ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

روانشناسی تفاوتهای ساختاری همسران

روانشناسی تفاوتهای ساختاری مردان و زنان 

روانشناسی ازدواج

در بحث روانشناسی ازدواج، یکی از بیشترین مواردی که به آن برمی خوریم، عدم وجود تفاهم است که این موضوع غالبا در اثر عدم آگاهی از تفاوتهای ساختاری و رفتاری مردان و زنان نشات میگیرد. به همین دلیل، همسران توقعاتی از یکدیگر دارند که بدلیل ساختار ژنتیکی خاص آنان، خارج از توان طرف مقابل است که در نتیجه این ناآگاهی، بنیان زندگی های زیادی از هم گسسته است. در خصوص تفاوتهای روانشناسی مردان و زنان، مباحث فراوانی توسط کارشناسان و روانشناسان مطرح شده است که با عنایت به حسایت بالای این مسئله در پایداری زندگی مشترک و نهایتا نیل به خوشبختی، پایگاه آموزشی نگارستان در راستای رسالت آموزشی خود، در این مطلب مروری دارد بر مهمترین تفاوتهای ساختاری و رفتاری همسران با یکدیگر که امید است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

زنان در برقراي ارتباط، گوش دادن و فراگيري زبان، قوي تر از مردان عمل مي کنند، درحالیکه مردان در ارتباط برقرار کردن، گوش دادن و فراگيري زبان، ضعيف تر از زنان عمل مي کنند.

زنان، تشريفات را دوست دارند، در مقابل مردان کمتر تشريفاتي هستند.

زنان رابطه گرا بوده و تمايل به تماشا و نظر دارند و استعداد بيشتري از بينش و شهود از خود نشان مي دهند، در مقابل مردان هدف گرا بوده و به عمل و آزمايش، بيش تر تمايل نشان داده و استعداد بيش تري براي ارائه دليل و منطق دارند.

زنان نفوذ همسران خود را راحت مي پذيرند، درحالیکه مردان در مقابل نفوذ زنان از خود مقاومت نشان مي دهند.

ترس زنان بيشتر است تا خشم شان، مردان بيشتر از اين که بترسند، خشمگين مي شوند

زنان تحمل بيشتري در برابر رنج بدني نشان مي دهند تا رنج روحي، مردان در برابر رنج روحي، مقاومت بيشتري از خود نشان ميدهند

زنان سعي دارند،فرزندانشان همواره راضي و راحت باشند، مردان، فرزندانشان رابراي استقلال، مقابله و با خطر و سختي ها آماده مي کنند

مادران، همه فرزندان خود را به طور تقريبي يکسان دوست دارد؛ مهرومحبت او مشروط به بروز استعداد نيست، پدران، فرزنداني را که از آنان حرف شنوي داشته و در امر تحصيل، اجتماعي و حرفه اش موفق تر باشند، بيش تر دوست دارند

زنان در انتخاب همسر، مسائل بسياري از جمله وضع مالي، آينده، موقعيت اجتماعي، شغلي را در نظر مي گيرند، مردان سريع تر و راحت تر از زنان، در صدد ازدواج با همسرمورد علاقه شان بر مي آيند

در چهره زنان، هنگام گفتگو حالت هاي ترس، خشم، تعجب، آرامش، اضطراب و لذت، به خوبي قابل رويت است، مردان در هنگام گوش دادن، خونسر بوده و چهره شان دچار تغييرهاي زيادي نمي شود.

زنان هنگاميکه انديشه هاي غم انگيز و ناراحت کننده اي دارند، واکنشهاي هيجاني تر و احساسي تري را نسبت به مردان از خود بروز مي دهند، مردان در برخورد با افکار غم انگيز و رويدادهاي ناراحت کننده، احساس هاي خود را بروز نداده يا کم تر بروز مي دهند

زنان در هنگام گفت و گو، جروبحث و بگومگوهاي مختلف، مسائل منطقي را با عواطف و احساس هاي خود در هم مي آميزند و از رفتارهاي کلامي و غير کلامي خود، بيش تر و قوي تر استفاده مي کنند، مردان در هنگام گفتو شنود، جروبحث ها و بگوو مگوها، بدون اين که عواطف و احساسات خود را بروز دهند،مي توانند خويشتن دار باشند، منطقفي سخن بگويند و مستقل از احساس هاي خود عمل کنند

