ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

خسرو انوشیروان ساسانی

خسرو انوشیـروان ساسانی

خسرو اول فرزند قباد یکم (501-579 میلادی)، معروف به خسرو انوشیـروان، شهریاری از سلسله ساسانیان و بیست و دومین شاهنشاه ساسانی، از سال 531 تا سال 579 میلادی بود که می توان شاهنشاهی خسرو انوشیـروان را آغاز درخشان‌ترین دورهٔ عصر ساسانیان دانست.

 خسرو انوشیـروان، القابی همچون انوشه روان به معنی دارنده روح جاویدان و انوشیروان عادل و دادگر را در هزاره های تاریخ شکوهمند ایران، یدک می کشد و پس از کوروش کبیر، بزرگ امپراطور تاریخ جهان و داریوش بزرگ، امپراطور قدرتمند و توانای هخامنشیان، بعنوان يکی از بزرگ‌ ترين پادشاهان ايران بر تارک پادشاهان جهان و سرزمین جاوید ایران می درخشد.

خسرو انوشیـروان پسر سوم قباد یکم، شاهنشاه ساسانی بود که در دوران پادشاهی اش که درخشان ترین دورهٔ عصر ساسانی است، در کشور آرامش حکمفرما بود. در روایات شرقی خسرو انوشیـروان نمونهٔ دادگستری و جوانمردی و رحمت است و مؤلفان عرب و ایرانی حکایات بسیار در وصف جد و جهد او برای برقراری و حفظ عدالت نقل کرده‌اند.

مشهورترین بنایی که پادشاهان ساسانی ساخته‌اند، قصری است که تحت تاثیر گویش عربی اشغالگران مسلمان، طاق کسری یا ایوان کسری نامیده می‌شود و هنوز ویرانهٔ آن موجب حیرت است. عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران با سلطنت خسرو انوشیـروان آغاز می‌شود. ایران در زمان انوشیروان، چنان عظمتی یافت که حتی از عهد شاهپوران بزرگ نیز درگذشت و توسعهٔ ادبیات و تربیت معنوی این عهد را کیفیت مخصوصی بخشید. 

 

انوشیروان  

     

خسرو انوشیـروان

نام خسرو اول فرزند قباد یکم از دودمان ساسانیان
لقب انوشیروان - انوشه روان یا دارنده روح جاویدان - انوشیروان دادگر
سال شمار زادروز 501 م - تاجگذاری 531 م - درگذشت 579 میلادی در تیسفون
محل حکومت  ایرانشهر
همسران  کِیِن - اُفِمیا
فرزندان  هرمز چهارم - انوشزاد - نوشزاد
جنگ ها  جنگ با روم و فتح انطاکیه - خراجگزار شدن دولت روم به ساسانیان شکست ترکان و هفتالیان - راندن حبشی ها از یمن و دست نشانده ایران شدن یمن
دستاورد ها تحکیم سلطنت - تجدید درجات اجتماعی - اصلاحات اقتصادی و مالیاتی، رشد چشمگیر علم و دانش به خصوص در دانشگاه گندی شاپور - افزایش چشمگیر قدرت نظامی ارتش ایران - ترجمه کتاب های گوناگون به زبان پهلوی از جمله کلیله و دمنه - رشد چشمگیر هنر و موسیقی

 

ايران پيش از انوشيروان

انوشيروان فرزند قباد اول بود که نزديک 43 سال بر سرزمين ايران فرمان راند. قباد وارث ورشکستگی اقتصادی بود که در نتيجه‌ی چند سال قحطی و سپس شکست ايرانيان از هفتاليان(هون‌های سفيد) به وجود آمده بود. در اوج آن گرفتاری‌ها فردی به نام مزدک آيين تازه‌ای آورد که به برابری در دارايی‌ها و براندازی نظام طبقاتی دعوت می‌کرد و دليل اصلی دشمنی‌ها و ناسازگاری‌های ميان مردمان را نابرابری می‌دانست. پيروان مزدک کم کم به اين باور رسيدند که زن و خواسته بايد مانند آب و آتش و چراگاه در دسترس همگان باشد و بنابراين بايد از توانگران گرفت و به تهيدستان داد. از آن‌جا که قباد اين آيين را راهی برای کاستن از قدرت بزرگان ساسانی می‌دانست، از مزدک پشتيبانی کرد.

پشتيبانی قباد از مزدکيان باعث شورش بزرگان و موبدان و برکناری قباد شد. اما قباد از زندان فرار کرد و به هفتاليان پناه برد. قباد همراه سپاهی از هفتاليان به ايران بازگشت و به کمک آن‌ها برادر خود، زاماسب، را بر کنار کرد و بر جايگاه شاهی نشست. قباد اين بار از پشتيبانی مزدک دست کشيد، اما جنبش مزدکيان که با غارت بزرگان، ربودن زنان و دست افکندن بر زمين‌های کشاورزی همراه شده بود، کشور را به ناآرامی کشاند. باج‌خواهی هفتاليان، که قباد را به تخت نشانده بودند، نيز بر دشواری‌های اقتصادی کشور افزوده بود. از اين رو، قباد نخست فرمان کشتار مزدکيان را داد و سپس برنامه‌ای برای بهبود وضع ماليات پی افکند، اما مرگش فرارسيد و اين کار بزرگ به دست جانشين او، خسرو انوشيروان، انجام شد.

