02/01 1392

گرگ درون

گرگ درون

گُرگ درون

 گفت دانايي که گرگي خيره سر 

هست پنهان در نهاد هر بشر

 

هر که گرگش را در اندازد به خاک 

رفته رفته مي شود انسان پاک

 

 وآن که با گرگش مدارا مي کند 

خلق و خوي گرگ پيدا مي کند

 

 در جواني جان گرگت را بگير 

واي اگر اين گرگ گردد با تو پير

 

 روز پيري،گرکه باشي همچو شير 

ناتواني در مصاف گرگ پير

 

 مردمان گر يکدگر را مي درند 

گرگ هاشان رهنما و رهبرند

 

 آن ستمکاران که با هم محرم اند 

گرگ هاشان آشنايان هم اند

 

 گرگ ها همراه و انسان ها غريب

با که بايد گفت اين حال عجيب؟

فریدون مشیری

نگاره ها

اشتراک در تلگرام