در جستجوی خوشبختی
براستی خوشبختی چیست و چطور میتوان به آن دست یافت؟ این سوالی است که همه انسانها بدنبال پاسخ آن میگردند ولی همه موفق نمیشوند آنرا بدست بیاورند یا اگر متصورند که آنرا بدست آورده اند شاید راه را اشتباه رفته اند و واقعا خوشبختی را بدست نیاورده اند که البته در این صورت خیلی زود خودشان خواهند فهمید. روزی یکی از همین انسانها که جویای خوشبختی بود از خدا پرسید: خوشبختی را کجا میتوان یافت؟
خدا گفت: آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.
با خود فکر کرد و فکر کرد، گفت: اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم، خداوند به او داد گفت: اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم، خداوند به او داد، اگر … اگر … و اگر …
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود، از خدا پرسید: حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.
خداوند گفت: باز هم بخواه، گفت: چه بخواهم؟ هرآنچه را که هست دارم.
گفت: بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی و او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد پس رو به آسمان کرد و گفت:
خوشبختی ، اینجاست در نگاه و لبخند دیگران
خوشبختی ، بسیار نزدیک و دست یافتنیست
خوشبختی ، محبت به پدر و مادر است
خوشبختی ، رعایت حقوق دیگران است
خوشبختی ، نوازش یتیمان است
خوشبختی ، کمک به همنوعان است
خوشبختی ، بخشش بهترین داشته هایمان است
خوشبختی ، تنها همان انسان بودن است
آری خوشبختی همان انسان بودن است که خداوند ادیان را برای حصول آن فرستاد. چون انسان بودن ، وجه اشتراک همه ادیان الهی و شاهراه رسیدن به خدا از میان تمام راههای موجود است. پس بیاییم انسان بودن را که در این روزگار مرده است دوباره زنده کنیم و خداوند را دریابیم که سخت مشتاق ماست.
نگاره ها