ما يک بار خطا کردیم، رفتيم زن گرفتيم. يعني شيرين ترين و فرح بخش ترين لحظات عمرمان را در زندگي زناشويي تجربه کرديم و تازه کاش فقط همین بود. ما به ازای هر کاری که انجام می دادیم، موظف به دادن پاسخ های دقیق و قانع کننده بودیم.
ما يک بار خطا کردیم، رفتيم زن گرفتيم. يعني شيرين ترين و فرح بخش ترين لحظات عمرمان را در زندگي زناشويي تجربه کرديم و تازه کاش فقط همین بود. ما به ازای هر کاری که انجام می دادیم، موظف به دادن پاسخ های دقیق و قانع کننده بودیم.
ميرفتيم سر کار
زنمون ميگفت: چرا این قدر ميري سر کار، چرا به من نميرسي؟
مي مونديم خونه
ميگفت: چرا نميري سر کار، پس کي ميخواد پول بياره تو اين خونه؟
مي شستيم رو مبل
ميگفت: من بايد از صبح تا شب تو اين خونه جون بکنم، جنابعالي رو مبل لم بدي؟
پا ميشديم کمکش کنيم
ميگفت: اومدي خرابکاري کني؟
قيافه مون ژوليده پوليده بود
ميگفت: تو اصلاٌ بخاطر من به خودت نميرسي.
به خودمون ميرسيديم
ميگفت: داري خودتو برا کي خوشگل ميکني؟
از دستپختش تعريف نمي کرديم
ميگفت: تو اصلاٌ قدرشناس زحمتاي من نيستي.
تعريف مي کرديم
ميگفت: چه گندي زدي که حالا با اي حرفا ميخواي وجدانت را راحت کني؟
خلاصه یک نصیحت بهت میکنم که امیدوارم گوش بدی
اگه يه روز بهت گفتن بين زن گرفتن و سرطان گرفتن يکي رو انتخاب کن
اصلاٌ از اسمش نترس با شيمي درماني درست ميشه