها غیرمنتظره بود. در حدود یک ساعت قبل از بمباران، آژیر هشدار رادارهای ژاپنی حکایت از نزدیک شدن تعدادی از هواپیماهای آمریکایی به منطقه جنوبی ژاپن نمود. هشدار حمله هوایی داده شد و برنامه های رادیوئی در چند شهر و از جمله در هیروشیما به حال تعطیل درآمد. اما اپراتور رادار هیروشیما، لحظاتی بعد اعلام کرد که تعداد هواپیماهای در حال نزدیک شدن به شهر بسیار اندک و احتمالا سه هواپیماست.
از آنجا که بمباران مناطق، با تعداد انبوهی بمب افکن مرسوم بود و اولین هواپیمای B-29 نیز در حال پرواز برفراز شهر هیروشیما و در ارتفاع 9.800 متری مشاهده شد که اقدام به ارسال پیام رمزی در خصوص وضعیت مطلوب آب و هوایی برفراز شهر نموده و سپس راه خود را کج کرده و به سمت دریا رفته بود، این پروازها، یک پرواز شناسائی فرض شدند. لذا هواپیماهای ژاپنی تصمیم گرفتند تا جلوی این آرایش کوچک از هواپیماهای آمریکایی را نگیرند و تصمیم بر لغو هشدار حمله هوایی گرفته شد و برنامه رادیویی، تنها به این هشدار که مردم باید در صورت مشاهده هواپیماها به پناهگاه بروند، بسنده کرد.
در ساعت 8:09 سرهنگ پل تیبتز، بمب را از حالت کنترل دستی خارج کرد و در ساعت 8:15، بمب اتمی از ارتفاع 9.470 متری برفراز شهر هیروشیما رها شد. این بمب که پسر کوچک نامیده می شد و در بردارنده 60 کیلوگرم اورانیوم 235 بود، 43 ثانیه پس از پرتاب در ارتفاع 580 متری از زمین برفراز شهر منفجر شد و شدت انفجار موجب شد تا انولاگای که مسافتی معادل پنج کیلومتر از محل انفجار دور شده بود، نیز گرفتار شوک ناشی از انفجار گردد.
به دلیل باد مخالف، بمب در فاصله 240 متری نقطه مورد انتظار منفجر شد که انرژی عظیمی حدود انرژی حاصل از انفجار بیست هزار تن TNT آزاد شد که نیمی از آن به شکل فشار هوا مانند طوفان ناگهانی یا موج انفجار، یک سوم آن به شکل گرما و یک ششم دیگر به شکل تابشهای آلفا، بتا، گاما و نوترونی درآمد که باعث ایجاد گرمایی حدود چندین میلیون درجه سانتیگراد شد.
این گرمای عظیم، هر چیزی را تا شعاع یک و نیم کیلومتری مرکز اصابت بمب، بطور کلی ذوب نمود و دو سوم ساختمانهای هیروشیما از جمله کارخانههای فولادسازی و صنعتی همچون میتسوبیشی، در اثر این بمباران نابود شدند. بعضی از ساختمان ها که در هیروشیما با بتون مسلح ساخته شده بودند به دلیل پایداری در برابر زلزله، بسیار مستحکم بوده و در جریان بمب باران اتمی از بین نرفتند. همچنین ساختمان هائی که در مرکز نقطه انفجار قرار داشتند، مانند ساختمان تالار ترویج صنعتی هیروشیما که انفجار، دقیقا بالای گنبد این بنا رخ داد، به خاطر قرار گرفتن در کانون مرکزی انفجار، کاملاً ویران نشد که هم اکنون نیز به عنوان نماد بمباران اتمی شناخته می شود.
گرچه تابشهای کم انرژی آلفا و بتا توسط مولکولهای هوا جذب میشوند و به زمین نمیرسند، اما تابشهای گاما و نوترونی تأثیرهای زود هنگام، میان هنگام و دیر هنگام فاجعه باری بر جای میگذارند. اگر کسی در پناهگاهی از گرما و موج انفجار در امان مانده باشد، در اثر تابش تا شعاع یکصد متر، ظرف چند ساعت و تا شعاع هشت صد متر در کمتر از سی روز جان میبازد. حتی کسانی که در یکصد ساعت نخست پس از انفجار به منطقهای به شعاع هشت صد متری مرکز انفجار وارد شدهاند از تابشهای ذرات رادیواکتیو پخش شده در محل به شدت آسیب میبینند.
