ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

پرخاشگری در کودکان

پرخاشگری در کودکان

پرخاشگری در کودکان

در بسياري از مواردي كه اطفال را مستعد رفتار پرخاشگرانه ميكند، كودك هيچگونه نقشي ندارد و مشكلاتي از بدو تولد يا قبل از تولد موجب اين امر شده است. اختلال در رسيدن اكسيژن كافي به مغز در بدو تولد، موجب پرخاشگر شدن كودك خواهد شد. مصرف دارو توسط مــــادر و مبتلا بودن مادر به بيماريهايي همچون روان پريشي، از عوامل مستعدسازي كودك در بدو تولد براي ابتلا به پرخاشگـــري است. تغييرات متابوليكي در مغز كودك،پايين بودن سطح هوشـــي، عدم اعتماد به نفس، بي توجهي نسبت به كــودك (در ميهماني ها) و نيز تنبيه بدني به جهت پيام منــفي كه به كــودك مي دهد، وي را پرخاشگــــر مي كند.

پايين بودن سطح خانواده از لحاظ وضعيت اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نيز از ديگر عوامل مؤثر در بروز رفتار پرخاشگرانه در كودكان است. همچنين، روشهاي تربيتي اعم از روش تربيتي متناقض توسط والدين و نيز عدم وجود نظارت بر روي رفتار و عملكرد كودك، وي را پرخاشگر مي كند. و اين درحالي است كه نظارتي كه درخانواده هاي پدرسالار و خانواده هاي نظامي صورت مي گيرد، مورد قبول نيست. كودكان از طريق ديدن مي آموزند، در اين صورت اگر بتوان مفهوم اعمال و پيامدهاي رفتاري كودك را به آنان بفهمانيم و والدين الگوي مثبتي براي كودك باشند و به وي ياد ندهند كه اگر كسي كاري انجام داد و دوست نداشتي بر سرش فرياد بزن؛ پرخاشگري را دركودكان كمتر شاهد خواهيم بود.

یکی دیگر از دلایل عمده ای که باعث پرخاشگری و گاه حتی فراتر رفته و تبدیل به شکستن هنجار ها و بزهکاری می گردد سرزنش و نکوهش های بسیار والدین در دوران کودکی و نوجوانی می باشد. سرزنش هایی که در انتها باعث از بین رفتن اعتماد بنفس کودکان نسبت به عملکرد خود می گردد و بهمین منظور دائم تلاش می کنند تا بجای برآورد و بیان خواسته های خود به خواسته های دیگران توجه کنند چون آموخته اند که عملکرد ایشان اغلب مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفته و ناگزیر برای بدست آوردن نوازش از جانب والدین و نزدیکان خود می بایست اینگونه عمل کنند.

متاسفانه این عملکرد والدین در بسیاری مواقع با شکست روبرو می گردد زیرا هنگامیکه کودک، کاری مورد انتظار را انجام می دهد ولی نوازش دریافت نمی کند، یاد می گیرد که بعدها در زندگی نیز آن را قبول نکند و به این ترتیب هیچوقت یاد نمی گیرد که بگوید متشکرم و در چنین حالتی  احساس می کند که به او خیانت شده است چون كودك نيازمند توجه پدر و مادر اعم از مثبت همچون تشويق و يا منفي چون تنبيه بوده كه البته مثبت آن ارجح تر است. ولي چنانچه كودك در شرايطي باشد كه حس كند نميتواند توجه مثبت والدين خود را جلب كند، توجه منفي را به بي توجهي والدين ترجيح ميدهد.

