ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

روان شناسی تک فرزندی در کودکان

روان شناسی تک فرزندی در کودکان

روان شناسی تک فرزندی در کودکان

تحت تاثیر وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه، فرهنگ تک فرزندی، روند تدریجی تبدیل شدن به فرهنگ غالب در تشکیل بنیان خانواده را طی می کند به گونه ای که تعداد والدين تك فرزند، روز به روز در حال افزايش است، اما نبايد از ياد برد كه داشتن يك فرزند، بهتر يا بدتر از داشتن چند فرزند نيست و تك فرزندي نيز چون چند فرزندي، مزايا و معايبي دارد.

کودکان با باطنی آسمانی و چهره ای پاک و معصوم با ویژگی های منحصربفرد و تقدیر خاص خود، پا به این دنیا می گذارند و والدین به عنوان مسببین ورود کودکان به این دنیا، ملزم به انجام وظایف ذاتی و انسانی خود در قبال فرزندان، در زمینه های تامین نیازهای فیزیولوژیکی و اجتماعی آنها هستند. بنابراین والدین لازم است که آگاهی های لازم را در خصوص شناسایی نواقص و معضلات تاثیر گذار در سلامت و تربیت فرزندان فراگیرند و درعین حال آموزش های لازم جهت رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه و محافظت از آنان در برابر ناهنجاریهای اجتماعی را کسب نمایند.

آگاه باشیم که بچه ها، پاک و مستعد به دنیا آمده اند و ما مسئول هستیم که با تربیت شایسته و صحیح، این خوبی و پاکی را برایشان حفظ کنیم. کلید اصلی شیوه تربیتی مناسب، درک شخصیت و خلق و خوی کودک است تا در کنار آن بتوان استعدادها و تمایلات او را بهتر شناسایی و آنها را در مسیر توانایی های ویژه و خاص خودشان پرورش داد. بنابراین جهت آگاهی والدین از آسیبها و چالشهای پیش روی کودکان در ابعاد اجتماعی و فیزیولوژیکی، و همچنین شیوه های برخورد صحیح و علمی با آنها، پایگاه آموزشی نگارستان در راستای رسالت آموزشی خود، تحلیلی دارد بر روانشناسی تک فرزندی در کودکان، باشد که زمینه ساز موفقیت، شکوفایی و سلامت جسمی و روحی آنان در فردای زندگیشان گردد، چیزی که کمترین رسالت ماست.

خانواده هاي تك فرزندي بر مسائلي خاص تأكيد دارند كه ممكن است در خانواده هاي چند فرزندي وجود نداشته باشد. تک فرزندها نمي توانند نااميدي ها و فشارهاي روحي را تحمل كنند. چنانچه توهيني به آنها شود، بي آن كه قصد و غرضي در كار باشد اين توهين را رفتاري عمدي و به پشتوانه نيتي خاص تفسير مي كنند. چنانچه از مسئله اي رنجيده خاطر شوند اين حالت را تا مدت هاي مديد در درون خود زنده نگاه مي دارند. آنها فقط به برقراري روابطي علاقه مندند كه دربرگيرنده منافع آنان باشد و احساساتشان را نيز جريحه دار نكند. آنها ممكن است ناراحتي هاي خود را براي ديگران بيان نكنند و فردي درون گرا شوند.

 تک فرزندها اجتماعی تر هستند 

پرورش كودك از دو عامل تأثير مي گيرند، عواملي كه حضور دارند و عواملي كه غايب هستند. كودك تك فرزند در خانواده اي رشد مي كند كه افراد بالغ در آن حضور دارند و كودك ديگري نيست كه بتواند با او ارتباط برقرار كند. هر دوي اين عوامل، نقشي مهم در پرورش كودكان تك فرزند دارند. كودك تك فرزند به طور كامل مورد توجه و علاقه والدين است. اين عامل سبب مي شود که كودك احساس كند، شخصي مهم است. مزاياي بزرگ شدن در خانواده هاي تك فرزند چنان است كه كودك مي گويد من دوست دارم تنها فرزند خانواده باشم، هيچ رقيبي نداشته باشم و كسي حسادت مرا تحريك نكند. نياز نباشد با كسي دعوا كنم تا بتوانم وسيله اي را كه دوست دارم، تصاحب كنم.

كودكاني كه در خانواده تك فرزند زندگي مي كنند احساس امنيت و اعتماد به نفس زيادي دارند

عامل ديگري كه در زندگي كودك مؤثر است، حضور در خانواده اي است كه فقط شامل افراد بالغ است. اين كودكان پيش از زمان معمول سخن گفتن را آغاز مي كنند و روحيه اجتماعي نيرومندتري دارند. آنان از والدين خود تقليد و همچون بزرگسالان رفتار مي كنند، به گونه اي كه تحسين و تعجب ديگران را برمي انگيزند. كودكان خانواده هاي تك فرزند معمولاً بلوغ زودرس دارند. بلوغ اجتماعي اين كودكان نيز ممكن است به حال آنان مفيد باشد. آنها زودتر از ديگر كودكان با مسائلي مواجه مي شوند كه برخورد با آنها در سنين بالاتر ناگزير است. مسائل و ديدگاه هاي خود را به راحتي بيان مي كنند و قادرند به والدين خود كمك كنند. آنها زودتر از ديگر كودكان به فعاليت اقتصادي مشغول مي شوند و از كار كردن خجالت نمي كشند. اين كودكان با آمادگي و تجربه زياد به سن بلوغ پا مي گذارند.

