تغذیه صحیح در کودکان
تغذیه صحیح در کودکان، یکی از عوامل تاثیرگذار در رشد مناسب کودک در ابعاد جسمی و ذهنی است که در آینده زندگیشان، میزان توانایی های جسمی و تکامل استعدادهایشان را تحت تاثیر قرار خواهد داد و بر همین اساس، نیاز مبرمی به آگاهی والدین از ماهیت و کیفیت تغذیه کودکان از آوان شیرخوارگی تا پایان سن رشد، به شدت احساس میشود.
کودکان با باطنی آسمانی و چهره ای پاک و معصوم با ویژگی های منحصربفرد و تقدیر خاص خود، پا به این دنیا می گذارند و ما مسئول هستیم که با تربیت شایسته و تغذیه صحیح، این خوبی و سلامتی را برایشان حفظ کنیم.
برهمین اساس، پایگاه آموزشی نگارستان، تحلیلی دارد بر تغذیه صحیح در کودکان، باشد که زمینه ساز موفقیت، شکوفایی و سلامت جسمی و روحی آنان در فردای زندگیشان گردیم، چیزی که کمترین رسالت ماست.
شير مادر بهترين و كاملترين غذا براي نوزادان ميباشد و در اين دوران شير مادر به تنهايي به علاوه قطره مولتي ويتامين (از 15 روزگي) كليه نيازهاي تغذيهاي شيرخوار را تامين ميكند. كودكاني كه با شير مادر تغذيه میشوند با هوشتر از كودكاني هستند كه از شير خشك تغذيه مي كنند.
مادراني كه فرزندان خود را با شير خودشان تغذيه مي كنند علاقه و دلبستگي با كودك خود برقرار مي كنند كه به رشد ادراكي كودك كمك ميكند. وجود اسيدهاي چرب امگا در شير مادر نيز به رشد ادراكي كودك كمك مي كند و علاوه بر آن، شير مادر حاوي پادتن هاي بيشتري است و از ابتلائ كودك به عفونت ها پيشگيري مي نمايد.
تغذيه با شيرمادر، ميزان مرگ و مير نوزادان بر اثر عواملي مانند انواع عفونت ها و سندرم هاي منجر به مرگ ناگهاني و حتي از ابتلاي نوزادان به ويروس اچ.آي.وي و انواع سرطان ها را به ميزان قابل ملاحظه اي کاهش مي دهد.
مزایای شیر مادر
در دوره های مختلف رشد و تكاملی كودك براساس نیاز شیرخوار تركیبات شیر مادر تغییراتی پیدا می كند. به عنوان مثال در روزهای اول پس از تولد كه بدن نوزاد هنوز سیستم ایمنی ضعیفی داشته و پادتن های لازم را جهت مبارزه با میكروب های بیرونی ندارد، در این دوران شیرمادر با شرایط كودك تطبیق پیدا كرده زرد رنگ و غلیظ تر است كه آغوز (كلستروم یا ماك) نامیده می شود كه اولین و بهترین واكسن برای حفاظت كودك بر ضد بیماری های عفونی است همچنین كاهش مرگ و میر نوزادان در اثر بیماری های اسهالی، كاهش ابتلا به پنومونی و عفونت های گوش میانی و عفونت های حاد تنفسی، كاهش ابتلا به آسم، آلرژی و اگزما، عدم نیاز به دادن آب و قند حتی در مكان های گرم و خشك، عدم پرخوری شیرخوار و چاق نشدن وی در نتیجه اختلاف در تركیب چربی شیر مادر، ماده ای سهل الهضم برای شیرخواران بیمار، هضم و جذب راحت تر چربی و پروتئین شیرمادر، ارضای غریزه مكیدن كودك، جذب بهتر آهن شیرمادر و...
در رابطه با مادرنیز تغذیه انحصاری با شیرمادر فواید متعددی برای خود او دارد. تغذیه انحصاری و مكرر شیرخوار با شیر مادر منجر به پیشگیری از حاملگی زودرس، برگشت سریع تر رحم به حالت اولیه، كاهش احتمال ابتلا به سرطان پستان و تخمدان، بهبود وضعیت روحی عاطفی مادر، برگشت سریع تر وزن مادر به حالت اولیه می شود.
