ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

والدین و پیشرفت کودکان

والدین و پیشرفت کودکان

روانشناسی کودکان

کودکان ما پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی ، پای به عرصه حساس دیگری  میگذارد که در این مرحله نیز ، والدین باید اسب خود را زین کنند و برای جهادی دیگر آماده شوند  و این میدان مبارزه از بدو ورود به مدرسه در بعد تحصیل و روابط اجتماعی با محیط پیرامون کودک ، ما را به تلاش فرا میخواند. آیا برای موفقیت فرزندان د رتحصیلات و جامعه ،  پشتیبانی همه جانبه مالی از طریق گرفتن مشاوران زبردست ،  معلم خصوصی ،  کلاسهای کمک آموزشی و ... کفایت میکند یا پارامترهای دیگری در کنار این عوامل تعیین کننده و مکمل آن خواهد بود البته این تمهیدات ، اهرم مناسبی برای نیل به این هدف است ولی بدون محرکهای دیگری که  رل  آن در دست والدین و خانواده است این اهرم  ، بدون روح خواهد بود و تاثیر واقعی خود را نخواهد گذاشت باید بدانید که کودکان معمولاً نيازهاي خود، به ويژه نيازهاي مرتبط با مسائل درسي را کمتر به زبان مي‌آورند، امّا مانند هر انساني خواسته‌ها و نيازهايي دارند که دوست دارند والدين به آنها اهميت بدهند. اغلب دانش‌آموزان در هر مقطع تحصيلي که باشند، دوست دارند والدين آنها از وضعيت تحصيلي‌شان آگاه شوند و با اولياء مدرسه ارتباط مناسبي داشته باشند. اين ارتباط به آنها اطميناني خاص مي‌بخشد.

ارتباط منظم و دوستانه والدين با اولياء مدرسه، اطمينان خاطري دلنشين به دانش‌آموز مي‌‌دهد و باعث مي‌شود تا او خانه و مدرسه را جدا از هم و در مواردي مقابل هم نبيند.ارتباط والدين با اولياء مدرسه باعث شناسايي بهتر نقاط قوّت و ضعف دانش‌آموز شده و بر همين اساس ياري رساندن به او معناي بهتري پيدا مي‌کند. حضور والدين در جلسات اوليا و مربيان کودک اطمينان مي‌‌دهد که والدين به وضعيت تحصيلي او و در نهايت موفقيت تحصيلي او و يا از همه مهمتر خود او اهميت مي‌دهند و مانند ديگر کودکان براي والدينشان مهم هستند. فرزندان انتظار دارند تا والدين با ارتقاء سطح معلومات و آگاهي‌هايشان، نيازها، مشکلات و انتظارات آنها را پاسخ دهند تا آنها نيز به راحتي بتوانند راه درست را بيابند.

پروفسور جويس استين از دانشگاه جان‌ها‌پکينز به شش نکته به عنوان نکات مهم در برقراري ارتباط بين والدين و فرزندان و آموزش عملي نظم و انضباط در کار و درس اشاره کرده و مي‌گويد: «عوامل بسياري در برقراري ارتباط مناسب بين فرزندان و والدين، والدين و اولياء مدرسه ،و به طور کلي هماهنگي و ارتباط بين افراد خانه و مدرسه دخيل هستند که دليل اصلي برقراري اين ارتباط مناسب بين افراد خانواده و خانواده و اولياء مدرسه آموزش و پرورش صحيح کودکان و در نهايت موفقيت تحصيلي آنها است.

الف) تربيت فرزند:

والدين و ديگر افراد مرتبط با کودکان چه در منزل و چه در مدرسه بايد جهت‌گيري خود را به سمت آموزش و پرورش صحيح کودک متمرکز کنند. بنابراين:

*والدين بايد با مطالعه  کتاب، حضور در کلاس‌هاي آموزشي، مشورت با والدين موفق و... به بهترين شيوه آموزش و پرورش کودک مسلّط شوند. اگر چه والدين تحصيل‌کرده روي فراگيري مهارت «تربيت صحيح فرزند» تأکيد دارند، اما لازم است تا والدين کم‌سواد و بي‌سواد نيز اين مهارت را آموخته و به آن مسلّط شوند.

*برنامه‌ريزي خانواده بايد در جهت تربيت صحيح فرزند، حفظ سلامت روحي و جسمي او و به ‌طور کلي حمايت صحيح و همه جانبه از کودک متمرکز شود.

*خانواده بايد هم پاي تغيير و تحوّلات ايجاد شده براي کودک حرکت کند. حضور در مقطع پيش‌دبستاني، دبستان، راهنمايي و حتي متوسطه و دانشگاه، تحوّلاتي است که فرزند بايد با حمايت والدين اين تحولات را پذيرفته و با آنها برخورد کند.