 

اصلاحات انوشيروان

بر تخت نشستن خسروی اول سرآغاز درخشان‌ترين دوره‌ی فرمان‌روايی ساسانيان است. او پس از به دست گرفتن فرمان‌روايی ايران کوشش خود را برای سامان دادن به سازمان آشفته‌ کشور آغاز کرد و طی نزديک به نيم سده فرمان‌روايی، پيشرفت اقتصادی، ادبی، علمی و هنری چشمگيری را برای ايرانيان به ارمغان آورد. سازمانی که او برای دولت ايران پی افکند، تنها در دوران زندگی او پابرجا نماند، بلکه الگويی برای فرمان‌روايی‌های ديگر شد و گسترش آن تا روزگار خلافت عباسيان نيز ادامه يافت. بر پايه‌ی پژوهش‌های ارنست اشتاين، اصلاحات اداری امپراتوری بيزانس(روم شرقی) در سده‌ هفتم ميلادی، برداشتی از اصلاحات شاهنشاهی ايران در سده‌ ششم ميلادی بوده است.

1. آبادی ويرانی‌ها

انوشيروان نخست فرمان داد دارايی‌‌هايی را که مزدکيان از مردم گرفته بودند، به آنان بازگردانند و دارايی‌های را که دارندگان واقعی آنها روشن نيست، برای آبادی ويرانی‌ها هزينه کنند. درباره‌ زنانی که مزدکيان ربوده بودند، فرمان داد چنانچه زنی پيش از آن شوهر نکرده يا شوهرش را از دست داده باشد، اگر مرد رباينده از نظر جايگاه اجتماعی با آن زن برابر باشد، بايد او را به عقد شرعی خود درآورد، مگر اينکه آن زن خواهان کناره‌ گيری از آن مرد باشد. زنان شوهردار به شوهران خود باز گردانده شوند و مرد رباينده بايد برابر مهری که شوهر قانونی داده بود، به آن زن بپردازد. هر کودکی که نسبش روشن نيست، از آن خانواده‌ای باشد که در آن زندگی کرده است و از آن خانواده ارث می‌برد.

از آن‌جا که شمار زيادی از مردم در شورش مزدکيان خانواده‌های خود را از دست داده يا در پی کشته شدن سر دودمان خود به تنگدستی افتاده‌ بودند، خسرو به پشتيبانی مالی از آن‌ها فرمان داد. برپايه‌ی فرمان او هزينه‌ی ازدواج دختران و پسران بی‌سرپرست، مهريه و جهاز، از خزانه‌ی دولت پرداخت شد و جوانان را به خدمت دربار پذيرفتند. همچنين، فرمان داد روستاهای ويران شده از نو آباد شوند و پل‌های چوبی و سنگی ويران شده را بازسازی کنند. کاريزها و جوی‌های آبياری را آباد کنند و چهارپايانی به زمين‌داران بدهند تا به آبادانی روستاها بکوشند و کشاورزی شکوفا شود.

2. بهبود سازمان اداری و دارايی

خسرو انوشيروان نظام اداری ايران را دگرگون کرد و نظام وزيران يا ديوان‌ها را پديد آورد که زير نظر نخست‌وزير به کارهای کشوری و لشکری می‌پرداختند. او برزويه‌ی دانشمند را نخست‌وزير خود برگزيد و به اصلاح نظام ماليات پرداخت. پيش از انوشيروان پايه‌ی مالياتی که هر فرد بايد می‌پرداخت، روشن نبود. ازاين رو، همواره بهانه‌ای برای زياده‌خواهی‌ها و سخت‌گيری بيش از اندازه بر مردم وجود داشت. روستاييان پيش از آن‌که ماليات ميوه را بدهند، نبايد به آن دست می‌زدند و چه بسا ماليات بگيران برای ارزيابی ميزان ماليات دير می‌رسيدند و ميوه‌ها تباه می‌شد. هم‌چنين تا ارزياب دولت برسد، غله در خرمنگاه می‌ماند و چه بسا تندبادی می‌وزيد و محصول را بر باد می‌داد. در اين صورت، روستاييان هم به دولت مغروض می‌شدند و هم بايد رنج تنگدستی ونابودی هستی خود را نيز تحمل می‌کردند.

انوشيروان فرمان داد مساحت زمين‌ها برآورد شود و آمار درختان بارده نيز گرفته شود و گروهی از مردمانی با انصاف و خيرخواه بر پايه‌ی برآوردی ساليانه برای آن‌ها ماليات در نظر بگيرند. صورت مشمولين پرداخت ماليات در دو نسخه فراهم شد که يکی از صورت‌ها در اداره‌ی مرکزی و ديگری در اداره‌ی محلی نگهداری شود. هم‌چنين، برای تعيين ميزان ماليات سرانه به سرشماری مردم فرمان داد و کودکان، زنان و پيران را از ماليات سرانه معاف کرد.

بر پايه‌ی کار آمارگران و کارشناسان ماليات، از آن پس بنا شد که برای هر گريب گندم و جو، سالی يک درهم، برای هر گريب مو، هشت درهم، برای هر گريب يونجه، هفت درهم، برای هر گريب برنج، پنج ششم درهم و ساليانه از هر چهار درخت خرمای پارسی يا شش نخل آرامی يا شش درخت زيتون، يک درهم بگيرند. تک درخت‌ها از ماليات معاف شدند. به نظر می‌رسد اين ماليات چندان سنگين نبوده است، اما اگر هم چنين بوده، ماليات ساليانه‌ی مشخص باعث آسودگی مردم بود و درآمد خزانه را نيز ثابت‌تر، اطمينان‌بخش‌تر و چند برابر کرده بود.

