ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

شعر طنز نکیر و منکر

شعر طنز نکیر و منکر

چند قدم پایین تر از نهر کرج - زیر ماشین رفت و له شد مش فرج

 

زد از این دنیای پر زحمت به چاک - غسل دادند و سپردندش به خاک

 

طبق معمول آمد آنجا دو مَلَک - با مداد و کاغذ و چوب و فلک

 

گفت با آن بینوا از روی خشم - هر چه میگویم بگو، گفتا بچشم

 

گفت شغلت چیست؟ گفتا کارمند - ساکن تهران ولی اهل مرند

 

گفت برگو تا چه داری سور و سات - از نماز و روزه و خمس و زکات

 

یک به یک نام همه پیغمبران - بی غلط بشمر که باشی در امان

 

حج واجب گر بجا آورده ای - پول آن را از کجا آورده ای؟

 

نامه ی اعمال گر باشد سیاه - می کنم من روزگارت را تباه

 

مش فرج از جا کمی جنبید و گفت - کم به گوش من فرو کن حرف مفت

 

من کجا وقت عبادت داشتم؟ - کی مجال قرب و طاعت داشتم؟

 

نصف عمرم در اداره شد تلف - نصف آنهم شد تلف در توی صف

 

از برای روغن و صابون و نفت - آبرویم در میان خلق رفت !

 

دایما آنجا من شوریده بخت - می زدم در زیر کفشم نیم تخت

 

در اطاقی خیس منزل داشتم - فکر صاحبخانه در دل داشتم

 

روزه گر سی روز بوده برقرار - من تمام عمر بودم روزه دار

 

این مرا برنامه ی هر روزه بود - کی دگر وقت نماز و روزه بود

 

مرحمت فرما بیا روی زمین - چند روزی همچو ما شو خوش نشین

 

تا فراموشت شود لطف خدا - می شوی اهل جهنم مثل ما

 

گر تو می بودی به جای این حقیر - کفر می گفتی دمادم ای نکیر

 

مش فرج زین حرفها بسیار گفت - گفت و گفت و گفت و گفت و گفت

 

نامه ای داد و فرستادش بهشت - در میان نامه این مطلب نوشت

 

حامل این نامه قبل از مرگ خویش - سوخته در بین آتش، پیش پیش