از نظر اقتصادی ، تغذیه با شیرمادر موجب افزایش نیاز تغذیه مادر در دوران شیردهی و بالطبع افزایش هزینه ها می شود افزایشی كه به مراتب ارزان تر از هزینه خرید شیرخشك و غذاهای آماده ای است كه برای شیرخواران محروم از شیرمادر استفاده می شود. از سویی دیگر شیرمادر در مقایسه با سایر شیرها منجر به بیماری كمتر در كودكان می شود در نتیجه هزینه درمان كاهش پیدا می كند. و علاوه بر این در بیمارستان هایی كه هم اتاقی كودك و مادر رعایت می شود عفونت و همه گیر شدن بیماری كمتر اتفاق افتاده و در نتیجه مجدداً هزینه ها كاهش پیدا می كند.
از بعد روانی نیز چسبیدن به آغوش و فیزیك مادر یك نیاز بنیادی بشر است، كه ارضاء این نیاز از همان دوران طفولیت منجر می شود كه فرد در بزرگسالی از لحاظ روانی به یك ثبات روانی رسیده و از آسیب های روانی مصون باشد تا جایی كه این افراد اضطراب های كمتری را تجربه می كنند و از لحاظ شخصیتی و روانی مقاوم تر هستند. شیرخوردن یكی از راه های مؤثر در ارضای این غریزه است.غریزه ای كه در صورت ارضا در دوران طفولیت منجر به این می شود كه ارتباطات عاطفی قوی بین مادر و فرزند شكل گیرد تا بدان جا كه حتی در بزرگسالی این ارتباط استحكام بیشتری پیدا خواهد كرد. همچنین این گروه از افراد در همه دوران زندگی احساس تنهایی كمتری داشته و مسائلی چون ترك والدین و سپردن به سرای سالمندان از سوی این خانواده ها كمتر اتفاق می افتد. در ادامه بحث این روان شناس افزود: كودكانی كه سرد بزرگ شده و ارتباطات عاطفی كمتری بین آنها و مادر برقرار بوده در بزرگسالی این الگو را بر جنس موافق و مخالف تعمیم خواهند داد.
پایان شش ماهگی و شروع غذای کمکی
با بزرگتر شدن او غذاي كمكي براي شيرخوار پس از 6 ماهگي شروع میشود، زيرا بعد از 6 ماهگي نيازهاي غذايي شيرخوار به تنهايي با شير برآورده نميشود و لازم است علاوه بر شير مادر، تغذيه كودك با غذاهاي نيمه جامد نيز شروع شود. تغذيه تكميلي علاوه بر تامين انرژي، دوران بسيار حساسي براي ايجاد عادات صحيح غذايي و استفاده از غذاي سفره خانواده است. شروع تغذيه تكميلي قبل از 6 ماهگي به دليل آماده نبودن دستگاه گوارش شيرخوار براي پذيرش غذاهاي ديگر غير از شير، اقدام نادرستي است. چون دستگاه گوارش كودك هنوز تكامل نيافته و با كوچكترين آلودگي به علت عدم رعايت بهداشت امكان ابتلا به عفونتها از جمله اسهال افزايش مييابد و باعث كاهش يا توقف رشد شيرخوار ميشود.
برخي مادران به راستي نميدانند چه زمان ميتوان كودك را با موادي غير از شير تغذيه كرد و حتي گاهي نوع مواد غذايي و مقدار مصرف آنها را بخوبي نميشناسند. شروع غذاي كمكي از 6 ماه به بعد است كه با فرني آغاز ميشود. بعد از فرني، تغذيه كمكي كودك حريره بادام و پوره سيب زميني و … است. كم كم تا يك سالگي، تنوع غذايي باعث رشد قوه چشايي كودك و كشف رنگها و مزهها و بوهاي مختلف توسط او ميشود. با اين كار كودك قدرت انتخاب پيدا ميكند و اين مرحله از رشد، اهميت بسيار زيادي دارد.