طبری در تاريخ خود در جريان شرح چگونگی تعيين ميزان ماليات، به اهميت پرداخت منظم ماليات از زبان انوشيروان می‌پردازد و می‌نويسد:" کسری گفت می‌خواهيم که بر هر جريب نخل و زيتون و بر هر سر خراجی مققر داريم و بگوييم تا به سه قسمت در سال بگيرند و در خزانه‌ی ما مالی فراهم آيد که اگر در يکی از مرزها يا يکی از ولايات خللی افتاد که به مقابله يا فيصل آن نياز شديم، مال آماده باشد و حاجت به خراج گرفتن نباشد."

3. سازمان نوين ارتش

تا زمان خسرو انوشيروان سپاه ايران زير فرمان يک نفر سردار بزرگ با عنوان ايران‌سپاهبد بود و سپاهيان از مردمان وابسته به اشراف بودند. انوشيروان منصب ايران‌سپاهبد را لغو کرد و چهار سپاهبد برای چهار گوشه از کشور فرستاد: سپاهبد خاور(خراسان، سيستان و کرمان)، سپاهبد جنوب(فارس و خوزستان)، سپاهبد باختر(عراق تا مرز بيزانس) و سپاهبد شمال(ماد و آذربايجان). او جيره‌ی مناسب و ثابتی برای سپاهيان تعيين کرد و به جنگاورانی که اسب نداشتند، اسب و اسلحه داد. بنابراين، سپاه منظمی پديد آورد که به فرمان شاه بود تا به فرمان اشراف. 

انوشيروان پس از آن‌که بر قوم بارز، که در کرمان می‌زيستند، چيره شد، بازماندگان آنان را به به بخش‌های گوناگون کشور فرستاد و به آن‌ها مسکن داد و جنگاوران زبده‌ی آن‌ها را به خدمت سربازی واداشت. اين کار را با قوم‌های ديگری، مانند چول‌ها، ابخازها، خزرها و آلان‌ها، نيز انجام داد. به اين ترتيب، سپاه ايران شامل اسواران و کوچ‌نشينان نيرومند و سلحشوری شد که پيادنظام را می‌ساختند. پيش از اين کار مهم، پيادگان سپاه ايران را گروهی از کشاورزان ايرانی می‌ساختند که بيش‌تر برای ويران کردن ديوارها، گردآوری کشتگان و خدمت به جنگجويان، همراه سپاه برده می‌شدند.

4. پشتيبانی از دانشمندان

بنيان‌گذاری دانشگاه گندی‌شاپور به شاپور دوم باز می‌گردد، اما شکوفايی آن دانشگاه در زمان خسرو انوشيروان رخ داد. به پشتيبانی او بود که دانش اخترشناسی پيشرفت کرد و زيج شهرياری پديد آمد. او نه تنها دوستدار دانش بود که خود انديشمند بزرگی بود و به نوشته‌ی اکاثياس، فلسفه را از اورانوس، پزشک و حکيم سريانی، آموخت. او با دانشمندان و فيلسوفان به گفت و گو می‌نشست و از پرسش و پاسخ او با پريسيکانوس دو کتاب فراهم شد که ترجمه‌ی ناقصی از آن به لاتين در کتابخانه‌ی سن‌ژرمن پاريس با عنوان "حل مسائلی درباره‌ی مشکلات خسرو پادشاه ايران" موجود است. او برزويه را به هندوستان فرستاد تا دانش هنديان را به ايران بياورد. همچنين، به گردآوری و ترجمه‌ی نوشته‌های علمی يونانيان فرمان داد. بخش زيادی از نوشته‌های يونانی که در دوره‌ی اسلامی به عربی ترجمه شد، در واقع ترجمه‌ از متن‌های پهلوی بوده است.

آوازه‌ی دانش دوستی انوشيروان چنان در جهان آن روز پيچيده بود که با بسته شدن مدرسه‌ی آتن در سال 529 ميلادی، بسياری از فيلسوفان يونانی به گندی‌شاپور کوچ کردند . آنان چند سالی را در آن‌جا به پژوهش‌های خود ادامه دادند و هنگامی که خواستند به ميهن خود بازگردند، انوشيروان در پيمان‌نامه‌ی صلح با امپراتور روم شرقی شرط کرد که به آنان آسيبی نرسانند. همچنين، ابن‌نديم از پزشکی به نام ابن‌دهن هندی ياد کرده که مدير بيمارستان گندی‌شاپور بوده است. از اين رو، بسياری از پژوهشگران تاريخ علم، از جمله جرج سارتن، بر اين باورند که گندی‌شاپور جايگاه برخورد نظريه‌های ايرانی، هندی و يونانی بود که يکديگر را بارور می‌ساختند.

بسياری از آثار دوره‌ ساسانی که نامی يا اثری از آنها برای ما مانده است در روزگار انوشيروان پديد آمده يا بازنويسی و گردآوری شده‌اند. برای مثال، کتاب ارزشمند کارنامه‌ اردشير بابکان و سند يکتاپرستی ايرانيان يعنی کتاب اوستا به روزگار او گردآوری و بازنويسی شد. بسياری از پژوهشگران پيدايش الفبای اوستايی را نيز در اين دوران می‌دانند. همچنين، داستان‌ها و افسانه‌های حماسی ايران باستان در کتابی با نام خداينامک (کتاب شاهان) گردآوری شد،همان کتابی که منبع اثر جاودانه‌ی فردوسی برای آفرينش شاهنامه بود. برخی از نام‌هايی که در شاهنامه‌ ديده می‌شود نام نزديکان خسرو انوشروان است.