زنان در صحنه هاي زندگي اجتماعي، بيشتر تساوي طلب هستند و همدردي، همدلي وملاطفت بيشتري از خود بروز مي دهند، درحالیکه مردان در صحنه زندگي اجتماعي، برتري طلب و مبارزه جو بوده و براي برتري خود، بيشتر تلاش مي کنند، مردان بيشتر از زنان، پرخاشگر و تهاجمي هستند و رفتار خطرناک و غير اخلاقي بيشتري از خود نشان مي دهند

احساس موفقيت در زنان، زماني حاصل مي شود که مورد تاييد و تصديق قرار گيرند، مردان زماني خود را موفق و باارزش مي دانند که به هدف هاي شان برسند و اعتماد به نفس آنان زماني بالاست که در انجام کارها موفق عمل کرده و خود را ثابت کرده باشند

در جريان زندگي، زنان، بيشتر به گذشته توجه مي کنند و گوشه چشمي نيز به آينده دارند، مردان بيشتر به آينده توجه نشان مي دهند و به راحتي مي توانند گذشته را فراموش کنند

مسائل مالي و ثروت از نظر زنان، ايستا و غير ديناميک هستند زنان با محافظه کاري در حفظ و نگه داري آن مي کوشند و به طور کلي، بيش تر به نگهداري چيزهاي موجود، دل بستگي دارند مسائل و ثروت از نظر مردان، ديناميک و غير ايستا هستند، مردان همواره در جهت افزايش و کسب پيروزي بيش تر، تلاش مي کنند و به طور کلي، مردان فزوني طلب بوده و در جستجوي پيروزي بيشترند

زنان به گفت وگو علاقه مندند و و با بيان مسائل، از ناراحتي خود مي کاهند، مردان سکوت را دوست دارند و به تنهايي به حل مسائل خود مي پردازند

زنان، شنونده خوبي هستند، مردان، شنونده خوبي نيستند

زنان، کارهاي شان را با يک روند آرام، تدريجي، حرکت هاي ملايم، ظريف و به انجام مي رسانند. مردان، کارهايشان را با نوسانات زياد ولي آگاهانه و با حرکت هاي فراوان، مطمئن و محکم انجام مي دهند

بدون درخواست کمک، اگر به خانمي پيشنهاد کمک شود، او آن را علامت مهر و محبت دانسته و در اغلب موارد پذيراي آن مي شود. در نظر يک مرد، پيشنهاد کمک به او، به منزله اين است که قدرت انجام کاري را که به عهده گرفته است، ندارد و او از اين پيشنهاد، آزرده شده و آن را نوعي توهين به خود تلقي مي نمايد. حتي ممکن است به آن اعتراض کرده و خشم خود را نشان دهد، چرا که مرد تصور مي کند خود ميتواند از عهده کارهايش برآيد.

براي بيشتر زنان، گفت و شنود و همدلي وسيله ارتباط عاطفي و احساسي است، براي بيشتر مردان، گفتگو، وسيله ارتباط و تبادل اطلاعات به حساب مي آيد.

مرکز گويش زنان در دو نيم کره مغز قرار داردو آنان براي صحبت کردن، هم زمان از دو نيم کره مغز خود استفاده مي کنند ، مرکز گويش مردان فقط در نيمکره چپ مغز قرار داردو نسبت به مرکز گويش زنان، کوچکتر است

دختران زودتر از پسران حرف زدن را شروع مي کنند و تا 3 سالگي 99 درصد صحبت آنان، جامع است، پسران ديرتر از دختران حرف زدن را شروع مي کنند و تا 4/5 سالگي، 99درصد صحبت آنان، جامع است.

زنان در برقراي ارتباط، گوش دادن و فراگيري زبان، قوي تر از مردان عمل مي کنند، مردان در ارتباط برقرار کردن، گوش دادن و فراگيري زبان، ضعيف تر از زنان عمل مي کنند

ارتباط بين دو نيمکره مغز، در زنان حدود 15 درصد بيش تر از مردان است درنتیجه زنان بين دو نيمکره مغز، ارتباطات بهتري برقرار مي سازند و توانايي بيش تري در انجام کارهاي مختلف و چند وظيفه اي در يکزمان را از خود نشان مي دهند بطوریکه در مجالس زنان، هم زمان چند نفر با هم صحبت کرده و حرف هاي يکديگر را هم گوش مي دهند. ارتباط بين دو نيمکره مغز در مردان کمتر از زنان است درنتیجه توانايي مردان درانجام کارهاي مختلف و چند وظيفه اي همزمان، از زنان کمتر است بطوریکه در مجالس مردان به طور معمول، يک نفر صحبت کرده و بقيه گوش مي دهند.

