نظم و انضباط در کودکان
انضباط يعني حذف رفتار غلط از فکر و ذهن کودک از طريق آموزش خصوصا در منزل و سپس مدرسه و در نهایت نتیجه آن به جامعه برمیگردد. البته بسيارى از كودكان دربارهى برقرارى اين نظم در منزل، گله و شكايت مىكنند. اما اين مسئله، روشى است كه سبب ايجاد انگيزه، تشخيص خوبى از بدىها و رعايت نظم و ترتيب در زندگى مىگردد. همهى كودكان بايد بياموزند كه افرادى مسئوليتپذير و با ملاحظه باشند و در ارتباطات خود با ديگران، جانب احترام را حفظ كنند. آنها همچنين بايد ياد بگيرند كه چگونه تصميمگيرىهاى درستى را در زندگى اتخاذ كنند و از مشكلات و خطرات اجتناب كنند. به همين جهت، برقرارى نظم و انضباط همراه با عشق، نقش بسزايى در دستيابى به اين اهداف دارد.
البته برخی برای برقراری نظم و انضباط در نهاد کودک از مقوله تنبیه پشتیبانی میکنند و آنرا از موثرترین روشهای ممکن میدانند اما واقعیت اینست که تنبيه طاقت فرساي كودك به منظور كنترل رفتار او ، فرايند يادگيري را مختل كرده و در قبال تكيه بركنترل خارجي بهاي گزافي رامي پردازد كه همانا تكوين نيافتن خويشتنداري است. روشهاي شايع و موثر در كنترل رفتار نامطلوب كودكان عبارتند ازسرزنش؛ تنبيه بدني وتهديد كردن ؛كه آثار جانبي زيانبار بالقوه اي براحساس امنيت و اعتمادبه نفس كودكان دارند.
تنبیه
سالهاست كه روان شناسان بر اين عقيدهاند كه تكيه كردن بر تنبيه، به عنوان وسيلهاى در جهت برقرارى نظم و انضباط، به طرز وحشتناكى براى والدين و فرزندان مخرب و مضر است. ما مىدانيم كه پاداش دادن در قبال رفتار خوب كودك، سبب مىشود كه او آن عمل را ادامه دهد و ملكهى ذهنش گردد. مثلا اگر كودك ظرف و ليوان كثيف خود را به آشپزخانه مىبرد، والدين با در آغوش گرفتن او و تحسين عملش، مىتوانند اين رفتار را در او پرورش دهند تا كودك به آن خو بگيرد.
در عوض، همگى ما واقفيم كه تنبيه فرزندان در قبال رفتار ناشايستشان، هرگز سبب از بين رفتن كامل آن رفتار نمىگردد، بلكه فرزند به طور موقتى دست از انجام آن عمل مىكشد. به طور مثال هنگامى كه والدين فرزندان را به خاطر تماشاى برنامهى تلويزيونى تنبيه مىكنند، فرزند در حضور والدين آن عمل را انجام نمىدهد ولى در خفا، حتما به تماشا مىنشيند. در حقيقت رفتار والدين سبب مىشود كه فرزند براى رهايى جستن از تنبيه، كارهايش را به طور پنهانى انجام دهد. وقتى رفتار بد كودك مورد سرزنش قرار مىگيرد، فرزند مىآموزد كه بايد آن رفتار را از والدين پنهان كند تا تنبيه نشود. تنبيه سبب ايجاد ضربهى عاطفى در كودك مىگردد و اعتماد به نفس او را به مخاطره مىاندازد.
معمولا فرزندانى كه در دوران كودكى مورد تنبيه والدين واقع مىگردند، وقتى بزرگتر مىشوند از خود مقاومت و عكس العمل منفى نشان مىدهند. والدينى كه با پرخاشگرى و تنبيه بدنى، در صدد برقرارى نظم و انضباط در منزل هستند، آگاه نيستند كه با اين عمل خود، در واقع به فرزندان آموزش ستيزهجويى و پرخاشگرى را دادهاند. با اين گونه رفتار پدر و مادر، كودك مىآموزد كه اگر خواست كه كسى برايش كارى انجام دهد، بايد سرش داد بزند، تهديدش كند و يا او را بزند. هنگامى كه فرزند بزرگتر مىشود، رفتار پرخاشگرانهى خود را در قبال والدين نيز ادامه مىدهد و اين جاست كه پدر و مادر فرياد مىزنند«كودكمان غير قابل كنترل شده است».
