ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

عملیات بارباروسا خونبارترین نبرد جهان

عملیـات بارباروسا خونبارترین نبرد جنگی جهان

عملیـات بارباروسا 

عملیـات بارباروسا به یکی از عملیات های جنگی هولناک و ویرانگر جنگ جهانی دوم اطلاق میشود که سرنوشت جنگ جهانی دوم را به نفع شوروی تغییر داد و زمینه شکست آلمان در جنگ را فراهم آورد. 

جنگ جهانی دوم بعنوان مخوف ترين و هولناک ترین نبرد تاريخ، مسبب یک تراژدی انسانی بزرگ بود و باعث ریختن خون هزاران انسان بیگناه و ویرانی نیمی از جهان، از غرب اروپا  تا شرق آسیا، طی عملیات های نظامی ویرانگری همچون نبرد استالینگراد - نبرد کیف - نبرد کورسک - نبرد دونکرک - نبرد نرماندی - نبرد ایو جیما - نبرد بریتانیا - نبرد میدوی - عملیات بارباروسا - نبرد برلین و نبرد اوکیناوا گردید. اما همین جنگ خونین راه را برای بوجود آمدن پیشرفت های بسیاری در علوم مختلف، خصوصا با هدف کاربرد در علوم نظامی گردید. همچنین در کوران این جنگ ویرانگر، انسانهای شجاع و توانمندی نیز ظهور کردند که در دفاع از سرزمین خود با تکیه بر خلاقیت و شجاعت بی نظیر و نبوغ خیره کننده شان، رشادتهای بی نظیری را برجای گذاشتند و نام خود را در تاریخ ماندگار کردند. ارتش ورماخت آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، عرصه ظهور ژنرالهایی با شهرت جهانی بود که از شاخص ترین آنها میتوان به ژنرال اروین رومل ملقب به روباه صحرا، هاینریش هیملر فرمانده ارتش سری وافن اس اس و سازمان مخوف گشتاپو، اریش هارتمن معروف به تکخال خلبانان شکاری جهان، هانس رودل ملقب به شکارچی افسانه ای تانکها، آدولف گالاند ملقب به ژنرال شکاری، هانا رایتش ملقب به بانوی شیردل، اتو اسکورزینی، فرمانده کماندوهای هیتلر و خطرناکترین مرد اروپا، هاینتس گودریان، برترین استراتژیست نبردهای زرهی و هرمان گورینگ، برجسته‌ترین چهره‌ حزب نازی و فرمانده نیروی هوایی آلمان در جنگ جهانی دوم اشاره کرد که در ورای این نامها، آدولف هیتلر، رهبر افسانه ای آلمان و پیشوای بزرگ رایش سوم با شخصیتی منحصر بفرد، خود را بعنوان یکی از معروفترین چهره های قرن بیستم معرفی کرد. 

نام عملیـات بارباروسا، برگرفته از نام فردریک بارباروس پادشاه مقتدر پروس در جنگ های صلیبی می باشد و هدف از این عملیـات، تصرف غرب خط (A-A) برگرفته از حروف اول شهرهای آرخانگلسک  و آستاراخان بود که یک خط فرضی است که از شمال غربی روسیه به جنوب این کشور در کرانه دریای خزر  متصل می باشد. 

عملیـات بارباروسا 

تاریخ شروع: 22 ژوئن 1941

مکان: لهستان، بیلوروسی، اکرائین، مولداوی، لیتوانی، لتونی، استونی، فنلاند ،غرب روسیه

کشورهای درگیر: شوروی در مقابل آلمان، مجارستان، ایتالیا، اسلواکی، رومانی، فنلاند

فرماندهان متحدین: هیتلر، ویلهلم کایتل، فرانتز هالدر، فون بوک، فون لیب و فون روندشتت (آلمان)، ایوان آنتونسکو (رومانی)، جیوانی مسی و ایتالو گاریبولدی (ایتالیا)، کارل گوستاو مانرهایم (فنلاند)

فرماندهان شوروی: کلمنت وروشیلف، سیمون تیموشنکو، گئورگی ژوکف، الکساندر واسیکیوسکی، سمیون بودیونی، ماکیان پوپوف، تئودور کوزنتسف، دیمیتری پاولوف، ایوان تیولنف

قوای محور: 4.500.000 نیروی رزمنده به همراه قوای احتیاط ، 3.580 تانک ، 4.389 فروند هواپیما

قوای شوروی: 3.200.000 نیروی رزمنده در ابتدای جنگ، 5.000.000 نیروی رزمنده در پایان جنگ، 12 تا 15 هزار تانک، 35 تا 40 هزار هواپیما

تلفات قوای محور: 918.000 سرباز، 2.093 هواپیما، 2.758 تانک

تلفات شوروی: 802.191 کشته، 3.000.000 زخمی، 3.300.000 اسیر، 21.200 هواپیما، 20.500 تانک

نتیجه: شکست قطعی کشورهای دول محور

با حمله آلمان به لهستان و به تبع آن اعلان جنگ انگلیس و فرانسه به آلمان رسما جنگ جهانی دوم آغاز شد. همزمان با اعلان جنگ کشورهای انگلستان و فرانسه به آلمان،همسایه های آلمان با تهدیدها و تحریکهای بریتانیا سیاستهای بر ضد آلمان را در پیش گرفتند طوری که پیشوای آلمان نازی آدولف هیتلر دستور حمله به آنها را صادر کرد و آلمان در عرض چند هفته کشورهای هلند،بلژیک،دانمارک و نروژ را در نبردهایی برق آسا شکست داد و تسخیر نمود و آنها را ضمیمه رایش سوم کرد و چندی پس از آن هم ارتش پر ادعای فرانسه را  در حدود یک ماه درهم کوبید و شکست داد.

