جشن تيـرگان
جشن تیرگان، جشن تمدن ایران باستان و یادآور شکوه و عظمت ایران زمین است که براساس فرهنگ شکوهمند سرزمین جاوید پارس که همواره لبریز از جشن ها و آیین های باشکوه بوده، در روز سیزدهم تیر و به مناسبت کمانکشیدن آرش کمانگیر، پهلوان اسطوره ای ایران و پرتاب تیر از فراز البرز، برگزار میشده است.
جشن فرخنده تيرگان که آغاز آن از روز تير از ماه تير در گاهشماری ایرانی می باشد، به مدت 10 روز ادامه داشته و به همراه جشن نوروز و جشن مهرگان و جشن سده از جمله مهمترين جشن های ايرانيان است که در گذشته برای ايرانيان اهميت وافری داشته و اين جشن را با شکوه و زيبایی هرچه تمام تر، برگزار می کردند.
این جشن میان زرتشتیان دوره ای ده روزه داشت و از تیر روز از تیرماه، روز سیزدهم شروع و به باد ایزد یعنی روز بیست و دوم پایان می گرفت. زرتشتیان تیرگان را «تیر و جشن Tiru-Jashn» می نامند و برایش اهمیت فراوانی قایل اند. لباس و پوشاک نو می پوشند و نقل و شیرینی و میوه و خوراک های سنتی و ویژه می پزند. پیش از این روز، خانه را خوب، پاکیزه نموده و بامدادان، شست و شو می کنند و خواندن دو نیایش «خورشید نیایش» و «مهرنیایش» از اوستا را بسیار نیکو می دانند.
شاید «تیر و جشن» یکی از شادترین جشن های کهن ایرانی بوده باشد که در این جشن، بیش از همه، بچه ها بهره می بردند که با تارهای نخی و رنگینی که به مچ دست می بستند، در کوچه ها و خانه ها و بام ها می دویدند، ترانه می خواندند و کنار نهرها و جوی ها و تالاب ها به هم آب می پاشیدند و یا به آب می پریدند.
از مهم ترین چیزهایی که در این جشن تدارک می دیدند، بندی بود از تارهای هفت رنگ ابریشم یا نخ که با رشته ای از سیم زرین و نازک می بافتند و این بند را «تیر و باد Tiru-Bad» می نامیدند. در این روز کله قند را در کاغذهای سبز رنگ، بسته بندی کرده و دور آن «تیروباد» می بستند و به خانه تازه عروسان و نودامادان، پیش کش می فرستادند.
از روزهای پیش از جشن، «تیروباد» در همه خانه ها مهیا می شد. بامداد روز جشن از کوچک و بزرگ و به ویژه کودکان، این بند را به مچ دست یا به دکمه لباس و جایی از پوشاک می بستند و این بند را با خوشی و شادمانی تا روز پایان جشن یعنی «باد روز» با خود داشتند.
آنگاه در «باد روز» به دشت یا بام خانه رفته، بند را باز کرده و با فریاد و بانگ شادمانی، به باد می سپردند. این کردار اشاره ای به عمل آرش کمانگیر دارد که تیر را رها کرد و مرز ایران زمین معین شد. جنگ و ستیزی طولانی پایان یافت و به فرمان خداوند، باد یا ایزد باد، تیر را در آن مسافت دور برد.
به همین جهت بر آن تمثیل، این رسم انجام می شد که باد آن بند را به یاد حادثه مذکور به دورها می برد. به همین جهت است که مبدا جشن را تیر روز و پایان آن را باد روز قرار داده اند، بر این اندیشه که تیر در روز باد، پس از ده روز از حرکت ایستاد.
از آداب دیگر این جشن میان زرتشتیان، فال کوزه می باشد که مقدمه فال کوزه، در روز دوازدهم برگزار میشود، به این طریق که در مجلسی که از پیش، کسانی در آن دعوت شده اند، دختر نابالغی کوزه ای خالی یا پر از آب را دور مجلس می گرداند و هرکس به نیتی که دارد چیزی در آن می اندازد و سپس کوزه را در جایی می نهند که زیر درخت باشد و پارچه سبزی روی کوزه می کشند و آیینه ای روی آن می گذارند.
