ترنم باران
باران می بارد
باران رحمت خداوندی که سرشار از عشق است
بارانی که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکیست
بارانی که طنین صدای دلنوازش ، آرامش بخش دلهاست
باران می بارد ، اما نمی دانم به حرمت کداممان
همینقدر میدانم که باران صدای پای اجابت است
باران صدای نوازش خداوندی است که همین نزدیکیست
نیاز کن که خداوند با همه جبروتش ، دارد ناز میخرد
نیاز کن که خداوند با همه عظمتش ، دارد یاد میکند
خداوندا بنازم حسن نیکویت ، عجب یادی زما کردی
برایم از اقاقیها ، گل احساس آوردی
در این کاشانه میمردم زتنهایی و دلتنگی
فضای قلب تنگم را زمین تا آسمان کردی
اما برای تو ، چه بخواهم زخدا
بهتر از اینکه خودش پنجره باز اتاقت باشد
عشق ، محتاج نگاهت باشد
خلق ، لبریز دعایت باشد
دلت تا به ابد ، وصل خدایی باشد که همین نزدیکیست
آن خدایی که همین نزدیکیست
نگاره ها