5. داد و دادگستری

بر پايه‌ی آن چه نويسندگان ايرانی و عرب نوشته‌اند، خسرو انوشيروان هنگام نشستن بر تخت شاهنشاهی به بزرگان سپرده بود که با مردمان به درستی و عدالت رفتار کنند. با اين همه کارگزاران بلند جايگاه باز هم بر مردم سخت می‌گرفتند و کارهای ناشايستی انجام می‌دادند. خواجه نظام الملک در کتاب سياست‌نامه از يکی از بزرگانی ياد می‌کند که انوشيروان آن را والی آذربايجان کرده بود. والی می‌خواست باغ و نشستگاهی بزرگ برای خود بسازد، اما کلبه‌ و زمين پيرزنی مانع کار او بود و چون پيرزن به فروش راضی نشد، کلبه و زمين را به‌زور از او گرفتند و هنگامی که بهای زمين را خواست، پاسخش نداند.

پيرزن به دادخواهی به نزد انوشيروان رفت. انوشيروان فرمان داد پيرامون دارايی‌های والی آذريبايجان بررسی کنند. هنگامی که انوشيروان پی برد آن والی چه سرمايه‌ای برای خود انباشته است، گفت:"آن که چندين نعمت دارد و هر روز از بيست گونه طعام و بره و حلوا و قليه‌ی چرب و شيرين خورد و ضعيفی ديگر که از پرستار خدای تعالی باشد و در همه‌ی عالم دو نان داشته باشد و آن دو نان را نيز به ناحق از او بستانند و او را محروم گردانند، بر او چه واجب آيد؟" پس فرمان داد که پوست او را بکنند و گوشت او را به سگان بدهند و پوست را از کاه پر کنند و بر در سرا بياويزند و هفت روز منادی کنند که هر که پس از اين ستم کند با او همان کنند که با اين کردند.

در زمان انوشيروان برخی از مجازات‌ها نيز تعديل شد. پيش از اصلاحات انوشيروان راه‌زنان، زناکاران، ياغيان، فراريان از جنگ و از دين برگشتگان، به جزاهای بدنی سخت يا اعدام محکوم می‌شدند. آن گونه که در نامه‌ی تنسر آمده است، انوشيروان فرمان داد که:"از دين برگشتگان را به زندان افکنند و برای يک‌سال به هر وقت او را خوانند و نصيحت کنند و برهان آورند و شبه را بر طرف کنند و اگر به توبه و استغفار بازآيد، آزادش کنند و اگر پافشاری کرد، او را بکشند. همچنين فرمان داد اگر بزهکاری به قطع عضو محکوم ‌شد، عضو او را به گونه‌ای قطع کنند که او از کار باز نماند. برای نمونه، بينی زناکار را می‌بريدند و اگر بزهکاری به جزای نقدی محکوم می‌شد و پس از پرداخت جريمه بار ديگر به جرمی دست می‌زد، بينی و گوش‌هايش را می‌بريدند.

 

انوشيروان و رومی‌ها

انوشيروان طی پنجاه سال فرمان‌روايی چند بار با رومی‌ها جنگيد. در جنگ نخست که در سال 534 به پايان رسيد، هر دو طرف به صلح رضايت دادند. اما پس از پيروزی رومی‌ها بر وندال‌ها و اوستروگوت‌ها در غرب، يوستينيان، امپراتور روم شرقی، در جنگ ميان دو پادشاه بيايان سوريه، يعنی حارث بن عمرو غسانی که در پشتيبانی رومی‌ها بود، و منذر بن نعمان، که به عنوان دست‌نشانده‌ی شاه ايران در حيره فرمان‌روايی می‌کرد، به ميانجيگری برخاست و در کار آن دو دخالت کرد. از اين رو، خسرو در سال 540 ميلادی انطاکيه را تصرف کرد و شمار زيادی از مردم آنجا را به شهر جديدی که در نزديکی تيسفون ساختند و انطاکيه‌ بهتر خسرو (به‌ ازآنتيو خسرو)، نام گرفت، جا‌به‌جا کرد.

چندی پس از آن، خسرو کالينيکون را نيز گرفت و تا سال 545 چند درگيری ديگر بين رومی‌ها و ايرانی‌ها رخ داد که گاهی ايرانی‌ها و گاهی‌ رومی‌ها پيروز شدند. در آن سال بود که دو طرف دست از جنگ کشيدند و پيمان صلح بستند. با اين همه، بار ديگر در قفقاز با هم جنگيدند که به شکست سپاه خسرو به سال 553 انجاميد.

سرانجام در سال 561، پيمان صلحی برای 50 سال ميان ايران و روم بسته شد که بر پايه‌ آن صلح‌نامه، هر دو طرف به سوی سرزمين‌های پيشين خود عقب نشستند و آزادی بازرگانی بين ايران و بيزانس فراهم شد. همچنين، مسيحی‌ها در کيش خود آزادی يافتند، اما بنا شد که پيروان هر دو دين زردشتی و مسيحی، کسی را به دين خويش دعوت نکنند.

در سال 571 ميلادی، شورشی در ارمنستان برپا شد و شورشيان از يوستينيان، امپراتور روم شرقی، خواستند به آنها ياری رساند. اين کار به جنگ ديگری بين ايران و روم به سال 572 انجاميد که با پيروزی‌هايی برای هر دو طرف همراه بود. خسرو توانست ارمنستان را آرام کند، اما رومی‌ها به ميان‌رودان يورش آوردند و قلعه‌ سينگارا را گرفتند. درگيری‌های شديدی بين ايرانيان و رومی‌ها درگرفت و انوشيروان در يکی از نبردها به سختی زخم برداشت. سرانجام در سال 579 گفتگوهايی برای صلح آغاز شد، اما در همان زمان انوشيروان از دنيا رفت.

