عجایب هفتگـانه قدیم جهان
عجایب هفتگـانه جهان به هفت اثر برتر معماری و مجسمه سازی دوران باستان اطلاق میشود که محصول نبوغ و كوشش عالي نوع بشر است كه با صرف هزينه هاي سنگين و طي مدتهاي مديد ساخته شده و قربانيان فراواني داده است وهريك از آنها در زماني ساخته و پرداخته شده اند كه جز ابزارهاي ساده وبسيار ابتدائي چيزي در دست هنرمندان ودانشمندان زمان نبوده است.
این هفت اثر ظاهراً اولین بار توسط یک فنیقیایی یونانیالاصل به نام آنتیپاتروس در قرن دوم پیش از میلاد در یک کتاب ثبت شدهاست. مشخص نیست که این فرد خودش این آثار را دیدهاست یا نه. به هر حال آنچه مسلم است این است که وی در زمانی میزیسته که تمام این شاهکارهای هنری سالم و موجود بودهاند و او نمیخواست ویرانهها را به هم عصران خود معرفی کند.
شواهد باستانشناسی از بسیاری از اسرار تاریخی که قرنها عجایب هفتگـانه را احاطه کرده بودند، پرده برداشتهاست. عجایب هفتگـانه برای سازندگانشان نمادهایی از مذهب، اسطوره شناسی، هنر، قدرت و علم بودند و برای ما، آنها شواهدی از توانایی انسان هستند.
در ادامه این مطلب از پایگاه آموزشی نگارستان، این هفت یادگار ادوار گذشته جهان را که بسیاری از آنان همچون اهرام مصر، هنوز هم اسراری نهفته در دل دارند، تقدیم حضور شما عزیزان می کنیم. امیدواریم که ارزش وقت گرانبهای شما را داشته باشد.
اهرام مصر
باغ های معلق بابل
برج دریایی اسکندریه
مجسمه رودس
مجسمه زئوس
معبد دیان
مقبره موزول
مجسمه رودس
جزیره یونانی رودس در دریای اژه در جنوب شهر هالی کارناس قرار داشت. مردم رودس اکثرا ملوان بودند و به همین دلیل جزیره آنها به زودی رونق گرفت. ملوان های ساکن شهر رودس در مواقع فراغت، ذوق مجسمه سازی خود را بروز می دادند به طوری که به گفته مورخین، حدود 3000 مجسمه در این جزیره ساخته شده بود. از این تعداد حدود یکصد مجسمه غول پیکر بودند و از میان مجسمه های غول پیکر رودس از همه بزرگتر و معروفتر بود.
طول قد این مجسمه 20 برابر قد انسان عادی بود. انگشت شست این مجسمه آنقدر بزرگ بود که یک انسان معمولی نمی توانست بازوی خود را دور آن حلقه کند. اگر کسی بر روی سر مجسمه می ایستاد تمام دریا و جزایر اطراف را می توانست ببیند.
یکی از دلایل ساخته شدن این مجسمه غول آسا در رودس آن بود که، مردم شهر علیه هزاران سپاهی که از کشور همسایه با آنها وارد جنگ شده بودند می جنگیدند اما امید پیروزی مردم رودس بسیار کم بود. مردان و زنان به سختی نبرد می کردند. در این موقع یکی از دوستان وفادار جزیره نشینان به نام بطلمیوس به کمک آنها شتافت و با ناوگان پرقدرتی که داشت، رودس را نجات داد. مردم رودس به شکرانه این پیروزی مجسمه ای ساختند و آن را مجسمه رودس نامیدند.
مجسمه رودس را مجسمه هلیوس یعنی رب النوع خورشید نیز گفته اند. طول عمر این مجسمه از56 سال تجاوز نکرد و به دنبال زلزله مهیبی که رودس را لرزاند این مجسمه نیز فرو ریخت.
سالها بعد اعراب بر جزیره رودس دست یافتند و یک عرب یهودی تکه های مجسمه را خریداری کرد. گفته اند که او برای حمل بقایای مجسمه رودس، 900 شتر در اختیار گرفت.
