آموزش الکترونیک و نقش آن در یادگیری- بخش دوم
نگاه منفی به آموزش الکترونیک و نقش آن در یادگیری
همگام با پیشرفت تکنولوژی ، رشد و گسترش دانش بشری و فناوری های نوین، جهان امروز متحول و پیچیده شده است. یکی از پدیده هایی که در اواخر قرن بیستم زندگی بشر را دگرگون کرد و رشد فزاینده آن هنوز ادامه دارد ، رایانه است که توانسته است به سرعت نفوذ خود را در بین خانواده ها و به خصوص جوانان و نوجوانان گسترش دهد. از طرفی به سبب تواناییها و امکانات فوق العاده اش جای پای ثابتی نیز در بحث آموزش نیز پیدا نموده است که میزان تاثیر مثبت و منفی آن در بحث آموزش و فرایند یادگیری دانش آموزان در ادامه این مطلب از سایت نگارستان مورد بررسی قرار گرفته است. البته مقوله رایانه و مشخصا آموزش الکترونیک از نقطه نظر تاثیر آن در یادگیری و شخصیت دانش آموزان ، دارای طرفداران و منتقدین خاص خود است که هر کدام استدلالهای خود را ارائه میکنند که برای نتیجه گیری بهتر لازم است هر دو نگاه را مورد بررسی قرار دهیم.
نگاه منفی به تأثیرات آموزش الکترونیک بر یادگیری و شخصیت کودکان و نوجوانان
برخی کارشناسان و روان پزشکان در مورد تاثیر نرمافزارهای کامپیوتری و آموزش دیجیتالی بر کودکان نظر دیگری دارند که عقیده و نگرش این دسته از منتقدین رایانه و آموزش الکترونیک و تاثیر آن بر یادگیری و شخصیت کودکان نیز قابل تامل است. این دسته از منتقدین ، این عقیده رایج که «هر چه زودتر باید کودکان را با کامپیوتر و دنیای دیجیتالی آشنا کرد ، کودکان را به وسیله کامپیوتر آموزش دهید و این آموزش هرچه در سنین کمتر باشد، بهتر است ، نه فقط ماشینها و دستگاههای خودکار، آموزش را بهبود خواهد بخشید، بلکه آنها کودکان را برای آینده آماده خواهند کرد» را قبول ندارند و معتقدند که این وسایل به اصطلاح آموزشی و کمک آموزشی، در حقیقت برای بسیاری از کودکان آثار مخربی را به همراه دارد و در بسیاری از حوزههای آموزشی، آنچه برای یک نوجوان 15 ساله صحیح است، لزوماً برای یک کودک 5 ساله مفید نیست؛ بلکه شاید مضر و مخرب باشد که از جمله دلایل آن میتوان به انتخاب نرمافزارهای نادرست، آمادگی کم معلمان، جذب کودکان توسط بازیهای سطحی و احمقانه، عدم ارتباط میان برنامههای آموزشی، تجهیزات و امکانات گران قیمت و مهمتر از همه ، غفلت از موضوعات مربوط به رشد افراد ، به خصوص در کشورهای توسعه نیافته اشاره کرد.
برخی از سنین برای شروع آموزش رایانه مفید است اما ترجیح این است که کودکان در سنین رشد (زیر 7 سال) بهتر است که یک زندگی بدون همدم الکترونیکی داشته باشند. واضح است که این فکر «کودکان باید رایانه را بیاموزند تا این که عقب نمانند» را فروشندگان و بازاریان رواج دادهاند. چرا که کودکان و نوجوانان، آخرین بازار در حال رشد آنها میباشند.
در مورد خطرات استفاده از رایانه که شامل مشکلات فیزیکی و موضعی و همچنین پرتوهای خطرناکی که از اطراف و پشت رایانه خارج میشود ، در کلاسهای درس ، یک بیتوجهی ترسناک نسبت به رهنمودهای ایمنی مشاهده میشود که هر چند در برخی موارد اندک ، دانشآموزان در سطح مناسبی از آگاهی قرار دارند اما باید مطالب جدیدتری در خصوص تأثیر رایانه برای جسم و جان در حال رشدشان را یاد بگیرند و به همین ترتیب، تعداد کمی از والدین هم درباره پیامدهای شناختی، احساسی و اجتماعی استفاده کودکان از رایانه اطلاع دارند. برخی تحقیقات نشان میدهند که استفاده از رایانه در فرآیند یادگیری، تأثیر بیشتری از آنچه که یک معلم خوب در یک کلاس درس مناسب و با استفاده از امکانات آموزشی سنتی انجام میدهد، نداشته است. علاوه بر این، آگاهی بیشتر از روشهای بهبود ذهن، نشان میدهد که فعالیتهای فیزیکی، مهارتهای زبانی و محیط یادگیری سه بعدی و خلاق، تأثیر زیادی در فرآیند یادگیری دارد.