 

نبرد با هفتاليان

پس از اين که انوشيروان در پی پيمان صلح 50 ساله از سوی رومی‌ها آسوده گشت، بر آن شد که برای هميشه به باج‌خواهی‌ها هفتاليان پايان دهد. هفتاليان گروهی از هون‌ها بودند که از شمال شرق به خاک ايران يورش می‌آوردند. از زمانی که پيروز، شاه ساسانی، در نبرد با آن‌ها کشته شد و قباد با پشتيبانی آن‌ها بر تخت شاهی نشست، دولت ايران خراجی ساليانه به آن‌ها پرداخت می‌کرد. انوشيروان با کمک ترک‌های شاخه‌ی شائووو توانست هفتاليان را شکست دهد و رود جيحون مرز بين ايران و سرزمين خاقان ترک شناخته شد.

چندی نگذشت که ترکان شائووو برای ايران دشمنی خطرناک‌تر از هفتاليان شدند و حتی برخی از قبيله‌های آنان در قفقاز نمودار شدند. ترکان به سرداری سين‌جيبو و به تحريک دولت روم از مرز گذشتند و در بخش‌هايی از ورارودان(ماوراء النهر) تاخت و تاز کردند. از اين رو، انوشيروان فرمان داد تا استحکامات جديدی در گذرگاه دربند، در بالای دريای خزر و گذرگاه داريل يا گذرگاه آلان‌ها، بسازند و قلعه‌های ديگری بر پا کنند تا راه دسترسی به هيرکانيا (گرگان) بسته شود.

 

لشکرکشی به يمن

در دوره‌ فرمانروايی انوشيروان، گروهی از عرب‌ها با نام حميريان بر جنوب عربستان فرمان می‌ راندند. گسترش دين مسيح در بخش‌هايی از جنوب عربستان باعث درگيری‌هايی بين حبشی‌ها و حميريان شد، زيرا حبشی‌ها پيرو دين مسيح بودند و حميران به آزار مسيحيان جنوب عربستان می‌پرداختند. نخستين لشکرکشی حبشی‌ها در سال 522 ميلادی رخ داد، اما عرب‌های جنوب عربستان توانستند به رهبری يوسف ذونواس، که پيرو دين يهود بود، حبشيان را از جنوب عربستان بيرون برانند. با اين همه، حبشی‌ها در لشکرکشی دوم به سال 525 ميلادی که با پشتيبانی دولت روم شرقی انجام شد، پيروز شدند. يوسف کشته شد و حبشی‌ها يکی از حميريان را به عنوان دست‌نشانده‌ خود به فرمانروايی برگزيدند.

در يکی از سال‌های بين 532 تا 535، سرداری از سپاه حبشی‌ها، به نام ابرهه، قدرت را از دست پادشاه حميری بيرون کرد و دولت مستقلی در جنوب عربستان پی افکند و استقلال خود را از حبشه اعلام کرد. پس از مرگ ابرهه، برادر ناتنی‌اش به پادشاهی رسيد، اما يکی از پسران ابرهه در سال 572 به نزد خسرو انوشيروان آمد و از او برای رسيدن به فرمانروايی کمک خواست. خسرو که می‌دانست ابرهه و برادر ناتنی‌اش از طرفداران روم شرقی هستند، ناوگانی را به فرماندهی سرداری به نام وهرز به ناحيه‌ نزديک عدن کنونی فرستاد. ايرانيان به سال 575 يا 577 توانستند بر صنعا، تختگاه عربستان جنوبی، دست پيدا کنند و يمن تا زمان گسترش اسلام، زير فرمان ساسانيان در آمد.

 

خسرو جاويدان روان

بيش‌تر تاريخ‌نگاران ايرانی و عربی، خسروی اول را عادل‌ترين پادشاهان می‌دانند‌ و از او با دو لقب انوشيروان(انوشه روان به معنای جاويدان روان) و عادل(دادگر) ياد کرده‌اند. البته، دادگستری انوشيروان را بايد با رفتار و کردار پادشاهان ديگر مقايسه کرد و اگر در جايی خشونتی از آن پادشاه ديده می‌شود، نبايد آن را دست‌آويزی برای نپذيرفتن هرگونه دادگستری از سوی آن شاه قرار داد و داستان‌هايی را که پيرامون دادگستری او در تاريخ آمده است، به گونه‌ای توجيه کرد.

مسعودی داستانی از رفتار دادگسترانه‌ انوشيروان آورده است که نويسندگان زيادی به نقل از او در کتاب‌ها خود آورده‌اند. او نوشته است: خسرو پس از بازگشتن به عراق، فرستادگان پادشاهان گوناگون را به حضور پذيرفت. يکی از آن فرستادگان از سوی قيصر روم آمده بود که به تماشای ايوان کسری پرداخت و از شکوه آن ستايش‌ها کرد. فقط در جلوی ايوان نقصی مشاهده کرد و به همراهان بازگفت. وی را چنين پاسخ دادند که در آن جا، خانه‌ای از آن پيرزنی بود که حاضر نشد آن را بفروشد و چون شاه نخواست به آن پيرزن ستم روا دارد، آن خانه را به همان حال بگذاشت و اين نقص از آن است. فرستاده گفت: به خدا که اين نقص بهتر از هر کمال است.

