سفیر عشق برای همسرم 27، دل نوشته ای زیبا، پندآموز، عاشقانه و سرشار از حکمت، فلسفه و قدردانی نادر ابراهیمی برای همسرش برگرفته از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم، را تقدیم میکنم به همه زوجهای جوان، تا بخوانند و بدانند قدر و ارزش عشقشان را، تا دوست بدارند و ایثار کنند و ببخشند وجودشان را در راه دوست داشتن، و ببینند که چه آسان میتوانند باهم بودن را، باهم زیستن را، و باهم رفتن را، عاشقانه تجربه کنند و یقین کنند که زندگی است و تنها دوست داشتن.
بانو
همسفر هميشه بيدار، دلسوزي چون تو داشتن موهبتي است كه هر راه طولاني سوزان را به حدي حسرت انگيز كوتاه مي كند و كوبيده و آبادي نشان.
اما عزيز من لااقل به خاطر سلامت اين هم انديش همقدمي كه من در تمامي سفرهايم تا لحظه هاي آخر به او محتاجم و به راستي عصاي دست تفكر من است اينطور نگران خوب و بد هر قدمي كه بر مي دارم نباش و اينطور خودت را با فكر اين كه نكند پيچيدگي ها و دشوارهاي اين راه هزار تو مرا از آنچه ظرفيت شدنش را داشته ام بسيار دور كرده باشد مضطرب مكن.
من كه مي بيني تمام سعي خودم را شاگردانه براي ياد گرفتن انديشيدن و فهميدن به كار مي برم. طبيعي است كه بيش از آنچه هستم نمي توانم عرضه كنم و هرگز نيز كم از آنچه بوده ام و مي توانسته ام عرضه نكرده ام.
اين را مي داني و بارها شنيده اي كه براي يك صعود دشوار اورست يا ديواره علم كوه گروهي بزرگ حركت مي كند تا گروهي كوچك برسد. گروه بزرگ تمام نيروي خود را به گروه كوچك مي دهد،خود را وامي سپارد و وقف مي كند تا گروه كوچك لحظه رسيدن را احساس كند و اين احساس را بالمناصفه تقسيم. در واقع به آساني ممكن است كه ما جاي هر يك از افراد گروه كوچك را با هر يك از افراد گروه بزرگ عوض كنيم بي آنكه از بخت صعود ذره اي بكاهيم. چرا كه اين نيروي گروه بزرگ است كه گروه كوچك را به پيش مي راند و به احساس رسيدن مي رساند. حال عزيز من،تو آن گروه بزرگي و من ان گروه بسيار كوچك. اصل اراده معطوف به قدرت است و تفكر و اعتقاد. ديگر نبايد اين همه مضطرب بود و دل ناگران.
گروه بزرگ من درست نيست كه با دلشوره دائمي اش مرا از استوار رفتن باز دارد يا در اين مسير سخت گرفتار ترديد كند.
عزيز من
تو گرچه تكيه گاه مني اما خود در تنهايي ساقه باريك يك گل مينايي. مگذار حتي نسيم يك اضطراب اين ساقه نازك را مختصري خم كند. شكستن تو در هم شكستن من است.
جهان جهان دغدغه هاست. لااقل در باب من پنجاه ساله آب از سرگذارنده بي دغدغه باش. ما چيزي را كه با ايمان ساخته ايم با سودا خراب نخواهيم كرد. به خصوص بانوي من هرگز نگران اين مباش كه مبادا در حق من كاري مي توانسته اي كرده باشي و نكرده اي، ابدا. همانقدر كه پاي توقع در ميان است پاي ظرفيت هم بايد در ميان باشد.
عزيز من
بگذار اينطور بگويم تا مساله كاملا و براي هميشه روشن شود.
اگر من چيزي نشده باشم تو كوچكترين گناهي نداري چرا كه همه زحمتت را براي آنكه چيزي بشوم كشيدي و من نشدم. و اگر چيزكي شده باشم در خدمت انسان دردمند و انسانيت زخم خورده هرچه شده ام تويي و فقط تو. چرا كه باز هم همه زحمت را براي چيزي شدنم فقط تو كشيده اي.
امروز خجلت زده تنها چيزي كه مي توانم بگويم اين است كه من در حق تو، بيحساب قصور كرده ام و تو در حق من هيچ خوبي نبوده است كه نكرده باشي.