قبل از شروع جنگ جهانى دوم، هیتلر در موافقتنامه ای محرمانه بین مولوتوف و ریبن تروپ (وزراى خارجه آلمان و شوروى) توافق کرد تا دست روسها را در شرق اروپا باز بگذارد و در مقابل به آنچه که مى خواهد در غرب دست بزند. در گرماگرم جنگ، وزارت اطلاعات آلمان اخباری را به دست آدولف هیتلر رسانید مبنی بر اینکه کشور اتحاد جماهیر شوروی در پی آماده کردن نیروهای خود در غرب این کشور و در حاشیه مرزهای شرقی آلمان است. نکته موثق آن، انتقال تمامی کارخانجات و صنایع شوروی از غرب این کشور به شرق آنجا است. همچنین بلعیدن شرق لهستان، حمله به فنلاند، تصرف شرق رومانى و تصرف 3 کشور لیتوانى، لاتویا و استونى در1940 به هیتلر فهماند که استالین به هیچ عنوان شریکى قابل اعتماد نیست. در واقع در سراسر بهار و تابستان 1940 که آلمان در حال منهدم کردن لشگرهاى دولتهاى غربى بود، شوروى نیز بیکار ننشسته و درحال نزدیک شدن به مرزهاى شرقى آلمان بود. اگرچه در سال1941، دنیا از حمله آلمان به شوروى متعجب شد ولى امروز براى بسیارى واضح است که تصادم بین این دو قدرت مهاجم، دیریا زود رخ مى داد، حال در ژوئن 1941 نه، اما در سال1943 یا 1944، این مسأله گریز ناپذیر بود. از طرفی هیتلر از طریق جاسوسهاى خود باخبر شده بود که انگلیس حداقل2 سال طول مى کشد تا بتواند حتى یک میلیون سرباز مجهز را به جبهه اروپا بفرستد و از آن طرف روسها مرتب در حال توسعه سازمان ارتش خود بودند. فرصت در حال از دست رفتن بود بنابراین هیتلر باید دست به بزرگترین قمار زندگى خود میزد. حمله به شوروى وتصرف مسکو قبل از زمستان سرد روسیه. قمارى که به قیمت حیات سیاسى ونظامى او،آلمان و تغییر نقشه سیاسى جهان به مدت نیم قرن تمام شد. بنابراین در این شرایط ،آدولف هیتلر تصمیم گرفت در این جنگ میان اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی پیش دستی کرده و با یک حمله غافلگیرانه با نام عملیـات بارباروسا به شوروی اعلان جنگ کند. اما مشاوران هیتلر اصرار داشتند که اگر حمله به شوروی قطعی است بهتر است که بهار 1942 آغاز شود تا فرصت بیشتری برای به زانو درآوردن دولت استالین قبل از فرارسیدن فصل سرما باشد و از طرفی ژنرالهای هیتلر نگران وسعت زیاد خاک شوروی بودند و به علاوه عقیده داشتند که پیش از یکسره کردن کار انگلستان که می تواند آمریکا را به کمک خود فرا بخواند نباید سراغ حمله نظامی به کشوری دیگر رفت.

استراتژی هیتلر در عملیـات بارباروسا بر تشکیل سه گروه ارتش مستقل و مجزا برای تصرف اهدافی مجزا طراحی گردیده بود. به موجب طرح بارباروسا فشار عمده ارتش آلمان در شمال جائیکه گروه ارتش موسوم به ارتش شمال قرار داشت وارد می آمد. این ارتش می بایست از حوزه بالتیک به سمت شمال شوروی پیشروی نموده و شهر لنینگراد را تصرف یا ویران نماید. گروه ارتش مرکز می بایست از راه اسمولنسک پیش روی نموده و پس از تصرف بیلو روسی،به خط مستقیم به سمت مسکو حرکت کرده و آن شهر را متصرف شده و یا آن را ویران نماید. گروه ارتش جنوب می بایست با حمله به سمت مناطق آباد و پر جمعیت جنوب شوروی واقع در اکرائین پس از تصرف کیف (Kiev) و اشغال ناحیه ولگا، خط مواصلاتی ولگا، قفقاز را که نفت مورد نیاز شوروی را از باکو و گروزنی تغذیه میکرد، را قطع نمایند. در جلسات مختلف میان فرماندهان سازمان سر فرماندهی آلمان و شخص هیتلر علیرغم اصرار ژنرالهای آلمانی مبنی بر اینکه می بایست فشار اصلی قوای آلمان توسط گروه ارتش مرکز وارد آید و مسکو هدف اصلی و اولیه قرار گیرد، هیتلر بر طرح خود برای تصرف سریع اکراین اصرار کرد.

حمله نظامی هیتلر به شوروی در حالی که هنوز انگلستان در برابر او مقاومت می کرد پایان كار او را نزدیك كرد. مورخّان تعرض ارتشهای هیتلر به شوروی را بزرگترین اشتباه نظامی یك رئیس دولت در طول تاریخ خوانده اند. هیتلر معلومات و تجربه نظامی كافی نداشت و به علاوه حاضر نبود كه به اندرز آگاهان و اهل تجربه گوش دهد و یا دست کم تاریخ را مطالعه کند و از اشتباه ناپلئون که همین راه را رفته و منهدم شده بود،پند بگیرد و از طرفی چون هیتلر که با دولت واشنگتن مناسبات حسنه داشت،باور نمی کرد که آمریکا وارد جنگ با آلمان شود. تاریخ حمله در عملیـات بارباروسا به دلیل گل آلود بودن استپ های شوروی از اواسط ماه می به اواخر ماه ژوئن موکول شد و هیتلر برغم مخالفت مشاوران و برخی از ژنرال هایش،در 21 ژوئن سال 1941 دستور داد كه عملیـات بارباروسا و حمله نظامی غافلگیرانه به شوروی در جبهه ای به طول دو هزار و نهصد كیلومتر از بالتیك تا دریای سیاه آغاز شود و چند ساعت بعد،ساعت 3 بامداد 22 ژوئن 1941 به وقت برلین و درست یکسال پس از شکست فرانسه و 129 سال پس از حمله ناپلئون به روسیه در 24 ژوئن 1812، تعداد 150 لشكر آلمانی مركب از 3.500.000 سرباز آلمانی و 1.000.000 سرباز رومانیایى،فنلاندى و ایتالیایى،3.580تانك، 7.189 عراده توپ و حمایت 4.389 فروند هواپیما در سه ستون شمالی، مركزی و جنوبی وارد قلمرو شوروی شدند. فرماندهی ستون شمالی را فون لیب،ستون مركزی را فون بك و ستون جنوبی را فون روندشتد برعهده داشتند و این ستون ها  در حالیکه 3.500.000 نیروی ذخیره نیز پشت سر داشتتند،مجدداً از روش حمله برق آسا استفاده کرده و به سرعت نیروهاى رزمى و موتوریزه خود را در خاک اروپایى شوروى به پیش راندند. همزمان با حمله این واحدهاى عظیم،هواپیماهاى آلمانى تمام خطوط مخابراتى و مواصلاتى روسها را بمباران کرده و مانع به هم پیوستن لشکرهاى روس به یکدیگر شدند و کشورهای اتحاد شوروی را یکی پس از دیگری تسخیر می کردند و لشگرهای روسی یکی پشت دیگری یا تسلیم می گشتند و یا نابود میشدند به گونه ای که در 17 روز اول، سیصد هزار نظامی شوروی را اسیر کرده بودند. آلمانی ها بر اوکراین و بلاروس مسلط شدند، لنینگراد(سن پترزبورگ) را محاصره کردند و همزمان با آغاز عملیـات بارباروسا، ایتالیا و رومانی نیز به شوروی اعلان جنگ دادند. این پیشروی ها به گونه ای بود که روزنامه آمریکایی نیویورک پست نوشت: باید معجزه‌ای به بزرگی نزول انجیل روی دهد تا ارتش سرخ در مدت کوتاهی از یک شکست کامل رهایی یابد.

 لشگرهای درگیر جنگ 

 آلمان 

رئیس ستاد سرفرماندهی آلمان: ژنرال هالدر 

گروه ارتش شمال: به فرماندهی مارشال ویلهلم فون لیب مستقر در پروس شرقی با 26 لشگر شامل:

ارتش شانزدهم به فرماندهی ارنست بوش

ارتش هجدهم به فرماندهی جورج فون کوشلر

گروه چهارم پانزر به فرماندهی هوپنر

گروه یکم نیروی هوائی به فرماندهی آلفرد کلر 

گروه ارتش مرکزی: به فرماندهی فدور فون بوک مستقر در شرق لهستان با 49 لشگر شامل: 

ارتش چهارم به فرماندهی گونتر فون کلوگه 

گروه دوم پانزر به فرماندهی گودریان 

گروه سوم پانزر به فرماندهی هرمان هوت 

ارتش نهم به فرماندهی اشتراوس 

گروه دوم نیروی هوائی به فرماندهی آلبرت کسلرینگ 

گروه ارتش جنوب: به فرماندهی گردفون روندشتت مستقر در جنوب لهستان و شمال رومانی با 41 لشگر شامل: 

ارتش هفدهم به فرماندهی کارل هاینریش اشتویپانگل 

نیروی اسلواکی به فرماندهی کت لوس 

نیروی واکنش سریع پادشاهی مجارستان اولین قسمت از گروه بزرگ کارپات موسوم به گروه کارپات به فرماندهی میکلوس 

گروه یکم پانزر به فرماندهی فون کلیست 

ارتش یازدهم به فرماندهی اوژن ریتر فون شوبرت 

نیروی ایتالیا به فرماندهی مسی 

ارتش ششم به فرماندهی رایشنو 

ارتش سوم رومانی به فرماندهی کنستا نتینسکو 

گروه چهارم نیروی هوائی به فرماندهی الکساندر لوهر 

یک نیرو مرکب از گروه ارتش کوچک مستقر در نروژ: به فرماندهی نیکلاس فون فالکنهورست با دو لشگر واحد پنجم هوائی به فرماندهی اشتامپ همچنین واحدهای کوچکی از مناطق تحت اشغال نازیها مانند لژیون داوطلبان فرانسوی نیز این گروه ارتش را تقویت می کرد.

شوروی  

در ابتدای تهاجم آلمان به شوروی در 22 ژوئن 1941 ارتش سرخ مسئولیت حفاظت از منطقه اروپائی شوروی را به سه بخش و هر بخش را به چهار جبهه تقسیم کرد. تمام این جبهه ها دارای نیروئی تقریبا برابر با قوای نازیها بودند و هرکدام در بخش جغرافیائی خاص خود فعالیت می کردند. نیروی تحت فرماندهی مارشال ژوکف،دقیقا در مقابل ارتش شمال قرار داشت و ستاد فرماندهی آن در لنینگراد واقع بود و نیروهای آن به چهار بخش تقسیم می شد:

جبهه شمال غربی: متشکل از ستاد ویژه فرماندهی در بالتیک

نخستین ستاد عالی فرماندهی در 10 ژولای 1941 با حضور وروشیلوف (فرمانده جبهه شمالغربی) و تیموشنکو (فرمانده جبهه غربی) و بودوینی (فرمانده جبهه جنوبغربی) تشکیل گردید.

جبهه شمالی: به فرماندهی مارکیان میخائیلوویچ پوپوف مستقر در مرز فنلاند شامل ارتش چهاردهم ، ارتش هفتم و ارتش بیست و سوم جبهه شمال غربی به فرماندهی کوزنتسف از منطقه بالتیک دفاع می کرد و ارتش هشتم ، ارتش یازدهم ، ارتش بیست و هفتم  و 34 تیپ مستقل ، ناوگان شمال و بالتیک نیز تحت فرماندهی این جبهه قرار داشت .

جبهه غربی متشکل از ستاد ویژه فرماندهی غرب: به فرماندهی ژنرال دیمیتری جورجیویچ پاولوف شامل ارتش سوم ، ارتش چهارم، ارتش دهم، ارتش سیزدهم، و 45 تیپ مستقل.

جبهه جنوب غربی متشکل از ستاد ویژه فرماندهی کیف: به فرماندهی ژنرال میخائیل پتروویچ کیرپونوس متشکل از ارتش پنجم، ارتش ششم، ارتش دوازدهم، ارتش بیست و ششم و 45 تیپ مستقل. جبهه جنوب غربی به فرماندهی ژنرال ایوان ولادیمیرتیولونف در 25 ژوئن تشکیل گردید و متشکل از ارتش نهم آزادیبخش و ارتش هجدهم و دومین لشگر مکانیزه هجدهم به همراه 26 تیپ مستقل و ناوگان دریای سیاه علاوه بر موارد بالا، 6 ارتش اضافی دیگر نیز در جبهه غرب شامل ارتش شانزدهم، ارتش نوزدهم، ارتش بیستم، و ارتش بیست و یکم و ارتش بیست و دوم و بیست و چهارم تواما با یکدیگر واحد آزادیبخش را تشکیل می دادند که نیروهای ذخیره محسوب شده و مستقیما زیر نظر استالین قرار داشتند.

استالین برغم هشدارهای محرمانه لندن باور نمی کرد که هیتلر در تابستان 1941 به شوروی تعرض کند. اما علائم  و پیامهای مخابره شده  توسط ارکستر سرخ  (شبکه جاسوسی شوروی در اروپا) این امکان را تقویت می کرد. استالین خبرهای رسیده از اروپا توسط ارکستر سرخ را به منزله اطلاعات نادرست ارائه شده توسط سرویس جاسوسی انگلستان به منظور تیره نمودن روابط دو کشور و ایجاد بحران و جنگ تلقی مینمود. دکتر ریچارد سورژ حتی تاریخ دقیق حمله آلمان نازی به شوروی را به آن کشور اعلام نموده بود. سازمان ضد اطلاعات سوئد پیش از حمله، تاریخ شروع آن را کشف رمز کرده بود. همچنین نازیها عملیـات گسترده فریب و نیرنگ را به منظور متقاعد کردن استالین به اینکه حمله ای در کار نخواهد بود، بکار گرفتند که ظاهرا تمام آنها موفقیت آمیز بود. نازیها با اطلاع از عکس برداری هوائی شوروی از خاک لهستان تحت اشغال نازیها بشکلی گسترده شروع به ساختن استحکامات دفاعی در طول مرزهای لهستان و شوروی نمودند که این موضوع موجب فریب استالین مبنی بر اینکه مخابره نقشه تهاجم به شوروی نیرنگ انگلستان است، گردید. مضاف بر اینکه شوروی نیز نیروی عظیمی برای حمله به آلمان نازی در مرزهای خود متمرکز نموده بود و قصد حمله به آن کشور را داشت که با حمله پیشگیرانه هیتلر مواجه شد. این ادعا توسط هانس رودل مشهورترین خلبان آلمانی که در روز اول حمله به شوروی بر فراز جبهه نبرد به پرواز در آمده بود و از مشاهده راهها و پلهای نظامی و نیز استحکامات ساخته شده توسط ارتش سرخ متحیر شده بود، نیز تایید گردید. استالین به مشاورانش گفته بود که اگر آدولف هیتلر قصد حمله به شوروی را داشته باشد، نقشه خود را در تابستان 1942 و پس از به زانو درآوردن انگلستان آغاز خواهد کرد و با این تصور ارتش سرخ را که مرکب از 9 میلیون نظامی بود به غرب کشور نفرستاده بود تا هیتلر تحریک و نسبت به او بدبین نشود. دولت لندن با حمله نظامی آلمان به شوروی نفس راحتی كشید. چرچیل همان روز آغاز حمله،به روزولت پیام فرستاد كه هیتلر با دست خودش گورش را حفر كرد و ما باید با تمام امکانات خود به شوروی کمک برسانیم. با شروع جنگ با اینکه کشورهای آلمان نازی و ایالات متحده آمریکا اعلان جنگی نسبت به هم نداشته و دشمن یکدیگر محسوب نمی شدند با این وجود ایالات متحده تماما در پشت جبهه کمکهای فراوانی از نظر تجهیزات و نیرو به کشورهای انگلستان و فرانسه داشت. آدولف هیتلر با اطلاع کامل از این قضیه و اینکه آمریکا کاملا با آنهاست و متحد آنها به شمار می آید اما قصد جنگ با آمریکا را نداشت ولی روزولت ورود به جنگ در زمان مناسب را کلید حل مسائل اقتصادی آمریکا و ابرقدرت شدن این کشور که مرز زمینی با دول متحارب نداشت می دانست که بالاخره هیتلر مجبور شد پس از حمله بزرگ نیروهای ژاپنی به بندر پرل هاربور آمریکا، به دولت ایالات متحده اعلان جنگ دهد.

هدف فوری هیتلر از حمله به شوروی دستیابی به نفت قفقاز و نیز قطع دست انگلستان از خاورمیانه به ویژه نفت آن با كمك گرفتن احتمالی از ایران بود كه رضا شاه به طور محرمانه چنین قولی را به هیتلر داده بود. هیتلر روی چهارصد و پنجاه هزار نیروی آماده،احتیاط و ذخیره ارتش ایران حساب می کرد. همزمان با این حملات و پیشروی ها،ارتش آلمان با مشاهده تسخیر نواحی آفریقا توسط نیروهای انگلیسی به شمال آفریقا هم لشگرشی خود را آغاز کرد که در آنجا پیروز و بی رقیب میدان آفریقا کسی نبود جز فیلدمارشال اروین رومل که به خاطر پیروزهای شگفت انگیزش به روباه صحرا ملقب گشت. 

تشریح ساعات اولیه جنگ به استناد اسناد سرفرماندهی شوروی

قوای مرزی پیام های هشداری دریافت کردند که جنگ را قریب الوقوع میدانست اما فقط تعداد اندکی از نیروهای شوروی در حالت آماده باش بسر می بردند. واحد های لوفت وافه بشکلی جنون آمیز پس از شناسائی مراکز تمرکز قوای شوروی ، خطوط تدارکاتی و انبارهای مهمات آنها را ویران می کردند و مورد حمله قرار می دادند. آنان نیروی هوائی شوروی را بدون وقفه مورد حمله قرار دادند ولی در روز اول حمله موفق به نابودی نیروی هوائی شوروی نشدند . با وجود آنکه شوروی انبوه هواپیماهای نظامی خود را بجای فرودگاه های نظامی بزرگ در فرودگاه های صحرائی پراکنده کرده بود. این هواپیما ها اهداف خوبی برای لوفت وافه به شمار می آمدند. لوفت وافه در نخستین روز نبرد،ادعا کرد که 1.489 هواپیمای دشمن را سرنگون کرده است. این ادعا موجب شد هرمان گورینگ دستور رسیدگی مجدد به این موضوع را صادر نماید. گزارشها از نابودی 2000 هواپیما و مشاهده لاشه آنها حکایت می کرد. آلمان ها ادعا کردند در سه روز نخستین حمله 3.100 هواپیمای دشمن را نابود کرده اند. در حقیقت روسها 3.922 هواپیما را از دست داده بودند. لوفت وافه موفق شد برتری هوائی خود را بر فراز آسمان هر سه جبهه به شوروی تحمیل کند. زیرا انبوه هواپیماهای لوفت وافه،اینک حملات زمینی را به خوبی پشتیبانی می کردند. 

گروه ارتش شمالی

در مقابل گروه ارتش شمال،دو ارتش شوروی قرار داشتند. گروه چهار پانزر از نیروی زمینی ورماخت در نقطه اتصال این دو ارتش با 600 تانک حمله کرد و موفق به رخنه در آن شد. هدف گروه چهارم پانزر عبور از  رودخانه های داگوا (Dauguva) در  لیتوانی و  نیمن (Neman نام یک رود در لیتوانی) بود. این دو رودخانه دو مانع جدی در عملیـات جنگی آلمان در راه رسیدن به لنینگراد محسوب می شد. در روز اول تانکهای آلمانی از رودخانه نیمن عبور کردند و 5 کیلومتر در داخل مواضع شوروی نفوذ کردند. نزدیک شهر راسینیائی (Raseiniai) این گروه مورد حمله متقابل شوروی با 300 تانک قرارگرفت. چهار روز زمان برای محاصره و نابودی نیروی زرهی مهاجم شوروی وقت تلف گردید. پس از این نبرد گروه چهارم پانزر از دوگوا (رودخانه دوینا) به نزدیکی شهر دواگواوپیلز (daugavpils) رسید. نیروهای آلمانی اکنون در فاصله نسبتا اندکی از شهر لنینگراد قرار داشتند. اما در این زمان به دلیل تدارکات نامناسب و خطوط تدارکاتی بد،به دستور هیتلر آنها به تحکیم مواضع و انتظار تا رسیدن نیروی پیاده نظام به منظور آرایش جدید ماندند. دستور توقف موجب شد آلمان ها بیش از یک هفته حیاتی را در جنگ با شوروی از کف دادند و فرصت کافی برای ایجاد خطوط دفاعی در اطراف لنینگراد و رودخانه لادوگا را به شوروی داد. علاوه بر عملیـات جنگی آلمانها،آنچه وضع را برای شوروی دشوار کرده بود شورش 22 ژوئن مردم لتونی بود که روز پس از شورش اعلام استقلال کردند. قوای شورشی در استونی با ارتش سرخ درگیر شدند اما از ارتش سرخ شکست خوردند. سرانجام نبرد استونی با رسیدن ارتش هجدهم آلمان به ساحل کوندرا در استونی و شکست ارتش سرخ به پایان رسید. 

