واژه های بیگانه در زبان پارسی
واژه های بیگانه فراوانی در زبان اصیل پارسی یافت میشود و گویش میگردد که هیچ ارتباطی با زبان، فرهنگ و گویش سرزمین جاوید پارس ندارد و ایران در طول تاریخ شکوهمندش، هیچگاه آنرا استفاده ننموده و توسط تهاجم فرهنگی ناشی از حمله کشورهای بیگانه و خصوصا تازیان وحشی، راه به زبان اصیل پارسی گشوده است.
کلماتی در همه زبانها و کشورها یافت میشوند که واقعا متعلق به آن زبان نیست ولی در اثر گذشت زمان و تکرار آن، در گویش مردم آن کشور نهادینه شده و قسمتی از ادبیات آن کشور میشود که این فرایند میتواند دراثر تهاجم فرهنگی از طریق مهاجرت، استعمار و... پدید آید.
واژههایی که همگی فرانسوی هستند ولی پارسی تلقی شده اند:
آسانسور، آلیاژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بلیت، بیسکویت، پاکت، پالتو، پریز، پلاک، پماد، پوتین، پودر، پوره، پونز، پیک نیک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تیراژ، تور، تیپ، خاویار، دکتر، دلیجان، دوجین، دوش، دبپلم، دیکته، رژ، رژیم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زیگزاگ، ژن، ساردین، سالاد، سانسور، سرامیک، سرنگ، سرویس، سری، سزارین، سوس، سلول، سمینار، سودا، سوسیس، سیلو، سن، سنا، سندیکا، سیفون، سیمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شیک، شیمی، صابون، فامیل، فر، فلاسک، فلش، فیله، فیبر، فیش، فیلسوف، فیوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کلیشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کمیته، کنتور، کنسرو، کنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گریس، گیشه، گیومه، لاستیک، لامپ، لیسانس، لیست، لیموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتیک، ماشین، مانتو، مایو، مبل، متر، مدال، مرسی، موزائیک، موزه، مین، مینیاتور، نفت، نمره، واریس، وازلین، وافور، واگن، ویترین، ویرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسیاری از واژههای دیگر.
بسیاری از واژههای عربی در زبان پارسی در واقع عربی نیستند و اعراب ، آنها را به معنایی که خود میدانند در نمییابند و آنها را ساختگی (جعلی) مینامند که بیشترشان ساختهٔ ترکان عثمانی است:
واژه عرب می گوید
ابتدایی بدائی
انقلاب ثوره
تجاوز اعتداء
تولید انتاج
تمدن مدنیه
جامعه مجتمع
جمعیت سکان
خجالت حیا
دخالت مداخله
مثبت وضعی
مسری ساری
مصرف استهلاک
مذاکره مفاوضه
ملت شَعَب
ملی قومی
ملیت الجنسیه
و بسیاری از واژههای دیگر.
بسیاری از واژههای عربی در زبان پارسی که اعراب در زبان خود به معنای دیگری میفهمند:
واژه عرب می فهمد
رقیب نگهبان
شمایل طبعها
غرور فریفتن
لحیم پرگوشت
نفر مردم
وجه چهره
و بسیاری از واژههای دیگر.
بسیاری از واژههای پارسیمان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) میکنیم؟ این واژههای پارسی را یا اعراب از ما گرفته و عربی (معرب) کردهاند و دوباره به ما پس دادهاند و یا از زبانهای فرنگی، که این واژها را به طریقی از خود ما گرفتهاند، دوباره به ما دادهاند و از آن زمرهاند:
عربی:
پارسی که پارسی بوده است
خندق که کندک بوده است
دهقان که دهگان بوده است
سُماق که سماک بوده است
صندل که چندل بوده است
فیل که پیل بوده است
شطرنج که شتررنگ بوده است
غربال که گربال بوده است
یاقوت که یاکند بوده است
طاس که تاس بوده است
طرازکه تراز بوده است
نارنجی که نارنگی بوده است
سفید که سپید بوده است
قلعه که کلات بوده است
خنجر که خون گر بوده است
صلیب که چلیپا بوده است
و بسیاری از واژههای دیگر.
روسی:
استکان: این واژه در اصل همان «دوستگانی» پارسی است که در پارسی قدیم به معنای جام شراب بزرگ و یا نوشیدن شراب از یک جام به افتخار دوست بوده است که از سدهٔ 16 میلادی از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژهنامههای پارسی آن را وام واژهای روسی میدانند.
سارافون:
این واژه در اصل سراپای پارسی بوده است که از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و واگویی آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعی جامهٔ ملی زنانهٔ روسی گفته میشود که بلند و بدون آستین است.