آنگاه عصر روز تیر و جشن، همان دختر مراسم تطهیر انجام داده و کشتی نو می کند و کوزه را برداشته و باج می گیرد. یعنی ساکت و خاموش می ماند و سرگذر در محله می نشیند تا مهمانان روز پیش، که هریک با نیت چیزی در کوزه افکنده بودند، می آیند و هر کس شعری می خواند و دختر دست در کوزه کرده، چیزی بیرون می آورد که صاحب آن شی، نیت خود را با شعری که خوانده شده، سنجیده و بدان فال گرفته و آنرا شگون می داند.
فلسفه جشن تيـرگان
آرش، قهرمان ملی ايرانيان
ميان ايران و توران سالها جنگ وستيز بود که در نبرد ميان افراسياب و منوچهر شاه ايران، سپاه ايران شکست سختی می خورد. اين واقعه در روز اول تير اتفاق می افتد و در گذشته اين روز برای ايرانيان عزای ملی بود و جالب است بدانيد هنوز هم ديدار از خانواده های عزادار در اين روز ميان زرتشتيان رايج است.
سپاه ايران در مازندران به تنگنا می افتد و سرانجام، دو سوی نبرد به سازش در آمدند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستيز از ميان بر خيزد، پذيرفتند که از مازندران تيری به جانب خاور پرتاب کنند و هرجا، تير فرود آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هيچ يک از دو کشور از آن فراتر نروند.
تا در اين گفتگو بودند فرشته زمين، اسفنديارمذ پديدار شد و فرمان داد تير و کمان آوردند. آرش در ميان ايرانيان بزرگترين کماندار بود و به نيروی بی مانندش تير را دورتر از همه پرتاب می کرد. فرشته زمين به آرش گفت تا کمان بردارد و تيری به جانب خاور پرتاب کند.
آرش دانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد توش و توان خود را در اين راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهيان نمود و گفت ببينيد من تندرست هستم و کژی در وجودم نيست ولی می دانم چون تير را از کمان رها کنم همه نيرويم با تير از بدن بيرون خواهد آمد.
آنگاه آرش تير و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند بر آمد و به نيروی خداداد، تير را رها کرد و خود بی جان بر زمين افتاد(درود بر روان پاکش). هرمز خدای بزرگ به فرشته باد، فرمان داد تا تير را نگهبان باشد و از آسيب نگه دارد.
تير از بامداد تا نيمروز در آسمان می رفت و از کوه و در و دشت می گذشت تا در کنار رود جيهون بر تنه درخت گردويی که بزرگتر از آن در گيتی نبود، نشست. آن جا را مرز ايران و توران جای دادند و افراسیاب، ناگزیر لشکر خود را از ایران بیرون می برد و ایرانیان آزاد میشوند.
این قضیه در روز سیزدهم تیر اتفاق افتاده بود و مردم این روز را جشن گرفتند و طی مراسمی، آلات طبخ و تنورهای خود را که نشانه ای از دوران اسارت بود، شکستند و دیگی بزرگ فراهم کردند و هر کس هرچه که در خانه داشت از سبزی و نخود و حبوبات تا گوشت را در آن ریختند و آشی پختند و آنرا بین همه بخش کردند.
این جشن تا پیش از یورش اعراب و حتی مدتی پس از آن در کشور ما بر پا می شد و طرفداران زیادی داشت، اما پس از اشغال سرزمین شکوهمند ایران، توسط تازیان وحشی، این جشن نیز به همراه دیگر آیین های زرتشتی، ممنوع و منسوخ گردید و امروزه تنها در بین اقلیت زرتشتیان کشورمان، این آیین باستانی برپا می شود و هر سال به ياد آن حماسه بزرگ، جشن گرفتند.
فرشته باران يا تيشتر و نبرد هميشگی ميان نيکی و بدی
تيشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه بصورت جوانی پانزده ساله در می آيد و در ده روز دوم بصورت گاوی نر و در ده روز سوم بصورت اسب. تيشتر به شكل اسب زيباي سفيد زرين گوشي، با ساز و برگ زرين، به درياي کيهاني فرو رفت. در آنجا با ديو خشکسالی (اپوش) كه به شكل اسب سياهي بود و با گوش و دم سياه خود ظاهري ترسناك داشت، روبرو شد.