از طرف ديگر شروع زودرس تغذيه تكميلي سبب كاهش مدت زمان مكيدن پستان مادر ميشود. بعلاوه ممكن است غذاي كمكي در مقايسه با شير مادر، انرژي و مواد مغذي كمتري به كودك برساند كه موجب اختلال رشد كودك و در نهايت سوءتغذيه او ميشود. همچنين زود شروع كردن تغذيه تكميلي احتمال بروز حساسيت به بعضي از مواد غذايي را در كودك افزايش ميدهد. نتيجه اين كه بهترين سن شروع غذاي كمكي بعد از پايان ماه ششم زندگي است. البته اين به آن معني نيست كه بايد دفعات شيردهي را كم كرد، بلكه بايد مادر ترغيب شود هر زمان كه كودك تمايل دارد شير خود را به او بدهد و براساس سن كودك چند نوبت نيز غذاي كمكي بعد از شير مادر به او داده شود. اگر غذاي كمكي دير شروع شود كودك تمايل خود را به خوردن غذاهاي ديگر و امتحان كردن مزه و طعمهاي جديد از دست ميدهد. همچنين تكامل عمل جويدن به تعويق ميافتد و كودك غذاي ديگري جز شير مادر و يا مايعات را نميخورد كه اين خود منجر به كم غذايي، اختلال رشد و سوء تغذيه ميشود.
اصـــولــي كه بايد در مـــورد تغذيه تكميلــــي رعايت شوند
۱ ـ مواد غذايي بايد از نظر مقدار و نوع به تدريج به غذاي شيرخوار اضافه شود.
۲ـ ابتدا از يك نوع غذاي ساده شروع و به تدريج مخلوطي از چند نوع غذا داده شود.
۳ـ از مقدار كم شروع و به تدريج بر مقدار آن افزوده شود.
۴- بين اضافه كردن مواد غذايي مختلف حدود 7ـ5 روز فاصله لازم است. زيرا شيرخوار بايد به يك نوع غذا عادت كند و بعد غذاي جديد اضافه شود. اضافه كردن يك به يك مواد سبب ميشود اگر كودك ناسازگاري به يك ماده غذايي داشته باشد شناخته شود و بتوان آن را از غذا حذف كرد. همچنين دستگاه گوارش كودك فرصت پيدا كند تا به غذا عادت كند.
۵- ابتدا بايد غذا رقيق تهيه شود به طوري كه غلظت آن كميبيشتر از شير مادر باشد. سپس به تدريج بر غلظت آن افزوده شود. سفت كردن تدريجي غذا سبب ياد گرفتن عمل جويدن ميشود.
۶- اگر در شروع غذاي تكميلي، شيرخوار به غذاي خاصي بيميل بود، نبايد در خوردن آن پافشاري كرد و ميتوان يك تا دو هفته آن غذا را حذف و سپس دوباره به او داد.
شروع غذای کمکی و بدغذایی
بدغذايي كودكان مشكل مشترك بسياري از پدر و مادرهايي است كه نگران نرسيدن مواد غذايي لازم و كافي به فرزندانشان هستند. كــــودكاني كه با وسواس و ديرپسندي غذا مي خورند به ۲ گــــروه تقسيم مي شوند:
- عده ای ميل ندارند غذاهاي ناآشنا را تست كنند
- عده اي ديگر حتي با خوردن بسياري از غذاهاي معمولي مشكل دارند.
كودكاني كه به امتحان غذاهاي جديد تمايل ندارند و به عبارت ديگر نوگريز هستند، معمولاً به درجات بالاتري از اضطراب دچارند. اغلب مادران اين بچه ها هم ميل چنداني به امتحان غذاهاي جديد ندارند. محققان معتقدند كه اين نوگريزي غذايي،يا يك ويژگي شخصيتي نسبتاً ثابت است و يا تا حدودي جزو خصيصه هاي طبيعي دوران كودكي است كه كودكان با بزرگ شدن و مواجهه با غذاهاي متنوع از آن دست برميدارند، اما گروه ديگر،مشكل پسندان هستند كه نسبت به خوردن بسياري از غذاهاي آشنا هم بي ميلند. معمولاً اين ويژگي از خصوصيات شخصيتي آنها نيست و با افزايش تجارب زندگي امكان تعديل آن وجود دارد.مشكل پسندي در غذا ميتواند بازتابي از يك دلزدگي و بي علاقگي ديرين نسبت به غذا باشد. خوارشدن غذا نزد اين گروه مي تواند مقاومتي در برابر تلاشهاي كنترل كننده والدين تلقي شود. اين دسته كودكان معمولاً مادراني دارند كه احساس ميكنند زمان كافي براي صرف غذاي كامل ندارند و در رژيم غذايي شان مواد غذايي گياهي به اندازه كافي وجود ندارد.