خسرو انوشيروان حتی درچشم بدخواهان خود نيز به مانند پادشاهی اصلاح‌طلب و پرکار جلوه نموده است. برای نمونه، پروکوپيوس، تاريخ نگار رومی که تاريخ‌نگار بی‌طرفی نبوده است، خسرو انوشيروان را پادشاهی بی‌آرام و فتنه‌انگيز معرفی کرده است که عاشق ابتکار و بدعت بود و همواره در پيرامون خود توليد هيجان می‌کرد و بزرگان مملکت را جان به لب می‌آورد. البته، او خسرو را پادشاهی دسيسه‌باز نيز می‌داند و نمونه‌هايی از دسيسه‌هايی را بر می‌شمارد که او بر روميان روا داشته است. او بسياری از رفتارهای انسان‌دوستانه و دادگسترانه‌ خسرو را نيز ظاهرسازی و عوام‌فريبی معرفی کرده است.

 

دستاوردهای  خسرو انوشیـروان

خسرو یكم انوشیروان در تاریخ ساسانیان مظهر شاه فیلسوف است و گفتارها و كردارهاى بسیارى در این زمینه به او نسبت داده اند كه اثباتشان دشوار است. با این حال مسلم است كه او به كار برادر بزرگترش، كاووس و اشراف مخالف خود پایان داد و قدرت مزدكیان را در سراسر شاهنشاهى از بین برد. او سلسله باروها یا دیوارهایى (وَر) در چهارگوشه شاهنشاهى به منظور دفاع از كشور بنا كرد. یكى در شمال شرقى در امتداد دشت گرگان، یكى در گذرگاه قفقاز، یكى در غرب و آخرى به نام دیوار اعراب (وَرتازیگان) در جنوب غربى كشور در عصر او ساخته شد.

گرچه تقسیم چهارگانه شاهنشاهى را به خسرو یكم نسبت داده اند، گمان مى رود كه انجام یا آغاز آن با قباد یكم، پدر خسرو بوده است. وقتى خسرو یكم در مقام شاه ضد مزدكى به سلطنت رسید، قدرت اشراف و زمین داران بزرگ را به آنها بازنگردانید، بلكه سیاستى به سود زمین داران كوچك مرفه (دهقانان) در پیش گرفت. دهقانان از نظر نظامى ستون فقرات ارتش ساسانى را تشكیل مى دادند و از لحاظ اقتصادى نیز گردآورى مالیات یعنى شالوده اقتصاد كشور برعهده ایشان بود. آنان همچنین تا سده هاى بعد یعنى تا قرن یازدهم میلادى (قرن چهارم هجرى) به عنوان امانتدار گنجینه فرهنگ ایرانى باقى ماندند و یكى از ایشان (فردوسى) در ملك كوچك خود شاهنامه را تدوین كرد.

خسرو به دو نوع اقدام عمده دست زد: یكى مالى و اقتصادى و دیگرى نظامى. در شمارى از منابع، روایت شده است كه مالیات ها بر میزان برداشت از زمین ها و میوه ها و غلات برآورد مى شد، ولى بیشتر محصولات پیش از آنكه ارزش آنها از نظر مالیاتى برآورد شود، فاسد مى شدند. بنابر نظام جدید، زمین مساحى مى شد و حقاً تعیین مى شد و براى زمین ها معدلى سالانه براى حاصل غلات برآورد مى شد و براى زمین هایى كه داراى حاصل خرما و زیتون بودند براساس شمار درخت ها برآورد مى شد.  در واقع مى توان نتیجه گرفت كه خسرو دریافت مالیات را سهل و آسان تر از گذشته در نظر گرفت و به نوعى با مردم مدارا كرد.

پس از اصلاحات مالیاتى به اصلاحات نظامى پرداختند كه در آن شیوه پیشین، آمدن فئودال هاى بزرگ كه با خود ساز و برگ و فرودستان و پیروان خویش را به میدان مى آوردند، دگرگون شد و دولت مركزى نیروى جدید دهقان ها یا «پهلوانان» مزدور و تجهیز شده را فراهم آورد.

این اصلاح نظامى، ناشى از زیركى خسرو است زیرا با این كار هم توان ارتش ایران را در برابر هجوم بیگانگان افزایش داد و هم به دلیل استفاده از عناصر وابسته دهقانى، مى توانست به طور غیرمستقیم بر اوضاع داخلى مسلط باشد و از شورش هاى طبقات پایین دست به ویژه به دلیل نفوذ مخفیانه مزدكیان در میان آنها جلوگیرى نماید.

به جز اصلاحات مالیاتى و نظامى، اقدامات دیگرى نیز به انوشیروان منسوب است و از آنجا که انوشيروان، پادشاه دانشمند و دانش‌دوستی بوده است، از يک ايرانی مسيحی به نام پولس پرسا (Paulus Persa) خواسته بود چکيده‌ای از منطق ارسطو برای شاه فراهم آورد که بخش‌هايی از آن کتاب بر جای مانده است.

پولس در تقديم‌نامه‌ی اين کتاب به شاه چنين گفته است: فلسفه، که معرفت حقيقی درباره همه‌ چيزهاست، در ذات شما وجود دارد. من اين فلسفه را که ذاتی شماست به شما تقديم می‌دارم. خسرو فرمان داده بود بخش‌هايی از عهد عتيق را به زبان پهلوی ترجمه کنند که بخش‌هايی از آن ترجمه را در ترکستان چين پيدا کرده‌اند و اکنون در موزه‌ی فلکرکونده در برلین نگهداری می‌شود.

