عملیات طوفان صـحرا
جنگ دوم خلیج فارس یا عملیات طوفان صـحرا، به نبردی سهمگین و یک طرفه میان عراق بعنوان چهارمین ارتش قدرتمند جهان در آن زمان و یک ائتلاف جهانی به رهبری ایالات متحده آمریکا اطلاق می شود که جهت آزادسازی کویت برعلیه عراق انجام گردید و با سرعتی غیرقابل باور و با پشتیبانی سنگین هوایی توسط نیروی هوایی ائتلاف، منجر به شکست سنگین نیروهای عراقی و عقب نشینی آنان تا عمق خاک عراق گردید.
غرب و اعراب در طى سالهاى 1359 تا 1367 که ایران را دشمن بزرگ خود فرض مى كردند، با اعطاى حدود 80 میلیارد دلار كمك و ارسال انبوهى از تسلیحات و تكنولوژى عراق را مبدل به قدرت اول منطقه و چهارمین ارتش قدرتمند جهان كردند، فارغ از محاسبه این نكته كه این نیروى عظیم تهاجمى مرکب از 600 فروند هواپیما، 5300 دستگاه تانك، 7000 دستگاه زره پوش، 3000 عراده توپ و دهها میلیارد دلار موشك و بمب در كنار یك میلیون سرباز کارآزموده که تجربه جنگ اول خلیج فارس، حمله عراق به ایران را در کوله بار خود دارند، پس از جنگ با ایران به چه كارى خواهد آمد؟
پایان جنگی فرسایشی و ویرانگر بنام جنگ هشت ساله عراق علیه ایران مقارن با بروز کشمکش با همسایهٔ ثروتمندی به نام کویت بود. صدام حسین بر این باور بود که جنگ او با ایران باعث شدهاست که کویت از حملهٔ قریبالوقوع ایرانیان در امان باشد. او همچنین معتقد بود که چون جنگ او با ایران به سود کشورهای حوزهٔ خلیج فارس بوده است، دول عربی باید بخشی از بدهی عراق را ببخشند. صدام حسین با اصرار از کویت خواست که بدهی 30 میلیارد دلاری عراق را که برای جنگ با ایران گرفته شده بود ببخشد، ولی کویتیها زیر بار نرفتند.
از طرف دیگر، چون صدام در پی جمعآوری پول برای ساخت مجدد عراق بود، به کشورهای صادرکنندهٔ نفت فشار آورد تا کمی از تولید خود بکاهند تا قیمت نفت بالاتر رود. کویت از کاهش تولید نفت سر باز زد و پیشگام کشورهای مخالف کاهش تولید نفت در اوپک شد. کویت مقادیر زیادی نفت استخراج میکرد تا بهای نفت را پایین نگه دارد، در حالی که عراق برای بازپرداخت بدهیهای خود نیاز به فروش نفت به قیمت بالا داشت.
در همین زمان بود که صدام مخالفت خود با خطوط مرزی عراق-کویت که توسط پادشاهی بریتانیا در سال 1301 تعیین شده بودند، را نشان داد. دلیل او این بود که این وضعیت باعث جدایی عراق از دریا میشود. کمی بعد پادشاهی کویت با حفر چاههایی که عراق فکر میکرد داخل منطقهٔ مرزی مورد مشاجرهٔ دو کشور است، باعث خشم صدام شد. صدام در زمانی که عراق هنوز جزو کشورهای منفور به حساب نمیآمد، به آمریکا شکایت کرد. صدام چندی بعد دستور حرکت نیروهایش به مرز کویت را داد.
صدام در تاریخ 25 ژوئیه 1990، طی یک ملاقات اضطراری با آوریل گلاسپی، سفیر آمریکا در عراق تمایل خود به ادامهٔ گفتگوها را ابراز داشت. دولت آمریکا میخواست در این بین نقش میانجی را بازی کند. با همین هدف بود که جرج بوش و جیمز بیکر اظهار داشتند که نمیخواهند در این میان از زور استفاده شود و همچنین آنها نسبت به اختلافات مرزی عراق و کویت بیطرف میمانند و خود را وارد ماجرا نخواهند کرد اما کمی بعد مذاکرات سران عراق و کویت به شکست انجامید.
اما در مرداد 1369 برابر با اوت 1990، تعداد چهل لشكر عراقى كه حداقل یك سوم آن زرهى و مكانیزه بودند، به گونه اى ترس آور در سمت مرزهاى جنوبى و جنوب غرب عراق متمركز شده و نیروهاى عراقى مرتب در حال تهدید كویت بودند. این درحالی بود که در مرزهاى شرقى عراق، ایران به سرعت در حال بازسازى ویرانه هاى جنگ بود و هیچ علاقه اى به دخالت در درگیرى هاى بین برادران عرب نشان نمى داد. اسرائیل نیز با ترس از ضربه متقابل صدام كه اكنون دیوانگى او بر همه ثابت شده بود، حاضر نبود به مانند سال 1360 دست به حمله پیشگیرانه به عراق بزند.
صدام در تاریخ 2 آگوست 1990 دستور تهاجم به كویت و عبور از مرز را صادر كرد. در آن زمان عراق چهارمین ارتش و نیروی هوایی بزرگ دنیا را داشت، ارتشی با تجربه و تا بن دندان مسلح و نیروهای نظامی كارآزموده ای که تجربیات فراوانی از جنگ با ایران داشتند و به راحتی میتوانست هرگونه مقاومتی را در كویت درهم بشكند. تهاجم عراق به كویت با حدود 120 هزار نفر سرباز و 300 دستگاه تانك آغاز شد و كویت تنها 15000 نفر نیروی آماده برای مقابله فوری با عراق داشت كه آنها نیز در زمان كوتاهی شكست خورده بودند. تنها نقطه روشن كویت، دفاع هوایی آنها بود كه با موشكهای هاوکMim-23 آمریكایی مجهز بود، توانسته بود در روز اول تهاجم عراق، 22 جنگنده و یك هلیكوپتر جنگی عراقی را سرنگون سازد.
ارتش عراق بدون اینكه به هشدارهاى جهانى توجه كنند، با حمله به كویت و تسخیر سیزده ساعته این كشور ثروتمند به جهان ثابت كردند كه از نظر آنها دوران دیپلماسى در خلیج فارس به سر آمده و زور جاى آن را گرفته است. هدف آنها از حمله به كویت در درجه اول خروج از بن بست اقتصادى و در درجه دوم جلوگیرى از ركود در ارتش بزرگ عراق بود.
بهترین نیروهای عراق، گارد ریاست جمهوری صدام بودند. آنها بهترین تجهیزات نظامی را داشتند، كاملترین آموزشها را دیده بودند و بالاترین میزان وفاداری به صدام را داشتند. تنها نقطة ضعف عراق، یك نیروی دریایی قوی بود. نیروی دریایی عراق در جنگ با نیروی دریایی قدرتمند ایران، در همان اوایل جنگ با ایران، به طور كامل نابود شده بود. صدام میدانست كه بهترین تجهیزات نظامیش، تانكها و توپخانه های سنگین اش هستند. نیروی هوایی عراق شامل جدیدترین جنگنده های روسی به همراه خلبانانی بود كه به وسیله روسها آموزش دیده بودند. این بود كه صدام خیال میكرد که در صورت رویارویی احتمالی با آمریکا، برتری بالایی نسبت به نیروهای نظامی آمریكایی دارد. صدام به طرز اغراق آمیزی از كیسه های جسدی سخن میگفت كه به منزلشان باز میگردند و او بر این باور بود كه افكار عمومی آمریكا از جنگی پشتیبانی نمیكنند كه امكان تبدیل آن به ویتنامی دیگر برای ایالات متحده باشد.
صدام خیلی زود، كویت را اشغال كرد و آن را یكی از استانهای عراق نامید و همزمان اشتباه دیگری را مرتكب شد، مبنی بر اینکه سپاه عراق را به نزدیكی مرز عربستان گسیل داشت. هنگامی که گفتگوها و تهدیدهای پس از جنگ هنوز در جریان بود، صدام توجه مجددی به قضیهٔ فلسطین کرده واعلام کرد که اگر اسرائیل از نوار غربی رود اردن، بلندیهای جولان و نوار غزه عقبنشینی کند، او نیز از کویت باز پس مینشیند. این پیشنهادِ صدام باعث بروز شکاف بین کشورهای عرب شد و آمریکا و کشورهای عربی وغربی را در مقابل فلسطینیها قرار داد.
صدام در ابتدا گمان مى كرد آمریكا تن به مذاكره با وى بدهد و شوروى نیز كه اكنون در آستانه فروپاشى بود، از وى حمایت كند. اما گورباچف اكنون در ماه عسل سیاسى با آمریكا بود و آمریكا نیز به دنبال آن بود كه همزمان دو ضربه را فرود آورد، اول آنكه به بهانه كویت، ماشین جنگى صدام را از كار بیندازد و دوم آنكه با ارائه نمایشى عظیم، نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا را به دنیا نشان دهد.
همکاری بین ایالات متحده و شوروی باعث شد تا موضوع به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شود. درتاریخ 15 ژانویه 1991، قطعنامه شماره 678، که شامل آخرین فرصت برای عراق، جهت عقب نشینی از کویت طی یک برنامه زمان بندی شده بود، از طرف شورای امنیت سازمان ملل ارائه شد. شورای امنیت تصمیم گرفت که اگر صدام نیروهای خود را طبق برنامهٔ زمانبندیشده از کویت خارج نکند، اجازهٔ استفاده از زور بر علیه این کشور را خواهد داد.
لجستیك عظیم عملیات طوفان صـحرا
عامل اصلی پیروزی نیروهای ائتلاف در جنگ خلیج فارس، سرعت عمل نیروهای آمریكایی در ارسال تجهیزات به منطقه بود، به گونه ای که از اوت 1990 تا ژانویه 1991 به مدت پنج ماه، صدام حسین احمقانه ورود نیرو و تجهیزات آمریكایى را نظاره كرد و اجازه داد که غرب 500 هزار سرباز آمریكایى، 36 هزار سرباز انگلیسى، 150 هزار سرباز شوراى همكارى خلیج فارس، 19 هزار سرباز فرانسوى، 20 هزار سرباز مصرى و 30 هزار سرباز از كشورهاى دیگر در عربستان مستقر كند و جالب تر اینکه سخت ترین قسمت لجستیك ائتلاف، که رساندن حدود سه هزار تانك سنگین و دو هزار هواپیما به منطقه بود نیز با موفقیت به انجام رسید. حال آنكه از نقطه نظر نظامى این مدت براى صدام كافى بود تا تمام بنادر مهم مورد استفاده ائتلاف را تسخیر كند و از آنها فرصت تحكیم مواضع را بگیرد.
این یك پیروزی بزرگ بود كه تا قبل از آن هرگز دیده نشده بود. آمریكا طی مدت كوتاهی، این حجم عظیم از نیروهایش را در عربستان گردآورد و سازماندهی نمود. ائتلاف از 37 كشور ساماندهی شده بود و هر كشور در قسمت كوچكی از نبرد به رهبری آمریكا، نیروهایش را شركت داد. ولی نیروهای نظامی بریتانیا و فرانسه، نقش كلیدی در جنگ داشتند. این حقیقتی بود كه صدام اصلا انتظارش را نداشت. صدام بجز اردن و یاسر عرفات، هیچ پشتیبان نظامی نداشت و روسیه نیز تنها به عراق پیشنهاد كرده بود كه از كویت خارج شود و هیچ كمكی به نیروهای ائتلاف نكرده بود. آمریكا از اینكه حتی سوریه و افغانستان هم به این ائتلاف پیوسته بودند، شگفت زده شده بود. پس از آن بود که آمریکا و متحدانش، دستههای بزرگی از نیروهای خود را به مرز عربستان و کویت و عراق فرستادند تا ارتش عراق را که در آن زمان، بزرگترین ارتش خاورمیانه بود، دور بزنند.
آغاز حملات هوایى
ژنرال نورمن شوارتسكف سرفرمانده آمریكایى علیرغم ارتش عظیمى كه در جنوب كویت و جنوب غرب عراق مستقر كرده بود، هنوز در درگیرى با ارتش یك میلیون نفرى عراق، احتیاط زیادی داشت. بنابراین تصمیم گرفت ابتدا با موشك هاى كروز و هواپیما، زیرساختهاى دفاعى صدام، خطوط ارتباطى و واحدهاى رزمى او را منهدم كند و آنگاه دست به حمله بزند.
صدام، ضربالاجل شورای امنیت را نپذیرفت و تنها چند ساعت بعد از پایان ضرب الاجل، آمریکا و متحدانش با پشتیبانی شورای امنیت، عملیات طوفانِ صـحرا را همراه با حملهٔ هوایی گسترده علیه عراق آغاز كردند. نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا موجی از هواپیماهای پیشرفته خود را برای یک دهه در این منطقه وسیع هوایی به پرواز در آورد. عملیات طوفانِ صحرا موقعیتی بود که موجب آزمایش تکنولوژیهای پنهان و تسلیحات هوشمند در یک نبرد واقعی شد و هواپیماهایی مانند جنگنده F-117، ملقب به شاهین شب و F-14 Tomcat توانستند قابلیت های خود را بر فراز صحرا افزایش دهند. در عملیات طوفانِ صـحرا از جنگ افزارهای مدرن و پیشرفته که تا بدان روز در هیج شرایطی آزموده و بکار گرفته نمی شد استفاده گردید.
در 17 ژانویه 1991، حدود 1800 فروند هواپیماى ائتلاف دست به عظیم ترین حمله هوایى نیمه دوم قرن بیستم زدند و چون فرماندهان نیروى هوایى آمریكا از قدرت پدافند فشرده بغداد اطلاع داشتند، ابتدا با استفاده از بمب افكن هاى نامریى استیلت F-117، درحدود دوهزار پدافند بغداد را شناسایى كرده تا پس از انهدام آنها راه براى حمله اصلى باز شود.
ستون فقرات حمله را هواپیماهای F-15 Eagle، جنگنده F-16 Falcon، جنگنده رهگیر F-14 Tomcat، بمب افكن مافوق صوت B-1 Lancer، جنگنده F-117، تورنادو و میراژ، تشكیل مى داد و چون كلیه این هواپیماها قدرت عملیات در شب را داشتند حمله در نیمه شب آغاز شد اما آنگونه كه فرماندهان اسكادران هاى مهاجم اعلام كردند، فشردگى آتش دفاعى بغداد بسیار بیش از تخمین هاى اولیه بود و خلبانان ائتلاف مجبور بودند عمدتاً از ورود به گردونه آتش ایجاد شده، پرهیز كنند.
اما از روزهاى دوم و سوم به بعد، حجم آتش عراق كمتر شد و درنتیجه هواپیماهاى ائتلاف ارتفاع خود را كاهش داده و با دقت بیشترى اهداف را شكار مى كردند. با اولین تهاجم هوایی به وسیله بمب افكن مافوق صوت B-1 Lancer و جنگنده F-117، نیروهای ائتلاف، ابتكار عمل را بدست گرفتند. در روزهای بعد، نیروهای ائتلاف از قدرت مطلق برتری هوایی خود بر عراق، نهایت استفاده را بردند.
نیروهای ائتلاف صفحه جدیدی از جنگ را باز كردند كه آن، حمله به وسیله موشكهای کروز توماهاوك به مراكز مهم بغداد بود. هلیكوپترهای AH-64 (آپاچی) و جنگنده های ضربتی، رادارها و دفاع هوایی عراق را هدف قرار دادند. برتری هوایی ائتلاف و تحریمهای اعمال شده بین زمان اشغال كویت تا شروع جنگ، تلفات و خسارات بسیاری بر سازمان نیروهای نظامی عراق وارد كرده بود.
در هفته دوم، حملات هوایى متفقین با 1800 حمله در روز ادامه یافت و دهها هزار سرباز عراقى در پناهگاههاى خود كشته شده و صدها تانك نابود شدند. در هفته سوم نبرد، دهها بمب افكن سنگینB-52 Stratofortress، لشكرهاى گارد ریاست جمهورى را كه در اطراف ناصریه موضع گرفته بودند، مورد حمله قرار دادند. در نبردهاى هوایى با برترى خردكننده تكنولوژیكى غرب، جنگنده هاى Mig 23، Mig 25، Mig 27، سوخو 24 و میراژ هیچ كدام نتوانستند از تور رهگیرهاى آمریكایى و انگلیسى بگریزند و صدها پناهگاه زیرزمینی مجهز و ضدبمب عراق جهت محافظت از هواپیماهای جنگی به راحتی با بمبهای هوشمند استحكام شكن از بین رفتند و بنابراین هیچ مكانی برای مخفی كردن هواپیماهای عراقی، باقی نماند و عراق مجبور شد تا اتمام جنگ، درحدود 150 فروند از هواپیماهاى خود را به خاك ایران بفرستد كه ایران نیز به دلیل لزوم حفظ بى طرفى این هواپیماها را پس نداد و به عنوان خسارت جنگی برای خود نگه داشت.
بمب هاى هوشمند که در این جنگ به شدت مورد توجه قرار گرفته بود، با كنترل تلویزیونى و با دقت فراوان، تمام پلها و پایگاههاى نظامى را در هم مى كوبیدند و در عین حال بمباران سنگین بمب افکن های B-52 Stratofortress نیز تداوم یافت. آنها با به كارگیرى بمبها 82-KM، محیطى به وسعت 130 تا 300 متر را تخریب مى كردند و به دلیل پرواز در ارتفاع بسیار بالا از آسیب پدافندها مصون بودند.
جنگنده، بمب افکن های F-16 Falcon، بمب افکن های A-1 معروف به گراز زگیل دار و هلیكوپتر AH-64 (آپاچی) بهترین عملیاتهای تاریخشان را با منهدم كردن هزاران دستگاه از ادوات زمینی و سایر اهداف به انجام رساندند. جنگنده های F-15 Eagle، تعداد قابل توجهی از میگهای 29 را براحتی سرنگون ساختند و عنوان خود را در آن زمان به نام بهترین جنگنده در جهان، با انجام 100 عملیات موفقیت آمیز و بدون تلفات، حفظ كردند.
بدین گونه بود که پس از 39 روز بمباران بى رحمانه و شدید، تعداد 1300 تانك عراقى (حدود یك سوم توان رزمى)، 1100 عراده توپ (حدود 35 درصد واحدهاى توپخانه عراق) و حداقل 50 هزار سرباز عراقى از بین رفتند. مضافاً اینكه خطر نیروى هوایى عراق نیز مرتفع شده بود.
ضربات ویران كننده هوایى آمریكا و متفقین به عراق در پایان هفته چهارم سبب شد تا ارتش عظیم عراق مبدل به غولى دست و پا بسته شود چرا كه دستورات فرماندهى به واحدها نمى رسید و بالعكس واحدها هم نمى توانستند فرماندهى را از تحركات دشمن و اتفاقات منطقه باخبر كنند. اما برآوردها نشان مى داد هنوز ارتش عراق، 70 درصد توان رزمى خود را حفظ كرده است، بنابراین شوارتسكف دستور تداوم بمباران را تا نابودى نیمى از ارتش عراق صادر كرد.
به طور كلی، عملیات نظامی هوایی ائتلاف، جمعا به تعداد 109876 سورتی پرواز در طول 43 روز جنگ بود. (حدود 2555 سورتی در روز) به همراه این این پروازهای جنگی، بیش از 27000 مقر نظامی عراق شامل سایت های موشك اسكاد، پلها، جاده ها، ساختمانهاى نظامى و فرودگاهى، ادوات دفاع هوایی، نیروگاههای برق، كارخانجات تولید مواد شیمیایی و میكروبی، مراكز فرماندهی، مراكز اطلاعاتی، خطوط ارتباطی و مخابراتی، محل تجمع نیروها و پالایشگاه ها مورد هدف قرار گرفتند و تماماً نابود شدند.
هنگامی كه صدام دریافت هیچگونه شانسی برای پیروزی ندارد، مجددا سعی كرد در بین نیروهای ائتلاف، اختلاف ایجاد كند که با این هدف، موشكهای اسكاد را به سمت اسرائیل و ریاض درعربستان سعودی، شلیك كرد. وی امیدوار بود كه با پیوستن اسرائیل به صف نیروهای ائتلاف، شكافی را در بین كشورهای عرب ائتلاف ایجاد كند. زیرا بسیاری از آنها، اسرائیل را به رسمت نمی شناختند. اسرائیل موشكهای هسته ای خود را برای پاسخ دهی به عراق، آماده شلیك كرد، زیرا بنا به مشاهدات ماهواره های جاسوسی، اطلاعات مهمی از آماده سازی موشكهای عراق با گازهای شیمیایی دیده شده بود. ژنرال شوارتسكوف شماری از بهترین نیروهای تكاور آمریكایی را به همراه تكاوران بریتانیایی به منظور شناسایی و نابودی محل و پایگاههای موشك های اسكاد، مامور كرد. اما مهمترین دلیلی كه باعث شد اسرائیل در جنگ خویشتن داری نشان دهد، ارسال موشكهای Mim-104 یا سامانه دفاع هوایی پاتریوت به اسرائیل بود. پاتریوتها موفق شدند که 60 درصد اسكادها را در عربستان سعودی و 40 درصد اسکادها را در اسرائیل ساقط کنند، هرچند باقیمانده اسكادهای ساقط شده باعث ایجاد خرابی و كشتار گشتند.
آغاز حمله زمینی و پاکسازی کویت
در 24 فوریه 1991، نورمن شوارتسكف به سپاههاى عظیم زمینى، فرمان آماده باش كامل براى هجوم نهایى را داد. حمله اولیه را آمریكا و متفقین از طریق سپاه 18 و سپاه هفتم از طریق جنوب و غرب كویت انجام مى داد اما براى آنكه صدام كاملاً غافلگیر شود، نیروهاى آبى - خاكى آمریكا در 23 فوریه حركتى گمراه كننده را از سواحل كویت آغاز كردند و آنگاه در حالى كه عراقى ها، سمت و سوی حمله خود را به سمت جنوب كویت و دریا تغییر دادند، عمده نیروهاى متفقین در حدود 700 هزار سرباز و 3000 تانك در پناه آتش پشتیبانى هواپیماهاى آمریكایى در عملیاتى كم نظیر و سریع، ظرف 24 ساعت، ابتدا 300 هزار نیروى عراقى مستقر در كویت را دور زده و سپس ظرف 72 ساعت با گازانبرى وحشتناك، جنوب عراق را از خاك اصلى این كشور جدا كردند و قبل از آنكه ارتش عراق به خود بیاید نیم میلیون سرباز عراقى در محاصره افتادند.
این واقعه، بزرگترین شكست نیروهای عراقی هنگام عقب نشینی آنان از كویت بود که به نام بزرگراهی به جهنم شناخته و معروف شد. زیرا راه عقب نشینی نیروهای عراقی در شمال، جنوب و غرب بسته شده بود و آنها هیچ گزینه ای برای عقبنشینی و حفظ جانشان نداشتند و تنها می توانستند به طرف ایران بروند.
نقطه درخشان دیگر در جنگ، برخورد یك لشگر گارد ریاست جمهوری صدام با یگانهای نیروی دریایی آمریكا بود. برای اولین بار در جهان، تانكهای آبرامز در مقابل تانكهای T-72 صف آرایی كردند که پس از فروكش كردن یك نبرد سنگین، 200 تانك T-72 و تنها یک تانك آبرامز منهدم شده بودند.
نیروهای ائتلاف جهت پاكسازی باقیمانده نیروهای عراقی، از بمب افکن B-52 به همراه ستونهای عظیمی از بمبها استفاده كردند. هواپیماهاى ضربتى در كنار هلى كوپترهاى سوپر كبرا و آپاچى، باقیمانده ادوات زرهى عراق را به راكت بستند و توپهاى عراق كه هنوز بزرگترین مانع برسرراه مهاجمان بود نیز توسط ماهواره ها شناسایى شد و با توپهاى ۸ اینچى مجهز به گیرنده های جى پى اس، منهدم شدند.
ارتش پرتعداد و کمسلاح عراق در نهایت نتوانست در برابر نیروهای زمینی سریعالانتقال ائتلاف و پشتیبانی هوایی قدرتمند آنها دوام بیاورد و نیروی زمینی ائتلاف که اغلب افرادش از قوای مسلح آمریکایی و انگلیسی و تیپهای پیادهنظام بودند، موفق شد ارتش صدام را در فوریه سال 1991 از کویت بیرون رانده و ظرف 48 ساعت، صدها كیلومتر در داخل خاك عراق پیشروى کند. لشگرهاى گارد ریاست جمهوری نیز که بمباران هاى عظیم، امكان تحرك را از آنها سلب كرده بود، نتوانستند موضع تهاجمى بگیرند و بدین ترتیب نیروهای ائتلاف به حوالى ناصریه رسیدند و بخش جنوبی عراق را تا رود فرات اشغال کردند.
كالین پاول فرمانده دیگر آمریكایى در 27 فوریه رسماً اعلام كرد كه توان رزمى عراق منهدم شده و در منطقه جنوب عراق، نیرویى نیست كه آماده براى جنگ باشد. در عین حال، فرماندهان آمریكایى، انگلیسى و عربى نیز در كلیه جبهه ها با اعلام این نكته كه دشمن دست از مقاومت برداشته، كسب دستور مى كردند. سرانجام با قبول شكست از سوى صدام در 28 فوریه 1991، جنگ 43 روزه خلیج فارس به پایان رسید و كویت پس از هفت ماه، آزاد شد.