برخی از والدین حتی از ابراز تحسین خودداری می کنند و  کلمه "آفرین" را بمنظور ایجاد انگیزه ای برای موفقیت های بزرگتر ادا نمی کنند. بدین ترتیب کودک در سراسر زندگی آینده اش از کوههای بدون قله بالا می رود و زجر سقوط در دره های بی انتها را احساس می کند، زیرا هرگز به پاداشی که انتظارش را می کشند نمی رسند. این گروه اگر چه از تلاش دست بر دار نیستند اما، خشم و ناکامی او هر دم افزایش می یابد تا آنجا که در آن غرق می شوند و بالاخره کار به مناظره و دشمنی می کشد. اين رفتار بيشتر در خانواده هايي كه والدين داراي تعارض واختلاف بوده، بيمار باشند، مشروب و مواد مخدر مصرف كنند ويا آنان (والدين) داراي رفتارهاي خلاف و ضد اجتماعي باشند، بيشتر مشاهده مي شود. بهمین دلیل بعدها او دچار مشکل شده و راه حل را در گرفتن انتقام با شکستن هنجارها و یا پرخاشگر می گردد.

یکی از عادتهای خوب یا بد زندگی در عصر رسانه آن هم از نوع دیجیتالی، تمایل به یکجانشینی و استفاده از ابزار و آلات فناوری نوین به ویژه تلویزیون است. به طوریکه امروزه، رسانه ها به ویژه از نوع دیداری آن با قدرت خارق العاده خود، روزانه میلیونها نفر از افراد در اقصی نقاط کره زمین را بر یکجا میخکوب کرده و با دادن اطلاعات سریع به آنها در عرض چند ثانیه، دیگر مجالی برای بلند شدن از صفحه وسوسه انگیز رنگی را به آدمی نمی دهند. در این بین کودکان نیز به تقلید از بزرگسالان، به این روش عادت کرده و به جای اینکه وقت خود را صرف بازی با اسباب بازی های فکری و یا گشت و گذار در پارک ها و کشف طبیعت پیرامون خود نمایند، بیشتر اوقات را جلوی صفحه جادویی تلویزیون می گذرانند. به طوری که ساعت دقیق برنامه های مورد علاقه شان را از بر بوده و با لذت، لحظه شروع آن را از روی ثانیه ها می شمارند.

اما آیا می دانید این آموزگار قدرتمند با تمام جذابیت هایی که دارد و دلبستگی هایی که ایجاد می کند، تا چه اندازه در شکل گیری شخصیت کودک امروز و بزرگسال فردا نقش دارد؟ کودکان به واسطه کم بودن سن شان و عدم رشد کامل ذهنی، تمام گفتار و تصاویر پخش شده از تلویزیون را به عنوان واقعیتی صرف و نه نمایشی غیرواقعی و تمام شدنی، می پذیرند. به عبارت دیگر، ذهن پاک و خالی از نیرنگ کودکان، هر آنچه را که می بیند، باور کرده و به حافظه بلند مدت خود منتقل می کند.به همین دلیل، نمی توان گفت هر برنامه ای که از تلویزیون به طور مستقیم پخش می گردد و یا توسط سی دی های مختلف که امروزه حتی در سوپرمارکت ها نیز به وفور یافت می شوند، برای کودک مناسب است. به خصوص فیلم های وحشتناک که تنها ترویج دهنده خشونت و نفرت در کودکان است، نمی تواند به پرورش کودک با شخصیتی متعادل بیانجامد. چرا که دیدن اینگونه از فیلم ها تنها این حس را در کودک بارور می کند که باید از قهرمان فیلمی که دیده است، الگوبرداری کند. یادمان باشد که ما والدین به واسطه مسئولیت خطیری که در تربیت دلبند خود داریم، نباید اجازه دهیم تا صفحه سفید و پاک ذهن کودک مان با سهل انگاری یا عدم آگاهی ما به سمت سیاهی و تباهی کشیده شود.

