روانشناسی نقش والدین در تربیت کودکان
کودکان با باطنی آسمانی و چهره ای پاک و معصوم با ویژگی های منحصربفرد و تقدیر خاص خود، پا به این دنیا می گذارند و والدین به عنوان مسببین ورود کودکان به این دنیا، ملزم به انجام وظایف ذاتی و انسانی خود در قبال فرزندان، در زمینه های تامین نیازهای فیزیولوژیکی و اجتماعی آنها هستند. بنابراین والدین لازم است که آگاهی های لازم را در خصوص شناسایی نواقص و معضلات تاثیر گذار در سلامت و تربیت فرزندان فراگیرند و درعین حال آموزش های لازم جهت رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه و محافظت از آنان در برابر ناهنجاریهای اجتماعی را کسب نمایند.
اصطلاحی در خانواده ها وجود دارد مبنی بر اینکه فلان بچه، بد است. حال باید دید که معیار بد بودن از نظر ایشان چیست و در صورت صحت چنین ادعایی، واقعا مقصر این بدی کیست؟ کودکان، والدین و یا محیط اطراف؟
واقعیت اینست که بچه بد اصلا وجود ندارد بلکه اين رفتار او است که گاهي مواقع ناشايست يا بد ميشود که در همين مورد هم والدين نقش پررنگي دارند. کودکان شناختي از دنيا ندارند و دنيا را از دريچه چشم والدين ميبينند و از آنها الگوبرداري ميکنند.
آگاه باشیم که بچه ها، پاک و مستعد به دنیا آمده اند و ما مسئول هستیم که با تربیت شایسته و صحیح، این خوبی و پاکی را برایشان حفظ کنیم. کلید اصلی شیوه تربیتی مناسب، درک شخصیت و خلق و خوی کودک است تا در کنار آن بتوان استعدادها و تمایلات او را بهتر شناسایی و آنها را در مسیر توانایی های ویژه و خاص خودشان پرورش داد.
پدرومادري که ميگويند با فرزندم مشکل دارم، اغلب دو گروه هستند؛ يا شناختشان از رشد و سن کودک کافي نيست و توقعات بيش از حدي از او دارند و گمان ميکنند بچه کمکاري ميکند يا در تعيين حد و حدود براي فرزندشان اهمالکاري ميکنند و ضرورت پايبندي به آن و رعايت قوانين را که از مهمترين اصول تربيت کودکان است، ناديده ميگيرند.
تجربه ثابت کرده اغلب والدين ايراني در اين زمينه دچار مشکل هستند. آنها از يکسو به قانونمندي درهمه موارد مرتبط با کودک مثل داشتن زمان و مکان خواب، غذاخوردن، گردش و... معتقد نيستند يا اگر هستند به اشتباه آن را معادل دستورهاي خشک يا تنبيههايي سخت ميدانند و از سوي ديگر در تعريف و تمجيد بجا و اصولي از بچهها که واقعا براي آموختن قوانين زندگي به خردسالان ضروري است، کمکاري ميکنند.
اغلب والدين برداشت درستي از تعريف و تمجيد رفتار خوب کودک براي همکاري با آنها و اجراي قوانين تعيين شده، ندارند. براي حل مشکلات رفتاري بچهها هرچه كه باشد، داشتن ثباتقدم و استمرار الزامي است. همه مراقبان کودک بايد در مقابل يک رفتار او واکنش يكساني نشان دهند که اين اصل مهم تربيتي را هم والدين و خانوادههاي ايراني ناديده ميگيرند.
مادامي که حس کنيم برقراري نظم يا تعيين قوانين خاص براي کودکان نوپا ضروري نيست يا علاقه فرزندمان را نسبت به ما کاهش ميدهد، مشکلات تربيتي خواهند داشت. بايد مهارت والدگري را بياموزيم و کمک کنيم کودکمان بياموزد چگونه رفتار و حد و حدود و خط قرمزها را رعايت کند تا تشويق و تمجيد شود و بداند هر رفتار او پيامدي عادلانه دارد.
پس برای نیل به هدف و رسالتی بزرگ همچون اصلاح مشکلات رفتاري کودک، بايد از خودمان شروع کنیم و با بهرمندی از تجربیات بزرگان و صاحبان تخصص در زمینه روان شناسی کودکان، تصورهاي نادرست خود را با کسب آگاهي، اصلاح کنيم و با آگاهی از آسیبها و چالشهای پیش روی کودکان در ابعاد اجتماعی و فیزیولوژیکی و همچنین شیوه های برخورد صحیح و علمی با آنها، زمینه ساز موفقیت، شکوفایی و سلامت جسمی و روحی آنان در فردای زندگیشان گردیم، چیزی که کمترین رسالت ماست
هرگز فراموش نکنید
کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند، می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند، می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند، می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند، می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند، بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند، اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند، با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند، عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند، دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند، با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند، حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند، دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند، اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند، زندگی در دنیای امن را می آموزند.