بسيارى از كودكانى كه به شدت مورد تنبيه والدين واقع مىشوند، سعى مىكنند كه با سرپيچى از دستورات آنها، تنبيه والدين را تلافى كنند. واكنش فرزندان در اين گونه موارد به صورت تلافى جويانه است و عاقبتى جز نزاع بين آنها و والدين ندارد و در نهايت هر دو بازندهى ميدان خواهند شد
سرزنش
هر چه از سرزنش بيشتر استفاده شود اثربخشي آن بيشتر تقليل مي يابد. نبايداجازه داد كه دامنه سرزنش از ابراز ناخشنودي درباره يك ميل خاص كودك تجاوز كرده وبه عبارات تحقيرآميزي برسد كه كودك ممكنست آنرابه منزله فقدان علاقه به خودتلقي كند. سرزنش ممكنست تا سطح بدرفتاري رواني افزايش يابد.
تهدید
شايد قويترين و از نظر روانشناسي ؛زيانبارترين راه كنترل كودك آن است كه والدين تهديد كنند كه كودك را رها يا از او صرف نظر مي كنند.كودكان در هرسني ممكنست تا مدتها پس ازتهديد در ترس و اضطراب باشند كه مبادا والدين را ازدست بدهند. يكي از روشهاي رايج ديگر عبارتست از تقويت مثبت رفتار پسنديده كه وسيله اي كارآمد براي شكل دادن به رفتاركودك است؛ بويژه اگرتقويت مثبت بلافاصله پس از رفتار پسنديده صورت گيرد. اين روش؛ خويشتنداري و اعتماد به نفس را تقويت مي كند.
تربيت فرزند شامل برقراري توازني پويا بين محدود كردن ازيك سو و دادن آزادي ابراز وجود و امكان كاوشگري و تشويق آنها ازسوي ديگراست. كودكاني كه رفتار غير قابل كنترل دارند هنگامي كه براي رفتارهايشان محدوديتهاي روشني تعيين وبرآنها تاكيد مي شوداصلاح میشوند.به طور كلي با اعمال محدوديتهاي روشن ؛كودك احساس راحتي وامنيت بيشتري مي كند. به هرحال والدين بايد درمورد زمان ومكان اعمال محدوديت با يكديگر توافق داشته وسپس باتوجه به قدرت شناخت كودك؛محدوديت وپيامد شكستن آن را بوضوح به وي نشان دهند.تاكيد بر اجراي محدوديت بايدثابت ومحكم باشد. يادگيري تعداد زيادي ازحدومرزهاي رفتاري براي كودك دشواربوده و ممكنست مانع رشد طبيعي خودمختاري دركودك شود لذاحد و مرزهابايد منطقي وباتوجه به سن و مزاج كودك و سطح رشد و نمو تعيين شوند.
خاموش شدن نيزروشي منظم براي حذف يك رفتار آزاردهنده ونسبتا بي ضرر باناديده گرفتن آن است.براي انجام اين شيوه ابتدا بايد دفعات عادي بروز رفتارثبت شود تادرك واقع گرايانه اي ازابعاد مشكل وارزيابي ميزان پيشرفت درحذف آن بدست آيد .بايدبه جاي رفتارنادرست ؛رفتارمثبت وپسنديده اي كه والدين بتوانند آنرا تقويت كنند به كودك ياد داد. والدين بايد بدانندكه رفتار ناپسند قبلي ؛ پيش ازآنكه كاهش يابد؛ممكنست تاهفته ها دفعات وشدت آن افزايش داشته باشد. روش محروم كردن نيز يكي ازروشهاي بسيار مفيد ديگر براي تغيير رفتارهاي نامناسبي كه نمي توان آنها را ناديده گرفت مي باشد. اين روش شامل يك دوره كوتاه انزواست كه سبب قطع رفتار مي شود. انجام اين روش در ابتدا مستلزم تلاش قابل توجهي از سوي والدين است. روشهاي ساده انزوا از قبيل ايستانيدن كودك در گوشه اتاق يا فرستادن او به اتاق خودش ممكن است مؤثر باشند.