جنس مجسمه رودس از برنز و سر آن بسیار شبیه به سر مجسمه آزادی که هم اکنون در پاریس و نیویورک است بود. مجسمه رودس به علت اینکه هلیوس خدای خورشید را نشان می دهد، بنا بر اعتقاد مردم آن زمان، بدون هیچ پوششی ساخته شده است و در اطراف سر او چند اشعه خورشید از برنز دیده می شود.
به عقیده یونانیان قدیم، هلیوس تمام مدت روز را در حرکت بود و شب ها به استراحت می پرداخت.
معبد دیان
مردم یونان و روم باستان به خدایان و رب النوع های گوناگونی اعتقاد داشته اند. در نظر آنها فلسفه وجودی خدایان آن بود که بتوانند چیزهای موجود در طبیعت را برای مردمی که قادر به درک آن نبودند، توجیه کنند. در افسانه های اساطیری یونان و روم آمده است که خدایان و الهه ها از قدرت مخصوصی برخوردار بودند که می توانستند به یکدیگر کمک کنند و یا هرکدام دیگری را از پای درآورد.
یکی از خدایان، محافظ حیوانات وحشی بود و مردم یونان او را آرتمیس و رومی ها او را دیان یا دیانا می نامیدند. یونانی ها به افتخار آرتمیس معبدی ساختند و مجسمه ای از آرتمیس را نیز در آن معبد قرار دادند. معبد آرتمیس از مرمر سفید ساخته شده و با آب طلا، زراندود شده بود. عظمت این معبد به حدی بود که بسیاری از مردم معتقد بودند، سر به ابرها می ساید.
معبد آرتمیس یا دیان حدود 2500 سال قبل ساخته شد و بنای آن سالها طول کشید. وقتی ساختن بنا به پایان رسید، مردم از اقصی نقاط برای دیدن این معبد، رنج سفر را بر خود هموار می کردند.
دیان الهه شکار و دختر ژوپیتر بود. قبل از ساختن معبد دیان بارگاه این الهه بسیار نکبت بار بود. این بارگاه عبارت از پیکره ای بود که درون درخت مجوفی جای داشت اما حدود سال 600 قبل از میلاد، مردم یونان تصمیم گرفتند بارگاهی که درخور الهه شکار باشد بسازند. محلی که قرار بود معبد در آن ساخته شود مدتها مورد شور و مشورت قرار گرفت و عاقبت تصمیم بر این گرفته شد، محلی را انتخاب کنند که زمین آن باتلاقی و نرم باشد. زیرا به اعتقاد مهندسین آن زمان، زمین های سنگی و سفت به هنگام بروز زلزله، بیشتر در خطر انتقال حرکت زمین قرار دارند. به ابن جهت با مقدار زیادی ذغال، پوست حیوانات مختلف، چوب و نظایر آن، باتلاق را پر کردند تا قابلیت تحمل بنا را پیدا کند و باز پس از مشورت های بسیار تصمیم گرفتند که ساختمان با سنگ مرمر بنا شود.
معبد دیان بر روی 127 ستون که در دو ردیف بالا رفته بود، در محوطه ای به طول 127 متر و عرض 73 متر بنا گردید. ارتفاع هر یک از ستون ها 20 متر بود. بالای سر ستون ها، تخته سنگ های مرمر چهارگوشی قرار داشت که در واقع بام معبد را تشکیل می داد. در سال 346 قبل از میلاد، سربازان دشمن، معبد دیان را به آتش کشیدند و ساختمان معبد فرو ریخت. هیچوقت کسی در صدد بازسازی این معبد بر نیامد. هم اکنون خرابه های این معبد را در افیسوس ترکیه می توان دید.
اهرام مصر
خئوپس پادشاهی بود که در مصر باستان زندگی می کرد. او می خواست مقبره ای برای بعد از مرگ خود بسازد. بنابر این به افراد خود دستور داد تا هرمی از سنگ بنا کنند. هرم به شکل چادر بسیار بزرگی بود که بر سطح داخلی آن می توانست 10 میدان فوتبال برپا شود. ارتفاع هرم به اندازه یک ساختمان است که 800 پله داشته باشد، یا به عبارت دیگر سطح قاعده هرم، مربعی است که هر ضلع آن 233 متر و ارتفاع هرم 147 متر است. بر اثر عوامل جوی تا کنون 12 متر از این ارتفاع کاسته شده است و علاوه بر این، از حجم هرم که سابقا 2700000 متر مکعب بود و وزنی معادل 8000000 تن داشت نیز مقداری کاسته شده است.