اين دو به مدت سه شبانه روز بايکديگر به نبرد بر خواستند و تيشتر در اين نبرد شکست می خورد به نزد خدای بزرگ آمده و از او ياری و مدد می جويد و به خواست و قدرت پروردگار اين بار بر اهريمن خشکسالی پيروز می گردد و آب ها توانستند بي مانع به مزارع و چراگاه ها جاري شوند. باد ابرهاي باران زا را كه از درياي کيهاني برمي خواستند به اين سو و آن سو راند، و باران هاي زندگي بخش بر هفت اقليم زمين فرو ريخت و به مناسبت اين پيروزی ايرانيان اين روز را به جشن می پردازند.
اما در مورد آداب و رسوم اين جشن و دوستانی که می خواهند اين جشن زيبا و نشاط آور را برگزار کنند، تاريخ شروع جشن ۱۳ تير ماه به تقويم زرتشتی و ۱۰ تير به تقويم خورشيدی است. يکی از مراسم هايی که در ميان زرتشتيان رايج است رسم فال و کوزه می باشد در شب جشن معمولا خانواده ها ونزديکان دور هم جمع می شوند و هر يک آرزو و نام خود را روی کاغذ می نويسند و همگی آنرا در يک کوزه می ريزند و در آنرا می گذارند و تمام شب را به شب نشينی و خواندن حافظ و شاهنامه می پردازند و روز جشن يکی از دختران جوان خانواده که هنوز ازدواج نکرده بايد در کوزه را بردارد و يکی از کاغذها را بيرون بياورد و به نام هر کسی که بود آرزوهای آن شخص بر آورده خواهد شد و تمام شعرهای خوانده شده به او تعلق می گيرد.
در روز جشن هم مانند تمام جشن های ديگر با شادی و سرور همراه است و مراسم آبريزان به ياد فرشته تيشتر(باران) و به خاطر گرمای تابستان و آب پاشيدن روی همديگر و خنک شدن از لذت جالبی بر خوردار است . در گذشته در آغاز جشن بعد از خوردن شيرينی بندی به نام تير و باد که از ۷ ريسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده بود به دست می بستند و ۹ روز بعد در پايان ايام جشن اين بند را باز کرده و به باد می سپردند تا آرزوها و خواسته هايشان را به عنوان پيام رسان به همراه ببرد .جشن تيرگان بر تمامی ايرانيان فرخنده باد و اميدوارم به تمامی دوستان خوش بگذرد هميشه شاد و اهورايی باشيد.
تاریخچه جشن تیـرگان
گزارشي از برگزاري جشني به نام شهربگمود (Shahrabgmud) که با تيرگان مشابهت هايي دارد، از قرن دوم ميلادي در دست است. اين قول که شهر بگمود، اشاعه جشن تيرگان است، موافقان و مخالفاني دارد. در مآخذ ايراني، علاوه بر مناسبت عمومي انطباق نام ماه با نام روز، وجوه ديگري نيز براي وجه تسميه تيرگان آمده که معروفترين آنها تيراندازي آرش کمانگير براي تعيين مرز ايران و توران است.
احتمالاً اين منابع پيوند تيرگان را با تيراندازي آرش، از اشاره هاي تيريشت/ تيشتريشت اوستا برگرفته اند. در اين يشت، شتافتن ستاره تيشتر به سوي درياي فراخکرت، به شتافتن تيري تشبيه شده که آرش، بهترين تيرانداز آريايي، از کوه آئيريوخشوُث AiryoKh Shutha)) به کوه خوانونت (Khanvant) انداخت. روشن است که در زمان تدوين اين يشت، افسانه تيراندازي آرش آنقدر شهرت داشته که مورد تمثيل قرار گرفته و تنها اشاره اي کوتاه به آن براي مخاطب کافي بوده است.
علاوه بر ابوريحان بيروني که ظاهراً نخستين نويسنده ای است که از تيرگان سخن گفته، برخي ديگر از نويسندگان دوره اسلامي نيز از ارتباط تيرگان با تيراندازي آرش سخن گفته اند، مثل گرديزي و بعدها قلقشندي که نام جشن را به تصحيف شرکان آورده است. برخي مانند شهمردان بن ابي الخير، اساساً اين ارتباط را موهوم دانسته و بعضي ديگر، مثل شمس الدين صوفي دمشقي ظاهراً جشن تيرگان را با فروردگان خلط کرده و بازگشت روان هاي مردگان و تکريم آنان را مناسبت اين جشن انگاشته اند.