نحوه كنترل پرخاشگری و عصبانيت در كودكان

اگر فرض را بر این بگذاریم که ما تمام تمهیدات لازم را برای عدم پرخاشگری کودکمان اندیشیده ایم حال باید قبول کرد  که در برخی اوقات متناسب با شرائط سنی و محیطی، عصبانیت و پرخاشگری آنان اجتناب ناپذیر خواهد بود. پس در جهت کنترل عصبانیت آنها باید آموزشهائی دید وآموزشهائی داد. لازم است بدانیم  فردي كه در طول زندگي نياموزد چگونه بر خشم خود مسلط شود، روابط را خدشه دار و دوستان و اطرافيان را آزرده خاطر مي سازد. "طغيان خشم" راهي است براي ابراز احساسات. اما اين طغيان هاي احساسي خيلي هم كار ساز و مؤثر نيستند. حتي كودكان هم مي دانند وقتي كنترل خود را از دست مي دهند در نهايت احساس خوبي نخواهند داشت. بنابراين آنها به جاي انتخاب خشم و عصبانيت ، مي توانند دليل عصبانيت خود را بگويند. به محض اين كه دليل عصبانيت كودك خود را فهميديد، مي توانيد به او در كنترل كردن احساساتش كمك كنيد. در زير مهمترين عواملي را كه در عصبانيت كودكان نقش دارند، آورده ايم.

خصيصــــه هاي ذاتـــــــــي

مواقعي كه فرد عصباني مي شود، ميزان عصبانيت او را غالباً شخصيت او معين مي كند. حالات فوق العاده حساس ، سركش ، بي دقت، پرتحرك يا پرخاشگر بودن مي تواند بخش رشد يافته اي از يك شخصيت سالم و يا در نهايت يك مبارزه جو باشد. نكته مهم اين است كه با پي بردن به ضعف رفتاري فرزندتان مي توانيد پرخاشگري ها را به نقاط قوت تبديل كنيد. وقتي كه كودك عصبي در مورد چيزهايي عصباني مي شود كه دوست صبور او اصلاً به آن موارد توجهي ندارد ، در اين صورت شما نيازبه زمان بيشتري داريد تا جايگزين هايي را به جاي عصبانيت به او بياموزيد.

مــــراحل رشـــد

زماني كه كودك در مرحله رشد فيزيكي يا اجتماعي قرار دارد زمينه بيشتري براي پرخاشگري و عصبانيت در او ايجاد مي شود. مراحل مختلف رشد ، عوامل خشم متفاوتي دارند. وقتي به كودك خود كه به كاسه توت فرنگي دست درازي كرده، مي گوييد:" الان اجازه خوردن آنها را نداري"، عصباني مي شود. ولي فرزند بزرگتر شما تحمل جواب مشابه را دارد به دليل اين كه او صبر و بردباري را در خود پرورانده است.

جنسيــــت

به طور كلي، پسرها خشم خود را راحت تر از دخترها ابراز مي كنند و شايد يك توجيه فرهنگي براي آن وجود داشته باشد. به احتمال زياد والدين و مربيان از پسرها فوران خشم را انتظار دارند و از آن چشم پوشي مي كنند در صورتي كه گريه رنجورانه يك دختر عصباني مورد قبول آنهاست. اما كودكان در هر دو جنس نياز به يادگيري كنترل خشم دارند.

زندگــــــي خانوادگــــــي

به طور كلي ناراحتي يك كودك به دليل جدايي والدين ، بيماري ، مرگ ، تولد خواهر يا برادر، تغيير منزل و يا ديگر اتفاق هاي مهم زندگي ، اغلب در او پنهان مي ماند و با بروز عصبانيت و پرخاشگري به كودك آسيب مي رساند. زيرا او احساس مي كند مورد آزار و اذيت واقع شده و سعي مي كند اين احساس را منتقل كند. اگر كودك لطيفه اي براي مهار كردن موقعيت حاد روحي بگويد و يا كوله پشتي برادرش را پرت كند ، به هر حال اين رفتارها به ميزان زيادي به الگوي رفتاري خانواده اش بستگي دارد. مخصوصاً اين رفتارها در خانواده هايي شايع است كه خشم، داد و فرياد و پرخاشگري هايي مثل " به هم زدن در" در آنها مشاهده مي شود. در بيشتر خانواده هايي كه در مقابل احساسات ، اتفاقات و هيجانات ناآرام و سركوبگر هستند، الگوي ديگري وجود دارد. الگوي كودكان رفتارهايي است كه آنها در اطرافشان مي بينند.

یادمان باشد

کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.