نقش والدين در ازدواج فرزندان
ازدواج نقطه عطفی در زندگی همه جوانان است که چه در زمان اتخاذ تصمیم به ازدواج ، انتخاب فرد مورد نظر ، خواستگاری ، دوران عقد ، مراسم عروسی و دوران پس از ازدواج میتواند آبستن حوادث تلخ و شیرینی باشد که والدین در مقام دلسوز فرزندان ، همواره یک طرف این چالشها باشند البته با بکار بردن اصول روانشناسی در برخورد با فرزندان در شرف ازدواج و راهنمایی آنان به گونه ای متناسب با شرائط موجود ، میتوان باعث موفقیت فرزندان در ارتباط با این مهمترین تصمیم زندگی شد و از طرفی استحکام روابط خانوادگی نیز قویتر شود و چه بسا در ابتداي زندگي زناشويي ، كمكهاي مالي ، راهنماييها و دلگرميهای آنها ، كمك فراواني به زوجها كند و مسيري را براي آنها مهيا كند تا آجرهاي زندگي آنها تا به آخر درست و صاف روي هم چيده شود و بالا رود اما والدين همانقدر كه ميتوانند تاثيرگذاري مثبت داشتهباشند، ميتوانند تاثيرگذاري منفي هم داشته باشند و اگر والدین محترم به اصول سنتی تعصب داشته باشند و افکار خود را با جوامع امروزی هماهنگ نکنند چه بسا قدر و منزلت والدین در نظر فرزندان خدشه دار شود و به یک تراژدی ختم شود که متاسفانه در روزگار فعلی ، بسیار رایج نیز هست. بسيار پيش ميآيد كه اختلافهاي زوجها توسط خودشان يا به دليل مسائل خودشان بهوجود نيامده است بلكه بهدليل حرفهاي ديگران، سوءتفاهمهاي پيشآمده يا دخالتها، اختلاف بهوجود ميآيد.اين روزها زياد ديدهميشود كه خانوادهها بهدليل رعايت نكردن بعضي از مسائل، روي زندگي زوج تاثير منفي ميگذارند. بنابراین هدف ما اینست که نكاتي هم براي پدر و مادرها و هم براي فرزندان گفته شود تا با بکارگیری راههاي صحيح با هم بودن از زندگی به همراه هم لذت بيشتري ببرند
دخالت نكنيد، حساسيت بيش از حد به خرج ندهيد
شايد دخالت نكردن والدين و حتي كمك به فرزند براي اينكه خودش تصميم بگيرد موجب اعتماد به نفس و مسئوليتپذيري بيشتر اوشود و حتي ديده شده در چنين خانوادههايي بچهها بيشتر به حرف پدر و مادر گوش ميدهند و پدر و مادر بايد نظر خود را بگويند ولي تصميمگيري را بهعهده خود فرزند بگذارند. بچهها به حرف پدر و مادرهايي بيشتر گوش ميدهند كه فضا را براي تصميمگيري باز ميگذارند و دخالت نميكنند و به حريم شخصي فرزندشان احترام ميگذارند. اگر بهعنوان پدر و مادر بخواهيد در مقوله ازدواج فرزندتان بيش از حد سختگيري كنيد و دخالت كنيد احتمال اينكه فرزند شما مقاومت كند يا افسرده شود يا اينكه بعدها اشتباهات زندگي خود را از چشم شما ببيند و مسئوليتپذير نباشد زياد است. پدر و مادرها بهدليل احساسات زيادي كه به فرزندشان دارند، نگرانند و همين نگراني و ترس موجب دخالت كردن آنها ميشود. شايد از نظر خودشان اينها دخالت نباشد ولي ميتواند مشكل ايجاد كند.
اگر فرزندتان اشتباه كند
اگر پدر و مادر به دلايل خاص خود اعتقاد دارند كه فرزندشان اشتباه ميكند، بايد نظر خود را با دلايل صريح به او اعلام كنند اگر فرزند قبول نكرد بايد به او گفت: «اگر حرفهاي من را قبول نداري مسئوليت تمام تصميمها بر عهده خودت است» و ريز به ريز برايش بشماريد كه مسئوليت چه موارد و چه موقعيتهايي را بايد بپذيرد و حل آنها را بر عهده بگيرد. جالب است بدانيد يك زمانهايي وقتي بچهها چنين حرفي را ميشنوند خودشان دوباره درباره همه چيز بهتر فكر ميكنند و اينكه چرا چنين حرفي را از والدين شنيدهاند (البته اگر درگير هيجانات نباشند.) پدر و مادر بايد سعي كنند بدون غرض صحبت كنند تا فرزندان بهتر به حرفهاي آنها گوش دهند.