نظم و انضباط مناسب و نامناسب
نظم و انضباط مناسب، ابزارى براى آموزش است، رفتار خوب و الگوهاى نمونه را آموزش مىدهد و عشق و احترام دو جانبه ميان فرزند و والدين را بيان مىكند. زمانى كودكان بهتر آموزش خواهند ديد كه به ما عشق بورزند نه اين كه از ما بترسند. نظم و انضباط مناسب، هرگز بر پايهى انتقاد و تنبيه استوار نيست، اما در مقابل، انضباط نامناسب بر پايهى تنبيه استوار است زيرا بعضى از والدين عقيده دارند كه با تنبيه مىتوانند رفتار فرزندان را اصلاح كند. متأسفانه، بسيارى از والدين تنبيه و برقرارى نظم و انضباط را مكمل يكديگر مىدانند. آنها بر اين عقيدهاند كه براى ايجاد نظم، تنبيه مىتواند مؤثر واقع شود، ولى بايد آگاه بود كه اين تفكرى مخرب و بسيار ناراحت كننده است و با شكست مواجه مىشود، زيرا رفتارهاى انسان گونه را نمىتوان با كتك زدن به كودك آموزش داد و پدران و مادرانى كه در تربيت فرزند، به تنبيه كردن مىانديشند، هرگز در كار خود موفق نخواهند بود.
انضباط مخرب و غیرموثر
حتى اگر والدين در زندگى هدف و نيت خوبى داشته باشند، مواقعى پيش مىآيد كه برقرارى نظم و انضباط توسط آنها، اثرى منفى به جا مىگذارد. بيشتر والدين درصدد تربيت درست فرزندان خود هستند حتى آنهايى كه كودكان را مورد تنبيه قرار مىدهند. اغلب، والدين نگران آيندهى فرزندان خود هستند و اين نگرانى و اضطراب، سبب مىشود كه كودك را مورد تنبيه قرار دهند، به اين معنا كه در بيشتر موارد، رفتار ناشايست كودك، مسبب تنبيه او نيست بلكه نگرانى والدين، اين امر را سبب مىشود. گاهى اوقات خود والدين در دوران كودكى مورد تنبيه قرار گرفتهاند و به اين جهت، اين شيوه را الگوى خود قرار دادهاند و در تربيت فرزندان استفاده مىكنند. به هر جهت تنبيه كردن فرزندان، اثر سودمندى در تربيت و ايجاد نظم و انضباط نخواهد داشت و سبب مىگردد كه والدين نيز نتوانند پدر و مادر خوبى براى فرزند خود باشند.
والدين، در امر تربيت فرزندان مىتوانند مهارتها و شيوههاى مناسب را به طرق مختلف بياموزند. گاهى اوقات خواندن يك كتاب همچون اين كتاب، در بالا بردن سطح آگاهى والدين مؤثر است. همچنين والدين مىتوانند براى آموزش مهارتهاى تربيتى، به متخصص اين امور مراجعه كرده و يا به گروههايى بپيوندند كه پيرامون اين موضوع تحقيق و تفحص مىكنند.
مواردى كه انضباط مخرب و غير مؤثر را دربرمىگيرد:
1- ايجاد مقرراتى كه با سن و ميزان رشد او، متابعت ندارد.
2- بحث و جدل.
3- تهديد.
4- گوشه و كنار زدن.
5- سخنرانى كردن براى كودك.
6- واضح و روشن صحبت نكردن.
7- بيش از حد احساساتى شدن.
8- يك ريز حرف خود را تكرار كردن.
9- كنار گذاشتن عشق و علاقه.
10- به خاطر آوردن اشتباهات فرزندان و عصبانى كردن آنها.
11- مقايسهى كودكان با همسن و سالانشان.
انضباط مفيد و موثر
نظم و انضباط مفيد، در برگيرندهى بسيارى از موارد است و والدين خوب، به طور طبيعى با اين امور و مهارتها، آشنايى دارند. در نظم و انضباط سازنده، والدين بايد به مواردى توجه داشته باشند همچون، حفظ عزت نفس كودك، حفظ شخصيت او، آموزش رفتارهايى همراه با مسئوليتپذيرى، ايجاد حس همكارى، اعتماد، عشق و احترام. نظم و انضباط مؤثر، روى رفتار فرزند تأكيد دارد و نه بر روى ارزش و شخصيت او. اگر كودك عمل نادرستى انجام مىدهد و والدين براى برقرارى نظم و انضباط در صدد تنبيه او هستند، بايد متذكر شوند كه تنبيه به خاطر انجام عمل بدى است كه از كودك سر زده است و نه اين كه او، كودك بدى است.
مواردى كه انضباط مفید و مؤثر را دربرمىگيرد:
1- قبل از بحث و گفتگو با كودك پيرامون شرايط ايجاد شده، اجازه دهيد كه او خونسردى خود را حفظ كند و آرام شود.
