یلـدا، سرود ایرانی در ستایش روشنایی و عشق
یلدا سرود ستایش عشق و طنین شکوهمند پیروزی روشنایی بر تاریکی، یلدا فاتح همیشگی تاریکی و لحظه باشکوه استقبال از خورشید جاودان سرزمین آریایی ایران و یلدا شبی است بلند و پر از رمز و راز، شبی به بلندای یک فرهنگ، فرهنگی چندهزار ساله با آیین و رسومی رنگارنگ به سان پاییز و درونمایه های پاک و سپید به رنگ زمستان.
هنگامیکه پاییز هزار رنگ می رود و زمستان سپید رنگ از راه می رسد، سرزمین جاوید پارس در آستانه یکی از جشنهای بزرگ ملی ایرانیان، جشن یلدای مهر و روشنایی قرار میگیرد، جشنی که از لحظه لحظه آن، سرود باشکوه آغاز پیروزی روشنایی و گرما بر تاریکی و برودت، سرود آغاز حرکت شکست ناپذير طبيعت بسوی بهار و سبزی و رویش و تازگی شنیده میشود. سرودی که شادمانی را در جان هر ایرانی می نشاند و به او انرژی ایستادگی درمقابل هر تاریکی و زشتی و رنجی را می بخشد تا به پاسداشت تمدن شکوهمند و چندین هزارساله خود و در کنار سرو همیشه سبز یلدا، به استقبال خورشید جاودان سرزمین مان ایران بشتابد.
شب چلّه، شب میلاد مهر، شب خورشید شکست ناپذیر و شب اهورایی یلدا که مصادف با انقلاب زمستانی و طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن، بلند شدن طول روز در نیمکرهٔ شمالی می باشد، یک بازه زمانی بین غروب آفتاب 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب اول ماه دی (نخستین روز زمستان) است که آغاز آن برابر است با اول جدی و هفتم دی ماه جلالی و بیست و دوم دسامبر میلادی، آخرین شب پاییز و دیرپاترین شب سال است.
از آن جهت، شب یلدا را اهورایی خطاب می کنند که هزاران سال قبل از زمانی که تولد دختری بی گناه، مایه ننگ اعراب بود و زنده به گور کردنش، تکلیفی مرسوم، نیاکان پُرافتخارمان، بلندترین شب سال را به مناسبت تولد مینو، الهه زن و میترا، الهه خورشید، یلـدا نام نهادند، گرامی داشتند و شادی کردند.
در آن روزگاران هنوز رازهای وجود خورشید و ماه و دیگر پدیده های طبیعی برای انسان کشف نشده بود و ایرانیان نیز چون مردمان دیگر سرزمین ها، خدایانی خودساخته داشتند، خدایانی که بر همه عناصر طبیعت حکم می راندند و انسان چاره ای نداشت تا برای گریز از اندوه، تاریکی، سرما و سختی ها، چه در شکل فیزیکی و چه در شکل عاطفی و حسی، به آنها پناه برد. اما پی بردن به رازهای طبیعت و گذار از دوران خدایان اسطوره ای به دوران یکتاپرستی در قالب دین زرتشت و اسلام، اما لطمه ای به ارتباط ایرانی ها با عناصر طبیعت نزد. زیرا در فرهنگ ایرانی و حتی در دستورات مذهبی زرتشت، پیامبر ایرانی، عشق و احترام به آب، خاک، درخت، رود، کوه و حفظ آنها از خويش کارهای هر انسانی به شمار می آمد.
از آنجا که اقوام آریایی، روشنایی و گرمای معتدل را ایزدی و اهورایی می دانستند و تاریکی و سرما را اهریمنی، مهر تبدیل به کهن ترین باور آریایی ها شد. چرا که آریایی ها از همان آغاز پیدایش، از تاریکی نگران و هراسان بودند و اعتقاد داشتند که دیوها و ددها همه از تاریکی سر برمی آورند و در اندیشه گرفتن جان و خان و مان آریایی بودند و در آن شب های تاریک و بلند و پربیم و هراس، آریایی همواره چشم به افق داشت تا نخستین فروغ روشنایی سربرآورد و دیو و دد ناپدید شود.
خانوادههای ایرانی در شب یلدا، به پاس گرامیداشت فروغ روشنایی و خورشید و ستیز با شومی و بدشگونی، آتش می افروختند، گرد هم می آمدند، جشن می گرفتند، سفره می گستردند و میوه های تازه و خشک می آوردند. بی گمان این سفره که رنگ و بوی دینی و آیینی داشت، بسیار گرامی و مقدس بود و ایرانیان از این مهر و فروغ روشنایی و خورشید، برکت می خواستند تا زمستان را به خوشی سپری نمایند و اینگونه بود که شب چله یا شب یلدا، میراث چند هزار ساله آریایی پدیدار شد، ادامه یافت و تا به امروز رسید.