از کارهای شايسته‌ خسرو انوشيروان، برگزيدن برزويه‌ طبيب يا همان بزرگمهر به جايگاه وزارت است. او فرمان داد کتاب پنچه ‌تنتره یا پنج کتاب که اکنون به کليله و دمنه شناخته می‌شود را که برزويه‌ طبيب از هندوستان آورده بود، از سنسكریت به زبان پهلوى یا همان فارسى میانه ترجمه کنند. هدف اين اثر آموزش رهبری سياسی، شناخت سرشت بشر و فراست و زيرکی و دانايی است. همچنين، به فرمان او کتاب‌هايی بسياری را از سانسکريت و يونانی به پهلوی ترجمه کردند. اين دانش دوستی و دانشمند پروری انوشيروان رشد علمی چشمگيری را به ارمغان آورد که پس از ورود اسلام به ايران، از راه دانشگاه گندی‌شاپور (جندی شاپور)، زمينه‌سازی عصر طلايی تمدن اسلامی شد.

به فرمان انوشيروان شهرهای زيادی در ايران ساخته شد و بناهای باشکوهی بر پا شد. به نظر برخی از پژوهشگران تاريخ ايران، کاخ کسری را خسرو اول بنيان نهاد که تالارهای آن جايگاه ديدار با مردم (بار عام)، بوده است. اين بنای شگرف برای طاق بسيار بزرگش در جهان شناخته شده است که دهانه‌ی آن 6/25 متر و بلندی آن نزديک 29 متر است. بارگاه باشکوه شاهنشاه در اين کاخ آجری بود و از همان‌جا به کارهای کشور رسيدگی می‌کرد. در همين کاخ بود که مردم در جشن نوروز و جشن مهرگان برای شاه هديه می‌آوردند و شاه نيز به آنان هديه می‌داد. دبيران نام هديه دهندگان را در دفتر ويژه‌ای می‌نوشتند و آنگونه که جاحظ در کتاب التاج آورده است: اگر هديه دهنده به کمک مالی نياز پيدا می‌کرد، برپايه‌‌ آنچه که در دفترها نوشته شده بود، ارزش هديه‌های او را برآورد می‌کردند و دو برابر آن را به او می‌دادند.

به هر حال خسرو یكم با به كارگیرى سیاست میانه روى سعى كرد اقتدار خدشه دار شده ساسانى را بازگرداند و در این كار نیز تا حدود بسیارى موفق شد و نام او به عنوان شاه عادل یا دادگر در میان مردمان، تاكنون باقى مانده است.

برخی مورخین انوشیروان را بزرگترین پادشاه ایران می دانند اما با وجود کوروش کبیر امپراطور بزرگ هخامنشیان و پادشاه مقتدر جهان، داریوش بزرگ، نمی توان این لقب را به او داد اما در اینکه او بزرگترین پادشاه ساسانی و بعد از کوروش کبیر و داریوش بزرگ، بزرگترین پادشاه ایران بود، هیچ شکی نیست. انوشیروان شخصی بود که صفات سرداری را با خصایص مملکت داری در کنار هم داشت و تاریخ اینگونه افرادی را به ندرت به خود دیده است. او شاهی بود عادل، سخت، جنگی، مدیر و بهترین سردار زمان خود.

 

فلسفه زندگی و کشورداری

خسرو انوشیروان در بخشی از نامه ای که درباره زندگی و کشور داری خویش نوشته است، اینچنین می نویسد که:

در شیوه های نیاکان، از گشتاسپ تا شهریاری کوات، نزدیکترین به پدر خویش، نیک نگریستیم و آنچه درست بود برگرفتیم و آنچه نادرست، از آن روی بگرداندیم و در این کار، مهر پدران، هرگز ما را به پذیرفتن شیوه های ناسودمند برنینگیخته است.

چون از نگریستن در شیوه های نیاکان بیاسودیم و به پدران بیآغازیدیم که سزاوارتر بودند، و هیچ راستی را فرو نهشتیم و همواره به کار بستیم، چه، راستی را نزدیکترین خویشاوند یافتیم، از آن پس، به شیوه های روم و هند پرداختیم.

آیین های آنان را با سنجه خرد بسنجیدیم و ستوده های آن را برگزیدیم و از میان آنها بدان چه زیور شهریاری مان بود چنگ زدیم و آن را خوی و شیوه خویش کردیم و هرگز بدان چه خواهش های درون به سوی آن میکشید نگرویدیم و رومیان و هندیان را نیز از آن بیآگاهانیدیم و از شیوه هایشان آنچه را خوش نداشتیم به آنان نوشتیم و از آن بازشان داشتیم.

جز این که ما کسی را به چیزی جز شیوه و آیین اش وادار نساخته ایم و آن چه را که خود داریم نیز از آنان دریغ نورزیده ایم. با این همه، از آموختن آن چه آنان داشتند نیز ننگ نداشتیم. چه، سر فرود آوردن در برابر راستی و دانش و پیروی کردن از آن، بزرگترین زیور شهریاران است. چنان که ننگ داشتن از آموختن و سرباز زدن از جست و جوی دانش، بزرگترین آسیب را بر آنان زند. آنکه نیاموزد دانا نشود.

آنگاه، که دانش کارسازی و کشور داری رومیان و هندوان را همگی بشناختم، شیوه های نیک نیاکان را و آنچه را که خود پدید آوردم و خویشتن را بر آن داشتم، و آنچه از شاهان بیگانه گرفتم، همه را به یک دیگر پیوند زدم و بر آنچه مایه پیروزی و نیکی بود، استوار ماندم.

 

در زمان حکمرانی خسرو انوشیـروان:

امپراطوری های روم از او شکست ها خوردند و غرامتها دادند.

