روانشناسی ریشه های تفاوت مردان و زنان
همواره یک نزاع طولانی و سخت بین دو جنس زن و مرد وجود داشته که کدامیک بر دیگری برتری دارد و آیا برتری یکی از آنها متاثر از ویژگیهای فیزیولوژیکی است یا تحت تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی؟ در ادامه مطلب به پاره ای خصوصیات و تفاوتها و همچنین استدلال کارشناسان اشاره میکنیم:
سـاخـتـار مغز زنان و مردان ، نـه تـنـها با یکدیگر متفاوت می باشد، بلکه آنها از مغزشان هم بطـرز مــتفاوتی استفاده میکنند. در مغز زنان اتصالات و ارتباطات بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود داشـته کـه بـه آنــها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند.از طرف دیگر در مردان ارتبـاط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را میدهد تا دارای مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری-فضایی باشند. اما بیشتر عادات مردان و زنان را می توان توسط نقش آنها در روند تكامل توضیح داد. بـا وجود آنكه شرایط زندگی تغییر كرده باز هم زنان و مردان تمایل دارند از برنامه بیولوژیكی خـود پیـروی كننـد. مـردان قـادر هستـند تــا مسیر حركت خود را بخاطر بسپارند. زیـرا در گذشته مردان می بـایـست شـكـار خـود را ردیـابـی كـرده و آن را گـرفتــه و بـه خـانــه باز می گرداندند در حالی كه زنان دارای دید محیطی بهتری می باشند كه بـه آنـها كمك می كند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـك شدن به خانه را شنـاسایی كنند. مـغز مــردان برای شكار كردن برنامه ریزی شده كه حـوزه دید محدود و بـاریـك آنـها را توجـیـه مـی كند امـا مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیـع تری را رمزگشایی كند .مـردان صداهای گوش خراش، دست دادن محكم و رنگ قرمز را ترجیح می دهند. مـردان در حل مسائل فنی بهتر می باشند. زنان دارای گوش تیزتری می باشند و هنـگام صحبت كردن از واژه های بیشتری استفاده می كنند و در تكمـیل و اتـمام وظـایف بطور مستقل بهتر از مردان می باشند .هنگامی كه مردان وارد اطاق می شوند بدنبال راه خروج می گردند، خـطـر احـتمالی را برآورد كرده و راه های گریز را می سنجد. در حالی كه زنان به چهره میهمانان توجه می كنند تا پـی ببرند كه میـهمانـان چه كسانی بوده و چه احساسی دارند. مردان قادر می باشند تا اطلاعات را طبقه بندی كرده و در مغزشان ذخیره كنند. زنـان تمایل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور كنند. هنگامی كه زنان مشكلاتشان را بـا مـردان در میان می گذارند دنبال راه حل نمی گردند آنها تنها نیاز دارند تا فردی به حرف هایشان گوش دهد.
مردان موقعیت ها و اوضاع را بطور كلی درك می كنند و تفكر كلی و جـامع دارند در حالی كه زنان موضعی می اندیشند و بروی جزئیات و نكات ظریف تمركز می كنند . مردان سازنده و خلاق می باشند. آنـهـا ریسك پذیـر بـوده و بـدنبال تجربه های جدید می باشند در حالی كه زنان با ارزشترین اطلاعات را برگزیده و آن را به نسل بـعد انتقال می دهند . مردان در تفكرات و اعمالشان استقلال دارند در حالی كه زنـان تـمـایل دارند از عقاید پیشنهادی دیگران پیروی كنند .ارزیابی زنان از خودشان در سطح پایین تری از مردان می بـاشد. زنـان تـمایل دارند از خودشان انتقاد كنند در حالی كه مردان بیشتر از عملكرد خودشان رضایت دارند. مردان و زنان دارای معیارهای متفاوتی برای رضایتمندی در زندگی می باشند. مردان برای شغل مناسب و موفقیت در كارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل می باشند .مردان نیاز مبرمی دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با دیگران را در درجه نخست اهمیت قرار می دهند .مردان دو برابر زنان بیمار می شوند البته زنان نیـز بـیشتر بـه سـلامتـی خود اهمیت می دهند .زنان درد و كار یكنواخت را بهتر از مردان تحمل می كنند .بر خلاف تصور عام مردان بیـشتر از زنـان حـرف زده و بیشـتر سـخنــان دیگران را قطع می كنند .مردان و زنان دارای حس حسادت یكسان بوده اما مردان بهتر می تـوانند این حس را پنهان سازند.