اگرچه بیشترجشنهای ملی ما، از میان مردم برخواسته و همواره همراه و مددکننده مردمان برای رسیدن به شادمانی و آرامش بوده اند، اما ارزش و اعتباراین جشنها درآن نیز هست که به خاطرزمینی بودن ومردمی بودنشان، به همراه مهربانی و عشقی که در آنها موج می زند، از آنها نمودهایی ضد تبعیض ساخته و به همين دليل است که قرنهای قرن، توانسته اند تمامی مردمان سرزمین ما را، با هر نوع مذهب و مرام و عقیده و سلیقه ای دربرگرفته و در لحظه های سخت روزگار، شادمانی و امید را برآنها ارزانی دارند.
درعین حال، از آنجا که بیشتر عادات و سنت های ما قابلیت به روزشدن داشته وبا تغييرات زمان و زمانه همگام بوده اند، و می توانسته اند در هر هنگام با خواست ها و امیدهای مردمان پیوند داشته باشند، ستایش خورشید و روشنایی و مهر نيز با گذر زمان دمساز شده و در جان و حافظه هر ایرانی جا خوش کرده و ماندگار گشته است، آنهم بی توجه به مخالفت های برخی متعصبین مذهبی که در طول تاریخ به بهانه مذهب، این نوع عادات یا جشن های زیبای ایرانی را کفر می دانسته اند و جالب است که در هیچ دوره ای از تاریخ کشورمان، هیچ حکومتی اصراری به گرامیداشت این شب نداشته است، اما همچنان ایرانیان این شب را پاس می دارند و در زنده نگهداشتن این آیین می کوشند که تداوم دیرگاه این جشن، سخن از کهنسالی و جاودانگی آن دارد.
یلدای بزرگ ایرانی از جهتی دیگر نیز جاودانه شده و بر تارک جشن های باشکوه ایرانی نشسته است و آن اینست که یلدا، تنها جشن ایرانی به شمار می رود که هم بر مبارزه دلیرانه لشگریان روشنایی وشیرینی، با مرگ اندیشان تاریکی و تلخی استوار است و هم بر پایان جنگ، رنج و بی عدالتی تاکید دارد.
قرنهای قرن است که هنگام گرفتاری در ستم و هر گاه زندگی بر ما سخت و تلخ و سرد گذشته، یلدای بزرگ ایرانی با بهره گرفتن از عناصر طبیعت به یاد ما می آورد که دیر یا زود «دیو» ويرانگر و مرگ آفرين از سرزمین و زندگی ما «بیرون شود» و «فرشته» که در فرهنگ ما نشانه انسان های نیک کردار و نیک گفتار است، در آید.
یلدای بزرگ ایرانی، رسانای اين پيام شگرف است که تاریکی و زشتی و سردی که مظاهر رنج های انسانی اند، حاصل «صحبت حکام ظلمت»اند و هر اندازه ستیزه جو باشند، در نهایت، در پیشگاه مهربانی خورشیدی که گوهر همیشه جاودان فرهنگ ماست، سر تسلیم فرود خواهند آورد.
در شب يلدا، نور خورشيد به کمترين زمان خود ميرسد و طولانيترين شب سال اتفاق ميافتد. از آن پس کمکم تيرگي يا همان شب، کوتاه تر ميشود و به نور خورشيد افزوده ميشود. به اين ترتيب اين شب را شب زايش خورشيد مينامند و از هزاران سال پيش، مردمان ایران زمین، آخرین شب پائیز هر سال را تا دمدمه های بامداد بیدار مانده اند تا شاهد تولد و تابش خورشید باشند، همان سرچشمه زندگی که نام دیگرش را مهر نهاده اند.
ايرانيان باستان اين شب را شب تولد ايزد مهر یا ميترا ميپنداشتند، و به همين دليل اين شب را جشن ميگرفتند و گرد آتش جمع ميشدند و شادمانه رقص و پايکوبي ميکردند. ستایش خورشید در شب تولد میترا، در کنار سَروی که با پارچه ها و سنگ های رنگارنگ زینت می شد، یکی از مهم ترین عادات ایرانیان دوران باستان بوده است.
آنگاه خواني الوان ميگستردند و «ميزد»، نثار ميکردند. «ميزد»، نذري يا وليمه ای بود غير نوشيدني، مانند گوشت و نان و شيريني و حلوا، و در آيينهاي ايران باستان براي هر مراسم جشن و سرور آييني، خوانی ميگستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نيايش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غيره، برآوردهها و فرآوردههاي خوردني فصل و خوراکهاي گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آييني ويژهاي که آن را «ميزد» ميناميدند، بر سفره جشن مينهادند.
شب يلدا جشن انقلاب زمستاني است که در آن، روزگار تيره به پايان ميرسد و از فرداي آن روشنايي آغاز ميشود و به همین دلیل، ايرانيان گاه شب يلدا را تا دميدن پرتو پگاه در دامنه کوههاي البرز به انتظار باز زاييده شدن خورشيد مينشستند. برخي ها در مهرابهها (نيايشگاههاي پيروان آيين مهر) به نيايش مشغول ميشدند تا پيروزي مهر و شکست اهريمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام، دعايي به نام «ني يد» را ميخواندند که دعاي شکرانه نعمت بودهاست. روز پس از شب يلدا (يکم دي ماه) را خورروز (روز خورشيد) و ديگان ميخواندند و به استراحت ميپرداختند و تعطيل عمومي بود.