معايب تک فرزندی

یکی از معايب تك فرزند بودن، تأثير آن بر مراحل رشد كودك است. اين كودكان كسي را ندارند تا با او رقابت يا بازي و دعوا كنند. آنها دوست و همدمي در منزل ندارند، بنابراين برخي از احساسات را تجربه نمي كنند و فرصتي براي كنترل و مديريت آنها نخواهند داشت.

بلوغ روحي و رواني، پديده اي كاملاً ارثي نيست بلكه اكتسابي است

اين بلوغ مواردي همچون شناخت خود، ميزان واقع بيني و انتخاب مؤثر را شامل مي شود و به راحتي به دست نمي آيد، بلكه به تجربه هايي سخت و طاقت فرسا نياز دارد. كودكي كه تك فرزند خانواده است كمتر با مشكلات مواجه مي شود و در معرض تجربه كردن شكست، ناكامي، رانده شدن و... قرار نمي گيرد و شرايطي را كه لازمه بلوغ روحي، رواني است، تجربه نمي كند. اگر والدين، مراقبتي افراطي از تك فرزند خود به عمل آورند و او را به فردي ضعيف و كم تحمل تبديل كنند، فرزندشان از ديگران نيز انتظار خواهد داشت با او چنين رفتاري داشته باشند كه اين موضوع ناتواني او را شدت خواهد بخشيد. اگر والدين اجازه ندهند فرزندشان با احساسات سخت و ناراحت كننده رو به رو شوند يا امكان آشكار كردن اين نوع احساسات را براي او فراهم نكنند، تحمل وي را برابر اين نوع احساسات ضعيف خواهند كرد.

تمايل والدين به حمايت از تنها فرزندشان، مانع از آن مي شود كه فرزندشان عواقب اشتباهات خود را بيازمايد و مسئوليت عمل خود را بپذيرد. آنها هيچ گاه در مقام انتقاد از فرزندشان بر نمي آيند، با او مخالفت نمي كنند و همواره تسليم خواسته هاي او مي شوند تا از اين طريق مانع ناراحت شدن او شوند. اين والدين مي گويند: فرزندمان هم مثل ما دوست ندارد ناراحت شود؛ بنابراين با هم معامله مي كنيم تا هيچ يك از ما آزار نبيند.

حمايت بيش از حد اين والدين، فرزند را با روحيه حساس و ضعيف تربيت مي كند

هرچه حمايت آنها از تنها فرزندشان بيشتر شود، قدرت و تحمل وي در رويارويي با مشكلات كاهش مي يابد و از اين رو بسيار شكننده و آسيب پذير مي شوند. در چنين روابط حساس و پر اضطرابي است كه تك فرزند از آزمودن احساساتي كه در روابط بين خواهر و برادر شكل مي گيرد، محروم مي ماند: مسابقه براي چيرگي يافتن بر ديگران، رقابت با خواهر يا برادر در جلب رضايت والدين، مسخره كردن ديگران براي تحقير آنها، توهين به ديگران براي اثبات برتري خود، درگيري براي كسب حق تقدم و بهره مندي بيشتر از مزايا، درددل كردن با خواهر يا برادر، مشاجره درباره اختلاف و تبعيضي كه بين او و خواهر يا برادرش وجود دارد، درگيري با خواهر يا برادر براي تسكين فشارهاي روحي، دفاع از منافع شخصي در ارتباط با ديگران. در خانواده هاي تك فرزند، والدين و فرزندان هر دو احساس مي كنند نياز شديدي به يكديگر دارند. پس ناگزير به مراعات يكديگر هستند، ولي خانواده هاي چند فرزندي چنين نيستند، دعواهاي مكرر، جريحه دار شدن احساسات و عصبانيت در خانواده هاي چند فرزندي رايج است و كودكان معمولاً براي كنترل اين احساسات راهي مناسب مي يابند و بار ديگر با هم بازي مي كنند.

