ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

حکمت خداوند

 حکمت خداوند

 حکمت خداوند

در اینکه هر اتفاقی که خارج از اراده ما اتفاق می افتد و ما عمدا یا سهوا در آن نقش نداریم ، میتواند پایانی خوب بهمراه داشته باشد چون آن اتفاق میتواند حکمت خداوند تلقی شود و اگر با این تفکر به قضیه نگاه کنید و به آن ایمان داشته باشید قطعا با گذشت زمان و آنالیز نتایج حاصله پی خواهیم برد که آن اتفاق نتایج مفیدی چه بسا بیشتر از ضررهای حاصله برای ما داشته است و شما میتوانید با مرور اتفاقات نامطلوب گذشته ، بفهمید که اگر سود قابل ملاحظه ای هم مفروض نباشد ، حداقل تجربه ای گرانقیمت را کسب کرده اید که در کوران زندگی ، میتواند از خسرانی عظیم جلوگیری کند و در این مورد داستانی زیبا با موضوع  بازماندگان حادثه 11 سپتامبر حضورتان تقدیم کنیم:

 

بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد و هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد   یک شرکت ، از کارکنان شرکت های دیگر که از این حادثه جان سالم به در برده بودند دعوت کرد تا داستان زنده ماندن آنها  را که چیزی شبیه معجزه بود را  گردآوری کند و برای عموم منتشرکند اما چیزی که در همه این داستان ها ، مشترک بود ، اتفاقات بسیار کوچکی بود که از فرجامی شوم جلوگیری کرده بود:

 

مدیر یک شرکت ، آن روز نتوانست به برج برسد

چرا که روز اول کودکستان پسرش بود و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت

همکار دیگرش زنده مانده بود چون نوبت او بود که برای بقیه ، شیرینی بخرد

یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد

یکی دیگر ، نتوانست به اتوبوس برسد

یکی دیگر ، غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباس تاخیر کرد

یکی دیگر ، اتومبیلش روشن نشده بود

یکی دیگر ، درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد

یکی دیگر ، بچه اش تاخیر کرده بود و نتوانسته بود سروقت حاضر شود

یکی دیگر ، تاکسی گیرش نیامده بود

 یکی دیگر ، آن روز صبح ، یک جفت کفش نو خریده بود و به طرق مختلف سعی کرد به موقع

سرکار حاضر شود اما قبل از اینکه به برج ها برسد روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر

کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند

 

به همین خاطر هر وقت

در ترافیک گیر می افتیم

آسانسوری را از دست می دهیم

مجبور میشویم  برگردیم تا تلفنی را جواب دهیم

و بابت همه چیزهای کوچکی که آزارمان می دهد

باید به خداوند و حکمتش اعتماد کنیم

و با خودمان فکر کنیم

که خداوند می خواهد در این لحظه ما زنده بمانیم

 

دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است

بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند

نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید

با چراغ قرمز روبرو می شوید

عصبانی یا افسرده نشوید

بدانید که خداوند مشغول مواظبت از شماست

 

نگاره ها