تنها مأخذي که در آن، برخلاف مأخذ ابوريحان بيروني که سيزدهم تير، روز افکندن تير را تيرگان کوچک و چهاردهم تير، روز فرود آمدن تير را تيرگان بزرگ گفته است، روز تيراندازي آرش به جاي سيزدهم تير، ششم فروردين ذکر شده، رساله پهلوي ماه فروردين روز خرداد (بند 22) است.
به عقيده احمد تفضلي به احتمال قوي روايت اين رساله، قديمی تر است و روايات مآخذ ديگر، بر اثر تشابه اسمي تيراندازي با روز و ماه تير و ذکر تيراندازي آرش در «تيريشت/ تيشتريشت» پديد آمده است. در واقع تير به معناي ابزار جنگي، معادل سهم در عربي، از ريشه «تيغري اوستايي و تيگراي پارسي» باستان به معناي تيز يا نوک تيز است و با تير به معناي ستاره شعراي يماني، که از ريشه «تيشتريه اوستايي/ تيشتر پهلوي» است، هيچ ارتباطي ندارد.
از سوي ديگر، در گذشته گمان مي شد که نام ماه تير و روز تير، يعني روز سيزدهم هر ماه، برگرفته از نام تيشتر است که در يشت مخصوص آن، از تيراندازي آرش سخن به ميان آمده است ولي امروزه بنابر پژوهش هاي محققاني چون مولتون واشپيگل، اين همان تير و تيشتر پذيرفته نيست. پورداوود نيز به رغم آنکه معتقد است بحث در اين باره به نتيجه رضايت بخشي نخواهد انجاميد، بر دوگانگي تير (سياره عطارد) و تيشتر (ستاره شعراي يماني) تصريح کرده است. با اين همه، اختلاط نامهاي تير و تيشتر بايد به زماني بسيار کهن بازگردد.
افزون بر بزرگداشت ستاره تيشتريه که ستاره باران است و در تير طلوع مي کند و تيراندازي آرش، مناسبت ديگر جشن تيرگان را، تعظيم و تکريم دبيران و کاتبان دانسته اند، زيرا سياره «تير/ عطارد» دبير فلک است، هر چند که به اين مناسبت کمتر توجه شده است.
به عقيده برخي در جشن تيرگان علاوه بر بزرگداشت کاتبان و دبيران، از منجمان که در ايران باستان از طبقه دبيران بودند، نيز تجليل مي شد و احتمال داده اند که تيرگان را هم، مغان اخترشناس ماد، بنياد نهاده باشند. در اين صورت، تيرگان نه يک جشن زرتشتي که در واقع با سابقه اي بيشتر، جشني مرتبط با سنت ايراني غربي خواهد بود.
از آنجا که تقريباً به گزارش همه مآخذ، برجسته ترين عنصر در جشن تيرگان، آب و بزرگداشت آن و نيز اجراي مراسم اغتسال و آب پاشي مردم به يکديگر است و با اين توضيح که آب تقريباً در همه جشنها وجود دارد، ظاهراً بايد تکريم آب و ستاره باران را مناسبت اصلي جشن تيرگان پنداشت که به جادوي تقليدي براي طلب باران اشاره دارد و اين امر، البته مانع پذيرفتن مناسبت هاي فرعي ديگر نيست. گفتني است که زمان برگزاري جشن ميديوشم (Midyushem)، گاهنبار دوم زرتشتي که در بزرگداشت سالگرد آفرينش آب به دست اهورا مزدا برگزار مي شود، نيز پانزدهم تير است.
به روايت ابوريحان بيروني، ايرانيان در روز تيرگان غسل مي کردند، زيرا که کيخسرو در بازگشت از جنگ با افراسياب و پس از رويارويي با فرشته اي، بيهوش در کنار چشمه اي افتاد و بيژن، پسر گودرز با پاشيدن آب به روي او، بيدارش کرد. از آن پس شستشو در آن چشمه و چشمه هاي ديگر رسم شد و سفالينه شکستن و گندم و ميوه پختن را نيز از رسوم تيرگان دانسته اند.
ابوريحان بين مراسم آب پاشي در تيرگان و آب پاشي هاي جشن نوروز، تفکيک قائل شده و علاوه بر اينها به صراحت از جشني به نام «آفريجکان/ آبريزگان» ياد کرده که در سي ام بهمن، به ياد باران عظيمي که پس از يک خشکسالي طولاني در عهد فيروز اول ساساني (459- 484م) فرو باريد، برگزار مي شود که گرديزي، از اين جشن با نام آبريزگان اصفهان ياد کرده است.
