سفیر عشق برای همسرم 36
سفیر عشق برای همسرم 36، دل نوشته ای زیبا، پندآموز، عاشقانه و سرشار از حکمت، فلسفه و قدردانی نادر ابراهیمی برای همسرش برگرفته از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم، را تقدیم میکنم به همه زوجهای جوان، تا بخوانند و بدانند قدر و ارزش عشقشان را، تا دوست بدارند و ایثار کنند و ببخشند وجودشان را در راه دوست داشتن، و ببینند که چه آسان میتوانند باهم بودن را، باهم زیستن را، و باهم رفتن را، عاشقانه تجربه کنند و یقین کنند که زندگی است و تنها دوست داشتن.
يادبان روزهاي خوب
آيا ان گلدان كوچك سفال لعاب خورده آبي كه از لالجين خريديم و چه سفري بود واقعا و آن گل بسيار نادر پر خاري كه من از ان سوي قله توچال برايت آورده بودم و شباهت هايي به خود من داشت با آن زخم زبان هايي كه گهگاه مي زنم به يادت هست؟
گلدان يك روز به ناگهان شكست و گلها كه خشك خشك شده بودند، مثل غبار پراكنده شدند و از ميان رفتند. چه عيب دارد؟ مگر خاطره یك گلدان سفال آبي لالجين با گلي نادر و پر خار، به قدر خود آن گل و گلدان، دوست داشتني نيست؟ تازه گمان مي كنم كه گل خاطره، خار هم ندارد همانگونه كه گلدان خاطره ناشكستني است.
عزيز من
بيا خاطرات مشتركمان را هرگز به دست باد نسپاريم