انشاء با موضوع شعر
موضوع انشاء
از شعر زير چه مفهومي را برداشت ميکنيد
از اون بالا کفتر ميايه يک دانه دختر ميايه
سيا بغل جا جا ، تو منه ديوانه کردي
مـــدادم را در قــــلب سفيد کاغذ فــــشار مي دهـــــم تا انشاء ام آغاز شود . اين شعر خيلي با مفهوم ميباشد و من از اين شعر خيلي برداشت ميکنم. ما هميشه از داخل تلويزيون نگاه ميکنيم و پدر من خيلي توي کف اين دختر افغانيه ميباشد و مادرم غيرتي ميشود و به همين دليل پدرم هر شـــــــب شام نخورده ميباشد. مادرم وقتي که خيلي قاطي مي باشد در غذاي پدرم مرگ موش ميريزد ولي پدرم خيلي قوي است و هنوز زنده ميباشد. ما اين شعر را در ماشين گوش ميدهيم و پدرم جو زده ميباشد و ما خــــيلي حال ميکنيم. پدرم اين شعر را براي مادرم ميخواند و به او ميگويد، اي دخــتر افغاني من يه ايراني هستم ولي مادرم خيلي شاکي ميباشد و با يك توگوشي جانانه به پدرم مي کوبد. ما خيلي به مهماني ميرويم و يکبار پدرم در يک مهماني با اين آهنگ در حال انجام حرکات موزون بود که ما را گرفتند و تا صبح در بازداشت بوديم و خـــيلي خوش گذشت. پدر من هميشه توي حمام اين آهنگ را ميخواند و خيلي صداي پدرم فالش ميباشد و مادرم آبگرمکن را خاموش ميکند و پدرم هميشه بـــــــــعد از حمام به صورت قنديل ميباشد. پدر من هر شب به برنامه عسل جون زنگ ميزند و خيلي آهنگ در خواست ميکند ولي همه دارند دنبال گيتار اون آقاي تو دماغي ميگردند و کسي به حرفهاي پدر من گوش نميدهد. من و پدر و مادرم شعر و ادبيات را خيلي دوست داريم و من از اين شعر خيلي خوشم مي آيد. و اين بود انشاء من
نگاره ها