ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

آلبرت انیشتین نابغه بی همتای فیزیک جهان

آلبرت انیشـتین فیزیکدان و نابغه بی همتای جهان

آلبرت انیشـتین

آلبرت انیشـتین، فیزیکدان برجسته آلمانی و کاشف نظریه نسبیت، که با تحقیقات و نظریاتش باعث ایجاد تغییراتی اساسی در روند پیشرفت علم در جهان شد و او را  به نابغه ای بی همتا در علم فیزیک تبدیل کرد. انیشـتین علاوه بر نظریّه نسبیت و بویژه هم‌ارزی جرم و انرژی که از معروف ترین روابط فیزیک بین غیرفیزیک‌دان‌هاست، در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده‌ای داشت. او خدمات فراوانی به فیزیک نظری کرد و موفق به کشف قانون اثر فوتوالکتریک گردید که همه اینها باعث گردید، انیشـتین بعنوان یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان و فیزیکدانان جهان در قرن بیستم و چه بسا در کل تاریخ شناخته شود و در فرهنگ عامه، نام انیشـتین ، با نبوغ و هوش خارق العاده مترادف گردد.

بیوگرافی انیشـتین

متولد 14 مارس 1879 اولم، وورتمبرگ، آلمان
مرگ        18 آوریل 1955 پرینستون، نیوجرزی، آمریکا
محل زندگی   آلمان، سوئیس، آمریکا
ملیت آلمانی
رشته   فیزیک
دلیل شهرت نسبیت عام، نسبیت خاص، حرکت براونی، اثر فوتوالکتریک
جوایز  جایزه نوبل فیزیک در سال 1921
دین   یهودی
 محل کار 

اداره ثبت اختراعات سوییس، دانشگاه زوریخ، دانشگاه چارلزپراگ، دانشگاه صنعتی زوریخ، دانشگاه لایدن، موسسه مطالعات پیشرفته، موسسه کایزر ویلهلم

آلبرت انیشـتین در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه و ورتمبرگ آلمان بود متولد شد. اما شهر مزبور در زندگی او اهمیتی نداشته است، زیرا یک سال بعد از تولد او، خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردید. پدر آلبرت، هرمان انیشـتین کارخانه‌ کوچکی برای تولید محصولات الکتروشیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود،، از آن بهره‌برداری می‌کرد. پدر آلبرت از لحاظ عقاید سیاسی نیز مانند بسیاری از مردم آلمان گر چه با حکومت پروسیها مخالفت داشت، اما امپراتوری جدید آلمان را ستایش می‌کرد و صدر اعظم آن بیسمارک و ژنرال مولتکه و امپراتور پیر یعنی ویلهم اول را گرامی می‌داشت.

مادر انیشـتین که قبل از ازدواج، پائولین کوخ نام داشت، بیش از پدر، زندگی را جدی می‌گرفت و زنی بود از اهل هنر و صاحب احساساتی که خاص هنرمندان است و بزرگترین عامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار، موسیقی بود. آلبرت کوچولو به هیچ مفهوم کودک اعجوبه‌ای نبود و حتی مدت زیادی طول کشید تا سخن گفتن آموخت، بطوری که پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیر عادی باشد. اما بالاخره شروع به حرف زدن کرد، ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی را که مابین کودکان انجام می‌گرفت و موجب سرگرمی کودک و محبّت فی مابین می‌شود، را دوست نداشت.
آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال دیگر طبق تعالیم کاتولیک تحصیل کرد و از آن لذّت فراوان می‌برد وحتّی در مواردی از دروس که به شرعیات و قوانین مذهبی کاتولیک بستگی داشت چنان قوی شد که می‌توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سؤالهای معلّم جواب دهند او به آنها کمک می‌کرد.

انیشـتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه لوئیت پول وارد شد. در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطایی می‌شدند، راه و رسم تنبیه ایشان آن بود که می‌بایست بعد از اتمام درس، تحت نظر یکی از معلّمان، در کلاس توقیف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگیز کلاسهای درس، این اضافه ماندن شکنجه‌ای واقعی محسوب می‌شد.