اگر تصميم فرزندتان را نميپسنديد
وقتي پدر و مادر با تصميم فرزند موافق نيستند 2 راه دارند يكي اينكه در مقابل او بايستند كه در اين حالت ممكن است فرزند كوتاه نيايد و در نتيجه رابطه والدين و فرزند به هم خواهد ريخت و از طرف ديگر، ممكن است فرزند به دليل احترام يا... كوتاه بيايد، خب والدين تاكنون توانستهاند براي فرزندشان تصميم بگيرند اما آيا خواهند توانست در بقيه زندگي (كار، بچه، مسائل مالي و...) هم به جاي او فكر كنند، آيا فرزندي كه ياد نگرفته خودش براي خودش فكر كند و تصميم بگيرد ميتواند فرد موفقي باشد؟
پدر و مادر، مالك بچهها نيستند
بهطور طبيعي هنگام ازدواج فرزندان، پدر و مادرها احساس ميكنند كه بعد از سالها زحمت قرار است نتيجه زحماتشان را ببينند و به همين دليل با حساسيت ويژهاي به اين موضوع نگاه ميكنند و ميخواهند در همه مسائل حضور داشته باشند. چه در مرحله انتخاب، چه در تمام گفتوگوها و البته تا حد زيادي ميتوان به والدين حق داد كه بخواهند كاملا در ازدواج فرزندشان نقش پررنگ داشته باشند ولي مسئله اصلي و مشكل از جايي شروع ميشود كه والدين نسبت به فرزندشان و تصميمات او احساس مالكيت پيدا ميكنند و احساس ميكنند تصميم فرزندشان بايد حتما تحت نظر آنها باشد يا حتي گمان ميكنند خودشان بايد براي فرزندشان تصميم بگيرند و به جاي او فكر كنند. در صورتي كه واقعيت اين است كه پدر و مادر هيچگاه مالك فرزندانشان نيستند بلكه بچهها هديهاي هستند تا از پدر و مادر فضايي بسازند كه موجود ديگري از آنها حيات بگيرد و در كنار آنها زندگي كند. بايد اين تعاريف را تغيير داد كه والدين چون فرزندشان را به دنيا آوردهاند و برايش زحمت كشيدهاند مالك او هستند. پدر و مادرها نقش يك راهنما و هميار و كمككننده را براي فرزندانشان دارند و نبايد از حد نقششان تجاوز كنند.
به والدينتان زمان بدهيد
وقتي والدين شما بيش از اندازه در تصميم ازدواجتان دخالت ميكنند، شما بايد چه كنيد؟ اول از همه يادتان باشد كه به هرحال براي ازدواج همراهي و حضور والدين شما مهم است و نبايد خيلي زود همه چيز را خراب كنيد، شما بايد ياد بگيريد هم بتوانيد حرف خودتان را بزنيد و هم احترام والدينتان را نگه داريد اما اينكه چگونه حرفتان را بزنيد بسيار مهم است. براي مثال وقتي كه شما با همه وجود باور داريد كه كار درستي انجام ميدهيد و مشورت هم كردهايد، بايد به پدر و مادرتان فرصت دهيد تا ببينند كه شما چقدر روي تصميمتان فكر كردهايد و درست عمل ميكنيد. گاهي پدر و مادرها به دلايل مختلف مخالفت ميكنند در اين مواقع بايد به آنها زمان دهيد تا متوجه شوند، آن چيزي كه فكر ميكنند درست نيست. بايد ياد بگيريد پخته عمل كنيد ونه به صورت هيجاني و شما نشان دهيد چرا انتخابتان درست است و اين را در عمل حتما ثابت كنيد.
پدر و مادرها نبايد انتخاب كنند
پدر و مادرها وقتي قبل از ازدواج ميگويند: تو بايد با شخص مورد نظر من ازدواج كني يا تو نبايد با فرد مورد نظرت به فلان دلايل ازدواج كني و من او را دوست ندارم و...،موجب بهوجود آمدن كدورت ميشوند و خواهناخواه از فرزندشان فاصله ميگيرند. شايد اينجا اين سوال پيش بياد كه پدر و مادرها تا كجا ميتوانند براي ازدواج فرزندشان نظر دهند؟ والدين نبايد بهگونهاي رفتار كنند كه فرزندشان احساس كند كه از خودش هيچ نظري ندارد. بايد به جرات گفت در اين موضوع، نظر نهايي را بايد خود فرزند بدهد چون يك عمر زندگي را با يك مسئوليت بزرگ پيش رو دارد و كسي تا آخر اين مسئوليت را به دوش ميكشد كه خودش از اول انتخاب كردهباشد. در واقع بهترين حالت اين است، والدين نظر خودشان موافق يا مخالف اعلام كنند ولي در نهايت تصميمگيري را بهعهده فرزندشان بگذارند. پدر و مادر بايد به جاي دخالت كردن، به فرزندشان اين فضا را بدهند كه خودش فكر كند و تنها به اعلام نظر قناعت كنند.