گروه ارتش مرکزی

در مقابل گروه ارتش مرکزی،چهار ارتش اتحاد شوروی قرار داشت که عبارت بود از ارتش سوم،ارتش چهارم،ارتش دهم و ارتش یازدهم. درزمان اشغال لهستان ارتش سرخ شوروی با حمله به لهستان، بیالیستوک(Bialystok) را در آن کشور اشغال کرده بود. بیالیستوک فاصله چندانی از مینسک مرکز جمهوری بیلوروسی نداشت و همچنین مرکز اتصال  خطوط آهن  و بسیار استراتژیک  محسوب  می شد. هدف گروه دوم پانزر وابسته به گروه ارتش مرکز اشغال مینسک به منظور جلوگیری از فرار آن و احاطه کامل ارتش سرخ با استفاده از تکنیک احاطه سه جانبه در این ناحیه بود (در احاطه سه جانبه ارتش دشمن از سه طرف در محاصره دشمن خود قرارمی گیرد). ارتش سوم از گروه دوم پانزر خط دفاعی شوروی را در مرکز اتصال خط آهن در هم شکست و به سوی رودخانه نیمن پیشروی کرد. وقتی گروه دوم پانزر به سمت رودخانه باگ غربی (رودخانه باگ غربی یک رودخانه مرزی بین لهستان و بیلوروسی است که مجزا از رودخانه باگ جنوبی است) حرکت کرد و در امتداد این رودخانه به سمت جنوب پیشروی کرد،همزمان با این حمله ،گروه پانزر پیاده نظام گروه ارتش ورماخت در مرکز اقدام به حمله کرد. سرانجام ارتش شوروی در بیالیستوک محاصره شد. مسکو در ابتدای شکست نتوانست اهمیت عمق فاجعه را درک کند . مارشال تیموشنکو دستور یک حمله متقابل را صادر کرد اما در حالی که مهمات و خطوط تدارکاتی آنها به وسیله لوفت وافه نابود شده بود،یک اغتشاش کامل در ارتباطات و ناهماهنگی در حمله موجب شکست این ضد حمله گردید. مارشال ژوکف در 26 ژوئن دستور شماره 3 متضمن دستورات مقاومت ملی را صادر کرد که خواهان فشار معکوس برای جلوگیری از احاطه سه جانبه می شد. او در این فرمان دستور حمله متقابل ارتش سرخ را صادر کرد. هدف او شکستن محاصره و تصرف منطقه شوالکی (نام یک شهر درشمال شرق لهستان) بود. او قصد داشت با تصرف شوالکی جاده برودی (Brody) و سرانجام لوبلین را به تصرف در آورد. این عملیـات به دلیل درهم ریختگی و اغتشاش در ارتش سرخ به شکست منجر شد و در 27 ژوئن ارتش دوم و سوم گروه چهارم پانزر در مینسک به یکدیگر پیوستند و 300 کیلومتر در داخل سرزمین شوروی نفوذ کردند. یک سوم راه تا مسکو پیموده شده بود و در یک محدوده وسیع بین مینسک و مرز لهستان 32 لشگر پیاده و هشت لشگر تانک و  موتوریزه  و  توپخانه  و  سواره  نظام ارتش سرخ  در  محاصره  قرار گرفتند. 

گروه ارتش جنوب 

در مقابل حمله گروه ارتش جنوب،نیروهای ارتش شوروی به سرعت واکنش نشان دادند. از لحظه آغاز جنگ،نیروهای شوروی تصمیم به استقامت و پایداری گرفتند. در مقابل قوای آلمان در اکرائین،ارتش های پنجم،ششم و بیست و ششم شوروی قرار داشتند. قوای پیاده نظام آلمان با حمله به نقاط اتصال خطوط جبهه این سه ارتش سعی در ایجاد شکاف در این مناطق کردند. همچنین گروه اول پانزر در یک تعداد انبوه شامل 600 تانک به جناح راست ارتش ششم شوروی که دارای بیش از 1000 تانک بود حمله کرد. این عملیـات که به نبرد برودی معروف شد،یک نبرد بین گروه اول پانزر و سپاه چهل و هشتم موتوریزه آلمان از یک سو و گروه  ارتش  مکانیزه  اکرائین شمالی  وابسته به ارتش سرخ بین 26 تا 30 ژوئن 1941 بود.

این نبرد در شوروی به نبرد دفاع مرزی اکرائین مشهور است و پس از نبرد کورسک دومین نبرد بزرگ تانک در تاریخ محسوب می شود. فرمانده آلمانی پل لودویگ اوالد فون کلیست و فرمانده ارتش سرخ میخائیل کیرپونوس بود. آلمانها 600 تانک و شوروی 1000 تانک داشتند که تعداد تلفات این نبرد مشخص نیست. این نبرد با پیروزی ارتش آلمان به پایان رسید. با شکست ارتش سرخ در این نبرد ارتش شوروی آخرین نیروی زرهی خود در غرب اکرائین را مامور حمله کرد. ماموریت این ارتش بازپس گرفتن مواضع از دست داده شده بود.

در پایان هفته اول نبرد،هر سه گروه ارتش آلمان به اهداف خود دست یافته بودند. اگر چه قوای شوروی در پیش رفتگی خط جبهه در مینسک  و بیالیستوک میجنگید. بر اساس یک برآورد در این جبهه ارتش سرخ 600 هزار نفر تلفات شامل کشته،اسیر،زخمی و مفقود داده بود و نیروی هوائی آن کشور موسوم به VVS ، تعداد 561 هواپیما بر فراز کیف مرکز جمهوری اکراین از دست داد. این نبرد نتیجه استراتژی دقیق و طراحی حساس فرماندهان آلمانی بود. از آن پس هدف آلمان تسخیر مسکو بود. این نبرد همچنین 11 هفته حیاتی برای عملیـات فتح مسکو را به هدر داد.

مرحله میانی جنگ 

در سوم جولای هیتلر سرانجام تصمیم متهورانه ولی مرگبار خود را برای از سر گرفتن حملات پانزر به سوی شرق پس از رسیدن پیاده نظام اتخاذ کرد. اما باران های موسم تابستان منجر به کند شدن حرکت آلمان ها و نیز بازیابی و تجدید سازمان رزم ارتش شوروی و تقویت خطوط دفاعی آن کشور گردید. تاخیر زمانی،به شوروی امکان سازماندهی یک ضد حمله وسیع بر ضد گروه ارتش مرکز را داد. مقصد نیروهای  مهاجم گروه ارتش مرکز شهر اسمولنسک (یکی از شهر های بیلوروسی) که راه رسیدن به مسکو از آن عبور می کرد،بود. حمله آلمان ها با دفاع شش ارتش شوروی در یک خط دفاعی مواجه گردید.

در ششم جولای ارتش شوروی با 700 تانک به ارتش سوم پانزر حمله کرد. آلمان ها این ضد حمله را با کمک برتری هوائی لوفت وافه درهم شکستند. ارتش دوم پانزر به سمت رود دنیپر (نام یک رود بزرگ در بیلو روسی) حرکت کرده و راه اسمولنسک را از سمت جنوب بست. در این هنگام ارتش سوم پانزر پس از درهم شکستن ضد حمله شوروی راه اسمولنسک به سمت شمال را مسدود نمود. در این گازانبر سه ارتش شوروی به دام افتادند.

در 26 جولای گروه چهارم پانزر محاصره  را کامل کرد و 180 هزار سرباز شوروی را اسیر نمود. 4 هفته پس از آغاز جنگ،ناچیز انگاری ارتش سرخ به واقعیتی تبدیل شد. ارتش آلمان مهمات و تدارکات خود را در حالی به اتمام رسانده بود که به هدف مد نظر خود نرسیده بود. عملیـات به کندی پیش می رفت و به دلیل عدم تامین مایحتاج ضروری،هدف هیتلر اکنون تصرف مناطق صنعتی خارکف در اکرائین و حوزه رود دون (نام یک رودخانه در اکرائین که به دلیل خاک مرغوب مرکز تامین غله شوروی سابق محسوب میشد) و میادین نفتی قفقاز و تصرف سریع لنینگراد بزرگترین شهر صنایع دفاعی شوروی در شمال این کشور بود. اما ژنرالهای هیتلر بر حمله و تصرف سریع مسکو اصرار داشتند. از نظر آنان فتح مسکو اثر روانی زیادی بر روی سربازان دشمن داشت زیرا این شهر پایتخت و مرکز سیاسی و نیز یک شاهراه ارتباطی مهم و مرکز نظامی بسیار حساس و استراتزیک محسوب می شد.

