ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

جوگیر شدن

جوگیر شدن

جوگیر شدن

در طول تاریخ همواره  بزرگان  از محاسن اعتدال و میانه روی مقاله های  زیادی نوشته اند لیکن ما انسانها اغلب  میانه بهتری با افراط و تفریط  داریم و بدینوسیله همواره از جاده اعتدال  به خاکی زده و تا بیاید دوباره به جاده برگردیم، واویلا.

با اینکه این خصلت افراط و تفریط یا بقول خودمانی «جوگیر شدن» حدودا جنبه عمومی دارد لیکن اگر سراسر دنیا را وجب به وجب بگردید ملتی پیدا نمی‌کنید که مردمان آن بتوانند مثل ما جوگیر شوند. خالصانه عرض می‌کنم که حداقل در این یک مورد مردمان هیچ کشوری به گرد پای ما هم نمی‌رسند بطوریکه سرعت جوگیر شدن ما آنقدر بالاست که خود ما هم غافلگیر می‌شویم. اما باز جای شکرش باقی است که این جوگیر شدن ما با همان سرعت و شدتی که اوج می‌گیرد، فروکش هم می‌کند.

 

اما ابتدا با  چند سوال شروع می‌کنیم

 اوج خلاقیت ما

 اول این‌که چرا ما این همه جوگیر می‌شویم؟

کلا توضیح دهید

 ریشه اصلی این جوگیر شدن سریع و دائمی ما کجاست؟

نشانی دقیق محل ریشه مورد نظر است

شما تا به حال چندین و چند صد بار جوگیر شده‌اید؟

به ده رقمی‌ها جایزه داده می‌شود

تاکنون چندبار به دلیل جوگیر شدن در مسائلی که هیچ اطلاعی از آن ندارید، دخالت کرده‌اید؟

دوست ندارید پاسخ ندهید

به نظر شما این جوگیر شدن‌ها ریشه روانی دارد؟

البته که ندارد تا نظرشما چه باشد

آیا تاکنون به دلیل جوگیر شدن بی‌موقع شرمنده شده‌اید؟

پاسخ منفی پذیرفتنی نیست

 

 

انواع جوگیر شدن

جوگیر شدن در تکه پاره کردن تعارف

تعارف کردن تا اندازه‌ای که احترام خود را به طرف مقابل نشان دهیم خیلی خوب است اما ادامه دادن آن مشکل‌آفرین و دردسرساز است. خدا آن روز را نیاورد که در تکه پاره کردن تعارف جوگیر شویم.

شام تشریف بیاورید پیش ما نه قربان شما      

تعارف می‌کنید؟ نه به خدا چه تعارفی

پس حتما بیایید نه جان تو،از اکباتان تا تهرانپارس که بیایم ساعت 12 شب می‌شود

اشکال ندارد ما بیدار هستیم  تعارف نمی‌کنم  

جان من بیا  خیلی ممنون

مرگ من بیا  یک شب دیگه ان‌شاءالله

 نکند از ما بدت می‌آید   این چه حرفیه 

پس جان عزیزت پاشو بیا

یک ساعت بعد

مرد حسابی،دارم التماست میکنم پاشو بیا دیگه

الو، الو، الو،بی‌معرفت قطع کرد

  

جوگیر شدن در رانندگی 

خدانکنه جلوی راننده پیکان مسافرکش، در مورد راننده  ماشین بغلی بگی که عجب دست فرمونی داره، که‌ ای کاش زبانت را مار می‌گزید و این حرف را نمی‌زدی. بعد از آن است که پرواز با پیکان را تجربه میکنی. خلاصه آقای راننده که به غیرتش برخورده میگه، جون شما الان سوکسش می‌کنم،الان دست فرمونی نشونتون بدم که تا عمر دارین فراموش نکنین. چقدر هم  اتفاقا راست می‌گه چون تا آخر عمرتم فراموش نمی‌کنی. همه چیزش قابل تحمله تا برسی به قسمت فرود پیکان در اتوبان و حالا خواهید فهمید پرواز کردن با پیکان کار ساده‌ای است  اما فرود کار سختی است آن هم روی گارد ریل وسط اتوبان.