آلبرت انیشـتین

ذوق هنری

ذوق هنری انیشـتین چنان بود که او وقتی پنج ساله بود، روزی پدرش قطب نمایی جیبی را به وی نشان داد، خاصّیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی در کوک تأثیر عمیقی گذاشت. با وجود آنکه هیچ عامل مرئی در حرکت عقربه تأثیری نداشت، کودک چنین نتیجه گرفت در فضای خالی باید عاملی وجود داشته باشد که اجسام را جذب کند. وقتی که انیشـتین پانزده ساله بود حادثه‌ای اتفاق افتاد که جریان زندگی او را به راه جدیدی منحرف ساخت.
هرمان پدر او در کار تجارت خویش با مشکلاتی مواجه شد و در پی آن صلاح را در آن دیدند که کارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای کسب و کار خود ترتیب دهند. از آنجا که وی خوش بین و علاقمند به کسب لذّتهایی بود، تصمیم گرفت که به کشوری مهاجرت کند که زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور ایتالیا را انتخاب کرد و در شهر میلان مؤسسه مشابهی را ایجاد کرد. هنگامیکه وارد شهر میلان شدند آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعیت کشور آلمان را ترک گوید. آقای هرمان به وی تذکر داد که این کار زشت و نابهنجار است.

دوران دانشجویی

در این دوران مشهورترین مؤسسه فنی در اروپا مرکزی به استثنای آلمان ، مدرسه دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد، ولی بخاطر اینکه در علوم طبیعی اطلاّعات وسیعی نداشت درامتحان پذیرفته نشد. با این حال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاّعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست کرد که دیپلم متوسطه‌ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک آرائوکه با روش جدیدی اداره می‌شد معرفی کرد. بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با اینکه درسهای فیزیک دارالفنون آمیخته با هیچگونه عمق فکری نبود، باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد که کتب جستجو کنندگان بزرگ این را مورد مطالعه قرار دهد. او ، آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل: بولتزمان ، ماکسول و هرتز را با حرص عجیبی مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه این کتابها می‌گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه‌ای آشنا شد که چگونه بنیان ریاضی مستحکمی ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصیلات خود راپایان داد و به مسأله مهم تهیه شغل مواجه شد.
از آنجا که نتوانست مقام تدریسی در مدرسه پلی تکنیک بدست آورد، تنها یک راه باقی ماند و آن این بود که چنین شغل و مقامی در مدرسه متوسطه‌ای جستجو کند. اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بیست و یک سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشـتین از کار خود راضی و حتّی خوشبخت بود که می‌تواند به پرورش جوانان بپردازد، امّا بزودی متوجّه شد معلمّان دیگر نیکی را که او می‌کارد ضایع و فاسد می‌کنند و این شغل را ترک کرد.
بعد از این دوران تاریک ، ناگهان نوری درخشید و بعد از مدّتی در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر برن انتقال یافت. کمی بعد از انتقال به شهر برن انیشـتین با میلواماریچ همشاگردی قدیم خود در مدرسه پلی تکنیک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پی در پی بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انیشـتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتّی بسیار جالب می‌نمود وظیفه وی آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور می‌آوردند، مورد آزمایش اوّلیه قرار می‌داد.
شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بی‌مانند بتواند همواره نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را با سرعت درک و استخراج کند. چون انیشـتین بخصوص به قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت در صدد بود که با کمک محدودی میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند.

آلبرت انیشـتین

کسب کرسی استادی دانشگاه

در اواخر سال 1910، کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشکده بوسیله امپراتور اتریش انجام می‌گرفت که معمولاً حقّ انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ وا می‌گذاشت. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب، قبل از همه بر عهده فیزیکدانی به نام آنتون لامپا بود و او برای انتخاب استاد، دو نفر را مدّ نظر داشت که یکی از آنها کوستاو یائومان و دیگری انیشـتین بود. یائومان آنرا نپذیرفت و پس از کش و قوسهای فراوان، انیشـتین این مقام را پذیرفت.
وی صاحب دو ویژگی بود که موجب گردید وی استاد زبردستی گردد. اوّلین آنها این بود که علاقه فراوان داشت تا برای عدّه بیشتری از همنوعان خود و بخصوص کسانی که در حول و حوش او می‌زیسته‌اند مفید باشد. ویژگی دوّم او ذوق هنریش بود که انیشـتین را وا می داشت که نه فقط افکار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی، مرتّب سازد، بلکه روش تنظیم آنها به نحوی باشد که چه خود او و چه استفاده کنند از نظر جهان شناسی نیز لذّت می‌برند.
هدف انیشـتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد، نظریه نسبیت سال 1905 که در آن انیشـتین فقط به حرکت مستقیم الخط متشابه پرداخته بود، انیشـتین با کمک اصل تعادل پدیده‌های جدیدی را در مبحث نور پیش بینی کند که قابل مشاهده بوده‌اند و می‌توانست صحت نظریه جدید او را از لحاظ تجربی تأیید کرد.