گزارشات جاسوسان آلمانی نشان می داد قوای زیادی در اطراف مسکو برای دفاع از این شهر به فرماندهی مارشال تیموشنکو تجمع یافته است. اما هیتلر اصرار داشت که تانکهای گروه ارتش مرکز به جای حمله به مسکو به شمال و جنوب اعزام گردند. به منظور حمله نهائی به لنینگراد ارتش چهارم پانزر با تانک های گروه ارتش مرکز تقویت گردید.

در 18 آگوست گروه پانزر خط دفاعی شوروی را در این جبهه شکافت. ارتش شانزدهم به شمالشرق این شهر حمله کرد و ارتش هجدهم استونی را پاکسازی کرد. در پایان آگوست ارتش چهارم 50 کیلومتر در خط دفاعی شوروی در لنینگراد رخنه کرده بود و نیروهای ارتش فنلاند با گردش به سمت جنوب شرق از دو سوی دریاچه لادوگا به مرز قدیمی فنلاند و روسیه رسیدند. در این مرحله هیتلر دستورداد لنینگراد بدون گرفتن اسیر از مردم آن تخریب گردد.

در 9 سپتامبر گروه ارتش شمال حمله نهائی خود را به سمت لنینگراد آغاز کرد و در مدت 10 روز فقط 10 کیلومتر به سوی لنینگراد پیش روی کرد. این پیشروی بسیار آهسته و پر تلفات بود. این مسئله موجب شد هیتلر شکیبائی خود را از دست بدهد و بجای حمله به آن شهر برای تصرف آن،دستور محاصره کامل به قصد کشتار مردم آن در نتیجه ایجاد گرسنگی را صادر نماید. او به تانکهای گروه ارتش مرکز برای حمله به مسکو نیاز داشت. اما قبل از حمله به مسکو می بایست تکلیف شهر کیف مرکز جمهوری اکرائین را روشن می کرد زیرا با وجود ارتش سرخ در این شهر او نمی توانست با اطمینان خاطر از  جناح پشت سر خود  به مسکو حمله کند. به این منظور نیمی از گروه ارتش مرکز می بایست به جنوب و منطقه کیف انتقال میافت.

از دیگر سو قسمتی ازگروه ارتش جنوب برای حفظ پل های رود دنیپر به آن حدود اعزام شده بود. احاطه کامل ارتش سرخ با حمله تانکها و آتش شدید توپخانه و بمب باران هوائی انجام گردید. پس از 10 روز نبرد شریرانه  جنگ  تمام  شد و آلمانها ادعا  کردند که 600 هزار نفر از سربازان شوروی را اسیر کرده اند. اما این مطلب کذب بود و آلمانها 600 هزار نفر از مردان 15 تا 70 سال را که فقط 480 هزار نفر از آنان سرباز بودند و 180 هزار نفر از این سربازان معلول و مجروح شده بودند را به اسارت گرفتند. 

مرحله نهائی 

پس از نبرد کیف ارتش سرخ شوروی از لحاظ تعداد نفرات با ارتش آلمان تقریبا برابر بود و امکان تربیت نیروی جدید نیزفراهم نبود. به منظور دفاع از مسکو استالین 800 هزار رزمنده درقالب 83 لشگر در اختیار داشت. اما فقط 25 لشگر آمادگی رزمی داشتند. عملیـات حمله به مسکو که توسط آلمانها عملیـات تایفون نامیده می شد در 2 اکتبر 1941 آغاز گردید. استالین که آماده شده بود مسکو را ترک کند در آخرین لحظات ترجیح داد در این شهر باقی بماند. همچنین او در روز 17 اکتبر، سالروز انقلاب سرخ در حالی که ارتش آلمان در پشت دروازه های مسکو بود در مراسم رژه ارتش سرخ سان دید. بسیاری از نفرات این ارتش مستقیما از مراسم سان به جبهه جنگ اعزام شدند.

در مقابل گروه ارتش مرکزی آلمان، شوروی برای محافظت از مسکو، دو خط دفاعی که بسیار استادانه طراحی شده بود ایجاد کرد که اولین خط دفاعی در ویاژما (شهری در ایالت اسمولنسک و بر کرانه رود ویاژما) و دومین آنها در موژهایسک  قرار داشت. ارتش دوم پانزر پس از فتح اورل (OREL اورل نام شهری واقع بر کرانه رود اوکا OKA و حدودا در 360 کیلومتری جنوب غرب مسکو می باشد) به سوی خط دفاعی ویاژما حرکت کرد و آن را درهم شکست. سه روز بعد این ارتش به سمت بریانسک (BRYANSK شهری در 379 کیلومتری جنوب غربی مسکو و مرکز ایالت بریانسک که این شهر با 60 هزار پارتیزان تلفات زیادی به آلمان وارد ساخت) حرکت کرد و این زمانی بود که ارتش دوم (ارتش دوم ورماخت) از غرب حمله را آغاز کرده بود.

در نتیجه این مانور عالی سه ارتش شوروی به محاصره افتاد. در شمال ارتش سوم و چهارم پانزر به ویاژما حمله کردند. در نتیجه این عملیـات 5 ارتش شوروی در محاصره افتادند. در این زمان خط دفاعی اول مسکو نابود شده بود و 663 هزار نفر از سربازان شوروی اسیر شدند. از ابتدای جنگ تا به این مرحله شوروی بیش از 3 میلیون اسیر داده بود. اکنون شوروی برای دفاع از مسکو فقط 90 هزار سرباز و 150 تانک در اختیار داشت. در 13 اکتبر،ارتش سوم پانزر 140 کیلومتر در داخل خطوط دفاعی شوروی نفوذ کرده بود و این مسئله موجب شد در مسکو حکومت نظامی اعلام شود. اما سیر حوادث ناگهان تغییر یافت. خطوط اولیه دفاعى روسها در این زمان قادر به دفاع از مسکو نبود اما دو اتفاق همزمان باعث نگرانى فرماندهان آلمانى و خوشحالى ژوکوف روسى میشد. بارانهاى سیل آسا حرکت نیروهاى موتوریزه آلمان را کند کرد و نوید زمستان زودرس مسکو را مى داد و از آن سو میلیونها سرباز و داوطلب روسى به سرعت خود را از شرق،شمال شرق و جنوب شرق به مسکو مى رساندند.