با اینکه براى دنیا واضح بود كه بغداد در چنین شرایطى، طى یك هفته فتح مى شود، اما در واشنگتن، جرج بوش ظاهراً هنوز علاقه اى به حذف صدام نداشت. بنابراین دستور توقف عملیات را در پشت دجله و فرات صادركرد و در تاریخ 5 مارس1991، با اشاره به درگیریهای منطقه اعلام کرد که موضوع، تنها یک کشور کوچک نیست بلکه هدف ما یک عقیدهٔ تازه است، یک نظم نوین جهانی، نظمی که در آن کشورهای مختلف تحت یک جنبش گرد هم آمده تا به آرزوهای جهانی بشریت، یعنی صلح و امنیت، آزادی و حاکمیتِ قانون، دست یابند.
نقش بمب افکـن B-52 در عملیات طوفانِ صـحرا
در سال 1991، زمانی که ایالات متحده و هم پیمانانش تصمیم گرفتند تا کویت اشغال شده توسط عراق را بازپس گیری کنند، در میان بمب افکن های موجود در زرادخانه آمریکا، هنوز بمب افکن های مخوف و نامرئی از چشم رادارش بنام بمب افکن B-2 Spirit، معروف به شبح آماده خدمت نشده بود و بمب افکن B-1 Lancer نیز علیرغم حضور در جنگ و ایفای نقش در سلسله بمباران های وسیع و سنگین عراق، هنوز دچار مشکلات عملیاتی جدی بود.
بعضی از این مشکلات عبارت بود از نبود فرصت کافی برای آموزش خدمه، مشکلات جدی در زمینه پایداری مکانیکی هواپیما و عدم توانایی این هواپیما در حمل موشک های کروز به دلیل توافقنامه کنترل تسلیحات. بمب افکن B-1 Lancer، همچنین توانایی کمی در حمل بمب های سقوط آزاد داشت، به گونه ای که فقط می توانست 84 بمب 500 پوندی MK-84 را حمل کنند.
این عوامل سبب شد تا بمب افکن B-52 Stratofortress، مجددا وارد عملیات شود. در مقایسه با B-1 Lancer، بمب افکن B-52 دارای قابلیت حمل مقادیر زیادی مهمات را در شب و روز و حتی در آب و هوای بسیار بد بود. زیرا این بمب افکن مجهز به تجهیزات جنگ الکترونیکی جدید شده بود و اویونیک به روزشده آن، قابلیت استفاده از رادار را نیز به آن اضافه کرده بود و در عین حال هر بمب افکن قادر بود تا 75000 پوند تسلیحات را با خود حمل کند به عنوان مثال 51 بمب 750 پوندی یا 18 بمب 2000 پوندی MK84.
نیروی هوایی آمریکا از 68 فروند بمب افکن B-52 Stratofortress، در عملیات طوفانِ صـحرا استفاده کرد که این 68 فروند در حدود 1741 سورتی عملیات انجام دادند و مجموعا 27000 تن مهمات را بر فراز عراق پرتاب نمودند. این میزان مهمات، 29 درصد کل مهماتی بود که در کل جنگ استفاده شد و 1741 سورتی پروازی که این بمب افکن ها انجام دادند، برابر با 3.2 درصد کل پروازهای عملیاتی بود. از این تعداد، 79 سورتی عملیات بر علیه پایگاه های هوایی و هواپیماهای پارک شده روی زمین انجام شد. 759 سورتی عملیات به ادعای آمریکا بر علیه سایتهای تولید تسلیحات شیمیایی و اتمی، خطوط راه آهن، پادگان ها، مراکز پشتیبانی لجستیکی، سایتهای موشک های اسکاد، نیروگاه های برق، صنایع نظامی و سیستم دفاع هوایی عراق انجام شد. همچنین 527 سورتی پرواز عملیاتی نیز بر علیه یگان های زرهی و پیاده نظام ارتش عراق انجام شد.
همچنین این بمب افکن ها 37 درصد از ماموریتهای خود را بر علیه نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق انجام دادند. ماموریت هایی که اغلب با استفاده از بمب 500 پوندی MK-82 یا بمب خوشه ای CBU-87 انجام می شد. قابلیت این بمب افکن در حمل مقادیر عظیم سلاح در شب و روز و حتی در آب و هوای بسیار بد، مهاجمان را مطمئن کرده بود که نیروهای عراقی در طول 24 ساعت شبانه روز تحت فشار خواهند بود.
در اولین ساعات عملیات، هفت فروند بمب افکن B-52 Stratofortress، موفق شدند 14000 مایل مسیر را طی 35 ساعت طی کنند تا 35 موشک AGM-86C CALCM را شلیک کنند. این موشک نوع تغییر یافته ای از موشک AGM-86C بود که در آن به جای کلاهک اتمی از مواد انفجاری با قابلیت بالا استفاده شده بود.