موارد انحراف فرایند یادگیری کودکان در اثر استفاده بیش از حد از انگیزانندههای رایانهای
یادگیری در محیط اجتماعی
کودکان ممکن است به طور عمیقی تحت تأثیر روابطی که با رایانه برقرار میکنند، قرار گیرند و سعی کنند تا نهایت اعتماد را به آنها داشته باشند درصورتیکه رایانهها هرگز نمیتوانند جانشین محیطهای انسانی و اجتماعی باشند تا شخصیت و روابط اجتماعی آنها را شکل دهد. امروزه استفاده بیش از حد از رایانهها در سنین کودکی، باعث شده است که کودکان به مشکلات عمیق اجتماعی و احساسی دچار شوند.
استفاده از تجربیات حسی
سنین کودکی، بهترین دوران برای انجام فعالیتهای چندگانه حسی میباشد که به عنوان یکی از پایههای حیاتی مهارتهای علمی و آکادمیکی شناخته میشود. این تجربیات حسی کودکان در اثر استفاده نامحدود از رایانهها، مثل برنامه طراحی و نقاشی محدود شود. این برنامه ها گرچه باعث میشود برخی تواناییهای حسی و ترکیبی در کودکان ایجاد گردد اما این تجارب از لحاظ کیفیت، با برنامههای طبیعی که انسانها از طریق حواس خود انجام میدهند، تفاوت اساسی دارد.
اعتقاد به تواناییهای خود
سنین کودکی بهترین زمان برای آموزش موضع یک شخص نسبت به جهان پیرامون خود میباشد که استفاده بیش از حد از آموزشهای الکترونیکی ، نرمافزاری سرگرمی و آموزشی، باعث میشود تا فرآیند یادگیری منفعل شود به گونه ای که کودکان به طور طبیعی، هنگام مقایسه کار خودشان با قابلیتهای یک رایانه، به توانایی خود بیاعتقاد شوند. به عنوان نمونه ، روابط علت و معلولی ، تأثیر متقابل اشیا بر هم ، خودکنترلی و احساس عزت نفس، اموری هستند که به راحتی، هنگامی که شما مشغول کوبیدن میخ به یک چوب هستید، ایجاد میشود به گونه ای که اگر انسان اشتباه کند، نتیجهاش آسیب دیدن انگشتانش خواهد بود ، اما این مسائل و آموزش، از طریق رایانه به دلیل اینکه هر اشتباهی قابل برگشت به عقب بدون کوچکترین ضرر و زیانی است ، ایجاد نمیشود.
تمرکز فکر و حواس
یکی از مهارتهای مهمی که به وسیله آموزشهای الکترونیکی مورد تهدید واقع شده است، مهارت توجه کردن انتخابی است. مهارتی که توجه و حس صاحب خود را مدیریت کرده و آن را فقط بر آنچه باید یاد گرفته شود، متمرکز میکند. کودکانی که نمیتوانند در برابر امتحان کردن هر آنچه در معرض دیدشان وجود دارد، مقاومت کنند یا کسانی که تمرکز ذهنی آنها، دائماً در اثر اتفاقات جدید، در حال تغییر و دگرگونی است، تحت فشار هستند. شکلهای عجیب و جلوههای ویژه خاص همراه با وسوسه برای کلیک کردن از روی هوی و هوس، باعث میشود تا مشکلات کودکان در خصوص متمرکز کردن فکر و حواسشان بیشتر شود.