فهرست تفاوت ها :
1- مردان موقعيتها و اوضاع را بطور كلي درك ميكنند و تفكر كلي و جـامع دارند در حالي كه زنان موضعي مي انديشند و بروي جزئيات و نكات ظريف تمركز مي كنند.
2- مردان سازنده و خلاق مي باشند. آنـهـا ريسك پذيـر بـوده و بـدنبال تجربه هاي جديد مي باشند در حالي كه زنان با ارزشترين اطلاعات را برگزيده و آن را به نسل بـعد انتقال مي دهند.
3- مردان در تفكرات و اعمالشان استقلال دارند در حالي كه زنـان تـمـايل دارند از عقايد پيشنهادي ديگران پيروي كنند.
4- ارزيابي زنان از خودشان در سطح پايينتري از مردان مي بـاشد. زنـان تـمايل دارند از خودشان انتقاد كنند در حالي كه مردان بيشتر از عملكرد خودشان رضايت دارند.
5- مردان و زنان داراي معيارهاي متفاتي براي رضايتمندي در زندگي مي باشند. مردان براي شغل مناسب و موفقيت در كارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل ميباشند.
6- مردان نياز مبرمي دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با ديگران را در درجه نخست اهميت قرار مي دهند.
7- مردان دو برابر زنان بيمار مي شوند البته زنان نيـز بـيشتر بـه سـلامتـي خود اهميت ميدهند.
8- زنان درد و كار يكنواخت را بهتر از مردان تحمل مي كنند.
9- بر خلاف تصور عام مردان بيـشتر از زنـان حـرف زده و بيشـتر سـخنــان ديگران را قطع ميكنند.
10- مردان و زنان داراي حس حسادت يكسان بوده اما مردان بهتر ميتـوانند اين حس را پنهان سازند.
اختلاف زنان و مردان در خرید کردن
زنان معمولا در هنگام خرید کردن ساعتها وقت صرف میکنند ، در حالی که مردان ظرف چند دقیقه خرید خود را انجام داده و به خانه بازمیگردند و البته بسیار اتفاق افتاده که مردان از شیوه خرید کردن همسرشان شکایت میکنند و دلیل آنکه چندین ساعت برای سادهترین خریدها زمان صرف میشود ، نمیفهمند. اما پروفسور دانیل کروگر از دانشگاه میشیگان معتقد است که دانشمندان توانسته اند دلیل تفاوت شیوه خرید کردن مردان و زنان را کشف کنند. او و دیگر دانشمندان معتقدند این تفاوتها ریشه در گذشته های دور دارد و به دوران غار نشینی و نقشهای مختلفی که مردان و زنان در طول تاریخ داشته اند ، باز می گردد. در دوران غار نشینی زنان مجبور بودند بهترین نوع غذا را با بالاترین کیفیت پیدا کنند زیرا در صورتی که آنها در این مورد اشتباه میکردند ممکن بود ماده غذایی سمی را به خانه بیاورند که این موضوع میتوانست به قیمت جان افراد خانواده تمام شود.به همین دلیل زنان در هنگام جمعآوری مواد غذایی مانند میوهها ، مجبور بودند به دقت فاکتورهایی مانند رنگ ، شکل ، بو و دیگر موارد را در نظر بگیرند تا از امنیت و کیفیت مواد غذایی اطمینان حاصل کنند. به این دلیل در دوران مدرن نیز زنان از همان عادات قبلی خود تبعیت میکنند و سعی میکنند زمان زیادی را برای پیدا کردن بهترین کالا با بهترین شکل و طرح صرف کنند.
اما مردان قبل از رفتن به شکار در مورد حیوان مورد نظرشان تصمیم میگرفتند و به محض آنکه به مقصود خود میرسیدند به خانه بازمیگشتند. و بر پایه همین عادت دیرینه ، مردان امروزی از قبل در مورد کالایی که میخواهند خرید کنند تصمیم میگیرند و برای پیدا کردن آن به خرید میروند و به محض پیدا کردن کالای مورد نظرشان آن را خریداری میکنند و معمولا بیشتراز چند دقیقه برای خرید خود زمان صرف نمیکنند.
اما زنان معمولا در مورد خرید کردن کالای مورد نظر خود طرح خاصی ندارند و بسیار اتفاق افتاده است که برای کالای خاصی به خرید رفته اند ، اما با کالای دیگری به خانه بازگشتند. امیدواریم آقایانی که از نحوه خرید همسرانشان دلخور هستند ، با علم به این واقعیت ، متقاعد شده باشند که این موضوع اصلا تقصیر آنها نیست و باید علت آن را از نیاکانشان جویا شد.
ریشه های تفاوت جامعه پذیری مردان با زنان
تقسیم بندی گونه های انسانی به دو طبقه اساسی مبتنی بر جنس ، یعنی تمایز بیولوژیکی بین مردان و زنان است ولی جنسیت به تفاوت های اکتسابی فرهنگی بین مردان و زنان دلالت دارد. به عبارت دیگر، زن ومرد بودن چیزی است که از هنگام تولد وجود دارد،ولی زنانگی و مردانگی چیزی است که از طریق جامعه پذیری به دست می آید. بدین ترتیب جنسیت صرفا بر ویژگی های اجتماعی دلالت دارد از قبیل تفاوت در سبک مو،لباس فرهنگی، نقش های شغلی و سایر فعالیت ها و صفات اکتسابی.
از طرفی تمایل فرهنگی غالب ، در جهت یک الگوی نیرومند مبتنی بر تسلط مردان است. حتی در جوامع صنعتی نوین نیز، که به برابری جنسیتی التزام دارند ، تسلط جنس مرد ادامه دارد. بعبارت ساده تر در سرتاسر جهان، مردان عموما مسئول کارهایی می شوند که مستلزم فعالیت بدنی سخت یا دور شدن از خانه است و از سوی دیگر، زنان مسئول کارهایی هستند که مستلزم تلاش جسمی کمتر است و در ارتباط با منزل قابل انجام است مانند پرورش کودکان یا تدارک غذا و غیره که بدین ترتیب محتوای خاص مردانگی و زنانگی تبدیل به یک محصول اجتماعی میشود که توسط هر نسل از نو آموخته می شود و در نتیجه هیچ جامعه ای برای تولید نقش های خاص جنسیتی، بر طبیعت تکیه نمی کند. بطوریکه ویژگی های اساسی جنسیت که از زن و مرد مورد انتظار است، در اوایل زندگی و در محیط خانواده فرا گرفته می شود و سپس در محیط های مدرسه، گروه های همسالان و از طریق رسانه ها و سایر عوامل جامعه پذیری مخصوصا تیم های ورزشی و محیط های کار تقویت می گردد.
از زمان تولد، والدین رفتار متفاوتی براساس جنسیت کودکان به عمل می آورند. دختران به خاطر سر به راهی و رفتار خوشایندشان ارزشمندند و از آنها خیلی خواسته نمی شود که خیلی کوشا و رقابت جو باشند و افسون گری و جذابیت آنها بیشتر مورد تایید است تا هوش و زیرکی آنها. در نتیجه این نوع آموزش، کودکان نقش های جنسیت خود را به طور سریع و موثر فرا می گیرند.
در واقع آنها مدتها قبل از آنکه از اساس بیولوژیک این نوع تفاوت ها آگاهی یابند، از وجود دو جنس و هویت های خویشتن آگاهی و اطمینان حاصل می کنند. تا سن سه سالگی، تقریبا همه کودکان از دختر یا پسر بودن خود کاملا آگاه می شوند و تا سن چهار سالگی افکار بسیار محدود و حتی مبالغه آمیزی درباره مقتضیات مردانگی و زنانگی به دست می آورند.
فرایندی که کودکان نقشهای خود را از طریق آن فرا می گیرند یک فرایند پیچیده و دارای سه عنصر اساسی است:
▪ عنصر اول: شرطی شدن از طریق پاداش و مجازات
معمولا به صورت تایید یا عدم تایید والدین است. برخی اوقات والدین به طور عمدی تجربه شرطی شدن را برای فرزندانشان، مثلا از طریق دادن اسباب بازی های مناسب و مرتبط با جنسیت آنان ، فراهم می سازند.
▪ عنصر دوم: تقلید
کودکان معمولا رفتار کودکان بزرگتر یا بزرگسالان را تقلید می کنند و مخصوصا به تقلید از کسانی تمایل دارند که آنان را خیلی شبیه خود می دانند. بدین ترتیب کودکان کسان دیگری از جنس خود را به عنوان مدل رفتار خود انتخاب می کنند. اگرچه مادر و پدر به طور مساوی توانایی رانندگی دارند ولی مادر ترجیها تا وقتی پدر در اتومبیل باشد رانندگی نمیکند و بدین ترتیب کودکان می آموزند که چه کسی باید رانندگی کند.
▪ عنصر سوم : خودشناسی
کودکان از طریق کنش متقابل اجتماعی با دیگران یاد می گیرند که مردم اطراف خود را به دو گروه جنسی تقسیم بندی کنند و خود را بیشتر به یکی از آن دو گروه متعلق بدانند. نقش های اساسی جنسیت که کودکان در خانه می آموزند،بعدها به صور گوناگون، در مدرسه تقویت می شود.کتاب های درسی، فعالیت های فوق برنامه در مدرسه و غیره ، دختران را به سوی کلاس های آشپزی و پسران را به سوی کلاس مکانیک هدایت می کند. علاوه بر خانه و مدرسه ، رسانه های گروهی ، آهنگ ها و زندگی اجتماعی پر است از پیام هایی درباره این که کدام جنس مسلط است و چگونه مردان و زنان باید رفتار کنند و متاسفانه همگی گرایش به تاکید روی کلیشه های کاملا سنتی جنسیتی دارند.
تفاوت ویژگی های زنان و مردان
یکی از شگفتی های آفرینش، وجود تفاوت ها بین زنان و مردان است. بیولوژیست ها و پژوهش گران، پس از بررسی و تحقیق های متعدد، به این نتیجه دست یافتند که رفتارهای ذهنی و فکری زنان و مردان در پاره ای از صفت های اصلی به صورت ذاتی، با هم فرق داشته و تحت تاثیر جنسیت، به گونه ای متفاوت از یکدیگر، عمل می کنند. بخشی از تفاوت های مردان و زنان را به صورت زیر می توان عنوان نمود:
زنان تشریفات را دوست دارند.
مردان کمتر تشریفاتی هستند .
زنان، رابطه گرا بوده و تمایل به تماشا و نظر دارند و استعداد بیشتری برای بینش و شهود از خود نشان می دهند.
مردان، هدف گرا بوده و به عمل و آزمایش، بیشتر تمایل نشان داده و استعداد بیشتری برای ارائه دلیل و منطق دارند.
زنان نفوذ همسران خود را راحت تر می پذیرند.
مردان در مقابل نفوذ زنان از خود مقاومت نشان می دهند.
ترس زنان بیشتر است تا خشم شان.
مردان بیشتر از این که بترسند، خشمگین می شوند.
زنان تحمل بیشتری در برابر رنج بدنی نشان می دهند تا رنج روحی.
مردان در برابر رنج روحی، مقاومت بیشتری از خود نشان می دهند.
زنان سعی دارند فرزندانشان، همواره راضی و راحت باشند.
مردان، فرزندانشان را برای استقلال، مقابله با خطر و سختی ها آماده می سازند.
مادر، همه فرزندان خود را به طور تقریبی یکسان دوست دارد و مهر و محبت او مشروط به اطاعت و بروز استعداد نیست.
پدران، فرزندانی را که از آنان حرف شنوی داشته و در امر تحصیل، اجتماعی و حرفه اش موفق تر باشند، بیشتر دوست دارند.
زنان در انتخاب همسر، مسایل بسیاری از جمله وضع مالی، آینده، موقعیت اجتماعی، شغلی و ... را در نظر می گیرند.
مردان سریع تر و راحت تر از زنان، درصدد ازدواج با همسر مورد علاقه شان برمی آیند.
در چهره زنان، هنگام گفت و گو حالت های ترس، خشم، تعجب، آرامش، اضطراب و لذت به خوبی قابل رویت است.
مردان در هنگام گوش دادن، خونسرد بوده و چهره شان دچار تغییرهای زیادی نمی شود.
زنان هنگامی که اندیشه های غم انگیز و ناراحت کننده ای دارند، واکنش های هیجانی تر و احساسی تری را نسبت به مردان از خود بروز می دهند.
مردان در برخورد با افکار غم انگیز و رویدادهای ناراحت کننده، احساس های خود را بروز نداده یا کمتر بروز می دهند.
زنان در هنگام گفت و گو، جروبحث و بگومگوهای مختلف، مسایل منطقی را با عواطف و احساسات خود در هم می آمیزند و از رفتارهای کلامی و غیرکلامی خود، بیشتر و قوی تر استفاده می کنند.
مردان در هنگام گفت و شنود، جروبحث و بگومگوها، بدون اینکه عواطف و احساسات خود را بروز دهند، می توانند خویشتن دار باشند، منطقی سخن بگویند و مستقل از احساسات خود عمل کنند.
در صحنه زندگی اجتماعی، زنان بیشتر تساوی طلب هستند و همدردی، همدلی و ملاطفت بیشتری از خود نشان می دهند.
در صحنه زندگی اجتماعی، مردان برتری طلب و مبارزه جو بوده و برای برتری خود، بیشتر تلاش می کنند. مردان بیشتر از زنان، پرخاشگر و تهاجمی هستند و رفتار خطرناک و غیراخلاقی بیشتری از خود نشان می دهند.
احساس موفقیت در زنان، زمانی حاصل می شود که مورد تایید و تصدیق قرار گیرند.
مردان زمانی خود را موفق و باارزش می دانند که به هدف هایشان برسند و اعتماد به نفس آنان زمانی بالاست که در انجام کارها موفق عمل کرده و خود را ثابت کرده باشند.
در جریان زندگی، زنان، بیشتر به گذشته توجه می کنند و گوشه چشمی نیز به آینده دارند.
مردان بیشتر به آینده توجه نشان می دهند و به راحتی می توانند گذشته را فراموش کنند.
مسایل مالی و ثروت از نظر زنان، ایستا و غیردینامیک هستند. زنان با محافظه کاری در حفظ و نگهداری آن می کوشند و به طور کلی، بیشتر به نگه داری چیزهای موجود، دلبستگی دارند و نسبت به مردان کمتر ریسک می کنند.
مسایل و ثروت از نظر مردان، دینامیک و غیرایستا هستند. مردان همواره در جهت افزایش و کسب پیروزی بیشتر، تلاش می کنند و به طور کلی، مردان فزونی طلب بوده و در جست و جوی پیروزی بیشترند و برای تحقق آرزوها و اهداف خود بیشتر ریسک پذیر هستند.
زنان به گفت و گو علاقه مندند و با بیان مسایل، از فشار ناراحتی خود می کاهند.
مردان سکوت را دوست دارند و به تنهایی به حل مسایل خود می پردازند.
زنان شنونده خوبی هستند.
مردان شنونده خوبی نیستند.
زنان کارهایشان را با یک روند آرام،تدریجی،حرکت های ملایم و ظریف به انجام می رسانند.
مردان، کارهایشان را با نوسانات زیاد ولی آگاهانه و با حرکت های فراوان، مطمئن و محکم انجام می دهند.
بدون درخواست کمک، اگر به خانمی پیشنهاد کمک شود، او آن را علامت مهر و محبت دانسته و در اغلب موارد پذیرای آن می شود.
در نظر یک مرد، پیشنهاد کمک به او، به منزله این است که قدرت انجام کاری که به عهده گرفته است، ندارد و او از این پیشنهاد، آزرده شده و آن را نوعی توهین به خود تلقی می نماید.حتی ممکن است به آن اعتراض کرده و خشم خود را نشان دهد، چرا که مرد تصور می کند که خود می تواند از عهده کارهایش برآید.
برای بیشتر زنان، گفت و شنود و هم دلی وسیله ارتباط عاطفی و احساسی است و زن با زبانش می خواهد با همسرش ارتباط برقرار کند.
برای بیشتر آقایان، گفت و گو وسیله ارتباط و تبادل اطلاعات به حساب می آید. مرد با بدنش می خواهد با همسرش ارتباط برقرار کند.
مرکز گویش زنان در دو نیم کره مغز قرار دارد و آنان برای صحبت کردن، هم زمان از دو نیم کره خود استفاده می کنند.
مرکز گویش مردان فقط در نیم کره چپ مغز قرار دارد و نسبت به مرکز گویش زنان، کوچک تر است.
دختران زودتر از پسران حرف زدن را شروع می کنند. تا 3 سالگی، 99 درصد صحبت، جامع است.