ويژگـــــــــي هاي تك فــــــــــرزندان

تک فرزندها نمي توانند نااميدي ها و فشارهاي روحي را تحمل كنند. چنانچه توهيني به آنها شود، بي آن كه قصد و غرضي در كار باشد اين توهين را رفتاري عمدي و به پشتوانه نيتي خاص تفسير مي كنند. چنانچه از مسئله اي رنجيده خاطر شوند اين حالت را تا مدت هاي مديد در درون خود زنده نگاه مي دارند. آنها فقط به برقراري روابطي علاقه مندند كه دربرگيرنده منافع آنان باشد و احساساتشان را نيز جريحه دار نكند. آنها ممكن است ناراحتي هاي خود را براي ديگران بيان نكنند و فردي درون گرا شوند. ممكن است تبحر لازم را نداشته باشند تا بتوانند دعواهاي خود را با ديگران به گونه اي مديريت كنند كه در نهايت هر دو طرف راضي شوند.

اين نوع احساسات ناپخته معمولاً با تجربه هايي كه فرد در زندگي خود كسب مي كند، درمان مي شود؛ فردي كه تنها فرزند خانواده اش بود مي گويد: سال ها طول كشيد تا دريافتم رفتار والدينم با من مناسب نبوده است. آنها به شدت از من حمايت كردند. تمام خواسته هايم را تأمين مي كردند. به همين دليل نتوانستم ميزان تحملم را در دست نيافتن به خواسته هايم تقويت كنم. اكنون دريافته ام كه ناراحت و نااميد شدن بخشي از مشكلات دوران رشد كودك است و كودك نياز دارد چنين احساساتي را تجربه كند. اگرچه كودكان تك فرزند اجتماعي تر از ديگر كودكان به نظر مي رسند و اعتماد به نفس بيشتري در برقراري ارتباط با بزرگسالان دارند، اما به دليل احساسات ناپخته خود ممكن است از همبازي هاي خود خجالت بكشند و ترجيح دهند با كودكان بزرگتر از خود دوست شوند.

جلوگيــــري از انــــزواي تك فــــرزندان

والدين بايد به فرزند خود كمك كنند تا او بتواند با كودكان هم سن و سالش بازي كند. مدرسه يكي از مكان هايي است كه چنين فرصتي را در اختيار كودكان قرار مي دهد، ولي كافي نيست و بايد فرصت هاي ديگري را نيز مهيا كرد تا كودك بتواند با دوستان همسن و سالش ارتباط برقرار و به بلوغ و عاقلانه شدن احساسات خود كمك كند. مهدكودك و آمادگي، مكاني است كه در آن كودك مي تواند احساسات نابهنجار را در بازي با كودكان هم سن و سال خود تجربه كند. دعوت دوستان به منزل و رفتن به منزل دوستان يا داشتن همبازي هايي در همسايگي، از ديگر فرصت هاي مناسب است. كودكان در سنين مهدكودك دوست دارند بيشتر اوقات را با والدين خود سپري كنند، به همين دليل گاه مهدكودك براي آنان ناراحت كننده است؛ اما آنها نياز دارند در اصطكاك و صميميت با كودكان هم سن و سال خود تجربه كسب و احساسات خود را عاقلانه كنند.

هنگامي كه كودكان مشغول بازي با دوستان هم سن خود هستند، ممكن است به رفتارهايي چون مشاركت و مصالحه نكردن، ناتواني در صحبت يا بحث كردن با ديگران براي دفاع از حقوق خود و... تمايل داشته باشند، پس والدين بايد در اين باره با تك فرزند خود صحبت كنند. يكي از مسئوليت هاي والدين اين است كه دنياي پيرامون را براي فرزند خود شرح دهند. داشتن روابط مطلوب با ديگران كار مشكلي است. اگر هر يك از شما كمي كوتاه بياييد مي توانيد با هم بازي كنيد. بهتر است علايق و حساسيت هاي خودت را براي ديگران روشن كني. در غير اين صورت آنها متوجه نمي شوند كه تو از چه چيزهايي ناراحت مي شوي.

والدين در محيط خانواده مي توانند فرزند خود را تشويق كنند تا احساسات خود را به آنها بگويند. والدين بايد خود نمونه اين رفتار باشند. آنها همچنين بايد به فرزند خود بياموزند كه از درگيري نگريزد و با صراحت و اطمينان با مشكلات و اختلافات روبه رو شود. اگر والدين، مراقبتي افراطي از تك فرزند خود به عمل آورند و او را به فردي ضعيف و كم تحمل تبديل كنند، فرزندشان از ديگران نيز انتظار خواهد داشت با او چنين رفتاري داشته باشند كه اين موضوع ناتواني او را شدت خواهد بخشيد. اگر والدين اجازه ندهند فرزندشان با احساسات سخت و ناراحت كننده رو به رو شوند يا امكان آشكار كردن اين نوع احساسات را براي او فراهم نكنند، تحمل وي را برابر اين نوع احساسات ضعيف خواهند كرد. تربيت فرزند يك روند آماده سازي و حمايت كردن نوعي اقدام پيشگيري كننده است.

حمايت افراطي از كودكان اجازه نمي دهد كه آنان خود را براي رشد و بلوغ احساسات تقويت كنند.

هرگز فراموش نکنید

کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.