نکته قابل توجه این است که فقط 38 در صد از ماده اورانیوم 235 استفاده شده در بمب اتمی رها شده برفراز شهر، در پروسه شکافت هسته ای منفجر شد و به عبارت دیگر،62 درصد اورانیوم استفاده شده در بمب، قابلیت شکافت هسته ای نیافت. با اینحال شعاع ویرانی ناشی از انفجار، حدود 6 کیلومتر و آتش سوزی ناشی از آن در حدود 11 کیلومتر مربع بود که در اثر آن، حدود 70 الی 80 هزار نفر از مردم شهر، بلافاصله کشته شدند و حدود 70 هزار نفر دیگر نیز مجروح شدند که با کشته و زخمی شدن بیش از 90 درصد دکترها و 93 درصد پرستاران هیروشیما که بیشتر آنها در مرکز شهر و محل وقوع انفجارحضور داشتند، کار امداد رسانی نیز کاملا مختل شد و باعث افزایش فزاینده کشته شدگان در ساعات پس از انفجار گردید.
خلاصه اینکه در اثر بمب فرو افتاده بر هیروشیما، سطح دایره مرگ و نیستی، سه و نیم کیلومتر مربع و سطح ناحیه مجروحین، حدود هفت و نیم کیلومتر مربع بود که از حدود 90 هزار ساختمان، تعداد 60 هزار ساختمان به کلی یا عمدتا ویران شده بودند و تا پایان سال 1945 حدود 140 هزار نفر و در فاصله سالهای 1946 تا 1951 حدود 60 هزار نفر جان باختهاند که شمار کشته شدگان براثر سوختگی و یا اشعه گاما و نیز کمبود منابع و تجهیزات پزشکی و ابتلا به سرطان در اثر تاثیرات بلند مدت این بمب را حدود 200 هزار نفر برآورد می کنند که تنها برای کشته شدگان روز نخست، پنج روز زمان لازم بود تا یک واحد از ارتش ژاپن (Akatsuki Unit) اجساد را از خیابانها جمع آوری کند.
براساس گزارشهای سازمان انرژی آمریکا، در نتیجه انفجار هیروشیما تحقیقات نشان داد که از سال 1950 تا سال 2000 میلادی، در حدود 46 درصد بیماران مبتلا به سرطان خون و 11 درصد بیماران مبتلا به سرطان های دیگر، در میان نجات یافتگان از بمباران اتمی دیده شده اند که این مسئله در نتیجه رادیوم ناشی از بمب اتمی بوده است.
در ساعات اولیه پس از انفجار اتمی، مرکز کنترل اپراتورهای رادیوئی در توکیو متوجه شد که مرکز رادیویی هیروشیما ساکت شده است، لذا تلاش کرد که تا با تلفن با مرکز رادیوئی هیروشیما تماس بگیرد، اما این تلاش ها ناکام ماند. در حدود 20 دقیقه بعد، تلگراف خانه مستقر در راه آهن توکیو متوجه شد که کارکرد خط اصلی تلگراف در شمال هیروشیما متوقف شده است و هیچ فعالیتی ندارد.
از چند ایستگاه کوچک راه آهن در فاصله 16 کیلومتری از شهر اخبار تائید نشده ای مبنی بر وقوع یک انفجار مهیب در هیروشیما رسید که تمام این گزارشها به ستاد فرماندهی ارتش امپراطوری ژاپن فرستاده شد. پایگاه های نظامی به طور مکرر تلاش کردند تا با ایستگاه کنترل ارتش در هیروشیما تماس بگیرند اما سکوت کامل شهر هیروشیما، مردان مستقر در ستاد فرماندهی را گیج و متحیر نمود.
آنها می دانستند که هیچ حمله هوایی گسترده ای به شهر رخ نداده است و در آن زمان، هیچ گونه انبار سوختی که بتواند موجب یک انفجار مهیب در شهر شود، وجود نداشته است. بنابراین ستاد فرماندهی،به یک افسر جوان ماموریت داد تا فورا به سوی شهر هیروشیما پرواز نماید و با اطلاعات قابل اطمینان به توکیو بازگردد.
آنها تصور می کردند که هیچ حادثه جدی در هیروشیما رخ نداده است و انفجار مهیب فقط یک شایعه بوده است اما افسر جوان، زمانی که هنوز 160 کیلومتر با هیروشیما فاصله داشت، ابری از دود بمب را برفراز شهر در حال سوختن دید. زمانی که آنها به شهر رسیدند، آنچه را که می دیدند باور نمی کردند. شهر در یک شعاع وسیع می سوخت و با یک ابر سنگین از دود و خاکستر، پوشیده شده بود.
در 8 آگوست 1945، رادیو توکیو به شرح آنچه در هیروشما رخ داد، چنین می گوید:
تمام موجودات زنده شامل انسانها و حیوانات در هیروشیما به معنی واقعی کلمه پژمرده شده و مرده اند.
هری ترومن پس از بمب باران اتمی هیروشیما به ژاپن اینگونه هشدار داد:
اگر آنان شرایط ما را نپذیرند، ممکن است که بارانی از نابودی از آسمان بر آنان ببارد و آن هرگز شباهتی به آنچه که بر روی زمین دیده اند، ندارد. در پشت این حملات هوایی و مرگبار اتمی، جریانی از نیروهای دریایی و زمینی در مقیاسی وسیع از تعداد و قدرت که هرگز مشاهده نشده است که با مهارت های جنگی در بهترین شرایط قرار دارد، وجود خواهد داشت.
هیروهیتو امپراطور ژاپن و اعضای دولت و وزیر جنگ در واکنش به حمله اتمی اول و هشدارهای شدید آمریکا، تصمیم گرفتند تا 4 شرط را برای تسلیم مطرح کنند که شامل شرایط ذیل بود:
- ابقای قانون کوکوتای (Kokutai) یا سیاست های ملی و قضائی امپراطوری
- اعطای مسئولیت خلع سلاح و بسیج عمومی به سرفرماندهی ارتش امپراطوری ژاپن
- عدم اشغال خاک ژاپن و کره و فرمز (چین تایپه امروزی)
- لغو تصمیم برای مجازات جنایات جنگی دولت ژاپن
در همین زمان و در پی ابلاغ لغو یکجانبه قرار داد عدم تجاوز بین دو کشور شوروی و ژاپن به صورت یکجانبه از طرف اتحاد شوروی توسط وزیر خارجه اتحاد شوروی، ویاچسلاو مولوتوف و تنها دو دقیقه پس از نیمه شب 9 آگوست 1945 به وقت توکیو، نیروهای پیاده و زرهی و هوایی اتحاد شوروی به منچوری که در اشغال نیروهای ژاپنی بود، حمله کردند و چهار ساعت بعد، اتحاد شوروی به ژاپن اعلام جنگ داد. فرمانده کل ارتش ژاپن شروع به تهیه مقدمات برای اعلام حکومت نظامی بر کشور به منظور جلوگیری از تلاش برای ایجاد صلح نمود که از حمایت وزیر جنگ ژاپن، کورچیکا آنامی (Korechika Anami) نیز برخوردار شد.
بمباران اتمی ناگازاکی
شهر ناگازاکی یکی از شهرهای بندری مهم ژاپن و یکی از بنادر بزرگ زمان جنگ ژاپن به شمار می رفت زیرا در این شهر کارخانجات بزرگ زیادی که به تولید مهمات جنگی و کشتی و تجهیزات جنگی می پرداختند، وجود داشت. ناگازاکی در مقایسه با هیروشیما که یک شهر مدرن بود، دارای ساختمان هائی کهنه بود که با سبک قدیمی ژاپنی و تماما از چوب ساخته شده بودند. حتی بسیاری از کارخانجات نیز در ساختمان هائی ساخته شده بودند که از چوب بود و یا چوب در آن به مقدار بسیار زیادی بکار رفته بود. شهر برای سالهای زیادی بدون داشتن یک برنامه جامع رشد کرده بود و کارخانجات بسیاری در دره ای که در نزدیکی شهر واقع شده ساخته شده بود.
ناگازاکی همچنین هرگز در سطح وسیعی مورد حمله هوایی و بمب باران متفقین قرار نگرفته بود اگر چه در تاریخ 1 آگوست 1945 شهر توسط چند بمب افکن آمریکائی بمب باران شد و چند آتش سوزی در بندرگاه و در ناحیه جنوب غربی شهر رخ داد و کارخانجات استیل و تولید جنگ افزار میتسوبیشی نیز آتش گرفت و 6 بمب نیز بر روی مدرسه پزشکی و بیمارستان شهر افتاد اما خسارات وارده اندک بود. این واقعه موجب شد تا مقامات اقدام به تخلیه مردم شهر و به خصوص کودکان از ناگازاکی به مناطق روستائی نمایند و در اوایل آگوست، شهر را مجهز به 4 توپ 2/8 اینچی و 2 نورافکن کنند.
در شمال ناگازاکی کمپ نگهداری اسرای انگلیسی و دیگر کشورهای مشترک المنافع قرار داشت که بعضی از آنها در معدن ذغال سنگ کار می کردند و صرفا زمانی از بمب باران اتمی آگاه شدند که از اعماق معدن به سطح زمین آمدند.
پس از بمباران اتمی هیروشیما، ارتش آمریکا به ژاپن هشدار داد که در صورتی که تسلیم نشود، ظرف 48 ساعت آینده، یکی دیگر از شهرهای ژاپن را با خاک یکسان خواهند کرد. هدف دومین بمباران اتمی، شهر کوکورا بود و زمان آن نیز تاریخ 11 آگوست تعیین گردید اما بر اساس اطلاعات هواشناسی نیروی هوایی آمریکا، بازهٔ زمانی مساعد برای حمله دوم به ژاپن، سه روز پس از حمله اول پدیدار میشد و باید از این بازه، حداکثر استفاده به عمل میآمد که بر همین اساس، سرهنگ پل تیبتز، دو روز عملیات را به جلو کشید. تعداد سه بمب با شماره های F-31، F-32و F-33 قبل از مونتاژ به جزیره تینیان حمل شدند و بمب شماره F-31، برای انجام ماموریت در 9 آگوست در نظر گرفته شد.
در صبح روز 9 آگوست 1945، یک بمب افکن B-29 به نام بوکاسکار که توسط سرگرد چارلز دبلیو سوینی هدایت می شد و بمب اتمی مرد چاق را حمل می کرد، از جزیره تینیان به قصد بمباران شهر کوکورای ژاپن از زمین برخاست در حالی که شهر ناگازاکی به عنوان دومین هدف انتخاب شده بود.
گروهی که ماموریت دوم را اجرا می کرد تقریبا مشابه گروهی بود که هیروشیما را بمب باران کرد. این بار نیز دو هواپیمای بمب افکن B-29، یک ساعت قبل از گروه اصلی به سوی هدف پرواز نمودند تا وضعیت آب و هوایی شهر هدف را بررسی کنند.
سوینی در حالی از زمین برخاست که بمب اتمی با یک ضامن الکتریکی در وضعیت امنیتی بی خطر قرار گرفته بود. زمانی که هواپیمای سوینی به محل ملاقات هواپیماهای دیگر رسید، یکی از هواپیماها به نام تعفن بزرگ به رهبری جیمز ای هاپکینز، موفق به رسیدن به محل ملاقات نشد. لذا سرگرد سوینی برای مدت 40 دقیقه به گشت زنی در اطراف محل ملاقات مشغول شد و سپس در حالی که فقط 30 دقیقه از زمان برنامه ریزی شده باقی مانده بود، تصمیم گرفت تا بدون هاپکینز به ماموریت خود ادامه دهد.
نیم ساعت بعد، این تیم عملیاتی برفراز شهر کوکورا رسید و مشاهده نمود که 70 درصد آسمان شهر را ابر پوشانده است و امکان دیدن هدف و یا فیلم برداری از آن امکانپذیر نیست. پس از سه دور پرواز برفراز شهر و به دلیل کمبود سوخت، تصمیم گرفتند تا با تغییر مسیر خود به سوی شهر ناگازاکی رهسپار شوند.
بمبافکن آمریکایی بوکاسکار، پس از بمب باران بدلیل کمبود سوخت نمی توانست به ایوجیما برسد و از آنجا که فقط سوخت کافی برای بازگشت به پایگاه هوایی در اوکیناوا داشت، سرگرد سوینی فرمانده عملیات از بمباران منطقه کوکورا صرف نظر کرد و تصمیم گرفت که بجای رها کردن بمب اتمی در دریا و یا بازگرداندن آن به پایگاه، آنرا بر روی دومین هدف از پیش تعیین شده یعنی ناگازاکی بیاندازند که در مسیر بازگشت بمبافکن به پایگاه هوایی در اوکیناوا قرار داشت.