دولت هیاطله از صفحه روزگار محو شد.

خزرهای وحشی گوشمالی داده شدند.

ترک ها آن طرف جیحون، سر جایشان نشستند.

حبشی ها را از یمن راند و آن مملکت را دست نشانده ایران کرد.

اصلاحاتش در امور داخلی، روح جدیدی به کالبد ایران داد.

او آخرین ستاره ایی که در افق ایران باستان درخشید و آخرین شاهی بود که عظمت ایران باستان را در وجود خود مجسم کرد.

بعد از او دیگر کسی مثل او پیدا نشد و دولت ساسانی روز به روز ضعیف تر شد.

در دوران سلطنت عادل انوشیروان، تمامی احزاب و ادیان از آزادی کامل بهره مند بودند.

او شخصی فوق العاده مانند کوروش کبیر و داریوش بزرگ بود.

خسرو اول نمونه دادگستری است و مولفان عرب و ایرانی حکایات بسیار در وصف کوشش او برای حفظ عدالت نقل کرده‌اند.

عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران با شاهنشاهی خسرو اول با ترجمه کتاب کلیله و دمنه از زبان سانسکریت به زبان پهلوی ساسانی آغاز شد.

آزادی مذهبی برای ادیان غیر زرتشتی، مانند مسیحیت و یهودیت وجود داشت و از قیودی که برای سایر مذاهب غیر مسیحی در کشور روم قائل شده بودند، می‌توان قیاس کرد که دربار ایران نسبت به آزادی مذهب دارای چه عقیده و مقام عالی بوده‌است.

تیسفون و دربار خسرو، پناهگاه فیلسوفان یونان در نتیجه تعطیلی مدرسهٔ فلسفه آتن توسط امپراتور بیزانس و تعدیاتی که به حکما کردند، شد.

در این دوره، بازی چترنگ یا شطرنج از هند به ایران آورده شد.

تیسفون پایتخت دولت شاهنشاهی ایران در عهد خسرو اول به منتهای وسعت خود رسید.

• دانشگاه پزشکی گندی شاپور در زمان خسرو از رونق خاصی برخوردار بود و مرکز علم پزشکی جهان به شمار می‌آمد.

مسیحیان نستوری که در قرن پنجم میلادی از روم طرد شدند، به ایران پناهنده شدند و پزشکان حاذقی که در بین اینان بودند در مدارس پزشکی ایران از جمله گندی شاپور مشغول به کار شدند.

اگر بخواهیم دستاورد های انوشیروان را در یک جمله بیان کنیم، باید به این موارد اشاره کرد: تحکیم سلطنت، تجدید درجات اجتماعی، اصلاحات اقتصادی و مالیاتی، رشد چشمگیر علم و دانش به خصوص در دانشگاه گندی شاپور، افزایش چشمگیر قدرت نظامی و ارتش ایران، ترجمه کتابهای گوناگون به زبان پهلوی از جمله کلیله و دمنه، رشد چشمگیر هنر و موسیقی.

 

سال شمار فرمانروايی انوشيروان

 531 ميلادی، انوشيروان به پادشاهی ايران دست يافت.

• 532 ميلادی، انوشيروان به دليل درگيری‌ها داخلی به ناچار با رومی‌ها صلح کرد.

• 533 ميلادی، فيلسوفان يونان به دربار انوشيروان آمدند.

 534 ميلادی، نبرد نخست انوشيروان با يوستينيان اول، امپراتور روم شرقی، رخ داد، اما هر دو طرف به صلح رضايت دادند.

• 540 ميلادی، به دليل دخالت امپراتور روم در درگيری بين غسانی‌ها و منذر بن نعمان، که به عنوان دست‌نشانده‌ی شاه ايران در حيره فرمان‌روايی می‌کرد، جنگ ديگری رخ داد.

• 543 ميلادی، جنگ سوم انوشيروان به رومی‌ها با شکست رومی‌ها پايان يافت و ايرانيان بر انطاکيه دست يافتند.

• 544 ميلادی، با پرداخت 2 هزار پوند طلا از سوی رومی‌ها، پيمان پنج‌ساله‌ای برای ترک جنگ بسته شد.

• 551 ميلادی، رومی‌ها سپاه ايران را شکست داند و بار ديگر پيمان پنج‌ساله‌ای برای ترک جنگ بسته شد.

• 557 ميلادی، انوشيروان هفتاليان را به کمک ترک‌ها شکست داد.

• 561 ميلادی، پيمان صلحی پنجاه‌ ساله بين ايران و روم بسته شد.

 569 ميلادی، ايرانيان ترک‌ها را شکست دادند و آن‌ها را از مرزهای ايران پس راندند.

• 570 ميلادی، ايرانيان حبشی‌ها را از يمن بيرون راندند.

• 571 ميلادی، شورشی در ارمنستان بر پا شد و شورشيان از يوستينيان، امپراتور روم شرقی، خواستند به آن‌ها ياری رساند.

 572 ميلادی، جنگ ديگری بين ايران و روم رخ داد که پيروزی‌هايی برای رومی‌ها همراه بود.

 575 ميلادی، انوشيروان بر ارمنستان تاخت و پيروزی‌هايی به دست آورد.

• 576 ميلادی، رومی‌ها بخش‌هايی از سپاه ايران را شکست دادند و گفت و گوهای صلح بر پا شد.

 579 ميلادی، انوشيروان پس از 48 سال فرمان‌روايی درگذشت.

 

به یاد باد تاریخ شکوهمند سرزمین جاوید پارس