پسران دیرتر از دختران حرف زدن را شروع می کنند. تا 4.5 سالگی، 99 درصد صحبت آنان جامع است.
زنان در برقراری ارتباط، گوش دادن و فراگیری زبان، قوی تر از مردان عمل می کنند.
مردان در ارتباط برقرار کردن، گوش دادن و فراگیری زبان، ضعیف تر از زنان عمل می کنند.
ارتباط بین دو نیم کره مغز، در زنان حدود 15 درصد بیشتر از مردان است. زنان بین دو نیم کره مغز، ارتباط بهتری برقرار می سازند و توانایی بیشتری در انجام کارهای مختلف و چند وظیفه ای در یک زمان را از خود نشان می دهند. مثلا در مجالس،زنان هم زمان چند نفری با هم صحبت کرده و حرف های یکدیگر را هم گوش می دهند.
ارتباط بین دو نیم کره مغز در مردان کمتر از زنان است؛ توانایی مردان در انجام کارهای مختلف و چند وظیفه ای هم زمان، از زنان کمتر است بطوریکه در مجالس مردان به طور معمول یک نفر صحبت کرده و بقیه گوش می دهند.
زنان اندیشه استقرایی دارند و از جزء به کل می رسند؛ خواهان احساس و عاطفه بیشتری هستند در تصمیم گیری مرددند؛ برای تصمیم گیری به اطلاعات بیشتری نیاز دارند، ولی به آسانی اشتباه های خود را قبول می کنند.
مردان با شیوه قیاسی، استدلال می کنند و از کل به جزء می رسند و خواهان اطلاعات بیشتری هستند، سریعتر تصمیم می گیرند و کمتر حاضر می شوند به اشتباه های خود اعتراف کنند.
زنان بیشتر از راه گوش (شنیدن) تحت تاثیر قرار می گیرند و محبت خود را بروز داده و عشق را انتخاب می کنند.
مردان بیشتر از راه چشم (دیدن) عاشق می شوند.
زنان به زندگی عشق می ورزند، عشق برای خانم ها همه زندگی محسوب می شود. زنان به احساس عشق، عنایت بیشتری دارند، همراه با آزاردوستی.
مردان به روابط جنسی توجه دارند، همراه با دیگرآزاری. عشق برای مردان بخشی از زندگی است، مردان به کارشان عشق می ورزند و آن را عاشقانه انجام می دهند.
تولید هورمون استروژن (هورمون جنسی زنانه) باعث کمتر شدن خشونت، کاهش پرخاشگری، ابراز وجود، رقابت و ... در زنان می شود. تولید هورمون زنانه، پیوندجویی را در زنان تقویت می کند.
تولید هورمون تستسترون (هورمون جنسی مردانه) میل جنسی، پرخاشگری، تهاجم، رقابت، اتکا به نفس، حرکت های تند و ... را در مردان سبب می شود. تولید بیشتر این هورمون، مردان را به خشونت، تجاوزهای جنسی و بدرفتاری جنسی، حس رقابت، اتکا به نفس و رسیدن به هدف، سوق می دهد.
میل جنسی در زنان کمتر از مردان است. زنان قلب مردان را می خواهند.
میل جنسی در مردان بیشتر است. مردان جسم زنان را می خواهند.
زنان جزئی نگر هستند، ماهرانه متوجه آهنگ های ظریف صدا، علائم ظاهری، حالت ها و تغییرهای چهره شده و از این طریق به علاقه ها، اندیشه ها و روحیه طرف مقابل به خوبی و سریع پی می برند؛ راست و دروغ حرف های طرف مقابل را به سرعت کشف می کنند.
مردان کلی نگر هستند و به جزییات زیاد توجه نمی کنند لذا تمایل، احساسات و هیجان های طرف مقابل را از چهره اش به خوبی درک نمی کنند.
زنان تصاویر معمولی و هیجانی را بهتر از مردان به خاطر می آورند.
به یادآوردن تصاویر معمولی و هیجانی برای مردان، به آسانی صورت نمی گیرد.
زنان در به خاطر آوردن چهره ها و اسامی، بهتر از جنس مذکر عمل می کنند و کمتر از مردان دچار فراموشی می شوند.
مردان چهره و اسامی افراد را زودتر فراموش می کنند و بیشتر از زنان دچار آلزایمر می شوند.