تقریبا از لحظه آغاز عملیـات تایفون هوا هر روز بدتر از روزقبل می شد. درجه حرارت هر روز افت می کرد و بارندگی هر روزه ادامه یافت. شبکه جاده ها گل آلود شد و حرکت آلمان ها را به روزی 3 کیلومتر تقلیل داد. ارسال تدارکات بسیار مشکل گردید و سرانجام در 31 اکتبر،فرماندهان ارشد آلمانی دستور توقف حملات تایفون به منظور تقویت نیروها را صادر کردند. اما این مسئله موجب ایجاد یک فرصت تاریخی برای شوروی گردید. آنان از این فرصت برای تقویت نیروهای درمانده و شکست خورده خود استفاده کردند و در طی مدت کمتر از یک ماه 11 ارتش متشکل از 30 لشگر از اهالی سیبری سازماندهی نمودند. این سربازان از اهالی شرق شوروی،جائیکه مردم آن به سرما عادت داشتند آمده بودند.

ارتش سیبری در شرق روسیه به منظور مقابله با حمله احتمالی ژاپن دیگر متحد آلمان به سیبری تشکیل گردیده بود اما یک جاسوس معروف شوروی به نام ریچارد سورژ با کسب اطلاع از یک موافقتنامه سری بین آلمان و ژاپن در خصوص عدم الزام ژاپن برای حمله به سیبری موفق شد با گزارش این خبر سرنوشت جنگ را تغییر دهد. لشگر های اعزامی از سیبری به مسکو در مقابل ارتش آلمان که اکنون تقریبا هیچ نیروئی برای فتح مسکو در مقابلشان نبود ایستادگی کردند و عملیـات تایفون را ناکام گذاشتند. همراه این ارتش بیش از 1000 تانک و 1000 هواپیما به جبهه مسکو اعزام شدند. اما برخلاف نیروهای اعزامی از سیبری،در طرف دیگر قوای آلمانی تقریبا فرسوده شده بود. همچنین شوروی برخلاف آلمان برای تهیه تدارکات خود از خط آهن سیبری استفاده می کرد که این امر موجب بهبود عملکرد تدارکاتی و لجستیکی ارتش سرخ گردید. اکنون آلمان ها در حال به یاد آوردن نتایج تاسف بار حمله ناپلئون به روسیه بودند. در 15 نوامبر با یخ زدن زمین آلمان ها شروع به حمله به مسکو نمودند. آنان با 6 ارتش شوروی مواجه شدند.

ارتش آلمان قصد داشت با بکار گیری ارتش سوم و چهارم پانزر به سوی کانال مسکو حرکت کرده و مسکو را از شمال شرق دور زده و محاصره کنند. همچنین ارتش  دوم  پانزر می بایست  با  تصرف  تولا (TULA نام یک شهر صنعتی واقع در 193 کیلومتری جنوب مسکو و بر کرانه رود اوپا UPA) مسکو را از جنوب محاصره کند. ارتش شوروی  با حمله به پهلوی ارتش آلمان واکنش نشان داد و ارتش چهارم شوروی به مرکز جبهه آلمان حمله کرد. در مدت 2 هفته جنگ ناامیدانه همراه با کمبود سوخت و مهمات حرکت ارتش آلمان به سوی مسکو بسیار آهسته بود. در جنوب ارتش دوم پانزر با دفاع سخت قوای شوروی مواجه شد و سرانجام متوقف گردید.

در 22 نوامبر واحد های ارتش سیبری به ارتش دوم پانزر حمله کردند و آن را در هم شکستند. اگرچه ارتش چهارم پانزر موفق به رسیدن به کانال مسکو گردید و دشمن را دور زد اما به دلیل شکست ارتش دوم پانزر،نتیجه تلاشهای آنان بی فایده بود. در اول دسامبر آلمانها به ۳۰کیلومترى مسکو رسیدند و اکنون نه تنها غرش توپهاى آلمانى کرملین را مى لرزاند بلکه مردم حومه مسکو مى توانستند پیش قراولان رایش را ببینند. اما فون بوک نابغه نظامى آلمانى با استفاده از عکسهاى هوایى و وضعیت واحدهاى خسته به نتیجه دیگرى رسیده بود. گل و لاى اجازه نداده بود که واحدهاى موتوریزه او مسکو را قبل از رسیدن قواى کمکى تصرف کند و اکنون ژوکوف مسکو را به شدت تجهیز کرده بود. بارانهاى سیل آسا و سرما سبب شد قواى آلمان ۱۵روز دیرتر به مسکو برسند و همین ۱۵روز حیاتى سبب شد که ۱۰۰لشکر عمدتاً از شرق و سیبرى و شرق اورال به کمک مسکو بیایند. در 2 دسامبر ارتش چهارم پانزر 24 کیلومتر در جبهه مسکو پیشروی کرد اما اولین بوران زمستانی روسیه آغاز شد. ورماخت تجهیزات جنگ در زمستان را به همراه نداشت. سرما زدگی و بیماری اکنون علت اصلی تلفات ارتش آلمان محسوب می شد. 155 هزار نفر از زخمیهای ارتش آلمان در 3 هفته تلف شدند. شمار نفرات و استعداد بعضی از لشگر های آلمانی اکنون به نصف کاهش یافته بود. سرمای گزنده مشکلات عدیده ای برای تسلیحات و سخت افزار ارتش آلمان ایجاد می کرد. لوله های توپ یخ می بست و با شلیک اولین توپ منفجر می شد. سرمای شدید بسیاری از ماشین آلات را از کار انداخته و تانکها حتی روشن نمی شدند. هواپیماهای لوفت وافه به علت سرما قادر به پرواز نبودند. همزمان یک نیروی تازه نفس متشکل از 500 هزار نفر از سیبری به مسکو اعزام شدند.

او در دوم دسامبر در درخواستى محرمانه از هیتلر خواست تا حمله نهایى مسکو را تا بهار به تعویق بیندازد اما آدولف هیتلر دیوانه وار با این درخواست مقاومت کرد و در ۵ دسامبر فرمان حمله نهایى به مسکو را صادر کرد. اما زمان از دست رفته بود و حملات آلمانها ناگهان با ضدحمله هاى شدید پاسخ گفته شد. این ضدحمله مانع رسیدن ارتش هیتلر به حومه مسكو شد که در همان شرایط سرمای بی سابقه ای که دمای آن گاه به 50 درجه زیر صفر می رسید، به وقوع آمد و به شدت برای نیروهای آلمان مشکل به وجود آمد و در حالى که بارش برف آغاز شده بود،حمله کم رمق زره پوشهاى در گل مانده آلمانى با ضد حمله سنگین واحدهاى تعلیم دیده و آشنا به سرماى شرق روسیه مواجه شد. در نبرد بى رحمانه مسکو که ۳میلیون سرباز از دوطرف شرکت داشتند، سربازان سرما زده آلمانى بدون آنکه بتوانند از حربه جنگ برق آسا استفاده کنند هدف حملات جنگجویان سیبریایى و سواران قزاق قرار مى گرفتند و در آن زمانى که توپها در گل از حرکت مى مانند و خودروها به دلیل سرما روشن نمى شوند و انگشتان یخ زده قادر به فشردن ماشه اسلحه نیستند آنگاه اسکى بازان و سواران آسیایى،یکه تاز میدان مى شوند و نیروهای آلمانی را با مقاوت روسها برای اولین بار مجبور به عقب نشینی گرداند و ظرف۲هفته آلمانها ۲۵۰کیلومتر عقب رانده شدند و دیگر مسکو در خطر نبود.

