ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

اسرار موفقیت جودوکار یک دست

اسرار موفقیت جودوکار یک دست

اسرار موفقیت جودوکار یک دست

پسری افسرده و اندوهگین در گوشه ای از این جهان خاکی، زندگی را در تنهایی و اندوه سپرس میکرد. دوست و رفیقی نداشت و با ناامیدی همواره سرش توی لاک خودش بود. البته نه اینکه پسر بدی باشد که هیچکس او را تحمل نمی کند، بلکه پسر بچه ای ده ساله بود که دست چپش در یک حادثه رانندگیT از بازو قطع شده بود.

او به واسطه نداشتن یک دست، بسیار ناامید و سرخورده از دنیا و روزگار بود و افق روشنی برای آینده خود متصور نبود. پدر این پسربچه، دائما او را با پند و اندرز، دعوت به داشتن امید و مبارزه برای کسب خوشبختی و موفقیت میکرد اما این کودک نیز مانند تمام هم سن و سالان خود، خودرای و لجباز بود و دائم بر مواضع خود اصرار می ورزید.

روزی پدر به فرزندش گفت که فرزندم، مطمئن باش که اگر اراده کنی، می توانی هر کار مشکلی را حتی با همین یک دستت انجام دهی، حتی کارهایی را که برای انسان های دودست نیز مشکل است. فرزند نیز طبق روال قبل، که جواب سربالا می داد، گفت: چه می گویی پدر، یکبار بگو من قهرمان کاراته جهان هم خواهم شد.

پدر گفت: البته عزیزم، اگر بخواهی و اراده و پشتکار داشته باشی، حتما قهرمان خواهی شد. پسربچه که از پند و اندرزهای پدر خسته شده بود، با خود فکر کرد که فرصت خوبی نصیبش شده که برای همیشه از شَر نصایح پدر راحت شود. لذا رو به پدر گفت:  پدرجان، قهرمانی جهان پیشکش! من قهرمان شهرمان هم که بشوم، دیگر هرچه تو بگویی درست است و آنرا وحی مُنزَل می دانم، اما اگر نشدم باید قول بدهی که رهایم کنی و کاری به کارم نداشته باشی.

پدر قبول کرد و فرزندش را نزد استاد جودوکاری بُرد که در کنار تخصصش، انسان حکیمی نیز بود و ماوقع را با استاد جودو در میان گذاشت و از استاد خواست که از فرزندش، یک قهرمان جودو بسازد.

استاد جودو، به شرط همکاری کامل کودک، این خواسته را پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی ببیند. استاد در طول شش ماه اول سال، فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد.

پس از شش ماه، خبر رسید که ماه بعد، مسابقات محلی در شهر برگزار می شود. لذا استاد به کودک ده ساله به دلیل نداشتن زمان، فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات، فقط روی آن تک فن کار کرد.

سَرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان با همان یک فن، همه حریفان خود را شکست دهد و به مقام قهرمانی مسابقات محلی رسید. جودوکار یک دست ما، سه ماه بعد توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان یک فَـن قهرمان شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشورانتخاب گردد.

وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید.

استاد گفت: تو به سه دلیل، موفق به کسب این قهرمانی ها گردیدی:

  • راز اول این بود که تو تنها یک فن می دانستی اما روی همان یک فن، به خوبی مسلط بودی
  • راز دوم این بود که تو تنها یک فن می دانستی و تنها امیدت، همان یک فن بود
  • راز سوم این بود که تو تنها یک فن می دانستی  و تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ تو بود که تو چنین دستی نداشتی

راز موفقیت در زندگی، صرفاً داشتن امکانات نیست

مهم اینست که از نداشته هایت به عنوان انگیزه حرکت به سوی هدف هایت استفاده کنى

{plusone}