روانشناسی تفاوت انسانهای برنده و بازنده
برنده : بيش از بازنده كار انجام مي دهد، و در انتها باز هم وقت دارد.
بازنده : هميشه آنقدر گرفتار است كه نمي تواند به كارهاي ضروري بپردازد.
برنده : وقتي مرتكب اشتباه مي شود، مي گويد اشتباه كردم.
بازنده : وقتي مرتكب اشتباه مي شود، مي گويد تقصير من نبود.
برنده : متعهّد ميشود.
بازنده : وعده ميدهد.
برنده : به بررسي دقيق يك مشكل ميپردازد.
بازنده : از كنار مشكل ميگذرد و آن را حل نشده، رها ميكند.
برنده : ميگويد بايد راه بهتري هم وجود داشتهباشد.
بازنده : ميگويد: تا بوده همين بوده و تا هست همين است.
برنده : ارزيابي درستي از تواناييهاي خود داشته و از ناتوانيهاي خود، آگاه است.
بازنده : از تواناييها و ناتوانيهاي واقعي خود بيخبر است.
برنده : مشكل بزرگی انتخاب و آنرا به اجزاي كوچكتر تفكيك ميكند تا حلّ آن، آسان شود.
بازنده : مشكلات كوچك را آنچنان بههم ميآميزد كه ديگر قابل حل شدن نيست.
برنده : ميداند كه اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود.
بازنده : احساس ميكند كه اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد.
برنده : ثروتاندوزي را وسيلهاي براي لذّتبردن از زندگي ميداند.
بازنده : مالاندوزي را هدف خود قرار ميدهد.
برنده : در وجود يك آدم بد، خوبيها را ميجويد.
بازنده : در وجود يك انسان خوب، بديها را ميجويد.
برنده : ميداند كه چگونه ميتوان جدّي بود، بيآنكه خشك و رسمي باشد.
بازنده : غالباً خشك و رسمي است، زيرا فاقد توانايي جدّي بودن است.
برنده : ديگران را نكوهش ميكند، ولي آنان را ميبخشد.
بازنده : چنان بُزدل است كه قادر به نكوهش ديگران نيست و چنان حقير است كه قادر به بخشيدن ديگران هم نيست.
برنده : ميگويد بيا براي مشكل راه حلي پيدا كنيم.
بازنده : ميگويد: هيچ كس راه حلّي نميداند.
برنده : تمركز حواس دارد .
بازنده : پريشان حواس است.
برنده : نسبت به فضاي اطراف خود حسّاس است.
بازنده : فقط نسبت به احساسات خود حسّاس است.
برنده : در هر شرايطي كه قرار بگيرد آرامش و تعادل خود را حفظ ميكند.
بازنده : اگر از ديگران عقب بماند، تند وخشن ميشود و اگر جلوتر از ديگران باشد، بياحتياطي ميكند.
برنده : سعي ميكند رفتارهاي خود را براساس نتايج منطقي آنها قضاوت كند و رفتارهاي ديگران را بر اساس قصد و نيت آنها ارزيابي كند.
بازنده : رفتارهاي خود را بر اساس قصد ونيت خويش و رفتارهاي ديگران را بر اساس نتايج آنها ارزيابي ميكند.
برنده : در مقابل افراد قدرتمند و ناتوان، يكسان عمل ميكند.
بازنده : به تملّق قدرتمندان پرداخته، ضعفا را تحقير ميكند.
برنده : ميخواهد مورد اعتماد ديگران باشد، امّا ذهنش را درگير آن نميكند.
بازنده : براي رسيدن به اين اهداف، دست به هركاري ميزند امّا سرانجام با شكست روبه رو ميشود و به هدفش نميرسد.
برنده : مي داند به خاطر چه چيزي پيكاركند، و بر سر چه چيزي توافق و سازش نمايد.
بازنده : آن جا كه نبايد سازش مي كند، و به خاطر چيزي كه ارزش ندارد، مبارزه مي كند.
برنده : با جبران اشتباهش تأسف و پشيماني خود را نشان مي دهد.
بازنده : مي گويد متأسفم، اما در آينده اشتباه خود را تكرار مي كند.
برنده : گوش مي دهد.
بازنده : فقط منتظر رسيدن نوبت خود، براي حرف زدن است.
برنده : به افراد برتر از خود احترام مي گذارد، و سعي مي كند تا از آنان چيزي بياموزد.
بازنده : از افراد برتر از خود نفرت داشته، و در پي يافتن نقاط ضعف آنان است.
برنده : گام هاي متعادلي دارد.
بازنده : دو نوع سرعت دارد، يا خيلي تند و يا خيلي كند.
برنده : مي داند كه گاهي اوقات پيروزي به بهاي بسيار گراني بدست مي آيد.
بازنده : بسيار مشتاق برنده شدن است، در جايي كه نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
برنده : مشكلي بزرگ را انتخاب مي كند، و آن را به اجزاي كوچكتر تفكيك مي كند، تا حل آن آسان گردد.
بازنده : مشكلات كوچك را آنچنان به هم مي آميزد، كه ديگر قابل حل شدن نيستند.
برنده : از اشتباهات خود درس مي گيرد.
بازنده : از ترس مرتكب شدن اشتباه، ياد گرفته كه اقدام به هيچ كاري نكند.
برنده : ترجيح مي دهد كه خود را مسئول شكست هايش بداند، و نه ديگران را.
بازنده : شكست هاي خود را ناشي از تبعيض يا سياست مي داند.
برنده : معتقد است، ما با كارهاي درست و اشتباه خود، سرنوشت خويش را تعيين ميكنيم.
بازنده : به قضا و قدر اعتقاد دارد.
برنده : سعيميكند رفتارهاي خود را براساس نتايج آنها قضاوتكند، ورفتارهاي ديگران را، براساس قصدونيت آنها ارزيابي كند.
بازنده : رفتارهاي خود را بر اساس قصد و نيت خويش و رفتارهاي ديگران را بر اساس نتايج آنها ارزيابي مي كند.
برنده : پس از بيان نكته اصلي مورد نظرش، لب از سخن فرو مي بندد.
بازنده : آنقدر به صحبت ادامه مي دهد، كه نكته اصلي را فراموش مي كند.
برنده : حتي زماني كه ديگران وي را به عنوان يك خبره مي شناسند، مي داند كه هنوز خيلي چيزها را نمي داند.
بازنده : مي خواهد كه ديگران او را يك خبره بدانند، و اين نكته كه بسيار كم مي دانم را هنوز نياموخته است.