زنان انديشه اسقرايي دارندو از جزء به کل مي رسند؛ خواهان احساس و عاطفه بيش تري هستند، در تصميم گيري مرددند؛ براي تصميم گيري به اطلاعات بيش تري نياز دارند، ولي به آساني اشتباه هاي خود را قبول مي کنند درعوض مردان با شيوه قياسي استدلال مي کنند و از کل به جزء مي رسند و خواهان اطلاعات بيش تري هستند، سرع تر تصميم مي گيرند و کم تر حاضر مي شوند به اشتباه هاي خود اعتراف کنند

زنان بيشتر از راه گوش (شنيدن) تحت تاثير قرار مي گيرند و محبت خود را بروز داده و عشق خود را انتخاب مي کنند، مردان بيش تر از راه چشم (ديدن), عاشق مي شوند.

زنان به احساس عشق، عنايت بيشتري دارند. درعوض مردان به روابط جنسي توجه دارند.

توليد هورمون استورژن(هورمون جنسي زنانه) باعث کم تر شدن خشونت، کاهش پرخاشگري، ابراز وجود، رقابت و  در زنان مي شود، توليد هورمون زنانه، پيوندجويي را در زنان تقويت مي کند. درعوض توليد هورمون تستسترون(هورمون جنسي مردانه) ميل جنسي، پرخاشگري، تهاجم، رقابت، اتکا به نفس، حرکت هاي تندو را در مردان سبب مي شود، توليد بيشتر اين هورمون، مردان را به خشونت، تجاوزهاي جنسي و بدرفتاري هاي جنسي، حس رقابت، اتکا به نفس و رسيدن به هدف، سوق مي دهد.

ميل جنسي در زنان کم تر از مردان است، ميل جنسي در مردان بيشتر است.

زنان جزئي نگر هستند ماهرانه متوجه آهنگ هاي ظريف صدا، علائم ظاهري، حالت هاو تغييرهاي چهره شده و از اين طريق به علاقه ها، انديشه ها و روحيه هاي طرف مقابل، به خوبي و سريع پي مي برند؛ راست و دروغ حرف هاي طرف مقابل را به سرعت کشف مي کنند درعوض مردان کلي نگر هستند و به جزئيات زياد توجه نمي کنند لذا تمايل، احساس ها و هيجانهاي طرف مقابل را از چهره اش به خوبي درک نمي کنند.

زنان، تصاوير معمولي و هيجاني را بهتر از مردان به خاطر مي آورند. درمقابل به يادآوردن تصاوير معمولي و هيجاني براي مردان، به آساني صورت نمي گيرد.

زنان در به خاطرآوردن چهره هاو اسامي، بهتر از جنس مذکر عمل مي کنند و کم تر از مردان دچار فراموشي مي شوند. درمقابل مردان چهره و اسامي افراد را زودتر فراموش مي کنند و بيش تر ازنان دچار آلزايمر مي شوند.

زنان در جواني، مهربان و در پيري، تهاجمي و خشن مي گردند. درمقابل مردان در جواني، خشن و خودخواه و در پيري، مهربان مي شوند

براساس آمار موسسه هاريس، فقط 76 درصد از زنان اعلام کرده اند که حاضرهستند با همسر کنوني شان ازدواج کنند. درمقابل 87 درصد مردان متاهل اعلام کرده اند که اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، حاضرند با همسر کنوني شان ازدواج کنند.

در يک ازدواج شکست خورده، زنان مسائل جدايي را به طور عميق احساس مي کنند، ولي چون رابطه گرا هستند، غم ناشي از تنها شدن و بيان مسائل شخصي و زندگي مشترک خود را به راحتي با ديگران بازگو مي کنند و هم چنين با گريه کردن، از فشارهاي روحي و رواني خود مي کاهند؛ درواقع، درد جدايي را کم مي کنند درمقابل در يک ازدواج ناموفق، مردان احساس شکست از زندگي مشترک، درد جدايي و تنهايي را به طور عميق احساس مي کنند و غمگين مي شوند، ولي پس از جدايي گريه نمي کنند و درد و غم ناشي از تنها شدن را در خود مي ريزند.