ریشه یابی واژه کاسه داغ تر از آش
ضرب المثل معروف کاسه داغ تر از آش، یکی از ضرب المثل های رایج در بین ایرانیان است که در مورد کسانی بکار برده میشود که در انجام یک کار، بسیار بیشتر از مسئول مستقیم آن کار، دخالت و پافشاری میکند که در اینجا، از باب تعریض و تمثیل گفته می شود که فلانی کاسه داغ تراز آش شده است.
قبلا دراینگونه موارد، اصطلاح دایه مهربان تر از مادر، به کار برده میشد ولی درعصر قاجاریه، واقعه تاریخی جالبی افتاد که عنوان این اصطلاح را دچار دگرگونی کرد و اصطلاح دایه مهربان تر از مادر را به کاسه داغ تر از آش، تغییر نام داد.
درزمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، همه ساله یکروز از فصل بهار در سرخه حصار تهران، جشن آشپزان با حضور شاه، خاندان سلطنتی، اعیان و اشراف کشور با تشریفاتی خاص و برنامه ای مفصل انجام میشد که درست کردن آش شله قلمکار و سبزی پاک کردن توسط حاضرین در ضیافت بصورت مشارکتی انجام میشده است بطوریکه تمام اُمرا و مسئولین مملکتی درپختن این آش، کار و وظیفه ای بر عهده داشته اند. یکی سبزی پاک می کرد، دیگری خس و خاشاک جمع آوری میکرد، عده ای نخود و لوبیا پاک میکردند، یکی بادمجان پوست میکند و یکی هم هیزم زیردیگ می گذاشت. خلاصه تمام مقامات کشوری از زن و مرد، به کاری اشتغال داشته اند و در پیشگاه سلطان، خود را به نحوی خادم وخدمتگزار جلوه می داده اند.
یکی ازموارد اساسی برنامه آشپزان این بود که چون آش شله قلمکار کاملا طبخ و آماده می شد، آنرا در قدح های چینی بزرگ و کوچک می ریختند و به فراخور مقام و منزلت، بین وزرا، اُمرا، رجال و همسران شاه که افتخار حضور داشته اند، تقسیم می کرده اند.
آنگاه سفره عریض و طویلی گسترده می شد و هر کس بر جای خود که قبلا معین شده بود، می نشست و از ظرف مخصوصش با تظاهر به میل و اشتها، تناول می نمود. سرانجام هریک از مدعوین، موظف بود قدح چینی را پس از خوردن آش، پر از سکه طلا و اشرفی کند و به حضور قبله عالم تقدیم دارد.
دراینجا بر خلاف مثل معروف که، هرکس به قدر پولش باید آش بخورد، هیچکس صد به یک که نه، بلکه هزار به یک پول تقدیمی، آش نمی خورد و این پول را فقط برای افتخار تقرب به حضور ملوکانه تقدیم می نمودند. هنگام تقدیم کاسه طلا و اشرفی، اگر ناصرالدین شاه بر سر حال بودند و به کسی خیلی لطف و مرحمت داشتند، از او احوالی نیز می پرسیدند.
از آنجا که طبع بلند پرواز بشر، زیادت طلب است و به هر جاه و مقامی که باشد، آرزوی جلال و جبروت بیشتری دارد اما در این مکان و زمان خاص، صاحبان مناصب عالیرتبه و شامخ دربار، آرزو میکردند که پست ترین مقام را داشته باشند تا کاسه کوچکتری از آش نصیبشان شود و بالطبع طلا و جواهر کمتری نیز از دست بدهند. چون هرکس منصب بالاتری داشت، لاجرم کاسه بزرگتری از آش نصیبش میشد و در این معامله، زیادتر از بقیه، نقره داغ میشده است که در اثر این داغ شدن، اصطلاح کاسه داغ تر از آش بعنوان یک ضرب المثل در فرهنگ ما جای گرفت.