در نخستین روزهای جنگ، بمب افکن ها روش حمله خود را تغییر دادند، تغییری که کمی به کاهش تاثیر گذاری آنها انجامید. در 3 روز اول جنگ، خدمه بمب افکن ها پروازهای شبانه در ارتفاع پایین را با استفاده از GPS و دوربین های دید در شب انجام دادند. از روز چهارم روش حمله به عملیات های بمباران از ارتفاع بالا تغییر کرد.
اکثر ماموریتهایی که این بمب افکن ها انجام میدادند، بصورت پرواز گروهی بود. از اینرو نیاز به اسکورت از سوی جنگنده های دیگر احساس می شد. در هر عملیات هواپیماهایی مانند F-15 Eagle و EF-111 و F-4G و همچنین تانکر های سوخت رسان KC-10 یا KC-135، گروه بمب افکن ها را همراهی می کردند. تعداد هواپیماهای شرکت کننده در هر ماموریت با حساب جنگنده های اسکورت و تانکر ها از 24 تا 36 فروند متغیر بود و در هر روز، حداقل یک دوجین از این گروهها عملیات انجام می دادند.
اکثر بمباران ها در ارتفاع 30000 پایی یا بیشتر انجام می شد که استفاده از این روش باعث شده بود تا کار بمب افکن ها آسانتر شود. با این وجود بمباران از ارتفاع بالا مشکلاتی همچون کمبود دقت را نیز در بر داشت. اکثر خدمه B-52 Stratofortress ها، همچون قدیم بیشتر برای بمباران در ارتفاع پایین آموزشهای تخصصی می دیدند و گاهی اوقات در انجام عملیات در پروازهای فرمیشن یا گروهی مشکل داشتند.
تحقیقات نیروی هوایی آمریکا در مورد خسارات وارده بعد از بمباران های این بمب افکن به جایی نرسید یا حداقل به طور عمومی اعلام نشد. ولی یکی از آنالیست های نیروی هوایی کار آنها را اینگونه توصیف کرده بود:
آنقدر مهیب و ترسناک که دیگر راهی وجود ندارد تا خساراتی که آنها وارد کردند را تعمیر و نوسازی کرد
نیروی هوایی عراق بعد از عملیات طوفانِ صـحرا اعلام کرد که آمریکا باید از نقش تحسین برانگیز بمب افکن B-52 Stratofortress، در عملیات تقدیر کند، نه به خاطر عملیات هایی که انجام داد و خساراتی که وارد کرد، بلکه به خاطر تاثیرات روانی که در بین نیروها داشت. ذکر این نکته نیز شاید جالب باشد که از بین 68 فروند بمب افکن حاضر در عملیات فقط به یک فروند آسیب وارد شده بود.
نقش جنگنـده F-117 شاهین شب در عملیات طوفانِ صـحرا
جنگنده F-117 ملقب به شاهین شب، تنها هواپیمایی بود كه توانست در عملیات طوفان صـحرا علیه عراق، مجوز حمله به مركز شهر بغداد را بگیرد. در ژانویه سال 1991 در یک شب زمستانی، وقتی خاک عراق مورد حمله این جت وحشت آور قرار گرفت، عراقی ها متوجه نکته عجیبی شدند، آنها با چیزی عجیب و نامرئی مواجه بودند. این جنگنده مخوف آمریکایی به راحتی رادارهای عراق را هدف قرار میداد و به سادگی بغداد را هدف حمله خود قرار می داد.
جنگنده F-117، در عملیات طوفانِ صـحرا، بیش از 1270 پرواز رزمی و 6900 ساعت مبارزه با رادار های عراق را بدون حتی یک مورد آسیب و با خدمه سالم انجام داد و اهداف بسیار مهمی در خاک عراق نابود شد که نتیجه جنگ را تعیین کرد. در این عملیات، آمریكا از 36 فروند جنگنده F-117 استفاده كرد اما همین چند فروند هواپیما، ركوردهای بسیار جالبی را بر جای گذاشتند. آنان به طور مثال از 2000 تن بمب و موشك برای انهدام نیروگاه های برق، پایگاه های نظامی، مركز رادارهای دفاعی استفاده كردند كه اكثر آنها، بمب های هدایت شونده لیزری بود و با توجه به رادارگریز بودنشان به راحتی از تمامی حریم های هوایی عراق و كویت استفاده كردند، بدون اینكه هیچ مزاحمتی از سوی رادارهای دشمن را متوجه خود ببینند و خطری حس كنند.
نیروهای عراقی
سرفرماندهی: صدام حسین
نیروی زمینی عراق:
5500 دستگاه تانك؛ شامل: 1600 دستگاه T-55 ، 500 دستگاه خودرو زرهی نوع 59، 900 دستگاه خودرو زرهی نوع62، 1500 دستگاه T-62 ، 1000 دستگاه T-72 ، 1000 دستگاه نفربر زرهی، 1100 دستگاه خودرو شناسایی (نظیر جیپ)، 6000 دستگاه خودرو زرهی سبك، 2800 عراده توپ سنگین، 500 عراده توپ خودكششی، 200 دستگاه موشك انداز كاتیوشا.