پدر و مادرها نبايد تصور كنند كه با افزايش سن كودكان،عادت بدغذايي از سر آنها مي افتد. از سنين 2 و 3 سالگي تا 8 سالگي،تعداد غذاهايي كه كودك به خوردن آنها تمايل ندارد، تغيير نمي كند.در واقع، غذاهاي جديد در سنين پايين تر بسيار راحت تر از سنين 4 تا 8 سالگي پذيرفته ميشوند.پس با گمان اينكه فرزندانتان هنوز خيلي كوچك هستند، نبايد آنها را از خوردن گستره وسيعي از غذاها بازداريد. براي اين كه بتوانيد عادت خوب خوردن را در فرزندتان پايه گذاري كنيد، بايد، غذاهاي سالم گوناگوني براي او آماده كنيد. شگفت آور اين كه نوزادان معمولاً سبزيها و موادغذايي گياهي بيشتري نسبت به كودكان نوپا دريافت مي كنند. همين طور كه نوزاد بزرگتر مي شود، ميزان سبزيهاي دريافتي او نيز بسته به علايق مادر و ساير افراد خانواده دستخوش تغيير مي شود. اگر تهيه سبزيها دشوار و زمان بر باشد و يا مورد علاقه ديگر اعضاي خانواده نباشد، از چرخه غذايي حذف مي شود. در نتيجه مصرف برخي غذاهاي ضروري براي كودك محدود و محدودتر مي شود. يافتن راههاي سريع طبخ و آماده سازي سبزيها براي همه سودمند است و بايد به عنوان اولويت در برنامه و رژيم غذايي قرار گيرد.
براي اينكه بتوانيد ذائقه كودكتان را نسبت به غذاهاي متنوع علاقه مند كنيد، بايد به او نشان دهيد كه چقدر از خوردن غذاهاي سالم و گوناگون لذت مي بريد. كودكان معمولاً غذاهايي را انتخاب مي كنند كه نزديكانشان آن غذاها را با شور و شوق مي خورند. مادراني كه در سكوت محض و بدون هيچ توضيحي به كودك غذا مي دهند، نسبت به آنها كه با شور و شوق و علاقه به كودك غذا ميدهند، اثر بسيار كمتري بر نوع تغذيه فرزندشان دارند. براي اينكه بتوانيد اخلاق بد غذايي را كاهش دهيد، هرگز غذا خوردن را به صحنه جنگ قدرت تبديل نكنيد، پزشكان و متخصصان تغذيه معتقدند پيامد چنين رفتار خشك و كنترل مآبانه اي باعث تشديد بدغذايي خواهد بود.
در زمينه تغذيه كودك كمي با او راه بياييد. بهتر است والدين و پرستار تصميم بگيرند چه غذايي و در چه زماني صرف شود و از سوي ديگر به كودك نيز چنين اجازه اي داده شود كه خودش تصميم بگيرد چه اندازه غذا بخورد. به اين ترتيب، كودك ياد مي گيرد چگونه به پيامهاي گرسنگي داخلي بدن، براي خوردن مقدار مورد نيازش پاسخ دهد. قانون بايد ته بشقابت را پاك كني را كنار بگذاريد. با به كار بستن همه اين تدابير و كمي بردباري مي توانيد اميدوار باشيد كه بر بدغذايي فرزندتان غلبه خواهيد كرد.
هرگز فراموش نکنید
کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند، می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند، می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند، می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند، می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند، بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند، اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند، با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند، عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند، دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند، با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند، حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند، دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند، اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند، زندگی در دنیای امن را می آموزند.