در این شب هر خانواده میوه هایی مانند انار، هندوانه، خربزه، سیب، انگور و به را فراهم می کنند و با خود به جشن شب چله می روند، در میان میوه ها، هندوانه از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا بعضی از آنان براین باورند که اگر مقداری هندوانه را در شب چله بخورند در سرتاسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند، سرما و بیماری بر آنان اثر نخواهد گذاشت. غیر از میوه گاهی آجیل شیرین و شربت نیز از خوراکی های شب چله است که تا پاسی از شب همه دور هم می نشینند تناول می کنند. هندوانه و انار از ارکان سفره ی این شب هستند، قرمزی این دو میوه یادآور سرخی طلوع خورشید است و از میراث آیین مهر.
گاهی مادر بزرگ ها داستانهای شیرین روزگار گذشته را برای بچه ها تعریف می کنند، پدربزرگ ها شاهنامه می خوانند و از حماسه های افتخارآفرین ایرانیان سخن می گویند. همه با شادی و خرمی، شب چله را می گذرانند و با نیایش شب را همراهی می کنند و گاهی آن را به سپیده دم می رسانند.
تأثیر یلدا در جشنهای دیگر اقوام
* امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم، مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت را با نام کریسمس در خود نگاه داشته است که آمیزهای از جشنهای ساتورنالیا در زمان روم باستان و زایش میترا بعنوان آداب و رسوم آیین مهر در ایران باستان است. زادروز میترا در آیین باستان مهر در ایران زمین، مصادف با شب یلدا و انقلاب زمستانی در روز21 یا 22 دسامبر بوده است و جشن زادروز میترا در آیین میتراییسم روم هم با انقلاب زمستانی مصادف بوده که به علت پیروی رومیان از گاهشماری یولیانی در25 دسامبر واقع میشده است. پس از استیلای آیین مسیحیت بر اروپا در قرن چهارم میلادی و به فرمان کنستانتین، روز 25 دسامبر را به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفت تا از درهم آمیختن این دو مناسبت، نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و درعین حال، بزرگ ترین جشن آیین مهر را در خود حل کند و به مراسم پگانیسم در آن زمان، معنا و مفهوم مسیحی تری بخشد.
* در حدود 4000 سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار میشده است. مصریان در این هنگام از سال به مدت 12 روز، به نشانهٔ 12 ماه سال خورشیدی، به جشن و پایکوبی میپرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی میداشتند. همچنین از12 برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده میکردند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده است.
* در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگداشت خداوند خورشید بوده است و آن را خورشید شکست ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، مینامیدند که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شدهاست و معنی آن، میلاد و تولد است. ریشههای یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی ماندهاست از مهمترین این جشنهای میتوان به جشن ساتورن اشاره کرد.
* در قسمتهایی از روسیهٔ جنوبی، هماکنون جشنهای مشابهی بهمناسبت چله برگزار میشود. این آیینها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی شبیه به موجودات زنده، بازیهای محلی گوناگون، کشت و بذرپاشی به صورت تمثیلی و بازسازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجرهها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانهخوانی و رقص و آواز و مهمتر از همه قربانی کردن جانوران از آیینهای ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیینهای شبهای جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیینها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم میخورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.
* یهودیان نیز در این شب جشنی با نام ایلانوت یا جشن درخت برگزار میکنند و با روشنکردن شمع به نیایش میپردازند.
* آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکلگشا میخورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند میگذرانند و در خانوادههای تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
* نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته میشود و از آن با نام «خرم روز» یا خره روز، یاد میگردد و آیینهایی ویژه در آن روز برگزار میشود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده میشود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان است.
یلدا درفهرست یونسکو
شب يلدا، در 30 آذر1387 در کنار نوروز، بعنوان دو جشن زنده ايرانيان در فهرست ميراث معنوي يونسکو به ثبت رسيده است و امسال نیز این افتخار را داریم تا همگی در کنار سرو همیشه سبز یلدا، با شادمانی و امید به استقبال خورشید جاودان سرزمین مان بشتابیم، باشد که همراه آن فاتح همیشگی تاریکی، دگرباره براین اصل انسانی تاکید کنیم که تنها روشنایی، آزادی، برابری، تازگی و طراوات شایسته انسان است و در برابر اين مجموعه دلپذیر و خردمدار، آن کسان که از لشگر تاریکی و جهل و بیدادند، راهی جز شکست ندارند.
ایران من، مهربانم
یلـدا یادگار نام وطن و عروس زمستان بر تو مبارک
زندگی تان روشن و یلـدایتان خجسته باد