عزیمت از پراگ

در مدّتی که انیشـتین در پراگ تدریس می‌کرد، نه فقط نظریه جدید خود را درباره غیر وی بنا نهاد بلکه با شدّت بیشتری نظریه خود را درباره کوانتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود، توسعه داد. با همه این تفاصیل انیشـتین به دانشگاه پراگ اطّلاع داد که در خاتمه دوره تابستانی سال 1912 خدمت این دانشگاه را ترک کرد. عزیمت ناگهانی انیشـتین از شهر پراگ موجب سر و صدای بسیار در این شهر شد، در سر مقاله بزرگترین روزنامه آلمانی شهر پراگ نوشته شد: که نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ را ترک کرد.
انیشـتین عازم شهر زوریخ گردید و در پایان سال 1912 با سمت استادی مدرسه پلی تکنیک زوریخ مشغول به کار شد. شهرت انیشـتین به تدریج تا آنجا رسیده بود که بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند که وی به عنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط باشد. سالها بود که مقامات رسمی آلمان کوشش می‌کردند که شهر برلین نه فقط مرکز قدرت سیاسی و اقتصادی باشد، بلکه در عین حال کانون فعالیت هنری و علمی نیز محسوب گردد، به همین جهت از انیشـتین دعوت به عمل آوردند. مدّت کمی بعد از ورود انیشـتین به برلین ، انیشـتین از زوجه خویش هیلوا که از جنبه‌های مختلف با او عدم توافق داشت جدا گردید و زندگی را با تجرد می‌گذارند.
هنگامی که به عضویت آکادمی پادشاهی انتخاب شد، سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن‌تر بودند بیش از حد جوان می‌نمود. در این حال همه انیشـتین را در وهله اوّل مردی مؤدب و دوست داشتنی به نظر می‌آوردند. فعالیت اصلی انیشـتین در برلین این بود که با همکاران خویش و یا دانشجویان رشته فیزیک درباره کارهای علمی مصاحبه و مذاکره کند و آنها را در تهیه برنامه جستجوی علمی راهنمایی کند.

انیشـتین و جنگ جهانی اول

هنوز یکسال از اقامت انیشـتین در برلین نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع شد. در مدّت جنگ جهانی اول، روزنامه‌های برلین همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عین حال انیشـتین در منزل خود با دختر عمه خویش الزا آشنایی پیدا کرد. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و همچنین او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت، با اینحال انیشـتین با او ازدواج کرد.

آلبرت انیشـتین

جنگ بین المللی و شرایطی که در نتیجه آن بر دنیای علم تحصیل گردید،، مانع از آن نشد که انیشـتین با حرارت فوق العاده به توسعه و تکمیل نظریه ثقل خویش بپردازد. وی با پیمودن راه تفکّری که در پراگ و زوریخ پیش گرفته بود توانست در سال 1916، نظریه‌ای برای ثقل و جاذبه عمومی بنا نهد که مستقل از نظریه‌های گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت کامل بود. اهمیت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجه دانشمندانی واقع گردید که دارای قدرت خلاق علمی بودند. تأیید تجربی نظریه انیشـتین توجّه عموم مردم را به شدّت جلب کرده بود از این پس دیگر انیشـتین مردی نبود که فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. بزودی وی نیز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازیگران بزرگ سینما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.