برخي فرهنگ هاي فارسي، مثل برهان قاطع (ذيل آبريزان) و فرهنگ جهانگيري جشن آبريزگان را همان تيرگان دانسته و تاريخ برگزاري آن را در سيزدهم تير نوشته اند. بنابر شرح بيست باب ملامظفر (تأليف در 1005 هجري) نيز آبريزان از مراسم روز سيزدهم تير جلالي بوده که به مناسبت خشکسالي و بارش باران در دوره فيروز اول ساساني برگزار مي شد و در زمان نگارش کتاب، اين رسم هنوز در بعضي از شهرهاي عراق و فارس اجرا مي گرديد.
برخي رواج و تداوم اين رسم را در اصفهان ناشي از تأثير حکومت زياريان مازندراني با حکام ديلمي انگاشته اند. بعضي متأخران نيز معتقدند آبريزگان که در انيران روز (سي ام) بهمن برگزار مي شد، همان تيرگان بوده و اين روز در گاه شماري هاي ديلمي و گريگوري در موسم تيرگان (سيزده تير) واقع ميشده است.
همچنين گزارشهاي متعددي از دوره صفويه در دست است که بنابر آنها، جشن آب پاشان با حضور شاه عباس اول (حکومت 996- 1038هجری) در اوايل تير (تحويل سرطان) در اصفهان برگزار مي شد. به نوشته اسکندر منشي در عهد شاه عباس اول، مراسم آب پاشي مربوط به پنجه دزديده در گيلان، به حساب منجمان آن ناحيه، در تير برگزار مي شد.
از سوي ديگر تقريباً مقارن همين دوره، عبدالحميد لاهوري (متوفي 1065) در پادشاه نامه از برگزاري جشني در تير روز تيرماه ياد کرده و محمد صالح کنبو از مرسوم بودن برگزاري عيد گلابي در سيزدهم تير در دربار شاه جهان (پادشاه سلسله تيموريان هند، حکومت 1037- 1068هجری) سخن گفته و توضيح داده که نام اين عيد به پارسي، ترکان (تيرگان) است، هر چند نورالدين جهانگير (حکومت: 1014- 1037هجری) که در توزوک خود از مجلس گلاب پاشي در تير ياد کرده، متذکر شده است که در قديم اين رسم را آب پاشي مي خواندند.
با اين حال، بنابر روايات ابوريحان بيروني و گرديزي، منشأ و علت آب پاشي در تيرگان يا آبريزگان / آفريجکان يا نوروز يکي نيست، هر چند زمان جشن ها بر هم منطبق شده باشد. در واقع آبريزگان جشني مستقل و اساس و محور آن، آب پاشي به يکديگر بود، در حالي که ظاهراً آب پاشي در نوروز يا تيرگان، جزوي از مراسم تلقي مي شده است.
تيرما سيزّه شو Tirema-Sizzeshu تقويم سنتي مردم مازندران و حومه جنوبي آن در دامنه هاي البرز هنوز بر مبناي گاه شماري باستاني طبري است که در آن، سيزدهم تير بر سيزدهم آبان تقويم جلالي منطبق مي شود. جشن تيرماسيزّه شو(= شب سيزدهم تيرماه)، از معدود جشنهاي باستاني است که هنوز در بخشهايي از مازندران برگزار مي شود و در گاه شماري طبري، پس از نوروز، دومين و در سوادکوه مازندران، پس از نوروز و عيد ما بيستاشش(= بيست و ششم عيد ماه طبري)، سومين جشن مهم محلي شمرده مي شود. اين جشن علاوه بر مازندران، با تفاوت هايي، در گيلان و برخي شهرهاي ديگر کوهپايه جنوبي البرز نيز برگزار مي گردد.
مراسم اين جشن، که برخلاف تيرگان و آبريزگان در شب برگزار مي شود، در مناطق گوناگون کمابيش مشابه است. روز قبل از جشن، خوراکهاي ويژه آن تهيه مي شود که شامل انواع حلوا، شيرينيهاي محلي، نان شامي، گندم برشته و ميوه هايي همچون سنجد و انواع مرکبات است و در مجموع بايد شامل سيزده خوراکي باشد. صبح روز جشن، معمولاً خروسي را سر مي برند و با آن ته چين مي پزند. خوراک اختصاصي اين جشن پيسّه کِندِه است که به صورت گلوله اي از برنج سرخ کرده، آرد برنج، مغز گردوي خرد شده، کنجد و شکر تهيه مي شود. در تيرما سيزّه شو، مانند جشنهاي ديگر، معمولاً با ديوان حافظ و گاه با تعدادي گردو به شماره افراد خانواده يا حاضران در مجلس فال مي گيرند.
