درونگرایی و خجالت در کودکان
درونگرایی و خجالت در کودکان ویژگی بخش عمده ای از کودکان است که می تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی همچون ژنتیک، عدم آموزش و یا شرایط اجتماعی زندگی کودک بروز کند. والدین در مواجهه با این خصلت کودکان خود و مقایسه آنان با عملکرد هم سن و سالانشان، دچار نگرانی شده و بعضا به دلیل عدم آگاهی، واکنش های ویرانگری نیز نشان می دهند که نه تنها حل کننده مشکل نخواهد بود، بلکه مسئله را حادتر نیز خواهند کرد.
کودکان با باطنی آسمانی و چهره ای پاک و معصوم با ویژگی های منحصربفرد و تقدیر خاص خود، پا به این دنیا می گذارند و ما مسئول هستیم که با تربیت شایسته و صحیح، این خوبی و پاکی را برایشان حفظ کنیم. کلید اصلی تربیت، درک شخصیت و خُلق و خوی کودک است تا در کنار آن بتوان استعدادها و تمایلات او را شناسایی و آنها را در مسیر توانایی های ویژه و خاص خودشان پرورش داد. لذا پایگاه آموزشی نگارستان، تحلیلی دارد بر روانشناسی درونگرایی و خجالت در کودکان، باشد که زمینه ساز موفقیت، شکوفایی و سلامت جسمی و روحی آنان در فردای زندگیشان گردیم، چیزی که کمترین رسالت ماست.
برخی از کودکان دیر با دیگران گرم میگیرند، آنها قبل از آنکه از یک مهمانی لذت ببرند، نیاز دارند موقعیت را ارزیابی کنند اما برخی کودکان درونگرا هستند و نیاز دارند زمانی را با افکارشان تنها باشند. اشتباه نشود، کودکان درونگرا میتوانند مهارتهای اجتماعی بسیار پیچیدهای را بیاموزند و از بودن در کنار دیگر بچهها لذت ببرند. آنها فقط نمیخواهند مرکز توجه باشند. فقط باید بدانید چطور با آنها رفتار کنید.
به او احترام بگذارید نه تنها باید او را برای آنچه که هست قبول کنید بلکه باید به او احترام بگذارید. تا زمانی که این رفتار در او نهادینه شود باید توجه کافی به او داشته باشید. کودکان درونگرا میتوانند مهربان، متمرکز و بسیار اهل مشارکت باشند. به او برچسب نزنید اگر کودک شما خجالتی است، به هیچ عنوان به خودتان اجازه ندهید او را با این لقب صدا کنید. او عصبانیتی را تجربه خواهد کرد که جزو یک صفت ثابت در او میشود، نه یک احساسی که میتواند بر آن کنترل داشته باشد. او همچنین میداند که خجالتی بودن در جامعه مورد انتقاد است. وقتی دیگران در مقابلش او را خجالتی مینامند سعی کنید به آهستگی آن را بازسازی کنید و مثلا بگویید «سارا دوست داره وقت خودش رو برای موقعیتهای جدید صرف کنه.»
فکر نکنید ارثی است اگر شما درونگرا هستید سعی نکنید سابقه خودتان را روی فرزندتان اعمال کنید. درونگرایی شما ممکن است در جوانی شما را آزار داده باشد. تصور نکنید این میتواند نمونهای برای فرزند شما باشد یا او نمیتواند مسئولیت رسیدگی به امورش را داشته باشد. او از پس کارهایش برمیآید و با این کار رشد میکند. بهترین کاری که میتوانید برای او انجام دهید این است که کمکش کنید از خصوصیاتش لذت ببرد و اعتماد به نفس داشته باشد و به او آموزش دهید با جنبههای چالشبرانگیز طبیعت خود کنار بیاید.
آرام حرکت کنید اما حرکت کنید
اگر کودک شما نسبت به امتحان کردن چیزهای جدید یا ملاقات با افراد جدید بیتمایل است، او را به تدریج در معرض تجربههای نو قرار دهید. اجازه ندهید او انتخاب کند اما به محدودیتهایش احترام بگذارید حتی اگر به نظر زیاد میآید. قدم به قدم به سوی چیزی که او در برابرش احتیاط میکند، بروید. وقتی او خطرات اجتماعی را به جان میخرد، او را به خاطر تلاشش تحسین کنید؛ مثلا «دیدم که دیروز با بچهها بازی کردی، میدونم که سختت بوده اما من بهت افتخار میکنم.»
زمانی که از چیزی لذت میبرد یا از چیزی میترسد اینها را به او خاطرنشان کنید. در نهایت او یاد میگیرد که احساس نگرانی خود را تنظیم کند.گلتان را آب دهیداگر کودک شما بسیار حساس است یعنی نسبت به نور، صدا، تجربههای عاطفی یا موقعیتهای جدید واكنش نشان ميدهد شاید بتوان گفت او«کودک ارکیده» است. این عبارت از تئوریاي که در حال حاضر توسط محققان در حال بررسی است به دست آمده. بنابراین نظر اگر بسیاری از کودکان مانند گل قاصدک هستند یعنی میتوانند خودشان را با هر محیطی وفق دهند، برخی دیگر مانند گل ارکیده هستند. آنها به محیط پرورش خود بسیار حساسند، در واقع آنها از کودکان قاصدک بهتر عمل میکنند، اغلب سالمترند و نمرات بهتری کسب میکنند و از روابط قویتری برخوردارند.
احساساتش را پرورش دهید، کودکان درونگرا پتانسیل گسترش احساسات بزرگ را دارند. نسبت به اشتیاق فرزندتان آگاه باشید و آن را پرورش دهید. درگیری در یک فعالیت و یک مسیر ثابت منجر به شادی است و استعدادی که خوب پرورش داده شود، یک منبع بزرگ اعتماد به نفس است. فعالیتهای قدیمی مانند فوتبال و پیانو ممکن است برای برخی از بچهها مناسب باشد اما مسیرهای دیگر را فراموش نکنید، ممکن است او در نوشتن خلاق باشد بنابراین سعی کنید او را راهنمایی کنید.
هرگز فراموش نکنید
کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند، می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند، می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند، می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند، می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند، بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند، اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند، با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند، عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند، دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند، با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند، حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند، دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند، اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند، زندگی در دنیای امن را می آموزند.