کودکان با باطنی آسمانی و چهره ای پاک و معصوم با ویژگی های منحصربفرد و تقدیر خاص خود، پا به این دنیا می گذارند. والدین به عنوان مسبب ورود کودکان به این دنیا، ملزم به انجام وظایف ذاتی و انسانی خود در قبال فرزندان، در زمینه های تامین نیازهای فیزیولوژیکی و اجتماعی آنها هستند. در بخش فیزیولوژیکی، کودکان ما ممکن است با نوسانات، مشکلات و چالشهایی روبرو گردند که در همان ابتدا، باید آنها را بازشناسی و درمان کرد که در غیر اینصورت میتواند بصورت مُزمن، میهمان جسم آنان تا پایان عمر شود و باعث کاهش راندمان شخص در پاره ای توانایی ها شود که دُیونَش بر گردن والدین بعنوان اصلی ترین متولی و تکیه گاه جهت پرورش جسمی فرزندان به لحاظ رشد و سلامت می باشد. والدین جهت نیل به چنین هدفی لازم است که آگاهی های لازم را در شناسایی نواقص و معضلات تاثیر گذار در سلامت فرزندان خود را داشته باشند و در عین حال، شیوه های برخورد مناسب با آن و بکارگیری راهکارهای اصلاح آنان را فرا گیرند. در بُعد اجتماعی نیز وظیفه والدین، تربیت فرزندان و آموزش های لازم جهت رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه آنان و محافظت از آنان در برابر ناهنجاریهای اجتماعی است. آگاه باشیم که بچه ها، پاک و مستعد به دنیا آمده اند و ما مسئول هستیم که با تربیت شایسته و صحیح، این خوبی و پاکی را برایشان حفظ کنیم. کلید اصلی شیوه تربیتی مناسب، درک شخصیت و خلق و خوی کودک است تا در کنار آن بتوان استعدادها و تمایلات او را بهتر شناسایی و آنها را در مسیر توانایی های ویژه و خاص خودشان پرورش داد.
لذا با توجه به الزام آگاهی والدین از آسیبها و چالشهای پیش روی کودکان در ابعاد اجتماعی و فیزیولوژیکی، و همچنین شیوه های برخورد صحیح و علمی با آنها، پایگاه آموزشی نگارستان در راستای رسالت آموزشی خود، تلاش دارد تا نقشی هرچند کوچک در افزایش سطح آگاهی والدین ایفا کند که در این مقاله، تحلیلی داریم بر روانشناسی کودکان شلوغ که امیدواریم مفید واقع شود.
کودکان شلوغ
طبیعت کودکان بسیار با هم متفاوت است. برخی از آنها گوشه گیر و منزوی هستند، برخی شلوغ و پرسر وصدا هستند و سرشار از جنب و جوش و تکاپو. گاهی این جنب و جوش با سَروصدا و تحرک زیاد همراه میشود و از حد نرمال کودکان فراتر میرود که در این حالت، کودک را یا باید بیش فعال، قلمداد کرد که مشخصات خاص خود را دارد، یا باید آنها را کودکان شلوغ نامید. البته نباید فراموش کرد که شلوغی را با بازی در کودکان در تعارض قرار ندهیم. زیرا بازی کردن بر اساس تحقیقات گسترده روانشناسی کودکان، یکی از ارکان اصلی رشد و نمو صحیح کودکان به لحاظ جسمی و روحی می باشد.
بنابراین لازم است بررسی شود که به چه دلایلی کودکان به افزودن شلوغ بودن به بازیهای خود، تمایل می یابند. والدین وظیفه دارند، این محرک ها را شناسایی و قبل از آنکه این ویژگی، قسمتی از شخصیت شان شود، نسبت به اصلاح منشا آن، اقدام نمایند. در مقاله زیر، گذری بر علائم و نشانه های این حالت در کودکان، عوامل پدید آورنده آن و درنهایت راهکارهای مناسب در جهت اصلاح آن خواهیم داشت.
علائم و نشانه ها
• عدم اعتقاد کودک به چیزی
• غیرقابل تحمل و جاه طلب بودن کودک
• دارای دوستان زیاد
• موفق در فعالیت های ورزشی
• میل به جلب توجه
• پرخاشگری و عصبانیت
• حاضرجوابی
• نشان دادن جنب و جوش زیاد از خود
• بدون اجازه صحبت می کند و به دیگران اجازه نمی دهد که حرفهای خود را تمام کرده و یا حتی شروع کنند به حرف زدن
عوامل پدید آورنده
• مورد توجه قرار نگرفتن
• کمبود محبت
• تبعیض قائل شدن بین کودکان دریک خانواده توسط والدین
• شلوغ و پرجنجال بودن والدین
• تحت فشار قرار داشتن دائمی کودک
• عدم توجه به ظرفیت های مختلف کودک
• مورد ارزیابی و کنترل قرارنگرفتن رفتارها و عملکردهای کودک
شیوه های پیشگیری
• تقویت و تشویق رفتارهای مناسب کودک
• آموختن مهارتهای اجتماعی لازم به کودک،
• بررسی علت و ریشه عملکرد وی
• آموزش آرام صحبت کردن به کودک
• واگذار کردن مسئولیت هایی در حد توان کودک به او
• آموزش چگونگی مطالعه صحیح و تشویق وی به این کار
• عدم استفاده از تنبیه
• تشویق کودک در جمع و در برابر دیگران
• عدم استفاده از برچسب و اتهام زدن به کودک،
• دعوت کردن کودک به آرامش
هرگز فراموش نکنید
کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند، می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند، می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند، می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند، می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند، بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند، اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند، با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند، عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند، دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند، با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند، حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند، دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند، اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند، زندگی در دنیای امن را می آموزند.