2- سعى كنيد كه هميشه خونسردى خود را حفظ كرده، عصبانى نشويد و هرگز درصدد نزاع با كودك بر نياييد.
3- روى رفتار كودك متمركز شويد و اعتماد به نفس او را خدشهدار نكنيد.
4- در موقع مناسب به رفتارهايش رسيدگى كنيد.
5- مسئوليت اجراى نظم و انضباط را خود به عهده بگيريد و در اين امر منتظر اجازهى فرزند نشده و هرگز تسليم او نگرديد.
6- ميان تنبيه و خلافى كه فرزند انجام داده، تناسب برقرار كنيد (متناسب با خلافش، او را تنبيه كنيد).
7- در زندگى مقرراتى را به كار ببنديد كه براى فرزند معنىدار باشد و در رفتار او اثر بگذارد.
8- كوتاه سخن بگوييد و درصدد نصيحت و سخنرانى بر نياييد.
9- به نكات مثبت توجه داشته باشيد و كودك را به خاطر رفتار خويش، تحسين كنيد.
10- مشكل رفتارى كودك را شرح دهيد و پيرامون رفتار جايگزين او صحبت كنيد.
11- سعى كنيد كه مشكلات را پيش بينى كرده و برنامهاى از پيش طرح شده را به اجرا در آوريد.
12- واكنش شخصى مثبت به رفتار كودك ابراز نداريد.
حسن صبر و شكيبايى
تربيت خوب كودك، نيازمند صبر و شكيبايى است. اين مسئله خصوصا در هنگام به كارگيرى اين مقررات و آموزش آن به فرزندان، صدق مىكند. هر كودكى قبل از يادگيرى رفتار درست، بايد درسهاى زيادى بياموزد كه آموزش اين درسها، نيازمند عشق و شكيبايى والدين است. والدين عاقل، همواره آگاهند كه به منظور آموزش ارزشها و رفتارهاى همراه با مسئوليتپذيرى، بايد صبر و شكيبايى داشته باشند و با وجود دنياى پر سرعت امروز، به تكرار درسها بپردازند، تا اينگونه رفتارها، ملكهى ذهن كودك و بخشى از ايمان و باور او را تشكيل دهد. برخى كودكان نيازمند تكرار درسها هستند؛ تعدادى نيازمند 10 بار تكرار و گروهى 100 بار تكرار، به هر جهت اين والدين هستند كه بايد با صبر و حوصله، رفتارهاى درست را به كودكان بياموزند.
الگو بردارى
كودكان از رفتار و اعمال ما الگو بردارى مىكنند. اين موضوع مىتواند هم خبر خوبى باشد و هم خبرى بد. در واقع خوب و يا بد بودن اين مسئله، به خود ما والدين برمىگردد. خبر خوب اين است كه اگر آنها براى ما احترام و ارزش قائل باشند، در نتيجه از رفتارهاى ما الگو بردارى مىكنند. والدين بايد به خاطر بسپارند كه اگر فرزندان، والدين را الگو و اسوهى خود قرار مىدهند، والدين بايد تنبيه كمترى را در مورد آنها اعمال كنند، زيرا چنين كودكى قطعا به والدين خود عشق و احترام مىورزد و به اعمالى دست نمىزند كه سبب آزار و اذيت پدر و مادر گردد و بر خلاف آمال و آرزوهاى آنان باشد.
والدين عيب جو و دو رو، اغلب بيشتر از ساير والدين، فرزندان خود را تنبيه كرده، اما نتيجهى كمترى را كسب مىكنند زيرا فرزندان قادر به درك رفتارهاى دورويانهى پدر و مادر خود هستند. پدر و مادرى كه انتظارات خاصى از فرزند خود دارند، اما خود از انجام آن امور سر باز مىزنند، هرگز نمىتوانند الگوى مناسبى براى كودكان باشند و از احترام كمترى برخوردار خواهند بود. همچنين اينگونه پدران و مادران، در اجراى نظم و انضباط لازم در زندگى، موفقيت كافى نخواهند داشت و فرزندان دائما از آنها گله و شكايت مىكنند. به طور كلى مىتوان گفت كه وقتى والدين، خود الگوى مناسبى براى فرزندان نباشند، هرگز نمىتوانند نقش مؤثرى را در امور تربيتى به اجرا درآورند و پدر و مادر خوبى براى فرزندان باشند.
هرگز فراموش نکنید
کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.