ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

نظم در کودکان

نظم در کودکان

روانشناسی کودکان

نظم و انضباط ، شالوده اصلی مدیریت صحیح زندگی فردی و اجتماعی یک شخص می باشد و عامل تعیین کننده ای در پیشرفت و انجام سهل و بهینه امورات زندگی چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی تلقی میگردد و همچنین بصورت بسیار محسوسی سبب صرفه جویی در وقت و هزینه های جانبی نیز میگردد. نظم و انضباط تنها مختص به یک شخص خاص و یک زمان خاص نیست و در حالتی کلی ، همه زمانها ، مکانها ، اشخاص و امور را شامل میشود که با اعمال اصول مربوطه ، فرایند انجام امور ، کاملا دگرگون و بهینه شده و در اصطلاح عامیانه همه چیز مانند ساعت کار میکند. اما نکته مهمی که بسیار قابل تامل میباشد آموزش صحیح نظم و ترتیب و نهایتا نهادینه شدن آن در فطرت انسان است که با عنایت به اصول روانشناسی ، بهترین زمان انجام این فرایند ، دوران کودکی است که هنوز شخصیت انسانها بطور کامل شکل نگرفته و انعطاف فراوانی جهت تغییر نگرش فرد به زندگی و پیرامون آن وجود دارد که با گذر عمر و ثابت شدن شکل گیری شخصیت انسان ، به واسطه این آموزش ، نظم و ترتیب بصورت یک اصل ثابت و یک خصوصیت ذاتی و فطری در شخصیت انسان باقی می ماند بطوریکه هر چه بیشتر چنین فردی تلاش کند نسبت به انضباط ، بی تفاوت باشد ، کمتر موفق خواهد شد. بنابراین برای نیل به یک آموزش صحیح و کسب نتایج مفید ، ابتدا باید بدانیم نظم و انضباط چیست و روشهای استفاده از آن متناسب با شخصیت کودکمان را بیاموزیم تا بتوانیم مقدمات و زیرساختهای لازم را فراهم کنیم.

انضباط يعني حذف رفتار غلط از طريق آموزش. به اين ترتيب انضباط صرفا تنبيه نيست و هدف غائي آن آموزش خويشتنداري به كودك است که لازم است از سنین پایین و از اتاق کودک ، آموزش رعایت نظم و ترتیب ، به گونه ای در مقابل دیدگان قرار گیرد که قانع شود برای برخورداری از بازیها ، خوراکیها و تفریحات مورد علاقه  چاره ای جز داشتن انضباط در رفتار و عملکرد خود ندارد که این ذهنیت در نهایت منجر به شکل گیری کودکی مبتنی بر انضباط و قانون میگردد که این فرایند ، معامله ای برد ، برد خواهد بود که هم والدین و هم کودک از مزایای آن منتفع خواهند شد. لذا تنبيه طاقت فرساي كودك به منظور كنترل رفتار او فرايند يادگيري را مختل كرده و در قبال تكيه بركنترل خارجي بهاي گزافي رامي پردازد كه همانا تكوين نيافتن خويشتنداري است. روشهاي شايع و موثر در كنترل رفتار نامطلوب كودكان عبارتند ازسرزنش؛ تنبيه بدني وتهديد كردن كه آثار جانبي زيانبار بالقوه اي براحساس امنيت و اعتمادبه نفس كودكان دارند. هر چه از سرزنش بيشتر استفاده شود اثربخشي آن بيشتر تقليل مي يابد. نبايداجازه داد كه دامنه سرزنش از ابراز ناخشنودي درباره يك ميل خاص كودك تجاوز كرده وبه عبارات تحقيرآميزي برسد كه كودك ممكنست آنرابه منزله فقدان علاقه به خودتلقي كند. سرزنش ممكنست تا سطح بدرفتاري رواني افزايش يابد.