پیژامه:
همان پایجامه پارسی است که اکنون در زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی pyjama نوشته شده و به کار میرود و آنها مدعی وام دادن آن به ما هستند.
واژههای فراوانی در زبانهای عربی، ترکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز پارسی است و بسیاری از پارسی زبانان آن را نمیدانند.
کیوسک
از کوشک پارسی به معنی ساختمان بلند گرفته شده است و در تقریباً همهٔ زبانهای اروپایی هست.
شغال
در روسی، shakal - در فرانسوی، chakal - در انگلیسی، jackal و در آلمانی، Schakal نوشته میشود.
کاروان
در روسی، karavan - در فرانسوی، caravane - در انگلیسی، caravan و در آلمانی، Karawane نوشته میشود.
کاروانسرا
در روسی، karvansarai - در فرانسوی، caravanserail - در انگلیسی، caravanserai و در آلمانی، karawanserei نوشته میشود.
پردیس
به معنی بهشت که در فرانسوی، paradis - در انگلیسی، paradise و در آلمانی، Paradies نوشته میشود.
مشک
در فرانسوی، musc - در انگلیسی، musk و در آلمانی، Moschus نوشته میشود.
شربت
در فرانسوی، sorbet - در انگلیسی، sherbet و در آلمانی، Sorbet نوشته میشود.
بخشش
در انگلیسی، baksheesh و در آلمانی، Bakschisch نوشته میشود و معنی رشوه هم میدهد.
لشکر
در فرانسوی و انگلیسی، lascar نوشته میشود و در این زبانها به معنی ملوان هندی نیز هست.
خاکی
به معنی رنگ خاکی که در زبانهای انگلیسی و آلمانی، khaki نوشته میشود.
کیمیا
به معنی علم شیمی که در فرانسوی، در انگلیسی و در آلمانی نوشته میشود.
ستاره
در فرانسوی، astre - در انگلیسی، star و در آلمانی، Stern نوشته میشود. Esther نیز که نام زن در این کشورهاست به همان معنی ستاره است.
برخی دیگر از نامهای زنان در این کشورها نیز پارسی است، مانند:
Roxane
از واژهٔ پارسی رخشان به معنی درخشنده است و در پارسی نیز به همین معنی برای نام زنان روشنک وجود دارد.
Jasmine
از واژهٔ پارسی یاسمن و نام گلی است.
Lila
از واژهٔ پارسی لِیلاک به معنی یاس بنفش رنگ است.
Ava
از واژهٔ پارسی آوا به معنی صدا یا آب است. مانند آوا گاردنر.
آیا میدانستید که این عادت امروز ایرانیان که در جملات نهیکنندهٔ خود ن نفی را به جای م نهی به کار میبرند از دیدگاه دستور زبان پارسی نادرست است؟
امروز ایرانیان هنگامی که میخواهند کسی را از کاری نهی کنند، به جای آن که مثلا بگویند: مکن یا مگو (یعنی به جای کاربرد م نهی) به نادرستی میگویند: نکن یا نگو (یعنی ن نفی را به جای م نهی به کار میبرند).
در پارسی، درست آن است که برای نهی کردن از چیزی، از م نهی استفاده شود، یعنی مثلاً باید گفت: مترس، میازار، مده، مبادا (نه نترس، نیازار، نده، نبادا) و تنها برای نفی کردن (یعنی منفی کردن فعلی) ن نفی به کار رود، مانند: من گفتهٔ او را باور نمیکنم، چند روزی است که رامین را ندیدهام. او در این باره چیزی نگفت.
آیا میدانستید که اصل و نسب برخی از واژهها و عبارات مصطلح در زبان پارسی در واژهها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شدهٔ آن وارد زبان عامهٔ ما شده است؟ به نمونههای زیر توجه کنید:
هشلهف
مردم برای بیان این نظر که تلفظ برخی از واژهها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نچسب باشد، جملهٔ انگلیسی I shall have (به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است و اکنون دیگر این واژهٔ مسخره آمیز را برای هر واژهٔ عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه پارسی و چه بیگانه) به کار میبرند.
چُسان فُسان
از واژهٔ روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
زپرتی
واژهٔ روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاقهای روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.
شِر و وِر
از واژهٔ فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
فاستونی
پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته شده است و بوستونی میگفتهاند.
اسکناس
از واژهٔ روسی Assignatsia که خود از واژهٔ فرانسوی Assignat به معنی برگهٔ دارای ضمانت گرفته شده است.
فکسنی
از واژهٔ روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
لگوری (دگوری هم میگویند)
یادگار سربازخانههای ایران در دوران تصدی سوئدیها است که به زبان آلمانی به فاحشهٔ کمبها یا فاحشهٔ نظامی میگفتند: Lagerhure.
نخاله
یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کردهاند.