تقویت تصور، خیال و حافظه
امروزه بخش عظیمی از یادآوریها و به خاطر آوردنها با کمک رایانه انجام میشود، در نتیجه دیگر هیچ تلاش ذهنی برای دانشآموزان باقی نمی ماند تا کارآیی حافظه که عبارتست از توانایی تجزیه و تحلیل تعدادی از ایدهها و تفکرات در یک زمان خاص که در طول دوران رشد و بلوغ انسان رشد میکند ، را تقویت نماید. لازم به ذکر است که بسیاری از مشکلات یادگیری، به خاطر ضعفهای موجود در این بخش است.
تفکر منطقی
کودکان به وسیله تجربههای فیزیکی و رخدادهایی که خودشان آنها را کنترل میکنند، استدلال در خصوص روابط میان اشیا را یاد میگیرند. به عبارت ساده تر، یک اقدام مشخص از راههای مختلف به نتایج مختلفی منجر میشود ، این در حالی است که بسیاری از بهترین نرمافزارهای آموزشی، فقط به کودکان آموزش میدهند که با فشار دادن یک کلید، مسائل را حل کنند که از این طریق بسیاری از جنبههای تجزیه و تحلیل منطقی ، فعالیتهای مشترک ، زبان و احساسی مشترک با دیگر انسانها ، توانایی فهم و ادراک ما از احساسات دیگران ممکن است در اثر استفاده نادرست از رایانه از بین برود یا مورد غفلت واقع شود.
کلام آخر
ایجاد انگیزه در دانش آموزان توسط فن آوری رایانه ، بحثی علمی و خدشه ناپذیر است اما مسأله این است که برای یادگیری ، چه کسی مسئول انگیزه است، کودک یا برنامهریز؟ فناوری یک ابزار قدرتمند است که شیفتگی بیش از حد در برابر این ابزار یا نفی آن به خاطر فراهم نبودن سایر امکانات یا حتی مسایل انگیزشی کاری نابجاست به نحوی که حاصلش عقب ماندن هر چه بیشتر کشورها در مقایسه با سایر کشورها و یا حتی کشورهای همسایه است. اگر کاربرد رایانه در دروس گوناگون تلفیق شود مانند چسبی برای وصل کردن و چسباندن موضوعات منفعل عمل می کند. رایانه ها می توانند برای سازماندهی داده ها، گزارش نویسی، ارتباط با دیگر دانش آموزان، اجرای تحقیق اینترنتی و تسهیم کار با مخاطبان جهانی استفاده شوند. اما بالاترین میزان موفقیت در امر استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در یادگیری ، زمانی حاصل می شود که از سردرگمی و بهت زدگی در مورد فناوری اطلاعات و ارتباطات خارج شویم و ذهن و احساسات خود را بر شگفتی های یادگیری متمرکز کنیم. اگرچه با پیشرفتهای امیدوارکننده الکترونیکی ، ما میتوانیم همه کلاسهای درس را به شبکه جهانی اینترنت متصل کنیم ، همه کودکان را با برنامههای پیشدبستانی مناسب و مفید تجهیز کنیم یا با فراهم کردن برخی کمکهای تقویتی برای کودکان، آنها را در یادگیری یاری کنیم اما لازم است که ما از یورش تکنولوژیکی به کودکان در سنین پایین خودداری کنیم و از رایانه ، نرمافزارها و همچنین شبکه جهانی اینترنت، برای آموزش کودکان در سنین بالاتر استفاده کنیم زیرا دانشآموزان بزرگتر بهتر میتوانند از این تجهیزات و امکانات، برای کمک به آموزش و یادگیریشان استفاده کنند. زیرا تکنولوژی و فنآوری با سرعتی باور نکردنی در حال تغییر و پیشرفت است و به سبب توانائیها و جاذبه های خیره و همچنین جدید و متنوع بودنشان ، کودکان 10 ساله یا بزرگتر، به راحتی و بدون داشتن هر گونه تجربه قبلی، در علوم رایانهای تبحر پیدا میکنند. نکته مهم این است که ما سالهای باارزش کودکی را جهت آمادگی برای آینده صرف کنیم تا بدین وسیله کودکان ما در آینده، به جای این که دانشآموز سیستمهای خود شوند، استاد و مربی فنآوری خود باشند. این امر میسر نخواهد شد مگر اینکه آنها تفکر، اندیشه، خلاقیت، مهارتهای ارتباطی و انگیزش درونی را از طریق تجربیات زندگی واقعی و آموزش صحیح انسانی و در یک محیط اجتماعی کسب کرده باشند.