ب) گفت‌و گو و برقراري ارتباط:

والدين موظّف هستند تا ارتباطي مناسب بين تک تک افراد خانواده و مدرسه برقرار کنند که اين هماهنگي و ارتباط بي‌ترديد اثرات مثبتي بر وضعيت رفتاري- تحصيلي فرزند خواهد داشت، بنابراين:

* همواره در جلسه‌هاي اوليا و مربيان حضور پيدا کنيد.

* نيازهاي فرزندتان را يادداشت کنيد و هنگام حضور در جلسه‌ها با مدير، آموزگار يا مشاور در ميان بگذاريد.

* براساس يک جدول زماني مشخص به مدرسه فرزندتان مراجعه کنيد و از وضعيت تحصيلي فرزندتان مطّلع شويد. اين ملاقات‌ها بايد جدا از دعوت مدرسه براي جلسه اولياء و مربيان صورت بگيرد.

ج) تعهد و متعهد بودن:

تعّهد والدين در قبال فرزندشان تعّهدي است که تنها محدود به صرف هزينه براي او نمي‌شود. اين تعهّد بايد با حضور موثر و مستمر والدين در عرصه‌هاي مختلف زندگي فرزند به ويژه زندگي اجتماعي و تحصيلي او مشاهده شود:

* به هر نحو ممکن در فعاليّت‌ها و برنامه‌هاي مدرسه فرزندتان مشارکت کنيد.

* در صورت موافقت اولياء مدرسه در برنامه‌هاي فوق برنامه مشارکت کنيد، حتي اگر در حد هم فکري و برنامه‌ريزي باشد.

* به تعهّد خود به عنوان والدين فرزندتان پايبند باشيد و هيچ‌گاه به بهانه کار و گرفتاري از مسئوليت پدر و مادر بودن شانه خالي نکنيد. رفتار متعهد‌انه شما درسي عملي براي فرزند شما است.

د) تکميل آموزش‌ها در منزل:

والدين بايد بتوانند فرزندشان را در انجام تکاليف مدرسه کمک کنند؛ حتي اگر خود نيز نمي‌توانند از افراد ديگر کمک بگيرند. کسب اطلاعات کامل درباره مباحث درسي، سياست‌گذاري‌هاي آموزگار و اولياء مدرسه در آموزش و پرورش و ... گامي موثر جهت تکميل آموخته‌هاي مدرسه است.

* سياست‌گذاري والدين بايد در جهت آموزش و پرورش بيشتر و بهتر فرزند و موفقيت بيشتر و بهتر او جهت‌گيري شود.

هـ) تصميم‌گيري

والدين موفق همواره درباره وضعيت تحصيلي و ديگر مسائل مرتبط با فرزندشان به درستي انديشيده و به درستي تصميم‌گيري مي‌کنند. اين والدين به والدين پيشگام يا رهبر معروف هستند.

* اگر چه نبايد تصميم‌گيري والدين جنبه تحميل و زور و اجبار به خود بگيرد، اما بايد به ‌عنوان کليدي براي حل مشکلات فرزند مطرح باشد.

* تصميم‌گيري‌ها بايد در جهت بهتر شدن شرايط آموزشي و پرورشي فرزند جهت‌گيري شود.

* قاطعيّت در تصميم‌گيري نکته مهمي است که بايد والدين به آن توجه کنند.

و) همکاري و مشارکت:

شناسايي نيازها و امکانات آموزشي مدرسه فرزندمان مي‌تواند ما را براي مشارکت و حضور بيشتر ياري دهد.

* آگاهي از وضعيّت مدرسه فرزندمان چه از جهت نيازهاي آموزشي و چه از جهت نيازهاي ديگر چون بهداشت مدرسه، برنامه‌هاي فوق‌برنامه و... براي والدين ضروري است.

* اولياء مدرسه بايد از وضعيت اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي تک تک دانش آموزان آگاه باشند تا مشارکت شکل مناسب‌تري به خود بگيرد.

* مشارکت والدين در امور مرتبط با فرزندشان بايد همواره به صورت پشتيباني بجا و منطقي جلوه‌گر شود.

کلام آخر:

کودکان براي رشد و بالندگي و موفقيت تحصيلي و اجتماعي خود نيازمند مشارکت واقعي والدين و والياء مدرسه هستند که بي‌ترديد عدم حضور يکي، امکان پرواز را از کودکان سلب کرده و يا پروازي ناموفق خواهند داشت.

هرگز فراموش نکنید

کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.