حسرتهای بزرگ
بهترین زندگی که یک انسان میتواند داشته باشد ، در زمان حال زندگی کردن است و فارغ از نگرانی افراطی در مورد آینده و حسرت روزهای گذشته و فرصتهای سوخته. همه ما قطعا در گذشته ، فرصتها و زمانهای مفیدی را سوزانده ایم که میشد از آنها بهتر و مفیدتر استفاده کرد اما آن زمانها مانند تیری است که از چله رها شده و قابل برگشت و دستیابی نیست و حتما با تمرکز روی آنها ، نه تنها چیزی را بدست نمی آوریم بلکه زمان در دسترس کنونی را هم از دست میدهیم یا آنرا بر خود تلخ میکنیم. بنابراین چاره کار در اینست که از تجربه دیگران ، بدون آزمودن آن و تحمل آسیبهای روحی و جسمی ، بهرمند شویم آنهم بطور رایگان که در آنصورت بزعم دانایان تاریخ ، در زمره انسانهای باهوش و زرنگ جهان قرار خواهیم گرفت و مهمتر آنکه زمانی که در سراشیبی عمر قرار میگیریم و خود را به انتهای زندگی دنیوی نزدیک می بینیم حسرت روزهای گذشته را نمی خوریم و باور داریم که هر آنچه باید انجام میدادیم و میتوانستیم انجام دهیم را ، جامه عمل پوشانده ایم در همین رابطه یک پرستار، بزرگترین حسرت انسانهای در حال مرگ را جمع آوری کرده و این پنج حسرت را که بین بیشتر آدمها مشترک بوده منتشر کرده است:
کاش جراتش را داشتم آنطور زندگی میکردم که میخواستم
نه آنطور که دیگران میخواستند
کاش شجاعتش را داشتم که احساساتم را با صدای بلند فریاد بزنم
کاش رابطهام را با دوستان و آشنایان حفظ میکردم
کاش این قدر سخت کار نمیکردم
کاش شادتر میبودم
نگاره ها