هزینه جنگ در جبهه شرق برای آلمان به قیمت بیش از 250 هزار کشته و 500 هزار زخمی بود. لشگر های وافن اس اس و مجارستان و رومانی آسیب های جدی دیدند. اگر چه بسیاری از مورخین علت شکست در عملیـات تایفون را سرمای سیبری ذکر کرده اند اما باید یاد آوری کرد حتی موفقیت آلمان در فتح این شهر می توانست آخرین موفقیت آنان باشد. زیرا مردم و دولت و آحاد جامعه شوروی در این جنگ به شکلی بسیار قابل ستایش دلاورانه جنگیدند. سرسختی مبارزان شوروی حتی هیتلر را نیز متعجب نموده بود. بجز استقامت و پایمردی ملت شوروی آلمان با یک مشکل اساسی نیز مواجه بود،جنگ های پارتیزانی خطوط تدارکاتی و مواصلاتی آلمان ها را بسیار آزار داد. پارتیزان های شوروی در تمام مناطق اشغالی یک مزاحم دائمی برای ارتش آلمان محسوب می شدند و تلفات زیادی بر این ارتش وارد ساختند. همچنین طول خطوط مواصلاتی ارتش آلمان امکان ارسال به موقع تجهیزات و مهمات و نیروی کمکی را بسیار مشکل کرده بود. حرکت حتی یک واحد کوچک ارتش آلمان از یک شهر آلمان به جبهه،بعضا چند روز به طول می انجامید. ارسال هرگونه تدارکات در خط مواصلاتی بطول آلمان تا مسکو به معنی ارسال تدارکات از اروپای مرکزی به شرق اروپا بود که حتی امروزه نیز  امر راحتی محسوب نمی گردد. ارسال غذا برای واحد های رزمنده آلمانی یکی از دغدغهای همیشگی ارتش آلمان شده بود. همچنین باید از توانائی فرماندهان روس در ایجاد نظم وانضباط یاد کرد. بطوریکه مارشال ژوکف که در روسیه یک قهرمان ملی نامیده می شود با دستورات سریع و صریح سربازان خاطی را اعدام می کرد. این تقریبا رویه تمام فرماندهان روس بود. آنان با خشونت و بی رحمی هرگونه عدم اطاعت را سرکوب می کردند. همچنین انتظار هیتلر برای شورش عمومی بر ضد استالین توسط آحاد مردم شوروی،درست از آب در نیامد.

هیتلر قبل از حمله به ژنرالهایش گفته بود:

کافی است یک لگد به در این خانه (شوروی) بزنید آنگاه خواهید دید تمام این بنای فرسوده خواهد ریخت. تفکری که هیتلر بعد ها عبث بودن آن را به تلخی به یاد آورد.

هیتلر در یک رهنمود به ارتش در خصوص جنگ با شوروی گفته بود:

جنگ علیه روسیه باید چنان باشد که به هیچ وجه ارتباطی با رفتار جوانمردانه نداشته باشد. این جنگی است مربوط به اختلافات مرامی و نژادی و باید با خشونتی شدید و بی سابقه اجرا شود. تمام افسران باید خود را از قید افکار کهنه برهانند. سربازان آلمانی بزهکار از لحاظ قانون بین الملل،در آلمان بخشوده خواهند شد. روسیه در قرارداد لاهه شرکت نکرده است و از این رو دارای حقی برای بهرمند شدن از آن نیست. او سربازان را از اجرای مفاد قرار داد ژنو که به موجب آن می بایست از حمله به غیر نظامیان اجتناب کرد و با سربازان دشمن بر اساس قانون اسیر جنگی رفتار کرد معاف نمود. خشونت و بی رحمی سربازان آلمانی مردم شوروی را از گرایش به سوی دشمن منع نمود و یکی از دلایل عملیـات خرابکارانه و پارتیزانی در پشت جبهه آلمان گردید. در مجموع باید گفت عملیـات بارباروسا عملیـاتی بود که در جریان آن طرفین درگیر در بی رحمی و شقاوت از یکدیگر سبقت می گرفتند.

در سال 1342  نیروهای خسته و فرسوده آلمان مخصوصا از برف و سرما در جبهه جنوب مجبور به تحمل خسارات فراوان و عقب نشینی شدند. در سال 1943، نبرد بزرگ استالینگراد به وقوع پیوست که یکی از سخت ترین نبردهای دنیا نام گرفت. تمام نبردها، نفر به نفر داخل خیابانها و خانه های استالینگراد انجام می گرفت و ارتش ششم آلمان در استالینگراد برای ماهها به محاصره نیروهای روسی در آمده بود و امکان هیچ کمکی به آن نبود و پس از چندین ماه مقاوت آنها سرانجام تسلیم نیروهای شوروی شدند و در سال 1944 در اطراف شهر لنینگراد (سن پترزبورگ فعلی که 900 روز در محاصره بود و مقاومت می کرد) مورد حمله متقابل میلیونها سرباز شوروی قرار گرفتند و راه شوروی به سوی غرب اروپا و آلمان باز شد و ارتش آلمان تا شهر برلن عقب زده شدند.

عملیـات بارباروسا در تاریخ، مشابهى ندارد و بعید است که در آینده نیز مشابهى داشته باشد. آلمان قدرت خود را تا آن زمان به وجود ژنرالهاى بزرگش مدیون بود. ژنرال اروین رومل، هالدر، هاینس گودریان، روندشتت، فون بک و هاینریش هیملر مردانى بودند که خداى محاسبات نظامى و به حرکت درآوردن واحدهاى بزرگ زرهى و پیاده محسوب مى شدند. اما بارباروسا، کمر ارتش آلمان را شکست. شکست بارباروسا نتیجه درخواست های مکرر هیتلر برای انجام عملیـات اضافی بود که خارج از توان و ظرفیت ارتش آلمان بود که عملیـاتی نظیر عملیـات بی فرجام و سنگین محاصره استالینگراد و لنینگراد از آن جمله اند. عملیـات بارباروسا مسبب اصلی تحلیل و فروپاشی سازمان رزمی و قوای انسانی و ماشین جنگی ارتش آلمان بود و آن را به شدت فرسوده کرد. حمله آدولف هیتلر به شوروی یا همان عملیـات بارباروسا، اشتباهی بود كه به خودكشی اش انجامید. آلمان به ویرانه ای تبدیل شد ولی آمریكا كه به موقع و با محاسبه دقیق گام به جنگ نهاده بود از میان خرابه های جنگ جهانی دوم به صورت یك ابر قدرت  نظامی، قد علم كرد. بطوریکه روسها تا لحظه پیروز شدن بر آلمان (خودكشی هیتلر) و تصرف برلین، حدود 27 میلیون تن كشته و تلفات نظامی و غیرنظامی داده بودند حال آنکه تلفات آمریکا به پانصد هزار نفر هم نرسید.