هرم بزرگ مصر که هنوز هم وجود دارد حدود 2000 سال قبل از میلاد مسیح ساخته شد. این هرم را هرم بزرگ جیره نیز می نامند. بنای این هرم روی قاعده سنگی بسیار دقیقی ساخته شده به طوری که معماران امروزی نیز به شگفت آمده اند که در آن روزها با چه وسایلی به این دقت هرم را ساخته اند.
راستی هرم چگونه ساخته شده است؟
افسانه های زیادی در این مورد بر سر زبان هاست. عده ای معتقدند ساختن هرم جیره به دست مخلوقاتی از کرات دیگر انجام گرفته است اما چنین عقیده ای را می توان به طرفداران موهومات و خیال پرستان نسبت داد. درست است که در آن زمان بولدزر، کامیون، بالابر و نظایر آن را در اختیار نداشتند تا آن سنگ های سنگین را به نوک هرم ببرند، اما باستان شناسان به عقیده قابل قبولی دست یافته اند که بر مبنای آن می توان قبول کرد که سنگ های بزرگ را بر روی سورتمه هایی که توسط کارگران کشیده می شد، می گذاشتند و از روی مسیری از خاک که دور تا دور اسکلت هرم درست شده بود، آن را به بالا می کشیدند. با این همه هنوز هیچ کس به درستی نمی داند هرم مصر چگونه درست شده است، اما می دانیم که ایجاد هرم بزرگ جیره 20 سال به درازا کشید. شاید امروز برای ساختن چنین بنائی به کمتر از یک سال زمان نیاز داشته باشیم.
در داخل هرم قبر فراعنه مصر قرار دارد. راهروی ورودی هرم، مختصر خمیدگی دارد که یکراست به طرف شمال می رود. اگر خطی فرضی از منتها الیه راهرو ادامه یابد، با چند درجه اختلاف به پایین قطب شمال منتهی می شود. این اختلاف به علت محور زمین است که در طول این مدت به وجود آمده است.
هرم بزرگ جیره تنها بنا از عجایب هفتگانه جهان است که در حال حاضر پا برجا مانده است.
باغ های معلق بابل
در زمان های قدیم پادشاهی در بابل (محل فعلی کشور عراق) فرمانروائی می کرد که نبوخادنزار نام داشت. نبوخادنزار با پرنس زیبایی از کشور دیگر به نام سمیرا میس ازدواج کرد و او را به پایتخت بابل آورد. سمیرا میس از زندگی در بابل دلتنگ می شد. شوهرش برای رفع دلتنگی او، معماران دربار را گرد هم جمع کرد و با کمک هنرمندان کشور طرح باغی را ریخت که تا آن زمان نظیرش در هیچ نقطه دنیا وجود نداشت.
محل احداث باغ در کرانه رود فرات بود. افراد پادشاه کار ساختن باغ را آغاز کردند. دیواره های بلند باغ ساخته شد و در آن انواع درختان میوه و گل ها کاشته شد. ارتفاع باغ به اندازه یک ساختمان ۳۵ طبقه امروزی بود. طاق های ضربی که در این باغ زده شد تا آن زمان متداول نبود و یکی از عجایب این باغ وجود همین طاق های ضربی بود.
ساختن حدائق معلقه یا باغ های معلق بدون وجود ماشین و ابزاری که امروزه در دست داریم بسیار مشکل بود. کارگران مجبور بودند سنگ ها و تخته سنگ های بزرگی را از مسافت های بسیار دور به محل ساختمان حمل کنند. همچنین برای آب دادن درختان آنها مجبور بودند آب را از رودخانه فرات به ارتفاع زیادی در بالا هدایت کنند.