نیروی هوایی عراق:
بمب افكن:
24 فروند سوخوی24، 8 فروند توپالف22، 8 فروند توپالف16، 4 فروند H-6
شكاری بمب افكن:
70 فروند میگ 23
64 فروند میراژ F-1
45 فروند سوخوی 20
30 فروند سوخوی 25
شكاری رهگیر:
40 فروند J-6
150 فروند میگ 21
40 فروند میراژ F-1
10 فروند میگ 25
24 فروند میگ 29
60 فروند هواپیمای ترابری (نظیر ایلوشین 76)
600 آشیانه ضد بمب هواپیما
بمب افکن سنگین H-6 (ساخت چین)
نیروی دفاع هوایی عراق:
160 لانچر موشك سام2
140 لانچر موشك سام3
100 لانچر موشك رولند
300 لانچر موشك سام6 و سام8
10000 دستگاه آتشبار ضدهوایی
نیروهای نظامی ائتلاف
سرفرماندهی: ژنرال نورمن شوارتسكوف
كشورهای شركت كننده به ترتیب الفبای زبان انگلیسی:
افغانستان: 300 سرباز
استرالیا: 4 ناو جنگی
بحرین: 36 هواپیمای جنگنده
بنگلادش: 6000 سرباز
بلژیك: 18 هواپیمای جنگنده
كانادا: 4500 سرباز، 36 هواپیمای جنگنده، 3 ناو جنگی
دانمارك: 1 ناو جنگی
مصر: 40000 سرباز
فرانسه: 18000 سرباز، 160 هواپیمای جنگنده، 120 هلیكوپتر، 12 ناو جنگی، 40 تانك، 110 نفربر و خودروی زرهی
آلمان: 18 هواپیمای جنگنده و 7 ناو جنگی
یونان: یك ناو جنگی
ایتالیا: 18 هواپیمای جنگنده و 7 ناو جنگی
كویت: 11000 سرباز و 3 شناور نظامی
هلند: 2 ناو جنگی
نیجریه: 500 سرباز
نروژ: یك ناو جنگی
عمان: 25500 سرباز، 63 هواپیمای جنگنده و 4 شناور نظامی
قطر: 12 هواپیمای جنگنده
پرتغال: 1 ناو جنگی
عربستان سعودی: 118000 سرباز، 180 هواپیمای جنگنده (F-5E و F-15C/D)
اسپانیا: 3 ناو جنگی
سوریه: 17000 سرباز و 300 تانك T-72
تركیه: 150000 سرباز، 60 هواپیمای جنگنده و 2 ناو جنگی
امارات متحده عربی: 40000 سرباز، 80 هواپیمای جنگنده و 200 دستگاه تانك
انگلستان: 43000 سرباز، 120 هواپیمای جنگنده، 26 ناو جنگی، 168 دستگاه تانك چیفتن، 632 دستگاه نفربر زرهی
ایالات متحده آمریكا: 540000 سرباز، 1800 هواپیما (جنگنده، بمب افكن، ترابری و تانكر)، 1700 هلیكوپتر، 160 شناور نظامی (هواپیمابر، ناو جنگی، مین روب، نیروبر)، 3000 دستگاه تانك، 3000 نفربر و خودروی زرهی
تلفات و خسارت نیروهای ائتلاف:
تلفات نیروهای ائتلاف كمتر از پیش بینی 10 تا 15 هزارنفری قبل از جنگ بود. فرماندهی بی نقص ژنرال شوارتسكوف، هرگونه شك و تردید را از بین برد. این جنگ بهتر از این زمان نمیتوانست اتفاق بیفتد، زیرا بودجه نظامی بسیار زیادی در زمان ریاست جمهوری ریگان هزینه شده بود. پس از جنگ ویتنام، اصلاحات بسیاری در ساختار نیروهای نظامی آمریكا صورت گرفته بود كه نتیجه آن بسیار رضایتبخش بود. این اولین باری كه نیروهای نظامی داوطلب عملیات بودند، افسران آموزشهای بهتری دیده بودند و برعكس جنگ ویتنام، فرماندهان بر جنگ احاطه كامل داشتند.
148 نفر كشته، 458 نفر مفقود، (207 نفر بطور اشتباه و بوسیله آتش نیروهای خودی)
4 دستگاه تانك M1 آبرامز (همگی به علت شلیك اشتباه نیروهای خودی)
9 دستگاه نفربر زرهی
17 فروند هلیكوپتر جنگی
44 فروند جنگنده با آتش زمینی (23 فروند از آمریكا)
1 فروند جنگنده F-18 Horent، طی نبرد هوایی
تلفات و خسارات نیروهای عراقی:
65000 عراقی به وسیلهی آمریكاییها و 20000 تن دیگر به وسیله سایر متحدانش به اسارت درآمدند. حداقل 30000 و حداكثر 100000 نفر از عراقی ها كشته شدند. هرچند كه رقم 100000 نفر به واقعیت بسیار نزدیكتر است. آنچه كه این كار را سخت میكند، آمار دقیق سربازانی است كه درون سنگرهایشان كشته شدند و توسط سربازان دیگر دفن شدند.
2917 عراده توپ
3847 دستگاه تانک
1450 دستگاه خودرو و نفربر زرهی
141 فروند هواپیما بر روی باند و 43 فروند طی نبرد هوایی