در مهمترين آيين تيرماسيزّه شو، تعدادي از نوجوانان و جوانان با افکندن پارچه اي بر سر و صورت، خود را به گنگي مي زنند و لال مي شوند. جواناني که قصد اجراي اين آيين را دارند، در روز دوازدهم، معمولاً از شاخه هاي درخت توت، ترکه هاي بلندي تهيه مي کنند که به آنها لال شيش/ لالِ شيش (ترکه لال) مي گويند. در ابتداي شب سيزده، لال به همراه عده اي که آوازي ويژه به نام لال اِنه (لال مي آيد) مي خوانند، به در خانه هاي مردم مي رود، سپس به تنهايي وارد خانه ها مي شود و با يک ترکه به آرامي بر سر و تن اعضاي خانواده ضربه اي مي زند، آنگاه ترکه را در خانه مي اندازد و بيرون مي آيد.
اهل خانه معمولاً مقداري خوراکي جشن و گاه از هر سيزده گونه آن در دستمالي پيچيده به يکي از همراهان لال به نام لالِ مار (مادر يا پرستار لال) مي دهند. در برخي مناطق رسم شال اينگنِي (شال گذاشتن/ افکندن) وجود دارد که در آن افراد به طور ناشناس، شال، دستمال يا جورابي را با طناب از روزن بام به درون خانه مي فرستند تا صاحبخانه آن را از خوراکيها پر کند. در پايان شب، لال و همراهانش اندوخته هاي خود را تقسيم مي کنند. اعتقاد عوام بر آن است که ترکه ي لال، متبرک است و به ويژه براي شفاي بيماران، باروري زنان و حيوانات و درختانِ نابارور، ازدواج دختران و پيشگيري از چشم زخم مفيد است. از همين رو اهل خانه ترکه اي را که لال در خانه شان مي اندازد تا تيرماسيزّه شوي سال بعد نگاه مي دارند.
بعضي تيرماسيزّه شو را گراميداشت آرش کمانگير و لال شيش را نمادي از تير او دانسته اند. گفتني است که در نواحي مرکزي مازندران به درخت توت، تيردار، و به لال شيش، تيرشيش مي گويند. در جشن تيرماسيزه شو هيچ گزارشي از آب پاشي به يکديگر در دست نيست.
روح الاميني که با شواهد متعدد نشان داده در قرن چهارم و پنجم، ايرانيان تير را جزو ماههاي پاييز مي دانستند. اجرا نشدن مراسم آب پاشي در تيرماسيزه شو را سرماي آبان ذکر مي کند. با اين حال گفته شده که پيشترها لال قبل از آغاز کارش در شب سيزده، غسل مي کرد اما براساس گزارشي لال در برخي مناطق نه براي غسل، بلکه براي آنکه در شب سيزده از شدت سرما توان سخن گفتن نداشته باشد، خود را با آب سرد رودخانه مي شست. در سنگسر سمنان که مراسم لال شيش زدن را سپيده دم اجرا مي کنند، افراد کهنسال پيش از طلوع آفتاب روز سيزده، به چشمه سارها مي روند و ظرفي آب به عنوان لالِ او (آبِ لالها) برمي دارند که متبرک و شفابخش پنداشته مي شود که باید مقايسه شود با گزارشي از قرن چهارم درباره برگرفتن آب جهت استشفا از کوهي در حومه کاشان در روز سيزدهم تير، در کتاب محمد مقدسي و ابوالشيخ.
از گونه اي فالگيري مرتبط با آب و چشمه در روز قبل از اين جشن در غرب مازندران، و نيز از اعتقادات عاميانه اي درباره توقفِ آبهاي جاري در شب جشن در دماوند، گزارشهايي در دست است. از ديگر آداب و رسومِ اين جشن، فالگوش ايستادن، شمع افروختن و هديه فرستادن پسران براي نامزدهاي خود با عنوان سيزدهي است.