مسافرتهای انیشـتین

تبلیغات مخالف و حملاتی که علیه انیشـتین می‌شد موجب گردید که در تمام ممالک جهان و در همه طبقات اجتماعی توجّه عموم مردم بسوی نظریه‌های او جلب شود. مفاهیمی که برای توده‌های مردم هیچگونه اهمیتی نداشته است و عامه ایشان تقریبا چیزی از آن درک نمی‌کردند، موضوع مباحث سیاسی گردید. انیشـتین در این زمان سفرهای خود را آغاز کرد، ابتدا به هلند، بعد به کشورهای چک و اسلواکی، اسپانیا، فرانسه، روسیه، اتریش، انگلیس، آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر. امّا نکته قابل توجّه این است که وقتی انیشـتین و همسر او به بندرگاه نیویورک شدند با استقبال شدید و تظاهرات پر شوری مواجه شدند که به احتمال قوی نظیر آن هرگز هنگام ورود یکی از دانشمندان رخ نداده بود.
انیشـتین به آسیا و به کشورهای چین ، ژاپن و فلسطین سفر کرده است و این خاتمه سفرهای او بود. درسال 1924، بعد از مسافرتهای متعدد به اکناف جهان انیشـتین بار دیگر در برلین مستقر گردید. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظریات او را به عنوان بیان افکار قوم یهود و به سود فاشیسم می‌دانستند، به این دلیل انیشـتین به شهر پرنیستون در آمریکا می‌رود. بعد از چندی همسرش الزا در سال 1936، از دنیا می‌رود و خواهر انیشـتین که در فلورانس بود به شهر پرنیستون نزد برادرش آمد.
در همین دوران انیشـتین تابیعت کشور آمریکا را می‌پذیرد. انیشـتین در سال 1945، طبق قانون بازنشستگی مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرنیستون را ترک کرد. ولی این تغییر سمت رسمی ، تغییری در روش زندگی و کار او بوجود نیاورد. وی کماکان در پرنیستون بسر می‌برد و در مؤسسه مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد.

آلبرت انیشـتین

آخرین سالهای زندگی انیشـتین

این دوران تجسس در نیمه انزوای شهر پرنیستون با اضطراب و اغتشاش آمیخته ‌شده بود. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشـتین باقی مانده بود، لیکن این دوره ده ساله درست مصادف با هنگامی بود که عصر بمب اتمی شروع می‌گردید و بشریّت تمرین و آموزش خویش را در این زمینه آغاز می‌کرد. بنابراین مسأله واقعی که برای او مطرح شد موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمی نبود، با وجود اینکه منظور ما در اینجا دادن چشم اندازی مختصر از روابط انیشـتین با حوادث بزرگ سیاسی آخرین سالهای زندگی او می‌باشد، باز هم اگر از دو موضوع اساسی یاد نکنیم همین چشم انداز هم ناقص خواهد بود. یکی از آنها نامه مشهور است که وی می‌بایست برای همکاری خود در شوروی سابق بفرستد و دوم شرح وقایعی است که در اوضاع و احوال فیزیکدانان آمریکایی، خاصه دانشمندان اتمی، در داخل مملکت خودشان تغییر بسیار ایجاد کرد.
اکنون می‌توانیم بصورت شایسته‌تری همه آنچه را که گهگاه موجب تیره شدن پایان زندگی وی می‌شد، مشاهده کنیم. سرانجام روز هجدهم آوریل 1955 بزرگترین دانشمند و متفکر قرن بیستم، پیغمبر صلح و حامی و مدافع محنت دیدگان جهان، مردی که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون، مشهورتر از همه‌ مردان جهان بوده است، در شهر پرنیستون واقع در ممالک متحده آمریکای شمالی از زندگی و تفکر و مبارزه دست کشید و از دار دنیا رفت و در گذشت.

10 درس طلایی از آلبرت انیشـتین 

1. كنجكاوی را دنبال كنید:

من هیچ استعداد خاصی ندارم. فقط عاشق كنجكاوی هستم.
چگونه كنجكاوی خودتان را تحریك می كنید؟
من كنجكاو هستم، مثلا برای پیدا كردن علت این كه چگونه یك شخص موفق است و شخص دیگری شكست می خورد. به همین دلیل است كه من سالها وقت صرف مطالعه موفقیت كرده ام.
شما بیشتر در چه مورد كنجكاو هستید؟
پیگیری كنجكاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت.

2. پشتكار، گرانبها است:

من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشكلات زمان زیادی می گذارم.
تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی كه آن را برساند. پس مانند تمبر پستی باشید و مسابقه ای را كه شروع كرده اید ، به پایان برسانید.
با پشتكار می توانید بهتر به مقصد برسید.