ستون های باغ های معلق بابل از تخته سنگ های سنگین و چهار گوش که هر ضلع آن ۵ متر بود ساخته شد.
باغ های معلق بر همه شهر بابل مسلط بود و چشم انداز بسیار زیبایی داشت و از فراز آنها منظره رود، شهر، سربازان و جاده ها پیدا بود و عبور و مرور کاروان ها که به حمل کالاهای تجارتی مشغول بودند به خوبی از آنجا دیده می شد.
در حقیقت باغ ها واژگون و معلق نبودند. شاید علت نامگذاری این باغ ها به باغ های معلق از آن جهت بود که کلمه معلق در زبان لاتین به معنی تراس و بالکن است و چون در این باغ، تراس ها و بالکن های زیادی وجود داشت، نام آن را باغ های بالکن دار یا معلق نامیدند.
چندی پیش در کشور عراق، چاه های خالی، نهرهای خشکیده و حفره هایی کشف شد که باستان شناسان معتقدند، قسمت هایی از باغ های معلق بابل بوده است. تصویری که از باغ های معلق بابل مشاهده می کنید یک تصویر خیالی است که بر مبنای شواهد تاریخی کشیده شده است.
مجسمه زئوس
در اساطیر یونان باستان آمده است که زئوس خدای آسمان و روشنائی و صاعقه بوده است. پدر زئوس که کرونوس نام داشت از پیشگوئی شنیده بود که به وسیله یکی از فرزندان خود از سلطنت محروم خواهد شد به همین جهت، تمامی فرزندان خود را خورد. رئا همسر کرونوس از این کار به تنگ آمد و وقتی زئوس را به دنیا آورد به جای نوزاد قطعه سنگی را به کرونوس خورانید و زئوس از مرگ نجات یافت. جایگاه زئوس در تسالی بر فراز المپ بود. زئوس آنچنان قدرتی داشت که با مختصر اخمی کوهی را متزلزل می کرد.
یک مجسمه ساز یونانی به نام فئیدیاس به کمک دستیارانش مجسمه ای اخمو از زئوس تراشیده و آن را در محلی به نام المپیا در یونان قرار داد. این مجسمه که زئوس را بر تخت خدائی نشان می دهد، 15 متر ارتفاع دارد. تخت او نیز از عاج و آبنوس ساخته شده و طلا و جواهرات گرانقیمت در آن به کار رفته بود. یونانیان باستان عقیده داشتند که نیم نگاهی به مجسمه زئوس کافی بود تا تمام مشکلات بیننده فراموش شود.
تنه زئوس از چوب آبنوس بود که قسمت های عریانش را عاج نشان کرده بودند تا کاملا برهنگی آن به چشم آید. پوششی که شانه چپ او و پاهایش را می پوشاند با طلا اندود شده بود. تاجی از بوته خار که از طلای خالص بود روی سرش قرار داشت. مجسمه کوچک الهه پیروزی در دست راست او و عصای سلطنت نیز در دست چپ او دیده می شد.
هر چهار سال یکبار، مردم المپیا به افتخار زئوس جشنی برپا می کردند. امروز هم که حدود دو هزار سال از آن تاریخ می گذرد و مردم جهان هر چهار سال یکبار برای انجام بازیهای المپیک دور هم جمع می شوند، یاد آور آن مراسم است.
مجسمه زئوس اکنون وجود ندارد اما در خلال نوشته هایی که از آن زمان بر جای مانده است و از نقش هایی که بر روی چند سکه رومیان دیده می شود نقاشان، این مجسمه را همانگونه که در تصویر می بینید نقاشی کرده اند.