در ساعت 7:50 دقیقه به وقت ژاپن، صدای آژیر خطر حمله هوایی در ناگازاکی شنیده شد و در ساعت 8:30 دقیقه، صدای آژیر خطر تمام عیار در ناگازاکی به صدا درآمد. در ساعت 10:53، دو هواپیمای بمب افکن B-29، برفراز شهر مشاهده شدند که به عنوان هواپیمای شناسائی تصور گردید و اعلام خطر بیشتری صورت نگرفت.
در ساعت 11:00 هواپیمای آرتیست بزرگ اقدام به فروریختن سه سند که با چتر نجات پرتاب شده بودند، نمود. در این سند به پروفسور ریوکیچی ساگانه که یک دانشمند ژاپنی در علوم هسته ای در دانشگاه توکیو بود و به همراه سه دانشمند دیگر در دانشگاه برکلی در کالیفرنیای آمریکا در زمینه تحقیقات هسته ای مطلعه نموده بود، اعلام گردید که وظیفه دارد تا مردم را از خطر سلاح های اتمی آگاه نموده و درباره سلاح جدید کشتار جمعی به آنان توضیح دهد. این اسناد توسط مسئولین نظامی توقیف گردید و تا یک ماه بعد در اختیار ساگانه قرار نگرفت.
در ساعت 11:01، ابرها از فراز شهر ناگازاکی کنار رفتند و کاپیتان کرومیت بیاهان که وظیفه پرتاب بمب را برعهده داشت موفق شد که هدف را به خوبی مشاهده نماید و بمب اتمی موسوم به مرد چاق که حاوی 10 کیلوگرم پلوتونیوم 239 بود را برفراز شهر ناگازاکی رها کند. این بمب 43 ثانیه پس از رهاسازی در فاصله 469 متری از زمین و بر روی دره ای که صنایع شهر در آن مستقر شده بود، بین کارخانه استیل میتسوبیشی در جنوب و کارخانه تولید اژدر در شمال منفجر شد.
این نقطه تقریبا در سه کیلومتری شمال غربی نقطه ای بود که میبایست منفجر می شد که انفجار این بمب مخوف با قدرت انفجار در حد انفجار 21 هزار تن TNT، برفراز یک دره، موجب حبس قدرت تخریب در دره شد و دلایل اصلی وارد شدن خسارت کمتر به شهر گردید.
تعداد کسانی که بلافاصله پس از انفجار کشته شدند، بین 40 تا 75 هزار نفر برآورد می شود و تخمین زده می شود که رقم کشته شدگان تا پایان سال 1945، به رقم 80 هزار بالغ شده باشد. شعاع تخریب در حدود 6 کیلومتر بود که پس از آن، یک آتش سوزی به شعاع دو کیلومتر، شهر را درنوردید. کارخانه تولید اژدر که از تولیداتش در حمله به پرل هاربر استفاده شد در این بمباران تخریب شد و مکان آن امروزه به عنوان بنای یادبود بمباران اتمی شهر ناگازاکی شناخته می شود.
در این زمان ارتش آمریکا تهدید کرد که در صورت عدم تسلیم ژاپن، هر 24 ساعت یک شهر ژاپن هدف حمله اتمی قرار خواهد گرفت و بر همین اساس، لسلی گرووز تصمیم داشت تا در صورت عدم تسلیم ژاپن، در 19 آگوست یک شهر دیگر و در ماه سپتامبر، سه شهر دیگر و در ماه اکتبر نیز، سه شهر دیگر را هدف حملات اتمی قرار دهد. کما اینکه بعدها آمریکاییها اعلام کردند که در آن زمان، جز آن دو بمبی که بکار بردند، بمب اتمی دیگری آماده استفاده نداشتهاند.