3. تمركز بر حال:

مردی كه بتواند در حالی كه غذا مي خورد، با ایمنی رانندگی كند، از لذت  غذا خوردن  آن طور كه سزاوار آن هست، بهره نمی برد.
پدرم به من می گفت نمی توانی در یك زمان بر دو اسب سوار شوی.
من دوست داشتم بگویم که تو می توانی هر چیزی را انجام بدهی اما نه همه چیز.
یاد بگیرید كه در حال باشید و تمام حواستان را بدهید به كاری كه در حال حاضر انجام می دهید. 
انرژی متمركز، توان افراد است و این تفاوت پیروزی و شكست است.

4. تخیل قدرتمند است:

تخیل همه چیز است. می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود. تخیــل به مراتب از دانش مهم تر است.
آیا شما از تخیلات روزانه استفاده می كنید؟
تخیل پیش‌درآمد تمام داشته‌های شما در آینده است.
نشانه واقعی هوش، دانش نیست، تخیل است.
آیا شما هر روز ماهیچه های تخیل تان را تمرین می دهید؟
اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت سكون دربیایند.

5. اشتباه كردن:

كسیكه هیچ وقت اشتباه نمیكند،هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمی گیرد.
هرگز از اشتباه كردن نترسید؛ چون اشتباه شكست نیست.
اشتباهات، شما را بهتر، زیرك تر و سریع تر می كنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب كنید.
قدرتی را كه منجر به اشتباه می شود، آن را كشف كنید.
من این را قبلا گفته ام، و اكنون هم می گویم، اگر می خواهید به موفقیت برسید، اشتباهاتی را كه مرتكب می شوید،آن ها را سه برابر كنید.
6. زندگی در لحظه:

من هیچ موقع در مورد آینده فكر نمی كنم، خودش بزودی خواهد آمد.
تنها راه درست آینده شما این است كه در همین لحظه باشید.
شما زمان حال را با دیروز یا فردا نمی توانید عوض كنید.
بنابراین این از اهمیت فوق العاده برخوردار است كه شما تمام تلاش خود را به زمان جاری اختصاص دهید.
این تنها زمانی است كه اهمیت دارد، این تنها زمانی است كه وجود دارد.
7. خلق ارزش:

سعی نكنید موفق شوید، بلكه سعی كنید با ارزش شوید.
وقت خود را به تلاش برای موفق شدن هدر ندهید ؛بلكه وقت خود را صرف ایجاد ارزش كنید.
اگر شما با ارزش باشید، موفقیت را جذب می كنید.
استعدادها و موهبت هایی را كه دارید ، كشف كنید.
بیاموزید چگونه آن استعدادها و موهبت های الهی را در راهی استفاده كنید كه برای دیگران مفید باشد.
تلاش كنید تا با ارزش شوید،در اين صورت موفقیت شما را تعقیب خواهد كرد.
8. انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید:

دیوانگی یعنی انجام كاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن.
شما نمی توانید كاری را هر روز انجام دهید و انتظار نتایج متفاوت داشته باشید، به عبارت دیگر، نمی توانید همیشه كار یكسانی (كارهای روزمره) را انجام دهید و انتظار داشته باشید، متفاوت به نظر برسید.
برای این كه زندگی تان تغییر كند، باید خودتان را تا سر حد تغییر افكار و اعمالتان متفاوت كنید، كه متعاقبا زندگی تان تغییر خواهد كرد.
9. دانش از تجربه می آید:

اطلاعات به معنای دانش نیست. تنها منبع دانش تجربه است.
دانش از تجربه می آید. شما می توانید درباره انجام یك كار بحث كنید، اما این بحث فقط دانش فلسفی از این كار را به شما می دهد.
شما باید این كار را تجربه كنید تا از آن آگاهی پیدا كنید.
تكلیف چیست؟ دنبال كسب تجربه باشید!
وقت خودتان را صرف یاد گرفتن اطلاعات اضافی نكنید. دست به كار شوید و دنبال كسب تجربه باشید.
10. اول قوانین را یاد بگیرید، بعد بهتر بازی كنید:

اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید، از هر كس دیگر بهتر بازی خواهید كرد.
دو گام هست كه شما باید انجام بدهید:
اولین گام این كه شما باید قوانین بازیي را كه می كنید ، یاد بگیرید، این یك امر حیاتی است.
گام دوم هم این كه شما باید بازی را از هر فرد دیگری بهتر انجام بدهید.
اگر شما بتوانید این دو گام را حساب شده انجام دهید موفقیت از آن شماست.

 {plusone}