سفیر عشق برای همسرم 7، دل نوشته ای زیبا، پندآموز، عاشقانه و سرشار از حکمت، فلسفه و قدردانی نادر ابراهیمی برای همسرش برگرفته از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم، را تقدیم میکنم به همه زوجهای جوان، تا بخوانند و بدانند قدر و ارزش عشقشان را، تا دوست بدارند و ایثار کنند و ببخشند وجودشان را در راه دوست داشتن، و ببینند که چه آسان میتوانند باهم بودن را، باهم زیستن را، و باهم رفتن را، عاشقانه تجربه کنند و یقین کنند که زندگی است و تنها دوست داشتن.
عزيز من
مدتي است مي خواهم از تو خواهش كنم بپذيري كه بعض شب هاي مهتابي، عليرغم جميع مشكلات و مشقات، قدري پياده راه برويم دوش به دوش هم. شبگردي، بي شك بخش فرسوده روح را نوسازي مي كند و تن را براي تحمل دشواري ها، پرتوان. از اين گذشته به هنگام گزمه رفتن هاي شبانه، ما فرصت حرف زدن درباره بسياري چيزها را پيدا خواهيم كرد.
نترس بانوي من ، هيچكس از ما نخواهد پرسيد كه با هم چه نسبتي داريم و چرا تنگاتنگ هم در خلوت، زير نور بدر قدم مي زنيم. هيچكس نخواهد پرسيد و تنها كساني خواهند گفت که اين كارها برازنده جوانان است كه روح شان پير شده باشد و چيزي غم انگيز تر از پيري روح وجود ندارد حتی از مرگ هم صد بار بدتر است.
راستي، طلب فروشگاه محله را تمام و كمال دادم. حالا مي تواني با خاطر آسوده از جلوي فروشگاه رد شوي. هيچ نگاهي ديگر نگاه سرزنش بار طلب كار نخواهد بود ، مطمئن باش. ضمنا همه چيزهايي را هم كه فهرست كرده بودي، تمام و كمال خريدم: برنج، آرد نخودچي، آرد سه صفر، ماكاروني، فلفل سياه، زرد چوبه، آبغوره، نبات، برگ بو، صابون، مايع ظرفشويي، و دارچين(كه چه عطر قديمي يادانگيزي دارد)...
مي بيني كه چقدر خوب، من بي حافظه، نام تك تك چيزهايي را كه خواسته بودي به خاطر سپرده ام؟
خب، ديگر مي تواني قدري آسوده باشي و شبي از همين شب ها، پيشنهاد يك پياده روي كوتاه را به ما بدهي. ما با اين كه خيلي كار داريم، پيشنهاد شما را خواهيم پذيرفت.
عزيز من
ما آنقدر بدهكار نخواهيم شد كه نتوانيم از پس بدهي هايمان برآييم
و هرگز آنقدر پير نخواهيم شد كه نتوانيم متولد شويم
ما از زمانه عقب نخواهيم ماند، زمانه را به دنبال خود خواهيم كشيد
فقط كافي است كه قدري ديگر هم از نفس نيفتيم