پس از بمب باران ناگازاکی، دولت ژاپن در تاریخ 10 آگوست، با ارسال یک اعتراضیه به دولت آمریکا از طریق دولت سوئیس نسبت به بمباران اتمی کشور ژاپن اعتراض نمود و در تاریخ 12 آگوست، هیروهیتو امپراطور ژاپن در جمع اعضای فامیل امپراطوری اعلام نمود که قصد دارد شرایط تسلیم را بپذیرد. سرانجام در تاریخ 14 آگوست، دولت ژاپن اعلام کرد که تسلیم را می پذیرد و این خبر از طریق رادیو توکیو به آگاهی عمومی رسید.
روز بعد، یک کودتای نظامی در توکیو توسط نظامیان راست گرای ضد تسلیم رخ داد اما با شکست مواجه شد و در دوم سپتامبر 1945 میلادی، تسلیم نامه ژاپن با حضور ژنرال مک آرتور میان نمایندگان دولت ژاپن و نمایندگان متفقین بر عرشه رزمناو میسوری که از پرل هاربر، جان سالم به در برده بود، در خلیج توکیو به امضای طرفین رسید و جنگ جهانی دوم، رسما به اتمام رسید و با پایان جنگ، چهل هزار نظامی آمریکائی، شهر هیروشیما و بیست و هفت هزار نظامی دیگر، شهر ناگازاکی را اشغال نمودند.
پل وارفیلد تیبت جونیر، فرمانده هواپیمای بمب افکن B-29 آمریکا که در جنگ جهانی دوم، نخستین بمب اتمی را بر شهر هیروشیمای ژاپن فرو انداخت، در سن ۹۲ سالگی و در خانه اش در شهر کلمبو در ایالت اوهایوی آمریکا درگذشت. سه تن از خدمه این هواپیمای جنگی، اظهار داشتهاند که کاربرد سلاح اتمی اقدامی لازم در تاریخ بوده و آنها از این کار به دلیل پایان دادن به جنگ جهانی دوم، پشیمان نیستند.
هنری استیمسون وزیر دفاع وقت امریکا نیز می گوید که من به رئیس جمهور گفتم که دو عامل باعث دلواپسی من از این جنگ می شود. اول، بخاطر اینکه دوست ندارم که بی رحمی و قساوت آمریکا، بیش از آدولف هیتلر، جلوه داده شود و دوم اینکه من قدری نگران بودم که نیروی هوائی امریکا باعث چنان خرابی در ژاپن گردد که چیزی برای نشان دادن قدرت سلاح جدید، باقی نماند.
مراسم یادبود هیروشیما
هرساله در روز ششم آگوست، مراسم بزرگی برای یادبود قربانیان بمبارانهای هستهای در پارک یادمان صلح شهر هیروشیما برگزار میشود. در پایان این مراسم، شهردار هیروشیما طی قرائت قطعنامهای، درخواست حرکت به سمت جهانی عاری از سلاحهای هستهای را مطرح مینماید.
دُرناهای کاغذی
همه ساله مردم صلحدوست جهان با درست کردن درناهای کاغذی و فرستادن آن به مرکز ساداکو در پارک یادمان صلح شهر هیروشیما، همدردی خود را با قربانیان بمباران و انزجار خود را از کاربرد و گسترش سلاحهای هستهای اعلام میکنند. مجسمهٔ ساداکو در این پارک به یاد دختر ۱۲ سالهای به نام ساداکو ساساکی برپا شده که پس از جنگ جهانی دوم به دنیا آمد، ولی در اثر تشعشعات رادیواکتیو باقیمانده از انفجار، دچار سرطان خون شد و درگذشت.
بر اساس افسانههای ژاپنی، اگر کسی هزار دُرنای کاغذی درست کند، یکی از آرزوهایش برآورده میشود. ساداکو درحالیکه در بیمارستان بستری بود، با تشویق دوستانش و کمک برادرش، شروع به ساختن دُرناهای کاغذی کرد، اما پس از ساخت ۶۴۴ دُرنا درگذشت. در سال ۱۹۶۵ میلادی، از مجسمه ساداکو در حالیکه دُرنایی طلایی در دست دارد، در پارک صلح هیروشیما پرده برداری شد.
ساداکو ساساکی روی درناهایش مینوشت:
من صلح را روی بال تو مینویسم تا تو به همه جهان پرواز کنی
بمب های اتمی هیروشیما و ناگازاکی، قدرت انفجار هستهای را به جهان شناساندند و این پرسش همیشه باقی خواهد ماند که:
آیا برای قدرت نمایی، راهی جز بمباران مردم بی گناه نبود؟