داستان ارزیابی عملکرد
آیا شده است از عملکرد خود یک امتحان بگیرید یا برای ارزیابی کار خود بازرسی تعیین کنید من تصور میکنم جواب اکثر ما منفی باشد چون منصفانه اگر قضاوت کنیم همه ما کم و بیش حس خودخواهی را در طینت خویش داریم و چنان میل و اشتیاقی به تعریف کردن از خود و مورد ستایش دیگران قرار گرفتن داریم که تنها کسانی را مصاحبان خود قرار میدهیم که همواره با به به و چه چه از رفتارهای ما و شخصیت ما تمجید کنند با این اوصاف نه تنها خود را ارزیابی نمی کنیم که اگر شخصی هم از روی دلسوزی ما را نقد کند به سختی موضع میگیریم و انواع و اقسام وصله ها را برای توجیه بی عیب بودن خود به آن بینوا می چسبانیم و براحتی دست یاری دیگران را که با پذیرش آن قدمی به جلو برمیداشتیم را رد میکنیم و همچنان سر خود را زیر برف نگه داشته و البته باز هم خود را محیای لگد دیگران.
سرگذشت انسانهای بزرگ شاهدیست بر این ادعا که انتقاد پذیری، همچون کاتالیزور بر پیشرفت و شکوفائی ما تاثیر دارد. داستان زیر حاوی درسی بزرگ از انسانی کوچک است که بسیار قابل تامل است و هر انسانی را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
پسر كوچكي وارد مغازه اي شد و جعبه نوشابه را به سمت تلفن سکه ای داخل مغازه هل داد و بر روي جعبه رفت تا دستش به دكمه هاي تلفن برسد و شروع كرد به گرفتن شماره.
مغازه دار متوجه پسر بود و به مكالماتش گوش مي داد.
پسرك پرسيد:خانم، مي توانم خواهش كنم كوتاه كردن چمن هاي حياط خانه تان را به من بسپاريد؟
زن پاسخ داد: كسي هست كه اين كار را برايم انجام مي دهد.
پسرك گفت: خانم، من اين كار را با نصف قيمتي كه او انجام مي دهد انجام خواهم داد.
زن در جوابش گفت كه از كار اين فرد كاملا راضي است.
پسرك بيشتر اصرار كرد و پيشنهاد داد: خانم،من پياده رو و جدول جلوي خانه را هم برايتان جارو مي كنم. در اين صورت شما در يكشنبه زيباترين چمن را در كل شهر خواهيد داشت.
مجددا زن پاسخش منفي بود.
پسرك در حالي كه لبخندي بر لب داشت، گوشي را گذاشت.
مغازه دار كه به صحبت هاي او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر جان،از رفتارت خوشم آمد به خاطر اينكه روحيه خاص و خوبي داري. دوست دارم كاري به تو بدهم.
پسر جواب داد
نه ممنون،من بیکار نیستم فقط داشتم عملكردم را مي سنجيدم
من همان كسي هستم كه براي اين خانم كار مي كند
آيا واقعا شما به فکرتان رسیده بود اینگونه از عملکرد خود تست بگیرید
اگر آری ، آیا چنین کاری را خواهید کرد؟