SMS پاییز و مهر و مهرگان
بوی پاییز می آید و هوا پرشده از آرزو های خوب که برایت به بادها سپرده ام
کاش پنجره ات، باز باشد
----------
پاییز فصل مهر و عشق و محبت است
پاییز نماد شکوه و اقتدار سرزمین جاویدمان ایران است
مهرگان میراث گرانبهای نیاکان پُرافتخارمان بر ایرانیان مبارک باد
---------
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی
اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نمیاید
پاییز مهری دارد که بر دل هر خیابان مینشیند
پاییز پیش رو پر از خبرهای خوش
---------
میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی
فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم
برای من که دلم چون غروب پاییز است
صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است
----------
امشب تمام عظمت هستی در برابر عشق تعظیم می کند
زیرا می خواهد اولین برگی که از بلندی افتاد را نظاره کند
پاییز مبارک
---------
بیا ای همنشین سرد پاییز
به آواهای شب هایم درآمیز
بیا ای رنگ مهتاب بلورین
تو شعری تازه در من برانگیز
---------
دوباره پاییز
اما نه فصل خزان زرد
دوباره پاییز
اما نه فصل اندوه و درد
دوباره پاییز
فصل زیبای سادگی
دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی
پاییرتان، پُرمهر
---------
مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد ، روح زندگی را برای خویش نگه می دارد
---------
باز پاییز است، اندکی از مهر پیداست
حتی در این دوران بی مهری، باز هم پاییز زیباست
مهرت قشنگ٬ پاییزت مبارک
---------
پاییزت پر از رگبار آرزوهای قشنگ
اولین لحظه های پاییزت از نم نم باران خوشرنگ
و من آرزومند آرزوهایت
---------
پاییز زیبا و عروس فصل هاست
برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست
خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست
هرچه خواهی آرزو کن ُ فصل، فصل قصه هاست
مهرتان پیوسته
---------
مهرگان بر مهربانان شاد باد
مهر و پیمان نیاکان یاد باد
مهرتان افزون، پاییزتان آریایی
---------
پاییز فصل مهر و عشق است
پس وقت خریدن لباس های پاییزی دقت کنید
لباس هایی با جیب هایی به اندازه دو دست
شاید همین پاییز عاشق شُدید
----------
خوش به حال عاشقان روزگار
خوش به حال برگهاى بيقرار
شاخه هاى استوار
ريشه هاى ماندگار
بد به حال بى دلان
ياد غم هاى عسل شيرين وار
از همان ها که تو ميدانى و من
بوى شادى هاى پاييز خزان
مهرگان، آبانگاه، آذرگان
نرم نرمک مى رسد اينک خزان
خوش به حال عاشقان روزگار
بد به حال بى دلان
-----------
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد
باز گرد، ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن