ثروت های کهکشانی
چهار دوست که در دوران دانشگاه باهم بودند و اتفاقا به لاف زدن هم مشهور بوده اند ، بصورت تصادفی در یک کافی شاپ به هم برخورد میکنند و تصمیم میگیرند که به یاد دوران دانشگاه ، قهوه ای بنوشند و از اوضاع و احوال مالی و شغل خود صحبت کنند.
اولی: من یک موقعیت عالی دارم و به اتکاء ثروت فراوانی که دارم ، تصمیم دارم ناسا و ایستگاه فضایی بین المللی را بخرم.
دومی: من هم چنان ثروتمندم که قصد دارم شرکتهای BENZ و BMW و Lamborghini را بخرم.
سومی: من تبدیل به یک شاهزاده ثروتمند شده ام و می خواهم شرکت های مایکروسافت و اپل را بخرم.
سپس منتظر شدند تا چهارمی از وضعیت مالی و شغلی خود صحبت کند. اما چهارمی با کمال خونسردی قهوه را هم زد. خیلی با حوصله قاشق را روی میز گذاشت ، کمی قهوه نوشید و از زیر عینک هایش نگاهی به آنها انداخت و به آرامی گفت:
متاسفم ، نمی فروشم
نگاره ها