برج دریایی اسکندریه
جزیره کوچکی در بندر اسکندریه مصر وجود داشت به نام فارو که بطلمیوس دوم جانشین اسکندر (304-247 قبل از میلاد) دستور داد در آن برجی بنا کنند و بالای آن فانوسی بگذارند تا از آنجا بتوان کشتی ها را به ساحل اسکندریه راهنمایی کرد. تا قبل از ساختن این برج کشتی های زیادی به صخره ها برخورد کرده و درهم می شکستند. اما وقتی دستور بطلمیوس صادر شد، معماری به نام سوسترات برجی به ارتفاع 122 متر در فارو ساخت. این برج روی پایه ای چهارگوش که 69 متر ارتفاع آن بوده است بالا رفته. بر روی این پایه دیواری هشت ضلعی به بلندی 38 متر قرار داشت و بر روی آن برج دیگری به ارتفاع 9 متر بنا شده بود. بر بالای برج 9 متری فانوس دریایی قرار داشت که ارتفاع آن نیز به 6 متر می رسید.
در این برج 300 سنگر وجود داشت که اگر سربازان دشمن قصد نزدیک شدن به اسکندریه را داشتند، سربازان مصری می توانستند از آنجا به آنها تیراندازی کنند.
این برج که حدود 2300 سال قبل ساخته شد، قریب یکهزار سال در خدمت دریانوردان بود اما در قرن دوازدهم میلادی، مهاجمان به تصور آنکه در برج طلا نهفته است به آن حمله کرده و قسمتی از آن را خراب کردند اما از وجود طلا نا امید شدند. بعدها بر اثر زلزله شدیدی قسمت های بیشتری از آن خراب شد. بالاخره حدود هفتصد سال پیش، زلزله دیگری رخ داد که بقایای برج اسکندریه را به دریا فرو ریخت و تاکنون اثری از خرابه های آن به دست نیامده است.
علت اینکه کلمه فار در اصطلاح دریانوردان به معنای چراغ دریایی به کار برده می شود، وجود این فانوس دریایی در جزیره فارو بوده است.
مقبره موزول
هالی کارناس شهری بود که در قسمت جنوب غربی آسیای صغیر یعنی ترکیه فعلی قرار داشت و امروزه ترکها به آن بادروم (Bodrom) می گویند. در قرن ششم قبل از میلاد مسیح، پادشاهی بر این شهر حکومت می کرد که موزولوس یا موزول نام داشت. دربار او مرکز هنرمندان و صنعتکاران بود. او به معماران دستور داد بنایی بسازند که دیدن آن خاطره اهرام مصر را در دل او زنده کند. معماران به امر موزول بنای چهارگوشی ساختند که محیط آن 140 متر بود و سقفی هرمی شکل بر روی ستون های آن قرار گرفته بود. ارتفاع این بنا حدود 40 تا 50 متر بود و بر فراز آن کالسکه پیروز با چهار اسب حامل شاه و ملکه هالی کارناس بود.
این بنا که از مرمر و طلا ساخته شده بود، پس از مرگ موزول بنا به امر همسرش آرتمیس به مقبره او اختصاص یافت.
مقبره موزول پس از حمله بربرها هنوز برجا مانده بود ولی نجیب زادگان و سواران سن ژان که در جنگ های صلیبی شرکت کرده بودند، آن را خراب کردند تا سنگ هایش را برای ساختن استحکامات و برج و بارو به کار ببرند. در داستان ها آمده است که سالها بعد سنگ مرمرهای محوطه ای که بنا روی آن واقع شده بود را سوزاندند تا از آن آهک بسازند. هنگامیکه مشغول سوزاندن سنگ های مرمر بودند، تالاری زیرزمینی کشف شد که راهروی باریکی داشت و به اطاق کوچکی منتهی می شد. در این اطاق تابوت مجللی از سنگ مرمر پیدا کردند و چون ابزاری برای بازکردن تابوت سنگی نداشتند، این کار را به روز بعد موکول کردند اما شبانگاه دزدانی که از این کشف اطلاع پیدا کرده بودند، داخل زیرمین شدند و هرچه در تابوت بود را خالی کردند.
امروزه جز مختصر آثاری که ارزش زیادی ندارند از این مقبره باقی نمانده است اما از کسانی که در آن زمان میزیسته اند، نوشته هایی باقیمانده است که شکل مقبره را برای ما روشن می کند. قسمتی از ارابه نیز هم اکنون در بریتیش میوزیم واقع در لندن نگهداری می شود که بازدیدکنندگان از این موزه ها می توانند آن را ببینند.