تاثير تنبيه بدني خفيف وتكراري نيزبتدريج كم شده و والدين را وسوسه مي كند تا تنبيه جسمي را شديدتر كنند و به اين ترتيب خطربدرفتاري باكودك را افزايش مي دهد. شايد قويترين و از نظر روانشناسي ، زيانبارترين راه كنترل كودك آن است كه والدين تهديد كنند كه كودك را رها يا از او صرف نظر مي كنند.كودكان در هرسني ممكنست تا مدتها پس ازتهديد در ترس و اضطراب باشند كه مبادا والدين را ازدست بدهند. يكي از روشهاي رايج ديگر عبارتست از تقويت مثبت رفتار پسنديده كه وسيله اي كارآمد براي شكل دادن به رفتاركودك است؛ بويژه اگرتقويت مثبت بلافاصله پس از رفتار پسنديده صورت گيرد. اين روش؛ خويشتنداري و اعتماد به نفس را تقويت مي كند.

تربيت فرزند شامل برقراري توازني پويا بين محدود كردن ازيك سو و دادن آزادي ابراز وجود و امكان كاوشگري و تشويق آنها ازسوي ديگراست. كودكاني كه رفتار غير قابل كنترل دارند هنگامي كه براي رفتارهايشان محدوديتهاي روشني تعيين وبرآنها تاكيد مي شوداصلاح شوند.به طور كلي با اعمال محدوديتهاي روشن ؛كودك احساس راحتي وامنيت بيشتري مي كند. به هرحال والدين بايد درمورد زمان ومكان اعمال محدوديت با يكديگر توافق داشته وسپس باتوجه به قدرت شناخت كودك؛محدوديت وپيامد شكستن آن را بوضوح به وي نشان دهند.تاكيد بر اجراي محدوديت بايدثابت ومحكم باشد. يادگيري تعداد زيادي ازحدومرزهاي رفتاري براي كودك دشواربوده و ممكنست مانع رشد طبيعي خودمختاري دركودك شود لذاحد و مرزهابايد منطقي وباتوجه به سن و مزاج كودك و سطح رشد و نمو تعيين شوند.

خاموش شدن نيزروشي منظم براي حذف يك رفتار آزاردهنده ونسبتا بي ضرر باناديده گرفتن آن است.براي انجام اين شيوه ابتدا بايد دفعات عادي بروز رفتارثبت شود تادرك واقع گرايانه اي ازابعاد مشكل وارزيابي ميزان پيشرفت درحذف آن بدست آيد. بايد به جاي رفتارنادرست ؛رفتارمثبت وپسنديده اي كه والدين بتوانند آنرا تقويت كنند به كودك ياد داد. والدين بايد بدانندكه رفتار ناپسند قبلي ؛ پيش ازآنكه كاهش يابد؛ممكنست تاهفته ها دفعات وشدت آن افزايش داشته باشد. روش محروم كردن نيز يكي ازروشهاي بسيار مفيد ديگر براي تغيير رفتارهاي نامناسبي كه نمي توان آنها را ناديده گرفت مي باشد. اين روش شامل يك دوره كوتاه انزواست كه سبب قطع رفتار مي شود. انجام اين روش در ابتدا مستلزم تلاش قابل توجهي از سوي والدين است. روشهاي ساده انزوا از قبيل ايستانيدن كودك در گوشه اتاق يا فرستادن او به اتاق خودش ممكن است مؤثر باشند.

اگراين روشها مؤثر نباشند؛ روش سيستماتيك تري را بايد به كارگرفت .مثلا يكي از برنامه هاي درماني بسيارمؤثر در روش محروم كردن آن است كه هنگام وقوع رفتارمورد نظربازي كودك راقطع واوراواداركنيم كه درمحل منزوي ملالت باري براي مدت كوتاهي بنشيند.اين پيامد اجتناب ناپذيروناخوشايند رفتار نامطلوب ، موجب مي شود كه كودك ياد بگيرد ازاين رفتار اجتناب كند. اگر شيوه محروم كردن باتوجه به حقيقت امروبدون ابرازخشم توسط والد انجام شود؛ وسيله آموزشي پرقدرتي است كه احتمال آثار جانبي آن كمتر از ساير روشهاي انضباطي است.

والدین گرامی ، امید است با صبر و شکیبایی و اراده ای قوی و در نظر گرفتن توصیه های مذکور ، توانایی انجام موفقیت آمیز رسالت خویش را به نحو احسن داشته باشید.

فراموش نکنید که

کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.