زنان در جوانی، مهربان و در پیری، تهاجمی و خشن می شوند.
مردان در جوانی، خشن و خودخواه و در پیری، مهربان می شوند.
بر اساس آمار موسسه هاریس،فقط 76 درصد از زنان اعلام کرده اند که حاضر هستند با همسر کنونی شان ازدواج کنند.
بر اساس آمار موسسه هاریس،87 درصد مردان متاهل اعلام کرده اند که اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، حاضرند با همسر کنونی شان ازدواج کنند.
در یک ازدواج شکست خورده: زنان مسایل جدایی را به طور عمیق احساس می کنند، ولی چون رابطه گرا هستند، غم ناشی از تنها شدن و بیان مسایل شخصی و زندگی مشترک خود را به راحتی با دیگران بازگو می کنند و همچنین با گریه کردن، از فشارهای روحی و روانی خود می کاهند و در واقع درد جدایی را کم می کنند.
در یک ازدواج ناموفق: مردان احساس شکست از زندگی مشترک، درد جدایی و تنهایی را به طور عمیق احساس می کنند و غمگین می شوند ولی پس از جدایی گریه نمی کنند و درد و غم ناشی از تنها شدن را در خود می ریزند. چون خصوصی ترین مسایل شخصی و زندگی مشترک خود را کمتر با دیگران در میان می گذارند بنابراین ممکن است دچار ناراحتی های روحی و روانی شوند و جهت رهایی از فشارهای درونی به مواد مخدر،الکل و دیگر تسکین دهنده ها پناه ببرند و دچار ناراحتی و انواع بیماری ها هم می شوند.
نتیجه گیری
از مقایسه خصوصیات و ویژگی های زنان و مردان، می توان نتیجه های زیر را به دست آورد:
1- زنان و مردان، مکمل یکدیگر هستند؛ ویژگی مردان، کمبودهای زنان و ویژگی های زنان، کمبودهای مردان را تکمیل می کند. به عبارت دیگر، هر کدام کمبودهای دیگری را برطرف می سازند، بنابراین اگر با یکدیگر هماهنگ شوند، در بسیاری از موارد، مسایل و مشکلات منطقی تر، عاقلانه تر و اصولی تر برطرف می گردند.
2- وقتی زن و مرد تفاوت های یکدیگر را بدانند و آنها را بپذیرند، ارتباط قوی و موثری بین آنان برقرار می شود و عشق، فرصت شکوفایی پیدا می کند. بنابراین، آگاهی از ویژگی های رفتاری زنان و مردان، در بهبود روابط همسران و ایجاد آرامش بیشتر و تنش کمتر، موثر می باشد.
3- یکی از علت های اصلی ستیزه ها و کشمکش های دائمی، عذاب آور و جان فرسا بین زن و شوهرها، این است که مردان، زنان را با "ویژگی های خود" ارزیابی می کنند و زنان، مردان را با "مقیاس خود" می سنجند. سنجش مایعات با متر و منسوجات با لیتر، همان قدر صحیح است که مردان و زنان، خصوصیات خود را با یکدیگر مقایسه کرده و به سنجش و ارزیابی هم بپردازند. چنین سنجش هایی به طور معمول، حس تحقیر یا برتری کاذب به دنبال دارد.
4- زنان در برخورد با مسایل و مشکلات، به جزئیات، توجه بیشتری داشته و احساسی تر عمل می کنند، ولی مردان در مقابله با مشکلات و مسایل، کلی نگری کرده و منطقی تر عمل می کنند.
5- در قیاس بین ویژگی های زنان و مردان، نبایستی فکر کنیم که خصوصیات مردان، از خصوصیات زنان بهتر است و یا برعکس. برای نمونه: آیا زایمان، رابطه گرایی، دوست داشتن تشریفات، محافظه کاری در حفظ ثروت ها، کارها را با یک روند تدریجی انجام دادن و غیره،صفت های خوب هستند یا بد؟ (ویژگی غالب در زنان) و آیا مشکلات را در تنهایی و سکوت حل کردن، کمتر تشریفاتی بودن، کلی نگری در امور، از راه چشم عاشق شدن، به دنبال مسائل مالی، غیرایستا نگریستن و غیره،خوب هستند یا بد؟ (ویژگی غالب در مردان)