  

جوگیر شدن تماشاگران فوتبال

یک ساعتی از اتمام مسابقه فوتبال گذشته بود، اما رگ‌های گردنش هنوز بشدت متورم بود. در طول زندگی پربارش به مرغ هم لگد نزده بود چه برسد به توپ فوتبال اما به عصای زیر بغلش قسم می‌خورد اگر داخل زمین بود حداقل 5 گل می‌زد. جوگیرتر که می‌شد معتقد بود تیم مورد علاقه‌اش بالای 100 درصد طرفدار دارد. اگر با او وارد بحث می‌شدید برای اثبات اینکه تیم آنها پرطرفدارترین تیم جهان است دلایل قانع‌کننده‌ای داشت که مو لای درزش نمی‌رفت.

  

جوگیر شدن در خرید

خدا آن روز را نیاورد که فامیلی، دوستی، همسایه‌ای، کسی جسارت کند و چیزی بخرد. آرام و قرار از ما گرفته می‌شود و شب و روز ما یکی می‌گردد و تا لنگه همان چیز را نخریم آرام نمی‌نشینیم.

 

 جوگیر شدن در پیروی از مد

برای پذیرش هر نوع پوششی کافی است 20 ثانیه روی مخ ما کار کنند و مثلا بگویند خیلی به رنگ پوست شما می‌آید. در ثانیه بیست و یکم مشغول شمارش پول برای خرید همان جنس هستیم. تلخ ترین قسمت ماجرا زمانی است که برای اولین بار پای البسه‌ای عجیب و دراز به نام کراوات به خانواده ها باز شود. بعد از ورود این شیء ناشناخته،تعداد مردهای فامیل به طرز وحشتناکی کاهش پیدا خواهد کرد. اگر چه بعد از تحقیقات مشخص خواهد شد که همه آنها بر اثر خفگی از دنیا رفته‌اند اما بالاخره  خواهند فهمید  اگر از کراوات هم استفاده نکنند باز هم می‌توانند شیک پوش باشند یا حداقل قبل از جوگیر شدن و استفاده از کراوات روش درست گره‌ زدن آن را بیاموزند.

 

 جوگیر شدن در دادن اطلاعات غلط

اگر خدای نکرده کسی جرات کند و از ما بپرسد که در فلان کار واردید که تا طرف مقابل به خاطر سوال نسجیده‌اش به غلط کردن نیفتد دست از سرش بر نمی‌داریم. ای آقا مگر خبر ندارید؟ من تمام وسایل برقی خودمان را تعمیر می‌کنم. جاروبرقی شما خراب شده؟ کاری ندارد، پشت موتور جاروبرقی یک سیم هست که...

 دو ساعت بعد

 فلانی جاروبرقی را که یادت هست،همان کارها را که گفتی انجام دادم اما از آن موقع به بعد تا جارو را به برق وصل می‌کنیم کنتور کل ساختمان می‌پرد.

جان من،خیلی جالب است آخر جارو برقی ما هم همین جوری شده بود.

خب  جاروی خودتان را چه کار کردید؟

هیچی بردم تعمیرگاه البته زیاد خسارت ندیده بود،موتورش سوخته بود

مرد حسابی جارو برقی فقط موتورش مهم است،چیز دیگری که ندارد

ای بابا،لوله به آن درازی را نمی‌بینی که میگی موتورش مهم است؟

 خدا وکیلی از مسائل فنی هیچ سر رشته‌ای نداری

 

 جوگیر شدن در خالی بندی

با شاخ و برگ دادن به یک موضوع ساده آن را در حد یک اتفاق بزرگ جلوه می‌دهیم و گاهی هم ابرقهرمان می‌شویم.

مثلا وقتی پیرزنی را از یک خیابان خلوت رد می‌کنیم،زمانی که موضوع را برای دیگران بازگو می‌کنیم، می‌گوییم سیل تا زانوی ما آمده بود و آتشفشان در حال فوران بود. در همین حال که پیرزن روی کول من سوار بود یک دایناسور از روبرو به ما حمله کرد. مانده بودم چه کار کنم، پیرزن را بندازم و فرار کنم که این کار اصلا جوانمردانه نبود.

گفتم،مادر شنا بلدی؟ گفت: نه، پسرم. خلاصه وضعیت خیلی بدی بود. یکدفعه دیدم که یک هلیکوپتر در ارتفاع پایین در حال پرواز است. پریدم و یک دستی هلیکوپتر را گرفتم.

مرد حسابی مگر می‌شود همچنین کاری کرد؟

خب مجبور بودم شما اگر جای من بودید چه کار می‌کردید؟ چاره‌ای نداشتم. تازه خدا را شکر که یک دست من خالی بود وگرنه مجبور می‌شدم هلیکوپتر را با دندان بگیرم.

 

نگاره ها