شعر حماسی و ملی گرایانه برایت میسرایم خاک ایران، تو ای پرورده درخاکت دلیران در مدح و ستایش سرزمین جاوید و شکوهمند ایران زمین
برایت میسرایم خاک ایران
تو ای پرورده درخاکت دلیران
تو ای هر ذره خاکت کبریائی
تو ای تاریخ ساز آریائی
غم و دردت بجانم ای کهن بوم
بدور از خاک پاکت دشمن شوم
نبینم لحظه ای غم را به رویت
نباشد دست نامحرم به سویت
کجا رفتند آن شیران خاکت
سلحشوران و جانبازان پاکت
چرا از کورشت دیگر خبر نیست
ز یاد شیر مردانت اثر نیست
چه آمد بر سرت ای تخت جمشید
نمی تابی چرا ای نور خورشید
نشانی دیگر از بابک نداری
ز نام کاوه و مزدک نداری
بگو با من که پیروزت چه ها شد
گنابادی چه شد هرمز کجا شد
چه شد اندرزهای پاک زرتشت
چه افسونی فتاد و عشق را کشت
دریغا گر تو را ویران ببینم
کنامت خالی از شیران ببینم
دریغ از من اگر بیهوده باشم
تو یاری خواهی و آسوده باشم
قسم بر جای جای خاک پاکت
به خون شاهدان آب و خاکت
که می سازم تو را با روح و جانم
و یا حتی به خاک استخوانم
اگر چه نام تو دیگر غریب است
گرفتار خرافات و فریب است
منم فرزند تو، ای مام میهن
نشاندم مهر تو بر جان و بر تن
سرایم شعرها در مدح خاکت
که تا جاوید ماند نام پاکت
پاینده باد سرزمین جاوید ایران